واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هالیوود، مسلمانان را دوست ندارد!پیش تر مقاله هالیوود به فرجام جهان می اندیشد! تقدیم شد. اکنون دومین مقاله از مجموعه مقالات هالیوود ارائه می شود:
هر تکنیکی همانند مغز، نوعی گرایش و تمایلات خاص خود را دارد و اصطلاحا دارای جهتی مشخص و نقطه نظری معین است و در پاره ای موارد حاوی نکاتی مبهم و نامعلوم. مشخصا در این صورت، تنها کسی که اطلاع چندانی از تاریخ تکنیک ندارد، می تواند بر این باور باشد که تکنیک فاقد جهت و خنثی و بی طرف عمل می کند.فلذا هر تکنیکی منطق خاص خود را می طلبد و دارای محتویاتی فراتر از آنچه ما مشاهده می کنیم، می باشد. محتویاتی که تشکیل دهنده سیمای درونی و چهره ای نامرئی هستند.با توجه به مقدمات مذکور می توان گفت که هالیوود نیز یک تکنیک است. تکنیکی که جهت و گرایش خاصی را دنبال می کند. می توان اینطور بیان کرد که هالیوود علاوه بر تکنیک می تواند بیشتر به ابزاری شبیه باشد که با حوزه تمایلاتی خاص و جهت دار در ارتباطی مستقیم قرار دارد. هالیوود نه در سطح ایالات متحده، بلکه در سرتاسر کره زمین به ایجاد حوزه های تمایل پرداخته و مخاطبان بسیاری را برای خود فراهم کرده است. ابزاری که تمایلات بسیاری برای بهره گیری از آن وجود دارد و افراد بسیاری ساعات عمر خود را صرف تماشای تولیدات آن می کنند. به این ترتیب هالیوود به بازتولید اشکال مورد نظر خود می پردازد و نگرش خاص و مورد نظر خود را انتشار می دهد. به این ترتیب دیدن محصولات هالیوودی به لذتی برای چشم تبدیل می شود و این یعنی گرفتن قدرت تعقل و مانعی برای بروز استعداد ذاتی افراد مختلف، برای هموار شدن مسیری که هالیوود به دنبال آن است.هالیوود و چهره مسلمانانبمبی در یكی از شهرهای آمریكا منفجر میشود، نخستین كسی كه مقصر شناخته میشود، كیست؟ هنگامی كه واژههای «تروریستهای متعصب»، «بنیادگرا» و «افراطی» مورد استفاده قرار میگیرند، نخستین نامی كه بیشتر به ذهن میآید، چیست؟ «بنیاد گرایان»، «تروریستها» و «افراد افراطی» ممكن است به مسلمانان، مسیحیان، یهودیان، هندوها، شیطان پرستان یا دیگر آیینها تعلق داشته باشند، اما این واژهها به سادگی با كدام یك پیوند میخورد؟ آیا مجسم كردن یك مسلمان از تصور كردن یك عضو ارتش جمهوری خواه ایرلند آسان تر نیست؟ یك مسلمان افراطی یا یك فرد مخالف سقط جنین؟ یك بنیادگرای اسلامی اهل خاورمیانه یا یك بنیاد گرای آمریكایی انگلیسی تبار مسیحی عضو جناح راست؟ به چه دلیل مقصر قلمداد كردن «حماس» و «حزبالله» از مقصر شناختن حزب «بهاریتا جاناتا» یا «كاچ» ساده تر است؟ زنان در طول سدهها توسط پیروان تمام سنتها، معتقدان به كنفوسیوس، بوداییها، هندوها، یهودیان، مسیحیان، مسلمانان و سیكها در جهان نادیده گرفته و سركوب شدهاند؛ متون مقدس همواره طوری تفسیر شده اند تا زن ستیزی را توجیه كنند. اما چرا برای غربیان عموما آسان تر است كه اسلام را در مورد این جنایات مقصر قلمداد كنند؟
هرچند پاسخ به این سوالات مجال بسیار می طلبد و جای بسی تامل دارد اما آنچه به ذهن می رسد این مطلب است که هالیوود چگونه توانسته به عنوان ابزاری رسانه ای، به قطبی ارزش مدار در دنیا تبدیل شود تا به واسطه کسب چنین جایگاهی، به پیشبرد اهداف و مقاصد خود بپردازد؟پر واضح است که دولت آمریکا برای رسیدن به اهداف، نیازمند به این است تا موانع بزرگ و مهم را از پیش رو بردارد. در میان تمامی این موانع، مسلمانان و ایدئولوژی آنها بیش از هر چیز عامل ترس و وحشت سیاست های آمریکایی می باشد. فلذا لازم است تا وسیله ای فراهم شود که با بهترین شیوه ها، به تخریب مسلمانان و عقاید آنها بپردازد. به گونه ای که مسلمان کشی به ارزشی جهانی تبدیل شود تا هالیوود و مسیحیت صهیونیسم که در قلب سیاست آمریکایی قرار دارد، بتواند به اهداف خود دست یابد.تصاویر مثبت از مسلمانان تقریبا عملا در فیلمهای هالیوود دیده نمیشودهمانطور که در مقالات پیشین گفته شد، برای تثبیت یک ایدئولوژی خاص، هیچ ابزاری موثرتر از رسانه وجود ندارد. در میان رسانه ها در جهان کنونی نیز، احتمالا قدرت هالیوود منحصر به فرد است. لذا تمامی اهداف سیاسی و نظامی و فرهنگی به این نقطه ختم می شود. به گونه ای که گویا نقطه و کانونی برای وحدت اهداف در زمینه های مختلف است.
