واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: همچنان نيز بر اين اعتقاديم كه در 42 سال فقدان اسطوره بزرگ ورزش ايران، مطالب فراواني در توصيف خصايص و ويژگي هاي اخلاقي، منش پهلواني و شخصيت والاي جهان پهلوان از سوي عام و خاص گفته شده و يا به رشته تحرير درآمده است. اما چه كنيم بار ديگر در سالگرد درگذشت اين اسطوره جاودانه و هميشگي ورزش قرار داريم و نمي توان در وصف او سخن نگفت و يا مطلبي به رشته تحرير درنياورد. حداقل در هر سال براي يك بار هم كه شده بايستي در وصف جهان پهلوان تختي سخن گفت و يا مطلبي نوشت و اين يك بار مي تواند در آستانه 17 دي ماه هر سال كه سالمرگ وي است، اتفاق بيفتد. و اما نگاه من به جهان پهلوان تختي، نگاه خاصي است. من تختي را پيش از آنكه در زندگاني پرفراز و نشيب اش جستجو كنم، در مرگش مي يابم. در مرگ پررمز و رازش. يعني به اعتقاد من، ابهام و سكوت موجود در مرگ تختي كه همواره موضوعي سوال برانگيز بوده و همچنان هست و اين نقطه اوج زيستن و ماندگاري هميشگي اوست. البته من به دنبال چگونه مردن او نيستم و تاكنون نيز هيچ مستندات قابل اعتمادي مبني بر چگونه مردن او نيافته ام و گمان هم نمي كنم موضوع داراي اولويتي در تحليل زندگي جهان پهلوان تختي باشد. اما به نظر من، هرگونه تحليل در انديشه، شخصيت، منش ها و الگوهاي رفتاري جهان پهلوان را مي توان در رمزآميزي و پيچيده بودن موضوع رفتنش يافت. در تنهايي خاص و مظلوميت او، سكوت سنگين و ردپاي در ظاهر نگذاشته او كه در روزگاران پاياني زنده بودنش ملاحظه مي كنيم. و به اعتقاد من، اين سرانجام انساني است كه در اوج اعتبار، مقبوليت، محبوبيت و جايگاه و وجهه اجتماعي، تلاش مي كند مفهوم با عزت زيستن را در زندگاني خود عملي كند. جهان پهلوان به ويژه در چند سال پاياني عمرش با تمامي وجود سعي كرد شبيه به همه مردم زندگي كند و در عين حال با تمام توان تلاش كرد وجود داشته باشد. از اين رو با تمام وجود براي بودن خود در تضاد ميان آدم وارگي و انسان بودن مبارزه كرد. تختي آنقدر مرد بود كه هر چه داشت، گذاشت و رفت و خداوند به بركت خلوصش، نامش را روز به روز ماندگارتر كرد و همچنان نيز خواهد كرد. در واقع تختي رفت تا براي هميشه جاودانه شود. و اينگونه است كه من مرگ پررمز و راز او را دوست دارم، چون ده ها پيام نهفته در خود دارد. پيام نوع دوستي و انسان دوستي، دردآشنايي، گذشت و ايثار، بزرگ منشي، مردانگي و جوانمردي، نه گفتن به ظلم و ستم، غيرت، شجاعت، دلاوري و سلحشوري و در عين حال تنهايي و تنهايي و تنهايي و مظلوميت. زماني كه جهان پهلوان تختي درگذشت (17 دي ماه سال 1347) ، من يك طفل 7 يا 8 ساله بودم. در همان موقع كنار حوض آبي رنگ وسط حياط خانه امان، كاغذ پاره اي از برگ يكي از روزنامه هاي آن دوران پيدا كردم كه تصويري از مرگ جهان پهلوان تختي و جنازه او و همچنين مراسم تشييع وي را نشان مي داد. اين، تنها خاطره به جاي مانده از جهان پهلوان تختي در 42 سال پيش، از لا به لاي تاريخ در ذهن من است و نام تختي بعد از آن براي هميشه در ذهن من ماندگار شد. جهان پهلوان غلامرضا تختي در پنجم شهريور ماه سال 1309 در تهران متولد شد و روز 17 دي ماه سال 1346 نيز از دنيا رفت. او عضو باشگاه پولاد تهران بود. تختي در دوران كشتي گيري و قهرماني خود از جواني تا آغاز ميانسالي با بزرگان كشتي جهان از كشورهاي اتحاد جماهير شوروي سابق (روسي - داغستاني - گرجي و اوكرايني)، تركيه، بلغارستان، ژاپن، آمريكا، كانادا، مجارستان، لهستان، آلمان غربي سابق، مغولستان، فرانسه و ... مبارزه كرد. جهان پهلوان تختي در آيينه خاطرات: .................................................. نيكوست در اين نوشتار به ذكر يك خاطره از پدرم كه از دوستان جهان پهلوان تختي بود و يك خاطره از الكساندر مدويد قهرمان نامدار و افسانه اي سنگين وزن كشتي آزاد جهان و