محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845901926
روشنايي در کسوف
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روشنایی در کسوف
تاریخ مرگ همسایه نیست سرشت نمادین هنر همواره منجر به تفسیرها و به تبع آن منازعه میان این تفسیرهاست؛ منازعه یی که نباید منجر به هراس هنرمند از تعبیرهای گوناگون اثرش باشد چراکه تجربه نشان داده است این هراس هنرمند را از قائل بودن به وجه هرمنوتیک هنر بازمی دارد و اگر در این میان خودش را نیز عالم به دهر و مجاز به هدایت مخاطبش بداند، نتیجه همان می شود که بارها در آثار تلویزیونی اتفاق افتاده است؛ اینکه کارگردان مساله یی به نام شعور مخاطب و نقش او را در بازخوانی دوباره اثر از یاد برده و به رمزگشایی و ساده کردن مفاهیم و گاه تکرار چندباره موضوعاتی می پردازد که قرار است به عنوان پیام کلی اثر در ذهن و جان مخاطب بنشیند. این رمزگشایی افراطی که نمونه بسیار نزدیک آن را در سریال «یوسف پیامبر» و وابستگی تام و تمامش به زبان شعارگویی و پیام دهنده شاهد بودیم، در «نردبام آسمان» تا حدودی تلطیف شده است. اگرچه در برخی سکانس ها مثل گفت وگوی غیاث با میهمانان ایتالیایی اش نمی تواند به تمامی از این دام خلاصی یابد، اما در روزگار پیام زده آثار تلویزیونی، همذات پنداری کردن با یک شخصیت تاریخی و او را دو قدم بالاتر از سطح زمین نیافتن، اولین و مهم ترین کلید ورود به موفقیت است. اگرچه داوری کردن درباره یک اثر همیشه دو وجه مختلف دارد، وجهی از آن از طریق معیارها و استانداردهای شناخته شده برای ارزشگذاری اثر هنری صورت می گیرد و بخشی دیگر بر اساس سلیقه شخصی، اما این استانداردها نیز هر کدام و در هر داوری بر اساس همان سلیقه شخصی مبنا قرار می گیرند.کدام مولفه ها در سریالی چون «یوسف پیامبر» می تواند نشانه یی بر تاثیر زمان و هزینه های بالا در کیفیت اثر نسبت به سریالی چون «نردبام آسمان» باشد که با هزینه کمتر و زمان کوتاه تری ساخته شد؟ ممکن است معیار داوری ما میزان واقع گرایی اثر، عمق تاثیرگذاری آن و معیارهای اخلاقی یا نوآوری های به کار گرفته شده در داستان یا ساختار آن باشد. بر این اساس اگر برای خود به عنوان یک مخاطب حق داوری قائل باشیم، به زعم من «نردبام آسمان» در کنار اینکه تاریخ را از کسوت مرشدی پیر و آسمانی بیرون کشیده و آن را قابل لمس می کند، در وجه تاثیرگذاری و برخی نوآوری ها در ساخت یک اثر تاریخی نیز نمونه قابل تاملی است. لطیفی اولین مانیفست خودش را درباره ساخت یک اثر تاریخی به طور غیرمستقیم با سریال «نردبام آسمان» صادر می کند؛ اینکه می شود اثری تقریباً قابل قبول را در مدت زمان کوتاهی هم به سرانجام رساند. و در کنار این مانیفست باز به طور ناخودآگاه، واقعیات دیگری را نیز در خصوص دیگر آثار آشکار می کند؛ اینکه به راستی چقدر هزینه های سرسام آور و زمان های طولانی که در ساخت برخی از آن آثار تاریخی به کار رفته اند، در کلیت اثر به چشم می خورد؟ کدام مولفه ها در سریالی چون «یوسف پیامبر» می تواند نشانه یی بر تاثیر زمان و هزینه های بالا در کیفیت اثر نسبت به سریالی چون «نردبام آسمان» باشد که با هزینه کمتر و زمان کوتاه تری ساخته شد؟ گریز از ایستایی
