تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه  الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830261962




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پیامبری در شکم ماهی (2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پیامبری در شکم ماهی (2)
پیامبری در شکم ماهی
مردم هراسان بودند. نمی‌دانستند چه کار کنند. مردی که برایشان حرف زده بود، گفت: یادتان می‌آید؟ او می‌گفت خدا مهربان است و توبه‌ی گناه کاران را می‌پذیرد. به همه‌ی مردم شهر بگویید تا از خانه‌ها بیرون بیایند. حتی زن‌ها و بچه‌ها را هم بیرون بیاورید. بیایید تا همه با هم دست به آسمان بلند کنیم و از خدا بخواهیم ما را ببخشد. همین کار را هم کردند. صدای ناله و گریه‌ی مردان و زنان، شهر را پر کرده بود. بچه‌ها هم از دیدن پدران و مادران خود در آن وضع، به گریه افتاده بودند.حضرت یونس (ع) از دست این مردم بت‌پرست بسیار عصبانی بود. حتی یک نفر به خدا ایمان نیاورده بود. می‌خواست هر قدر که می‌توانست از این مردم گناه کار دور شود. رفت و رفت تا به بندر رسید و سوار کشتی شد.هنوز نصف روز راه نرفته بودند که دریا ناآرام شد. کشتی به طرز عجیبی بالا و پایین می‌رفت. ملوانان کمی که دقت کردند نهنگی را دیدند. جانور خود را به کشتی می‌کوبید. ناخدای کشتی رو به مسافران کرد و گفت: تا یکی از مسافران را به دریا نیندازیم، این ماهی دست از ما برنمی‌دارد. اگر عجله نکنیم، کشتی را می‌شکند و همه‌ی ما را غرق می‌کند.اما چه کسی حاضر بود خوراک یک نهنگ بشود؟ 
پیامبری در شکم ماهی
ناخدا گفت: راهش قرعه‌کشی است؛ قرعه به اسم هر کسی در آمد، او را به دریا می‌اندازیم.هیچ کس دوست نداشت زنده زنده راهی شکم نهنگ بشود. ولی چاره‌ی دیگری نبود. قرعه‌کشی کردند و قرعه به اسم حضرت یونس (ع) در آمد.حضرت یونس (ع) می‌دانست که این خواسته‌ی خداست. خدا می‌خواست او را تنبیه کند. او آنقدر از دست مردم عصبانی بود که یادش رفته بود برای خروج از شهر منتظر فرمان خدا بماند. سرش را بالا آورد و گفت: خدایا می‌دانم که اشتباه کردم. من باید بیشتر صبر و تحمل می‌کردم. من به تنبیه تو اعتراضی ندارم. اما از تو می‌خواهم که گناه مرا ببخشی تا با روحی  پاکیزه به نزد تو بیایم. لحظاتی بعد حضرت یونس‌(ع) را در دریا انداختند. ماهی دهان بزرگش را باز کرد، او را قورت داد و راهش را گرفت و رفت، دریا آرام شد.خدا به ماهی فرمان داده بود تا حضرت یونس (ع) را ببلعد؛ اما اجازه نداده بود به او آسیبی برساند. حضرت یونس (ع) در شکم ماهی بود؛ زنده و سالم. او هفت شبانه‌روز در شکم ماهی را با دعا و توبه به در گاه پروردگارش سپری کرد. در این مدت کاملاً ناتوان شده بود. فشار شکم ماهی، گرسنگی و تشنگی امان او را بریده بود. تا اینکه ماهی به فرمان خدا، به سوی ساحل آمد و حضرت یونس (ع) توانست قدم به ساحل بگذارد. حضرت یونس (ع) زنده بود؛ اما توانی در بدن نداشت.
پیامبری در شکم ماهی
در ساحل هیچ سبزه و درختی نبود. به خواست خدا بوته‌ای کدو در آنجا رویید. برگ‌های کدو، حضرت یونس‌(ع) را از تابش آفتاب حفظ می‌کرد و خود کدو نیز، نیروی از دست رفته‌ی او را به بدنش برمی‌گرداند. نخستین کلماتی که از لب‌های حضرت یونس (ع) بیرون آمد، این بود: خدایا شکرت!فرشته‌ی خدا نزد حضرت یونس (ع) آمد و به او گفت: آمده‌ام دو تا مژده به تو بدهم؛ اول اینکه خدا از گناه تو گذشت و تو را بخشید و مژده‌ی دوم اینکه خدا مردم نینوا را هم بخشید.فرشته ادامه داد: وقتی نشانه‌های عذاب آشکار شد، آنها همه توبه کردند و بت‌پرستی را کنار گذاشتند. آنها اکنون خدای یگانه را می‌پرستند. می‌دانی یونس، قوم تو تنها قومی است که قبل از رسیدن عذاب خدا توبه کردند و بخشیده شدند. اکنون برخیز و به نزد آنها برو. این مردم خداپرست به یک راهنما نیاز دارند تا دستورهای خدا را به آنها یاد بدهد. در چند سوره از قرآن، به ماجرای حضرت یونس (ع) اشاره شده است:سوره‌ی یونس(آیه‌ی 98) - سوره‌ی انبیا(آیات 87 و 88) سوره‌ی صافات(آیات 139تا 148) و سوره قلم (آیات 48 تا 50)نوشته: بهروز رضایی کهریزتنظیم برای تبیان: خرازی************************************* مطالب مرتبطآن دست بهشتی این یک جاذبه و کشش درونی است شکایت شتر از صاحبش تقسیم هفتگانه چهارده پند ازچهارده معصوم(ع) دانه های گردنبند مرد ناشناس اولین امتحان در خانه پیامبر!!!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4489]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن