واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: کیهان: ساختار و سازمان فتنه اخير فتنه اخير ،3 مشخصه كلان دارد كه امروز هيچ كس از آنها كه دستي بر اين آتش داشته آن را انكار نمي كند: 1-اين فتنه از پيش سازماندهي شده بود 2- پيوندي ارگانيك و كاملا محاسبه شده با بيرون از كشور داشت و 3- براي نخستين بار، كساني در سطح بالاي برخي نهادها (خواص) با فتنه مرتبط بودند كه اكنون برخورد با آنها مطالبه اصلي مردم از مسئولان است. کیهان: پس از گذشت بيش از 3 ماه از انتخابات رياست جمهوري دهم، اكنون در موقعيتي قرار داريم كه مي توان تصويري بيش و كم دقيق ارائه كرد از آنچه پس از انتخابات اتفاق افتاد و آنچه بنا بود اتفاق بيفتد. تلاش براي ارائه اين تصوير هم ارز است با اينكه كسي درباره ميزان تفاوت ميان «اهداف تعيين شده براي پروژه ها» و «آنچه واقعا اتفاق افتاد» تامل كند. انجام اين مطالعه يكي از سهل ترين روش ها براي رسيدن به يك برآورد استراتژيك دقيق از توان دشمن است، دشمني كه در اين انتخابات به طمع افتاد، تمام قد، و با همه قوا و امكانات خود به ميدان آمد و اكنون نتيجه طراحي هاي آن پيش چشم همه است. بسته به اينكه از كدام منظر به موضوع نگاه كنيد پروژه هاي دشمن خارجي در فضاي انتخاباتي ايران را مي توان به گونه هاي متفاوتي شناسايي و تحليل كرد؛ اما پيش از اينكه به اين موضوع بپردازيم يك سوء تفاهم هست كه بايد رفع شود. پس از انتخابات، كساني كه عموما متعلق به دار و دسته فتنه گران بودند سعي كردند با استناد به ادله اي كه هرگز به درستي طرح نشده نتيجه بگيرند همه آنچه پس از انتخابات در ايران گذشت اختلافات سياسي داخل كشور بوده و هيچ چيز از آن را نمي توان به حساب طراحي دشمن و همكاري و همدستي عناصر داخلي با آن، نوشت. چنين تحليلي را فقط در صورتي كه چشم خود را بر روي انبوهي از شواهد و قرائن بسته باشيم مي توان جدي گرفت. هيچ كس مدعي نيست كه تمام آنچه پس از انتخابات رخ داد با همه جزئيات ريز و درشت آن و مرحله به مرحله، بيرون از مرزهاي ايران طراحي شده بود. حتي ممكن است كساني احساساتي شده و به خطا افتاده باشند و عده اي هم بدون خط و ربط با كسي و جايي، و صرفا به دلايل خاص خود وارد اين معركه شده باشند. اما امروز و پس از بررسي هاي بسيار مفصلي كه انجام شده و با توجه به مجموعه شواهد و قرائن، ترديدي نيست كه خطوط اصلي فتنه، پروژه هاي محوري آن و بخش قابل توجهي از كساني كه جزو طراحان و مجريان آن بوده اند، هر كدام در اندازه خود با محافل و مجموعه هايي بيرون از ايران مرتبط بوده اند و طيفي از پيام ها، از «دستور» گرفته تا «رهنمود» را از آنها دريافت مي كردند. اين مطلب اكنون «خبر» است نه «تحليل». فتنه اخير ،3 مشخصه كلان دارد كه امروز هيچ كس از آنها كه دستي بر اين آتش داشته آن را انكار نمي كند: 1-اين فتنه از پيش سازماندهي شده بود 2- پيوندي ارگانيك و كاملا محاسبه شده با بيرون از كشور داشت و 3- براي نخستين بار، كساني در سطح بالاي برخي نهادها (خواص) با فتنه مرتبط بودند كه اكنون برخورد با آنها مطالبه اصلي مردم از مسئولان است. سازمان فتنه، با اين ساختار درانتخابات 88 وارد عمل شد. هدف گذاري هاي اين جريان همان روز كه ناآرامي ها آغاز شد هم چندان پوشيده نبود اما اكنون مي توان درباره آنها نه با اتكا به صرف تئوري پردازي بلكه به طور مستند سخن گفت. مهم ترين فاز از اين تئوري به طور