اگر از محمدحسین لطیفی بپرسید چرا این همه در میان ژانرهای گوناگون دست و پا می زند، بی درنگ پاسخ خواهد داد؛ «چرا کارگردان های دیگر نمی خواهند خودشان را در ژانرهای گوناگون بیازمایند؟» او خودش را در فیلمسازی یک امپرسیونیست می داند که از نگاه کردن به راش هایی که در کنار هم قرار گرفته اند و یک احساس خوشایند آنی لذت می برد.لطیفی با سکون و استمرار میانه یی ندارد. ریسک می کند اما آگاهانه. ساخت فیلمی درباره یک نوجوان 13ساله فلسطینی با بازی رونالدو همان قدر ریسک می خواهد که ساخت یک اثر تاریخی، جنگی، اکشن و...اما پرسش این است که آیا می توان در این کارنامه هزار رنگ و هزار چهره به تعریفی ثابت برای سینمای لطیفی دست یافت؟ با جست وجو در آثار بسیارش که برخی کمدی اند (عینک دودی، دختر ایرونی و توفیق اجباری)، برخی مذهبی (صاحبدلان و سفر سبز)، برخی جنگی (روز سوم)، برخی اکشن (سرعت)، برخی در ژانر وحشت اند (خوابگاه دختران) و برخی چون «نردبام آسمان» تاریخی، آیا می توان به نخ تسبیحی رسید که اگر نه سبک و سیاق کارگردان بلکه دلمشغولی او باشد؟ مهم ترین چیزی که در این کنکاش می توان به آن رسید، شاید اعتراف خود لطیفی باشد به اینکه هنوز فیلمش را نساخته است. اگرچه شاید با توجه به وضعیت کنونی اقتصاد سینما و تاثیر تهیه کننده بر همه اجزای اثر بتوان گفت بسیاری از کارگردانانی که با هزینه تلویزیون یا تهیه کنندگان خصوصی کار می کنند، هنوز فیلم دل شان را نساخته اند و این اثر دلی، شاید همان حلقه مفقوده سینمای ماست.البته در کارنامه لطیفی کار دل شکل های دیگری هم می تواند داشته باشد. مثلاً اگر «توفیق اجباری» را نتوانیم از هیچ جهت کاری درخور سینمای او بدانیم، اما به واسطه اینکه بدانیم پشت پرده ساخت این فیلم، دفاع از حریم سینما در برابر اثری چون «اخراجی ها» بوده است، می توان رد پایی از دلمشغولی های او را یافت. لطیفی در ساخت «نردبام آسمان» هم به دنبال این بود که برخی مولفه ها و عرف رایج سریال سازی را در زمینه زمان و هزینه تغییر بدهد که تا حدودی نیز موفق شد. نکته قابل تامل در خصوص آثار تلویزیونی لطیفی آن است که اکثر آنها کارهای پرمخاطبی بوده اند و این مخاطب فراوان در برخی آثارش از جمله «وفا» و «صاحبدلان» تا حدودی با آنچه در خصوص دیگر سریال های تاریخی عنوان می شود، متفاوت بود چراکه مخاطب خاص را نیز به دنبال خود کشاند.لطیفی غیاث الدین جمشیدکاشانی را به مثابه انسانی زمینی از دل تاریخ بیرون می کشد و با همه ضعف ها و قوت هایش به نمایش می گذارد. او در انتقال پیامش از نوع نگاه و شیوه های مرسوم در اغلب آثاری که بر مبنای یک شخصیت تاریخی مذهبی بنا شده اند دوری می کند و صحنه هایی که از عبادت غیاث الدین جمشیدکاشانی نمایش می دهد، به ندرت رنگ و بوی اغراق به خود می گیرد. اما قضیه درباره دیده نشدن آخرین ساخته تلویزیونی لطیفی تا حدودی به شرایطی برمی گردد که گریبان بسیاری از آثار تلویزیونی و حتی دیگر عرصه های هنری را در چند ماه اخیر گرفته است. در این میان البته قهر مخاطب با تلویزیون، سرنوشت جدی تری را برای سریال های ماه رمضان رقم زد و مثل سال های گذشته، داستان هایشان نقل محافل مختلف نشد.شاید پیش از نمایش اثر، اولین برخورد ما با ساخت سریالی درباره زندگی مردی که محاسبه گر عدد پی و دانشمند علم نجوم و ریاضیدان مشهور قرون هشتم و نهم هجری در دوره تیموری بوده است، می توانست برخورد تدافعی با اثر ایجاد کند چراکه تلویزیون در نمونه های موجود نشان داده است تلطیف یک موضوع خشک و جدی به وسیله جذابیت ساختار داستانی اثر کار چندان ساده یی نیست.