بازي هاي المپيك از اتحاد جماهير شوروي سابق كه براي اينجانب نقل كرده اند، بپردازم. و اما يكي از خاطره هاي پدرم از جهان پهلوان تختي: مسابقه هاي كشتي آزاد قهرماني جهان در سال 1959 (51 سال پيش) در استاديوم ثرياي سابق (شهيد حيدرنياي فعلي) در خيابان حافظ تهران برگزار مي شد و دو نفر تا پاي فينال پيش رفتند. جهان پهلوان غلامرضا تختي از ايران و پتكو سيراكوف از بلغارستان (سيراكوف هماني است كه بلغارها به نام او، چندين سال است يك جام بين المللي در كشور خود گذاشته اند). سيراكوف عجيب بارانداز مي كرد و تبحر خاصي در اجراي اين فن داشت. من قبل از شروع مسابقه، تختي را ماساژ مي دادم و به او گفتم مواظب فن بارانداز سيراكوف باشد چرا كه بسيار خطرناك است. كشتي شروع شد. تختي يك بار زير گرفت و سيراكوف را خاك كرد و پايش را سگك قرار داد. ولي سيراكوف روي سگك تختي بدل كرد و ناگهان سرپا ايستاد! كشتي بار ديگر شروع شد و تختي بار ديگر زير گرفت و حريف صاحب نام بلغاري را خاك كرد و باز هم رفت توي سگك پاي سيراكوف. دقيقه دوم يا سوم كشتي بود كه فشار سگك خوفناك تختي موجب ناراحتي شديد سيراكوف شد. سيراكوف با دست اشاره به پايش كرد و تختي او را رها كرد و از جا بلند شد. فرياد تماشاگران بلند شد كه چرا تختي اين كار را كرده است. اما نتيجه اين گذشت و انسان دوستي تختي اين بود كه پتكو سيراكوف بلغاري، منتظر راي داور نشد و خودش دست تختي را به عنوان كشتي گير برنده، بلند كرد. عمل جهان پهلوان تختي چنان سيراكوف را تحت تاثير قرار داد كه خودش دست تختي را بلند كرد. ** خاطره الكساندر مدويد از جهان پهلوان تختي: مدويد مي گفت، مشكل ترين مبارزات من در برابر غلامرضا تختي از ايران بود. ويلفرد ديتريش از آلمان غربي سابق كشتي گيري بود كه با داشتن مايه هاي كشتي فرنگي، همواره حريف خود را مورد هجوم ناگهاني قرار مي داد. اما كشتي گيران بلغاري به خصوص در سنگين وزن، هميشه نيرومند و خطرناك بودند كه از جمله آنها مي توان به پتكو سيراكوف و سعيد مصطفي اف اشاره كرد. اما غلامرضا تختي از همه آنها براي من خطرناك تر بود. زيرا او كشتي گير بزرگي بود كه با زير و بم كشتي به خوبي آشنا بود. مدويد مي گفت، به هنگام مسابقه هاي قهرماني جهان در سال 1962 در توليدو آمريكا، زانوي من دچار ضرب خوردگي شد. پزشك تيم ملي شوروي سابق، زانوبند را باز كرده و مشغول تزريق آمپول مسكن بود. در همين لحظه، تختي كه از كنار كشتي گيران تيم شوروي سابق مي گذشت، همه چيز را ديد. يكي از مربيان تيم ملي شوروي سابق به من - الكساندر مدويد - گفت: او متوجه شده و در مسابقه به پاي مصدوم تو مي پيچد. اما در هنگام كشتي گرفتن، تختي اصلا به پاي مصدوم من دست نزد. هر دو خسته شده بوديم و بايد اذعان كنم تختي با اينكه هفت سال از من بزرگ تر بود، ولي بيش از من جنبش و تحرك داشت. آن واقعه را تا آخر عمر به ياد خواهم داشت. مدويد مي گفت، من آن كشتي را با يك امتياز به تختي واگذار كردم و او برنده ميدان شد. اين اولين مبارزه من با تختي بود. ** كلكسيون افتخارات جهان پهلوان تختي: ............................................................. سال 1951: مسابقه هاي جهاني هلسينكي فنلاند، مدال نقره. سال 1952: بازي هاي المپيك هلسينكي فنلاند، مدال نقره. سال 1955: جشنواره جهاني ورشو لهستان، مدال نقره. سال 1956: بازي هاي المپيك ملبورن استراليا، مدال طلا. سال 1958: مسابقه هاي جهاني صوفيه بلغارستان، مدال نقره. سال 1958: بازي هاي آسيايي توكيو ژاپن، مدال طلا. سال 1959: مسابقه هاي جهاني تهران - ايران، مدال طلا. سال 1960: بازي هاي المپيك رم ايتاليا، مدال نقره. سال 1961: مسابقه هاي جهاني يوكوهاما ژاپن، مدال طلا. سال 1962: مسابقه هاي جهاني توليدو آمريكا، مدال نقره. گزارش: از ناصر انصافي مقدم. 1589
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]