بسیاری از مردم در آمریکا و اروپا، مسلمانان را نه از روی تجربه شخصی، بلكه توسط نمادهایی كه ذهن ما را با تصاویر منفی تخریب میكند، بازمیشناسند. نمادهایی که فیلم های هالیوودی آنها را ساخته و پرداخته اند. پندارهای قالبی راجع به مسلمانان که به وسیله سیاستهای بینالمللی تقویت میشوند و رسانههای گروهی، هم به طور بصری و هم در متن، آن را تداوم میبخشند. «هالیوود» و «والت دیزنی» در قالب فیلم و کارتون، با بهره گیری از چاشنی جذابیت و زیبایی، آنرا به تصویر می کشند. به این ترتیب آمریکایی ها و اروپایی ها، همچنان با تصاویری از تعصب، خشونت، ستیزه جویی، عقب ماندگی، فقر و زن ستیزی كه با مسلمانان پیوند زده می شود، بمباران میشوند. تصور کنید چنین صحنه ای را که صدای اذان، در كنار تصویری از چند زن كه در هاله ای سیاه پوشیده شدهاند، از مقابل دوربین به سرعت میگذرند، به این تصاویر، دو تبهكار با چشمان وحشی و ریش سیاه و ابروهای كلفت اضافه كنید كه قصد دارند علیه امنیت آمریكاییان انگلیسی تبار معصوم یا شجاع، توطئهچینی كنند! بدین ترتیب طرحی که پیش رو دارید، حاصل یک طراحی موذیانه و حرفه ای است که برای مخاطبان آمریكایی و اروپایی به توضیح نیازی ندارد ؛ به هیچ شرح تاریخی، جغرافیایی، سیاسی - یا بدتر مردم شناختی - نیازی نیست. از مساله دیگر، تهدید نیز آگاهیم، تشخیص آن آسان است؛ نیازی به مقدمه چینی نیست؛ دنیای غرب میتواند با قدرت با این تهدید رو به رو شود. بنابراین نگرشی شبیه به احساس خطر از مسلمانان در اذهان غیر مسلمانان شکل می گیرد. به این ترتیب خمیر مایه اولیه تفکری ایجاد می شود که در ادامه سوگیری های مختلف خود را به تدریج به مخاطبان عرضه می کند تا نهایتا منجر به شکل گیری جهان بینی خاصی شود.با اندکی تامل و دقت مشخص است که آنچه وجود دارد، مجموعههایی محدود از كاریكاتورهای ناشیانه و كلی از جهان اسلام است كه به شیوه ای ارائه شده اند كه گویی میكوشند آن دنیا را در مقابل تجاوز نظامی آسیب پذیر جلوه دهند. در این باره اندیشیده میشود كه چگونه تولیدات پر بیننده هالیوود نظیر «دروغهای حقیقی»، «تصمیم اجرایی»، «بدون دخترم هرگز»، «عملیات كندر» و «صلح ساز» در ارائه تصویر از جهان اسلام و مسلمانان در دنیای غیرمسلمان، سهیم هستند؛
مهم ترین نقص تصاویر مربوط به مسلمانان در فیلمهای هالیوودی، تك بعدی بودن آن است. روی هم رفته، ویژگیهای معمولی خاصی بی چون و چرا با مسلمانان و اعراب ارتباط داده میشوند؛ عمومی ترین خصیصهها عبارتند از: قساوت، خشونت و خطرآفرینی. تهدید سیاسی، ستیزه جویی و نفرت؛ تعصب و بی منطق بودن در مذهب، مرد سالاری و نوكر صفتی در میان زنان، فقر و عقب ماندگی و فقدان ظرافت و فرهیختگی. نگرش منفی عاملی نیست كه تنها به تصاویر مسلمانان در هالیوود محدود شود. گرچه، در حالی كه انحراف جنسی و فساد در فرامین مربوط به راهبان، اغلب توسط هالیوود زیر پوشش قرار میگیرد (كشیش)، تصاویر مثبت از مسلمانان تقریبا عملا در فیلمهای هالیوود دیده نمیشود. یافتن یك عرب مهربان و قهرمان از هر جهت در فرهنگ عوام همان قدر دشوار است كه یافتن سوزنی در میان تودهای از شن. بنابراین بهتر است به ایجاد نگرشی در میان مخاطبان هالیوودی بیندیشیم که توانایی تشخیص نمونه های اغراق آمیز و دروغین هالیوودی را برای مخاطبان آسان سازد. برای روشن شدن مطلب، به اشاره ای کوتاه به برخی از این تولیدات و تحلیل برخی از قهرمانان این فیلم ها می پردازیم که در مقاله بعدی از نظرتان خواهد گذشت.ادامه دارد...فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاستمنابع:پستمن،نیل"زندگی در عیش،مردن در خوشی".ترجمه صادق طباطباییروزنامه رسالت.مقاله هالیوود و تروریسم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]