مسلماً اگر پیش از نمایش «نردبام آسمان» و با تصور مالوف ما از شخصیت خشک و نامانوس اهل علم، لطیفی از رقابت سریالش با سریال «افسانه جومونگ» سخن می گفت، برمی آشفتیم یا به نیشخندی او را در زمره همان کارگردانانی قرار می دادیم که هنوز دل شان در گرو ذهنیات خودشان است تا میل مخاطب. اما لطیفی با مولفه های خودش وارد کار می شود و کارگردانی اش را تنها وسیله یی برای نبش قبر دانشمندی از دوران تیموری نمی کند. او مساله اساسی و معضل اکثر آثار تاریخی را درمی یابد و به کار می بندد؛ همذات پنداری،اگرچه در این مسیر همواره تحریف تاریخ اجتناب ناپذیر است اما در جزئیات و اتفاقاً همین جزئیات است که تفاوت کار لطیفی و سلحشور را به وجود می آورد. اینجاست که بحث نبوغ کارگردان به میان می آید و می شود گفت نبوغ تقریباً همان چیزی است که سقوط ده ها شیء از بالا به پایین را در چشم همه ناچیز جلوه می دهد و افتادن یک سیب را در چشم نیوتن نشانه یی برای کشف قانون جاذبه زمین. برای همین است که در هنر نباید به دنبال انعکاس واقعیت بود بلکه گرایش و نبوغ هنرمند است که باید بر واقعیت منعکس شده و آن را قابل رویت سازد.لطیفی ابایی ندارد که قهرمانش را به فریب خوردن، به شکست، به رها کردن نامزدش، به عاشق شدن و... وادارد چراکه باور دارد اگر قهرمانش را بدل به موجودی زمینی نکند، هر آنچه بگوید از جنس انسان معاصر نیست. انسان امروز حتی تجربه های همسایه خود را باور ندارد. و تاریخ در آثار ما همیشه مثل مرگ همسایه است. انگار شتری است که هرگز بر در خانه ما نمی خوابد و اینجاست که میان او و مخاطب فاصله می افتد و اگر کارکردش، آموختن از تجربه هاست، به نقش اسطوره یی بدل می شود که انگار در روزگاری رخ داده و تمام شده است.اما غیاث الدین لطیفی با تمام ایرادها و خرده گرفتن هایی که در باب گویش و زبان و بازی بازیگرش وجود دارد، مثل پندها و اندرزهای اجداد نزدیک مان واقعی است و مثل موجودی فرازمینی در اعماق تاریخ گم نمی شود. این شاه کلید آموختن از تاریخ است. مردم از کسی می آموزند که دوستش دارند و کسی را دوست دارند که نماینده احکام کارگردان نیست. وقتی دیوارهای تاریخ حرف می زنند
اگر ثبت تجربه های هنرمندان در ساخت آثار تاریخی که مدت هاست بحث تئوریک مدیران تلویزیونی شده، به راستی محقق می شد، شاید می توانستیم به نتیجه یی درست در خصوص تفاوت ها و کارکردهای دکورهای ماندگار نظیر آنچه در سریال «یوسف پیامبر» اتفاق افتاد و همچنین دکورسازی با استفاده از ویژوال افکت و پرده سبز در «نردبام آسمان» دست پیدا کنیم. اما بدون این تجربه های مکتوب و تنها با مقایسه نتایج تصویری دو اثر هم می توان اذعان کرد «نردبام آسمان»، در زمینه طراحی دکور نمونه نوآور و موفقی بوده است که با اعتقاد ایرج رامین فر به منسوخ شدن دکورهای ماندگار در دنیا، استفاده از شیوه های جدید در این عرصه را آزموده است. ایرج رامین فر که کارنامه اش از «کوچک جنگلی» و «افسانه سلطان و شبان» تا «کیف انگلیسی» و «تنهاترین سردار» و... آثار