واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نسبت فلسفه اسلامي با يوناني-8/فلسفه يونان بيشتر درپي اسطوره و تمثيل است/ فلسفه اسلامي حقيقتجو است
فلسفه يونان بيشتر درپي اسطوره و تمثيل است/ فلسفه اسلامي حقيقتجو است
استاد گروه فلسفه مجتمع آموزشي تربيت دبير پيامبر اعظم(ص)در مورد تفاوت فلسفه يوناني با اسلامي گفت: در عالم يونان به تمثيل و داستانهاي سمبليك بيشتر پرداخته شده و اسطوره سازي در آن مطرح است ولي در عالم اسلام كشف حقيقت و اسرار خلقت و عرفان رواج بيشتري دارد.
دكتر "علي محمد صابري" درمورد اين نظر محمد عابد الجابري فيلسوف مراكشي كه معتقد است فلسفه اسلامي ادامه فلسفه يوناني است و ذات مستقلي براي آن قائل نيست به خبرنگارمهر گفت: اگر منظور ايشان اين باشد كه فلسفه اسلامي داراي تفكر فلسفي نيست و به جاي فلسفيدن، فلسفهها را ميآموزاند اين قابل قبول نيست. زيرا نوآورهاي زيادي در فلسفه اسلامي درباره برهانهاي مختلف صديقين، اثبات وجود خدا، معاد و نظريه خلق از عدم در فلسفه اسلامي صورت گرفت.
وي افزود: اما اينكه بگوييم فلسفه از عالم يونان شروع شده اين درست است. زيرا خيمههاي تفكر فلسفي در جهان را يونانيها برپا كردند. افلاطون و ارسطو جزو شش فيلسوف طراز اول جهان هستند. حتي قبل از اين دو، سقراط و فلاسفه پيشاسقراطي صاحب تفكرات فلسفي و عرفاني بودند.
استاد گروه فلسفه مجتمع آموزشي تربيت دبير پيامبر اعظم(ص) ادامه داد: تفكر سرزمين نميشناسد و هر ملتي داراي انديشمندان صاحب فكر خود است و ميتوان گفت ريشههاي تفكر عقلي شهودي و كشفي، بيشتر در ايران و چين باستان بوده است.ايرانيان قبل از يونانيان داراي حكمت خسرواني بودهاند، يك تفكر شاعرانه با منظومه فكري شهودي و عرفاني داشتند.
اين محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه تصريح كرد: اما اينكه مراد جابري اين باشد كه هويت و ماهيت مستقلي براي فلسفه اسلامي قائل نشويم اين هم غلط است. زيرا فلسفه اسلامي با يك هويت ماهوي از ساير فلسفههاي ديگر متمايز است. براي مثال بحث كون و فساد فلسفه يوناني با بحث خلق از عدم فلسفه اسلامي كاملا متفاوت است.در يونان جهان شناختي بيشتر مطرح بود اما در اسلام بحثهاي خدا محوري. در يونان انسان به عنوان حيوان ناطق مطرح ميشود ولي در اسلام انسان يك موجود الهي است و پارهاي از وجود خداوند محسوب ميشود.
صابري ياداورشد: فلسفه محض در يونان ادامه نيافت، تبديل به شاخههاي فلسفه مضاف شد. ولي در اسلام اينگونه نيست و فلسفه محض بيشتر مورد توجه است.عدهاي ميگويند فلسفه اسلامي بحثهاي كلامي است اما بايد گفت فلسفه با آيات و روايات چيزي را اثبات نميكند، بلكه بر استدلال و روش عقلي استوار است. هرچند كه ممكن است موضوعات مشتركي با كلام اسلامي داشته باشد.
نويسنده كتاب"حديث عشق" در مورد تفاوتهاي هستي شناختي ميان اين دو فلسفه هم گفت: در فلسفه يونان و بويژه در افلاطون بحث هستي شناختي يك سير ديالكتيكي و از جهان محسوس به جهان معقول يا از جهان مشهود به جهان معنا دارد. اما در فلسفه اسلامي اين سير به يك سير استدلالي و برهاني تبديل ميشود. بيشتر روش عقلي مد نظر قرار ميگيرد. در يونان وجود شناسي دركنار معرفت شناسي مطرح ميشود اما در فلسفه اسلامي و بويژه اين سينا و ملاصدرا اين دو مبحث كاملا از هم جدا ميشوند.
نويسنده"سلطان عشق" تصريح كرد: مباحث وحدت وجود در هستي شناختي در فلسفه اسلامي مطرح شد و ابن عربي، صدرالدين قونوي، مولوي و عطار و عارفان ديگر به آن پرداختند. ملاصدرا نيز بحث وحدت درعين كثرت و كثرت درعين وحدت را مطرح كرد.
صابري اذعان كرد: زبان فلسفي يونان يك زبان جهان شناختي و جهان شمول است درحالي كه زبان فلسفه اسلامي بويژه حكمت اشراق، زباني عرفاني و سِر و راز است. يعني در يونان به تمثيل و داستانهاي سمبليك بيشتر پرداخته شده ودر آن بيشتراسطوره سازي مطرح است، ولي در عالم اسلام كشف حقيقت و اسرار خلقت و عرفان رواج دارد.
© 2003 Mehr News Agency .
چهارشنبه|ا|20|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]