واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ناگفته پیداست كه محمدرضا شریفینیا، بازیگر ثابت این نقشهاست. اما رویكرد دوم كه پردامنهتر است، حكایت از جریانی دارد كه رفتهرفته به ستاره شدن چند تا از پیرمردها و پیرزنان... سفره بیطعام«یك اشتباه كوچولو» و «یك جیب پر پول» كه این روزها در حال اكران هستند، اولی را محسن دامادی ساخته كه زمانی فیلمنامهنویس سینمایی بوده و دومی را قدرتالله صلحمیرزایی كه با مرور آثارش در طول این دهه، میتوان بصراحت گفت كه مهارت ویژهای در ساخت فیلمهایی از این دست دارد. بنابراین با در نظر گرفتن این دو فیلم میتوان سراغ موضوع پرسوءتفاهم «كیفیت كمدیها در سینمای ایران» رفت و از منظری آسیبشناسانه به بررسی مایههای تكراری آنها پرداخت. تجربه این چند ساله نشان داده در میان این كمدیهای تجاری، موضوعات و نكتههای مشابهی دیده میشود كه باعث شده منتقدان، آنها را آثاری مبتذل و بیارزش قلمداد كنند. البته رقم فروش این فیلمها در گیشه هم نشان میدهد كه مردم نیز دیگر استقبال چندانی از این آثار نمیكنند. در زیر به چند نمونه از این ویژگیهای تكرارشونده میپردازیم. ماجرای عشقیشكلگیری رابطه عاطفی میان دو شخصیت اصلی قصه، موضوع تكراری بیشتر فیلمهای تاریخ سینما در هر ژانر و شیوهای است. البته در ارزیابی فیلمهای خوب، این نكته را در نظر داریم كه در حاشیه شكلگیری و پیشرفت این رابطه، موارد تعیینكنندهای وجود دارد كه برجسته میشود. در كمدیهای اخیر سینمای ایران، این رابطه بدون هرگونه ظرافت و پرداخت، صرفا فقط وجود دارد. حتی اگر این فیلمها را ندیده باشیم، از نحوه كستینگ (چینش بازیگران) آنها میشود فهمید كه زوج اصلی فیلم چه كسانی هستند. عموما روابط این زوج از سوءتفاهم شروع و سپس به تفاهم میرسد. ممكن است در قالب كمدیهای ملودراماتیك یا همان كمدی رمانتیكها قائل به چنین نموداری در ترسیم رابطه میان شخصیتهای اصلی باشیم؛ اما واقعیت سینمای ایران حكایت از چیزی دیگر دارد. اغلب فیلمهایی كه به نام كمدی عرضه میشوند، الگوی خود را از كمدیهای ایتالیایی دهههای 60 و 70 میگیرند. این فیلمها زمانی در ایران محبوبیت زیادی داشتند (زمانی كه چیزی به نام فیلم خوب در اكران وجود نداشت). در یك مرور دامنهدار میتوان درونمایههای آن كمدیها را تفسیر و در كمال شگفتی مشاهده كرد كه كمدیهای ایرانی اغلب بازسازی آن فیلمها با چند تغییر هستند. این تغییرها اغلب برای آداپته كردن (سازگار كردن) آن قصهها با حال و هوای ایران و فرهنگ حاكم بر آن است. تیپسازیزمانی میگفتند اگر در فیلمنامهای آدمها به شخصیت تبدیل شده باشند، آن فیلمنامه ارزش دارد و در صورتی كه آدمهای فیلمنامه طبق تعریف تیپ ساخته شده باشند، با اثری غیرقابل دفاع طرفیم. هنوز هم در مصاحبههای برخی عوامل سینما و بویژه بازیگران، با این تفسیر قدیمی و غیركارشناسانه از تفاوت تیپ و شخصیت روبهرو هستیم. تیپ به خودی خود چیزی نیست كه وجودش هویت هنری فیلمی را زیر سوال ببرد. كارگردانهایی مانند كوئنتین تارانتینو و دیوید لینچ با آثار شاخص خود در سالهای اخیر نشان دادهاند كه تیپسازی در مواردی، كاركردی درخشانتر از شخصیتپردازی دارد. به شخصیت دنیس هاپر در فیلم زیبای «مخمل آبی» دقت كنید یا دیوید كارادین «بیل را بكش» را به یاد بیاورید، آیا اینها غیر از تیپ هستند؟ در عوض به فیلمهای بهاصطلاح معناگرای خودمان نظری بیندازید و ببینید تا چه اندازه درنگ و مكث روی شخصیتهاست؛ شخصیتهایی كه باری را از دوش فیلمنامه برنمیدارند و خارج از ظرفیت آن فرد مورد نظر عمل میكنند. بر این اساس تیپسازی همان اندازه مخرب است كه مفید. موضوع این است كه چگونه باید تیپسازی كرد؟ زمانی جواد رضویان در سریال «پاورچین» ارائهگر تیپی جذاب از یك قشر اجتماعی بود كه با پررنگ كردن ویژگیهایش، میان مردم محبوبیت یافت. پس از آن، رضویان در بیشتر فیلمهایی كه بازی كرد همان تیپ را با آرایش و پوششهای مختلف تكرار كرد و هنوز هم این سیر ادامه دارد. نكته مهم در این مورد خاص این است كه هنوز برای مردم جذابترین بازی رضویان به همان حضور تعیینكننده و البته هنرمندانهاش در سریال مدیری برمیگردد و هیچكدام از فیلمهایی كه پس از آن بازی كرد، قابلیتی در آن حد ندارند كه با پاورچین مقایسه شوند. پیرمردان و پیرزنان بامزهدر این مورد 2 نوع رویكرد وجود دارد؛ در رویكرد اول یك تیپ اجتماعی مشخص انتخاب میشود و قصه زندگیاش به نحوی پیش میرود كه دقیقا با منش و اعتقادات او در تنافر است. در این موارد سن و سال بازیگر نباید از حد زیادی تجاوز كند. از فیلمهای مشهور و موفق در این زمینه میتوان به «دنیا» اشاره كرد كه در زمان خودش به فروش قابلتوجهی هم رسید و یكی از آخرین نمونهها هم سریال «ملكوت» بود. ناگفته پیداست كه محمدرضا شریفینیا، بازیگر ثابت این نقشهاست. اما رویكرد دوم كه پردامنهتر است، حكایت از جریانی دارد كه رفتهرفته به ستاره شدن چند تا از پیرمردها و پیرزنان بازیگر ایرانی انجامیده است. شاید نخستین گام در این عرصه، سریال موفق رضا عطاران با نام «متهم گریخت» بود (كه این روزها برای بار دوم از تلویزیون در حال پخش است) كه احمد پورمخبر در آن با آن شیوه بیان دیالوگ و حركت دستها و نوع خندیدنها و آوازخواندنهایش، به چشم مردم آمد و بخش مهمی از جذابیت سریال را به خود اختصاص داد. تجربه این چند ساله نشان داده در میان این كمدیهای تجاری موضوعات و نكتههای مشابهی دیده میشود كه باعث شده منتقدان آنها را آثاری مبتذل و بیارزش قلمداد كننداین اولین بار بود كه پورمخبر جلوی دوربین میرفت، اما پس از آن، این تبدیل به یك فرمول برای كمدیهای تجاری شد. عطاران كه همزمان از محمود بهرامی (زندهیاد) و دیگر پیشكسوتان بازی میگرفت، زمانی كه از پورمخبر برای اولین بار استفاده میكرد اصلا نمیدانست كه 5 سال بعد، این پیرمرد تبدیل به ستاره فیلمهای تجاری شود. جذابیت این پیرمردها و پیرزنان در رفتارهای غافلگیرانهشان است. مثلا كارهای پورمخبر هنگام عصبانیتش یا شوخیهای تندش كه برای تماشاگر جذاب مینماید، اما تكرار بیش از حد این تیپ مشابه، كار را به جایی رسانده كه دیگر نمیتواند بامزه باشد. طعنهها و كنایههادر كمدیها نوع شوخینویسی به گونهای است كه تماشاگر را یاد چیزی خارج از فیلم میاندازد. درواقع این یك اصل بنیادین در نگارش فیلمنامههای این كمدیهاست (اگر خوشبینانه تصور كنیم كه اصلا فیلمنامهای در كار است). مثلا این ارجاع میتواند طعنهای به یكی از آدمهای مهم باشد یا یادآوری یك ترانه لسآنجلسی یا یك بلوتوث مبتذل. رویكرد این ارجاعات، گفتن در عین نگفتن است. بنابراین اگر طعنه و كنایهای در كار است، حواستان به صنعتهای ادبی پرت نشود. دلیل این كار، دور زدن ممیزیها یا اشارهای است به تماشاگر كه با شنیدن حرف «ف» تا «فرحزاد» را حدس بزند. اینچنین روالی در سینمای كمدی ایران كار را به جایی رسانده كه برخی كارشناسان تربیتی و روانشناسان، مشاهده این اعمال را نوعی نابهنجاری به حساب میآورند و كودكان را از تماشای این فیلمها منع میكنند. بازیگران ثابتاگر كمی به ذهنتان فشار بیاورید و كمدیهای این چند ساله سینمای ایران را به خاطر بیاورید، متوجه میشوید كه تعدادی بازیگر محدود كه اغلبشان از تلویزیون عمده محبوبیتشان را كسب كردهاند، بازیگران ثابت این فیلمها هستند. مثلا محمدرضا شریفینیا كه با بازی در سریال امام علی(ع) به شهرت رسید، پس از آن نقش آدم بظاهر مذهبی اما درواقع چیز دیگر را بارها در سینما تكرار كرد. جواد رضویان، سروش صحت، بهنوش بختیاری، فتحعلی اویسی، امیر نوری، رضا عطاران، مجید صالحی و... نیز چنین ویژگیهایی دارند. ممكن است در میان این افراد، باشند كسانی كه پیش از این، هنر خود را در بازیگری ثابت كردهاند اما این تاسفبار است كه استعدادهای بازیگری سینمای ایران، توانایی خود را صرف حضور در آثاری میكنند كه هیچ چیزی قرار نیست از آن بر اعتبارشان اضافه كند. حقیقت این كه صرف خنداندن هنر نیست و این در سینمای كمدی ایران (به استثنای چند نمونه خوب) تبدیل به یك قاعده شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 505]