تاریخی بسیاری را به خود دیده است، یکی از مهم ترین مهره های موفقیت سریال به شمار می رود و طراحی هایش از دروازه ها و بازارها و دارالحکومه و خانه های کاشان و سمرقند، یکی از زنده ترین و پویاترین نمونه های طراحی دکورهای تاریخی را رقم می زند. اگرچه مشکل اصلی در طراحی دکور سریال های تاریخی مشکل فیلمنامه هایی است که برشی به هزار تو و لایه های زیرین زندگی و فرهنگ آن دوره نمی زنند. این جزئیات همان نقطه پیوند مخاطب با مردمانی است که در فطرت هنوز یکی هستند و تنها شیوه زیستی آنها تغییر کرده است. حال اینکه برای رسیدن به این شمایل نیاز به جامعه شناس، روانشناس، باستان شناس و معمار در کنار فیلمنامه نویس هست، شاید آرزویی است در کنار آرزوهای محال دیگر و تازه اگر هم محقق شود، باید به محال دیگری بیندیشیم که دریافتن فلسفه و شیوه کارگروهی در میان این مجموعه است.صحنه نماز خواندن غیاث زیر آسمان شب در حالی که آی بانو او را نظاره می کند یکی از همین لحظه های زیباست. اما برای سریال لطیفی نمی شود پیامی شسته رفته و قالب بندی شده ارائه داد. به همین خاطر است که تمام دکورها کلیشه یی هستند از کاخ و کوچه و بازار و... و می شود در دکورهای مربوط به دوران مختلف، داستان هایی مربوط به دوران های دیگر را فیلمبرداری کرد و به تریج قبای هیچ کس هم برنخورد.اما وقتی در این آشفته بازار تصویر شهر و مردمانی را می بینیم که مصنوعی بودن شان را به رخ نمی کشند و نقش یک پرده نقاشی بی جان در زمینه اثر را ایفا نمی کنند، تازه می شود به تاثیر زنده بودن و پویایی جغرافیا و زمان داستان بر کلیت اثر ایمان آورد. اما همه آنچه ما به عنوان طراحی موفق سریال می نامیم، شاید تنها 60 تا 70 درصد رضایت رامین فر باشد. درصد باقیمانده همان کمبودهای فیلمنامه است و مشکلاتی که باعث می شود او نتواند برخلاف خواسته خود دکورهایش را در محل اصلی خود پیاده کند. شاید اگر او فرصتی نظیر آنچه در سریال «مدار صفر درجه » برایش دست داد تا دکورهای پاریس را در مجارستان بازسازی کند، در این سریال برایش فراهم می شد و دکورهای سمرقند را در همان شهر پیاده می کردند، آنچه از روزگار غیاث به چشم ما در می آمد، از آنچه امروز دیده ایم واقعی تر بود. اما لابد همین درصدها هستند که مرز میان واقعیت و آرزوهای ما را می سازند. گزینه های سهل و ممتنع وحید جلیلوند ترجیح می دهد جایی باشد که حالش خوب باشد و تا جایی که یادم هست سر کار لطیفی حال خوبی داشت چرا که باور داشت لطیفی با قلبش فیلم می سازد. او که تعریف های از پیش تعیین شده روانشناسی را قبول ندارد، از خودش راضی نیست و بر اساس همان عدم اعتقاد به اصول روانشناسی، این نارضایتی را با هیچ قاعده علمی تعریف نمی کند جز آنکه معتقد است هنوز نتوانسته است وجه ناشناخته یی از خودش را بروز بدهد. رفقایش به او می گویند ایده آل گرا و بر این اساس هم نباید به این زودی ها از بازی خودش احساس رضایت داشته باشد. بازی او را خیلی ها نپسندیدند چون عادت کرده بودند او را در کسوت مجری ببینند.