خاص و مشخص اقتدار نظام جمهوري اسلامي در دو محيط داخلي و خارجي را هدف گرفته بود. در داخل ايران هيچ هدفي بالاتر از «تجزيه اقتدار رهبري» وجود نداشت. دشمنان ايران مدت هاست دريافته اند تا زماني كه اقتدار و اعتبار رهبري در ايران محفوظ باشد، مطلقا هيچ پروژه براندازانه اي قابليت طرح و اجرا نخواهد داشت چرا كه ديده اند در گذشته چگونه رهبر انقلاب در زماني اندك و بي آنكه از همه ابزارهاي خود استفاده كند پيچيده ترين طراحي هاي آنها را خنثي كرده است. به طور كلي دو ابزار براي رسيدن به اين هدف در نظر گرفته شد. 1- عميق كردن شكاف در جامعه سياسي كشور. دشمنان ملت ايران پس از انتخابات تصور مي كردند براي نخستين بار در موقعيتي قرار دارند كه مي توانند از داخل جامعه سياسي ايران (بيشتر اصلاح طلبان و تا حدودي هم اصولگرايان) يارگيري كنند و آنها را در پروژه خود وارد نمايند. تصور غربي ها اين بود كه جامعه سياسي ايران دراثر اختلاف عميق بروز كرده پس از انتخابات، به سرعت تكه پاره خواهد شد و هر تكه از آن به جان بقيه مي افتد و نهايتا آتش درگيري و نزاع چنان بالا خواهد گرفت كه براي اولين بار هيچ نهاد تثبيت كننده اي قادر به جمع و جور كردن آن نباشد. اين پروژه كه اميد فراوان به آن بسته بودند به دو دليل ناكام ماند. اول اينكه بخش بزرگي از جامعه سياسي ايران همان اوايل متوجه اهداف اين توطئه شد و هرگز در بازي فتنه گران قرار نگرفت. به قول بزرگي باز هم خدعه اي چون صفين علم كرده بودند اما ندانستند كه علي اين بار ديگر تنها نيست. دليل دوم مهم تر است. آن دسته از خواص هم كه به فتنه گران پيوستند يا ميانه راه پشيمان شدند يا اينكه خيلي زود فهميدند نظام جمهوري اسلامي و رهبر آن قدرتمندتر از آن است كه بتوان با توطئه هاي محفلي ضربه اي به آن وارد كرد. 2- ايجاد بدنه اجتماعي براي آشوب. علاوه بر پروژه اول، دشمنان ايران اسلامي باز هم براي اولين بار تصور مي كردند فرصتي به دست آورده اند تا با منتقل كردن شكاف در جامعه سياسي و نخبگان به درون مردم نوعي دعواي مردم عليه مردم راه بيندازند و با حاد كردن آن از طريق ابزارهاي رسانه اي و دروغ گويي هاي پي در پي، «سرمايه اجتماعي» نظام جمهوري اسلامي (به معناي دقيق كلمه) را از سبد آن خارج كنند. اين در واقع پاتكي بود به حماسه مباركي كه در 22 خرداد ساخته شد و در آن بالاي 85 درصد از مردم ايران اعتماد خود را به نظام جمهوري اسلامي ابراز كردند. ابزارهاي لازم براي اين كار هم البته از پيش فراهم شده بود. ابزارهايي كه ديديم چگونه يكي يكي به صحنه آمدند و نقش از پيش تعيين شده خود را اجرا كردند. ابزار اول رسانه هايي بود كه در فضاهاي ماهواره اي و اينترنتي مشخصا براي همين كار ساخته و تجهيز شده بود. آيا كسي مي تواند نقش بي بي سي فارسي در فتنه اخير را انكار كند؟ ابزار دوم نوعي شبكه سازي از خرده گروه هاي اجتماعي بود كه پيش از اين زماني درباره آن سخن گفته ايم و غربي ها بيش از 6 سال است كه با اجراي آن در فضاي داخل ايران سعي مي كنند لشكري از اپوزيسيون حرفه اي و پاي كار براي خود دست و پا كنند. و ابزار سوم مجموعه اي از سياسيون و گروه هاي مرجع بود كه مدت هاست از نظام و انقلاب بريده اند و صرفا به دنبال فرصتي براي انتقام مي گشتند. پروژه دوم هم البته ناكام ماند. مردم فهيم ايران خصوصا آنها كه فقط به دليل دلسوزي براي سرنوشت كشورشان به نتيجه اي متفاوت از اكثريت