واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: این داستانها آموزنده و جالب و باور نکردنی میباشند. برای گرفتن یک رژیم عالی و داشتن اعتماد به نفس و امید برای کم کردن وزن به شما پیشنهاد میکنیم این داستانها را بخوانید. Rebecca Pauls سن: 42 قد: 1.64 سانتی متر محل اقامت: اورارا مجرد، تعداد فرزند:0 شغل: منشی 2005: 141 کیلو گرم الان: 70 کیلو گرم مقدار وزن از دست داده: 71 کیلو گرم چگونه او شروع کرد: من هرگز دختر لاغری نبودم، حتی هنگامی که به دبیرستان رفتم، 90 کیلوگرم وزن داشتم. بعد از اینکه به دانشگاه رفتم، 36 کیلوگرم کم کردم. من این رژیم را با مادرم که او هم مشکل وزن داشت، انجام دادم. ما ورزش میکردیم و سعی میکردیم که درست غذا بخوریم. وقتی که به دانشگاه برگشتم در فصل پاییز من 54 کیلو وزن داشتم اما هنوز لاغر نبودم با اینکه تمام وقت ورزش میکردم، تا اینکه عادت ماهانه من قطع شد، من به نزد دکتر رفتم و دکتر به من گفت که باید ورزشهایم را قطع کنم. من به توصیه او عمل کردم و وزن من دوباره به حالت اول برگشت. لحظه تصمیم گیری: وقتی 39 ساله بودم احساس درد در ناحیه معدهام داشتم و همچنین به سختی میتوانستم حرکت کنم. وقتی از پلهای بالا میرفتم قلبم به شدت میتپید، من دوست داشتم در رختخوابم بخوابم و حرکت نکنم، اما همیشه به این فکر میکردم که من صبح از خواب بیدار میشوم؟ تصمیم گرفتم به نزد دکتر بروم. در آن موقع من 141 کیلو وزن داشتم . کلسترول و چربی خون من در حد نرمال بود. دکتر برای من توضیح داد که چاقی چگونه میتواند سلامتی را به شدت تهدید کند و همه به صورت مشابه این را تجربه نخواهند کرد. من خیلی فکر کردم و تا وقتی که توانستم تصمیم قطعی خودم را بگیرم. 40 ساله شده بودم بعد از ملاقات دکتر من با شرکت NutriSystem آشنا شدم آنها غذای مورد نظر را به خانه ها میآوردند و لازم نبود که من برای این کار خانه را ترک کنم. من پیادهروی را شروع کردم، اولین روز من سعی کردم که دور بلوکمان را پیادهروی کنم، من به شدت افسرده بودم، زیرا این کار برای من بسیار سخت بود اما هر روز این کار برای من سادهتر میشد، بعد از 3 هفته دردهایی که داشتم همگی از بین رفتند، بعد از 20 ماه من 70 کیلو از دست دادم، تصمیم خودم را گرفتم که به فردی لاغر تبدیل شود اما تمریناتم را به نحوی میکردم که مغایر با سلامتی نباشد. تغذیه من و ورزش من همگی بر اساس گفتههای پزشک بود و الان بعد از 3 سال خیلی خوشحالم که به راحتی میتوانم از پله بالا و پائین بروم!! Kristine Petralito سن: 42قد: 1.56 سانتی متر محل اقامت: کارولینای شمالی مدت ازدواج: 16سال، تعداد فرزند:4 عدد(وسلی 20 ساله، بریانا 14 ساله، هانا 12 ساله، ماکسی 5 ساله) شغل: خانه دار 1998: 113 کیلو گرم الان: 65 کیلو گرم مقدار وزن از دست داده: 48کیلو گرم شروع چاقی: وقتی بچه بودم دختری لاغر بودم، اما به شکلات و غذاهای شیرین علاقه زیادی داشتم. هنگامیکه شام میخوردیم چشم من تمام مدت به یخچال بود، زیرا آنجا جایی بود که دسرها نگهداری میشد. هر موقع خوراکی شیرینی می دیدم قلبم تندتر میزد. لحظه تصمیم گیری: خواهر بزرگترم به من گوشزد کرد که باید فکری برای وزن خودم بکنم و درباره برنامه های کاهش وزن که در کلیسا انجام میشد برایم توضیح داد. من هر هفته به کلیسا میرفتم، بعضی اوقات هم دوبار در هفته به آنجا میرفتم. همیشه به این فکر میکردم که چقدر از روزها و ساعتهای من به فکر کردن درباره غذا صرف شده؟ من تصمیم گرفتم مقدار پروتئین مصرفی خودم را به نصف کاهش دهم و تنها مواقعی آن را بخورم که گرسنه هستم، اما شما به خوبی میدانید که این برای لاغر شدن کافی نیست. من به این فکر میکردم که یک غذای سالم و در عین حال خوشمزه که سیر هم مرا بکند چه میتواند باشد؟ 2 ماه طول کشید که من فهمیدم مقدار مناسب پروتئین مصرفی چقدر باید باشد، من فقط به این میاندیشیدم که بدن من به چه مواد غذایی نیاز اساسی دارد، یاد گرفتم که دعا بخوانم و از خدا بخواهم که توان و مقاومت من را افزایش دهد که من با پرخوری مبارزه کنم. برای اینکه بیشتر وزن کم کنم تمرینات و ورزشهایم را شروع کردم، من عاشق پیادهروی بودم زیرا در این موقع است که اطرافم را به خوبی میبینم که خداوند چه نعمتهایی به ما داده است من به همراه فرزندانم به سالن ورزش میروم و با دخترها پیادهروی میکنم. Leah Segedie سن: 29قد: 1.67 سانتی متر محل اقامت: کالیفرنیا مدت ازدواج: 4سال، تعداد فرزند:1 عدد(جیمز 2 ساله) شغل: خانه دار و موسس سایت 2006: 114کیلو گرم الان: 67 کیلو گرم مقدار وزن از دست داده: 47 کیلو گرم من همیشه یک بچه تپل بودم، اما وقتی که ازدواج کردم هر خوراکی که در دسترس بود، را میخوردم. هنگامیکه من در شرکت بیمه کار میکردم، این کار برای من خیلی استرسزا بود. همچنین من باردار هم بودم در همان موقع بود که دکترها تشخیص دادند که پدرم سرطان دارد و من در اوج استرس قرار داشتم و تنها کاری که میکردم، خوردن بود و وزن من به سرعت 83 کیلو شد. لحظه تصمیم گیری: خیلی کوتاه بعد از اینکه پسرم به دنیا آمد، در سال 2006 وزنم 114 کیلو گرم شده بود، پدرم از دنیا رفت و من به این فکر افتادم که به راستی در این دنیا چه چیزی اهمیت دارد و فقط به این میاندیشیدم که نمیخواهم یک زن چاق باشم، که حتی نمیتواند با فرزند خودش هم بازی کند. تصمیم گرفتم که هم زندگی و هم وزنم را کنترل کنم. قبل از اینکه خودم را وارد یک رژیم سخت کنم ابتدا شروع کردم به پیادهروی های طولانی در پارکی که در کنار کودکستان پسرم بود و بعد زمان کودکستان پسرم با هم به پارک برای پیادهروی میرفتیم یعنی من دوبار در روز به پیادهروی میرفتم و هر بار 1 مایل راه میرفتم. تمام چربیهای من شروع به آب شدن کردند، من غذاهای چاقکننده مانند فستفودها را از برنامه غذایی خودم حذف کردم و یک رژیم بسیار سالم را هم در کنار پیادهروی شروع کردم و سبزیهای تازه و میوه و پروتئین کم مصرف میکردم و پیشرفت من در این زمینه باعث میشد که امید بیشتری برای کم کردن وزن پیدا کنم. تهیه و ترجمه: گروه سبک زندگی /lifestyle اختصاصی مطالب پیشنهادی: 5 داستان باور نکردنی کم کردن وزن به شیوه های مختلف!! 5 راه حل مفيد براى كودكان چاق؟ 10 روش برای جلوگیری از افزایش وزن در آخر هفته رژیم غذایی دکتر اندروویل رژیمی دو روزه برای مقابله با شام خوردن!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 829]