اما لطیفی با قاطعیت از بازی او دفاع می کند. البته این نظری قدیمی و آشناست که اغلب کارگردان ها برای برخی نقش هایشان به دنبال چهره هایی می گردند که کمتر دیده شده است. البته لطیفی دغدغه دیگری هم دارد. یعنی انتخاب بازیگری که هیچ کس باور نکند که جناب کارگردان می تواند به او فکر کند. برای همین شنیدن اینکه پیش از جلیلوند قرار بوده است رضا عطاران نقش غیاث را بازی کند، یکی از همان غافلگیری های خاص لطیفی است. با همه اینها آنچه درباره بازی جلیلوند می توان گفت عدم توجه او به دوربین و نوعی سیالی بدون اغراق است که البته برخی جاها به ورطه اجرا می افتد. اما جلیلوند از حد تصور ما که از همان ابتدای انتخابش او را یکی از گزینه های ضعف اثر می پنداشتیم، بهتر بود. شاید به این خاطر که بازیگری برایش شغل نیست و متکی به حال است. تا کی و چه وقت نمی دانم.اما بدل شدن بازیگری به شغل برای بازیگران حرفه یی اتفاق ناگزیری است. عرصه بازیگری در سینمای ما و با پیدایش باندهای مافیایی در زمینه انتخاب بازیگر، تا حدود بسیار زیادی عرصه استیلای شانس و اتفاق است و در این عرصه رحیم نوروزی بازیگر ناآرام و دغدغه مند تئاتر و تلویزیون یکی از آنهایی است که همواره معتقد بوده ام توان بازیگری اش تا حدود بسیار زیادی قربانی انتخاب های ناگزیر شده است. رحیم بازیگری را نوعی تکنیک می داند تا حس. او برای هر کارش به دنبال معادل سازی است. یادم هست که می گفت نقش الغ بیگ را هم از برخی حالات محمدحسین لطیفی معادل سازی کرده و برخی از حرکات آن را نیز از رفتار خروس الگو گرفته است. این نگاه ریزبینانه به نقش برای او که بازیگری را نوعی مهارت می داند، نوعی تلاش برای زیستن با این حرفه و فهم آن به شمار می رود. درباره بازیگری رحیم نوروزی حرف زدن داوری ناعادلانه یی است. از «پس از باران» به این سو، همه معادله های ما و انتظارات مان برای تولد یک ستاره تلویزیونی، در سایه امری قرار گرفت که می توان آن را گذران زندگی نامید. هنرمند خرج دارد. هنرمند مثل ما نیاز به آب و غذا دارد. برای همین رحیم نمی تواند مثل خیلی دیگر از بازیگران توانای تئاتر، در خانه اصلی اش بماند و وقتی هم که به تلویزیون و سینما می آید، همان طور که تلویزیون وسیله یی برای معاش او می شود، او هم باید وسیله یی برای درآمد صاحبان رسانه باشد. برای همین ذائقه خدشه دار شده مخاطب ما او را در سایه می پسندد. اگرچه تجربه های بسیار نشان داده است رحیم در بسیاری از همان نقش های کوتاه هم خوش درخشیده است. در این میان در وهله اول به نظر می رسید نقش الغ بیگ شباهت بسیاری با نقش فرعون داشته باشد . اما به تدریج می شد ردپای کارگردان را در هر دوی این نقش ها احساس کرد و الغ بیگ را نقشی متفاوت تر و تجربه یی جدی تر برای رحیم نوروزی به حساب آورد.