رسيده و به ميرحسين موسوي راي داده بودند به سرعت دريافتند نبايد هيزم آتش افروخته توسط كسي شوند كه معلوم است نه مي تواند رفتار خود را كنترل كند و نه براي اثبات تهمت بزرگي كه به نظام زده سندي در دست دارد. بالاخره اين مردم ديده بودند كه نظام جمهوري اسلامي در طول 30 سال گذشته راي آنها را چه به اصلاح طلبان تعلق گرفته باشد و چه به اصولگرايان در مجلس و شوراي شهر باشد يا دولت، به درستي خوانده و در مقابل نتيجه آن تسليم بوده است. به همين دليل آشوب خيلي زود بدنه اجتماعي خود را از دست داد. شبكه هايي كه غربي ها سال هاي طولاني با مرارت و پنهان كاري ايجاد كرده بودند ظرف چند هفته در خيابان هاي تهران كشف و خنثي شد، مردم تهران هر روز بيشتر از روز قبل به ارباب فتنه بي اعتنايي كردند و نظام جمهوري اسلامي نشان داد كه قادر است فقط با به ميدان آوردن كسري از امكانات خود كه به يك سرمايه اجتماعي پايدار متكي است، سنگين ترين بحران هاي امنيتي را مديريت كند. اما در محيط خارجي (منطقه اي و بين المللي) پروژه ضعيف كردن نظام جمهوري اسلامي به «تنزل رتبه ايران از جايگاه قدرت اول منطقه» ترجمه شد. طرف غربي كه همه طراحي هاي آن براي به زير كشيدن ايران از اين جايگاه بي بديل ناكام مانده بود، احساس كرد وقت دروني سازي استراتژي مهار ايران فرا رسيده و مي تواند با استفاده از سوار شدن بر موج ناآرامي هاي داخلي همه آن اهدافي را كه تا به حال با نااميدي از طرق فشار بيروني تعقيب مي كرده و به آن نرسيده، يكباره محقق كند. فرض امريكايي ها و دوستانشان اين بود كه حتي اگر نتوان به هدف براندازي دست يافت، حداقل اين است كه نظام جمهوري اسلامي در اثر اختلافات و ناآرامي هاي داخلي ضعيف مي شود و توان مقاومت در مقابل فشارهاي آنها را تا حد زيادي از دست خواهد داد. بنابراين تصميم گرفتند تا مي توانند در اين آتش بدمند اما براي چيدن ميوه اين كشت و كار خيلي عجله نكنند. آن ميوه كذايي قرار بود در مذاكرات ديپلماتيك چيده شود يعني جايي كه قرار بود ايران با گزينه هاي دشوار تعليق يا تحريم روبرو شود و تصور مي كردند ايران نهايتا مجبور خواهد بود يكي از اين دو گزينه را انتخاب كند چرا كه مقاومت در مقابل هر دو آنها منجر به فشارهايي مي شد كه ايران توانايي داخلي براي ايستادن در مقابل آن را نداشت. پس از آنكه ايران نشان داد تا چه اندازه در مهار بحران هايي كه سررشته آن را خارجي ها به دست دارند تواناست و شبكه هاي داخلي ساخته شده توسط غرب حتي چند هفته هم دوام نياوردند، منطقي است كه تصور كنيم امريكايي ها فهميدند راهي جز معامله باقي نمانده و بهتر است با استفاده از استراتژي «تجاهل» و «شتر ديدي نديدي» طوري رفتار كنند كه انگار نه انگار درايران انتخاباتي رخ داده و آنها براي ضايع كردن آن همه توش و توان خود را به صحنه آورده اند. توطئه اي كه بنا بود ايران را ضعيف كند، دامان بانيانش را گرفت طوري كه مجبور شدند در ژنو همه تهديدهايي را كه دقيقا براي همان مجلس آماده كرده بودند كنار بگذارند و تن به پيشنهادهايي بدهند كه روزگاري آن را خط قرمز عبور ناپذير مي خواندند. دشمنان ملت ايران تا آخر خط رفته اند. جلوتر راهي براي رفتن نمانده. پيش پاي جلوتر رفتن ايران هم خود مي دانند كه مانعي نمي توانند گذاشت. پس بايد بايستند و تماشا كنند كه ما هم تا آخر خط برويم. مهدي محمدی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]