سریالی که آدامس چشم نبوداورسن ولز می گوید تلویزیون آدامس چشم است. البته این نوع نگاه به تلویزیون ما در درون خود به تناقضی دچار می شود. از یک سو ما با رسانه یی ایدئولوژیک مواجهیم که وجه پیام رسانی آن بر سرگرمی اش غالب است و از دیگر سو با نوعی ضعف در انتقال پیام برخورد می کنیم که مهم ترین مسائل را برای مخاطب در سطح و اندازه همان آدامس چشم تقلیل می دهد. اما هیچ اثری را نمی توان بدون پیام و معانی دلالت گر یا آشکار آن در نظر گرفت. محمد حسین لطیفی از خودش می پرسد چرا جوان ایرانی آنقدر پا پس زده و فکر می کند علم تنها آن سوی مرزهاست؟ رسیدن به خودباوری اولین چیزی است که او در روایت زندگی غیاث بر خود فرض می گیرد. پس از آن آنچه می ماند این است که شخصیت غیاث به گونه یی تصویر شود که جوان ایرانی میل پذیرفتن او را به عنوان الگو در خود ببیند. لطیفی غیاث الدین جمشیدکاشانی را به مثابه انسانی زمینی از دل تاریخ بیرون می کشد و با همه ضعف ها و قوت هایش به نمایش می گذارد. او در انتقال پیامش از نوع نگاه و شیوه های مرسوم در اغلب آثاری که بر مبنای یک شخصیت تاریخی مذهبی بنا شده اند دوری می کند و صحنه هایی که از عبادت غیاث الدین جمشیدکاشانی نمایش می دهد، به ندرت رنگ و بوی اغراق به خود می گیرد. صحنه نماز خواندن غیاث زیر آسمان شب در حالی که آی بانو او را نظاره می کند یکی از همین لحظه های زیباست. اما برای سریال لطیفی نمی شود پیامی شسته رفته و قالب بندی شده ارائه داد. و اتفاقاً مهم ترین ویژگی اثر همین است که مفاهیم آنچنان با زندگی پیوند می خورد که به جای ایستادن بر سطح خودآگاه ذهن، بر ناخودآگاه آن می نشیند و همواره به جای آنکه در هیئت پیامی آشکار و هشداردهنده به خاطر آورده شود، با تصوری از زیبایی به یاد می آید که پیام های اخلاقی اش را در خود مستتر دارد. «نردبام آسمان» از این لحظه های زیبا در خود بسیار داشت. سکانس زیبای کسوف با آیین ها و آوردها و ترس مردمان کوچه و بازار، سکانس اجرای تئاتر توسط بازیگران ایتالیایی در دربار الغ بیگ، برخوردهای غیاث الدین با آی بانو، موارد دیگری که هر کدام نشانه یی از نبوغ لطیفی به شمار می روند.«نردبام آسمان» ایده آل ما نیست. درباره ضعف های آن نیز بدون شک صاحب نظران حرف ها و حدیث ها خواهند داشت. اما در جایی که اغلب آثار ما همان آدامس چشمی هستند که اورسن ولز از آن یاد می کند، یا به قول ویتوریا دسیکا داروهای خواب آوری اند که از راه چشم باید خورد، در این آشفته بازار، بگذارید دل مان را به همین خوراکی های اندک خوش کنیم که کارشان تنها ترشح بزاق نیست و چیزی از آن در خون مان باقی می ماند.منبع : اعتماد تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]
صفحات پیشنهادی
روشنايي در کسوف
روشنايي در کسوف-روشنایی در کسوف تاریخ مرگ همسایه نیست سرشت نمادین هنر همواره منجر به تفسیرها و به تبع آن منازعه میان این تفسیرهاست؛ منازعه یی که نباید ...
روشنايي در کسوف-روشنایی در کسوف تاریخ مرگ همسایه نیست سرشت نمادین هنر همواره منجر به تفسیرها و به تبع آن منازعه میان این تفسیرهاست؛ منازعه یی که نباید ...
اجراي نمايش «كسوف» آغاز ميشود
روشنايي در کسوف و در کنار این مانیفست ... گزارش فيلمهاي تلويزيون در عيد فطر لحضه كسوف(گرفت كامل خورشيد) فرا ميرسد. ... وقتي ميشنود مسابقهاي درباره گاندي ...
روشنايي در کسوف و در کنار این مانیفست ... گزارش فيلمهاي تلويزيون در عيد فطر لحضه كسوف(گرفت كامل خورشيد) فرا ميرسد. ... وقتي ميشنود مسابقهاي درباره گاندي ...
خسوف ماه و کسوف خورشید
خسوف ماه و کسوف خورشیدخسوف ماهحالتی كه زمین بین ماه و خورشید قرار می گیرد را خسوف ماه می ... به تغییر تدریجی روشنایی ماه در ناحیه نیم سایه زمین توجه كنید. ...
خسوف ماه و کسوف خورشیدخسوف ماهحالتی كه زمین بین ماه و خورشید قرار می گیرد را خسوف ماه می ... به تغییر تدریجی روشنایی ماه در ناحیه نیم سایه زمین توجه كنید. ...
اجراي «كسوف» آخرين كارم در تئاتر خواهد بود
روشنايي در کسوف لطیفی در ساخت «نردبام آسمان» هم به دنبال این بود که برخی مولفه ها و عرف رایج ... اما قضیه درباره دیده نشدن آخرین ساخته تلویزیونی لطیفی تا حدودی ...
روشنايي در کسوف لطیفی در ساخت «نردبام آسمان» هم به دنبال این بود که برخی مولفه ها و عرف رایج ... اما قضیه درباره دیده نشدن آخرین ساخته تلویزیونی لطیفی تا حدودی ...
راهنمای عکاسی و فیلمبرداری از خورشید گرفتگی به مناسبت ...
عکاسی مستقیم از خورشید و پدیده خورشید گرفتگی (کسوف) می توان به صورت .... روشنایی شراره ها را می توانیم در حدود 50 ( B=50 ) در نظر بگیریم و از رابطه زیر برای ...
عکاسی مستقیم از خورشید و پدیده خورشید گرفتگی (کسوف) می توان به صورت .... روشنایی شراره ها را می توانیم در حدود 50 ( B=50 ) در نظر بگیریم و از رابطه زیر برای ...
لطیفی کلیشه مجموعههای تاریخی را شکست
روشنايي در کسوف-روشنایی در کسوف تاریخ مرگ همسایه نیست سرشت نمادین هنر ... لطیفی ابایی ندارد که قهرمانش را به فریب خوردن، به شکست، به رها کردن نامزدش، به ...
روشنايي در کسوف-روشنایی در کسوف تاریخ مرگ همسایه نیست سرشت نمادین هنر ... لطیفی ابایی ندارد که قهرمانش را به فریب خوردن، به شکست، به رها کردن نامزدش، به ...
بهترین و بدترین رنگها برای عینک آفتابی
... و همچنین آسیب شبکیه به خصوص استحاله ماکولا و کوری ناشی از کسوف اشاره کرد و ... بنابراین استفاده از آنها برای کسانی که به طور متناوب از روشنایی به تاریکی ...
... و همچنین آسیب شبکیه به خصوص استحاله ماکولا و کوری ناشی از کسوف اشاره کرد و ... بنابراین استفاده از آنها برای کسانی که به طور متناوب از روشنایی به تاریکی ...
عبور از تاریكی
این تصویر زیبا،عبور ماه را از مقابل خورشید و کسوف جزئی توسط لبه ... رام کننده تاریکی و روشنایی رام کننده تاریکی و روشنایی. ... «قطرههاي باراني»، «نگاه زرد ...
این تصویر زیبا،عبور ماه را از مقابل خورشید و کسوف جزئی توسط لبه ... رام کننده تاریکی و روشنایی رام کننده تاریکی و روشنایی. ... «قطرههاي باراني»، «نگاه زرد ...
مفاهیم نجومی
اگر چه گاهی – حدودا 1.2% از خسوف ها --- نیم سایه ای کلی است بیشتر خسوف های نیم سایه ای چندان جالب نیستند و ماه بسیار کم روشنایی خود را از دست می دهد مگر در مواردی ...
اگر چه گاهی – حدودا 1.2% از خسوف ها --- نیم سایه ای کلی است بیشتر خسوف های نیم سایه ای چندان جالب نیستند و ماه بسیار کم روشنایی خود را از دست می دهد مگر در مواردی ...
بهترين و بدترين رنگها براي عينك آفتابي!
... و همچنین آسیب شبکیه به خصوص استحاله ماکولا و کوری ناشی از کسوف اشاره کرد و گفت: امواج فرابنفش طول ... در روشنایی به رنگ تیره و در تاریکی، روشن می شوند.
... و همچنین آسیب شبکیه به خصوص استحاله ماکولا و کوری ناشی از کسوف اشاره کرد و گفت: امواج فرابنفش طول ... در روشنایی به رنگ تیره و در تاریکی، روشن می شوند.
-
گوناگون
پربازدیدترینها