تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827195159




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بهترين‌دوستان آقاي‌هاشمي با ايران چه‌كردند؟


واضح آرشیو وب فارسی:جهان نیوز: بهترين‌دوستان آقاي‌هاشمي با ايران چه‌كردند؟
فارس- مشكل انجام گفتگوهاي مطبوعاتي براي بسياري از سياسيون،هميشه خطر هدايت محتواي گفتگو توسط مصاحبه ‌كننده‌ها و به ضرر مصاحبه شونده بوده و هست، اما اين مشكل وقتي به خطرناك‌ترين شكل خود نزديك مي‌شود كه مصاحبه شونده فريفته دام پهن شده توسط گروهي از مصاحبه كنندگان داراي غرض شده و خواسته يا ناخواسته مسئوليت نظرات غير مسئولانه و انحرافي مصاحبه كنندگان را به عهده بگيرد. به اين پرسش دقت كنيد:

«...يك اصلي در سياست خارجي هست كه مي‌گويد در سياست خارجي دوست دائمي و دشمن دائمي وجود ندارد و آنچه كه دائمي است منافع ملي است. اگر اين را بخواهيم به طور مثال در زمينه رابطه با آمريكا پياده كنيم، مخصوصاً در دوره حضرت‌عالي، چگونه مي‌توان تفسيرش كرد؟»

ماجراي اين مثلاً «اصل» در سياست خارجي از اين قرار است كه «لرد پالمرسون»* سياستمداري كه در اواسط قرن نوزدهم - يعني دوره‌اي كه انگلستان دو بار ورود به جنگ با چين به منظور كسب مجوز براي تجارت آزادانه ترياك در شرق دور را در سوابق سياسي خود دارد- وزير خارجه، وزير جنگ و نخست وزير انگلستان بود. او اول مارس سال 1848، يعني زماني كه عهد‌دار سمت وزارت خارجه امپراطوري انگلستان بود، سخنراني مشهوري در دفاع از سياست‌هاي خارجي كاملاً استكباري انگلستان و توجيه بي‌اعتنايي اين كشور به منافع يا نقطه نظرات ساير كشورها اعم از دوست يا دشمن ايراد نموده كه در آن تصريح شده بود:

«...اصلي كه من معتقدم بايد حاكم بر سياست خارجي اين كشور باشد، حفظ صلح و تفاهم دوستانه با تمام كشورها تا سرحدي است كه با حفظ منافع، شرافت و كرامت اين كشور در تضاد نباشد... در خصوص اتحاد‌ با ساير كشورها نظر من اين است كه انگلستان آنقدر قوي و نيرومند هست كه بتواند در جهان مسير خود را پيموده و نيازي نداشته باشد كه خود را در قالب مشاركت‌هاي غير ضروري به سياست‌هاي ساير دولت‌هاي جهان گره بزند. به نظر من سياست واقعي انگلستان به غير از مواردي كه مشخصاً شامل منافع خاص انگلستان اعم از منافع سياسي يا تجاري مي‌شود بايد مطرح شدن در جهان به عنوان قهرمان حمايت از حق و عدالت باشد و البته چنين سياستي را نيز با اعتدال و دقت و نه به مثابه يك دن كيشوت در عرصه جهاني دنبال كند... من اطمينان دارم تا وقتي كه انگلستان مسير خود را در حمايت از حق و عدالت حفظ كند، تا وقتي كه هدف انگلستان مجوز ندادن به وقوع هر نوع بي‌عدالتي (در سطح بين‌الملل) باشد تا وقتي كه هدف انگلستان مجوز ندادن به وقوع هر گونه رفتار نادرست (در سطح بين‌الملل) باشد ... تا وقتي كه انگلستان با حق و عدالت اعلام همدردي نمايد، هرگز خود را به طور كامل منزوي و تنها نخواهد يافت بلكه قطعاً هميشه كشور ديگر با قدرت، نفوذ و وزن كافي يافته خواهد شد كه در تعقيب آنچه انگلستان فكر مي‌كند صحيح و درست است، حامي انگلستان باشد. بنا براين من معتقدم اين فرض كه لازم است اين يا آن كشور خاص را متحدي جاودانه يا دشمني هميشگي براي انگلستان قلمداد نماييم تنگ نظري سياسي خواهد بود. ما داراي هيچ متحد هميشگي و نيز هيچ دشمن جاودانه‌اي نيستيم. اين منافع ما هستند كه جاودانه و هميشگي هستند و وظيفه ما هم تعقيب اين منافع مي‌باشد. در تعقيب اين منافع وقتي كه ما ببينيم ساير كشورها هم جهت با ما در حال حركت بوده و همان اهداف مورد نظر ما را تعقيب مي‌كنند ما اين كشورها را دوست خود محسوب نموده و براي مدتي تصور مي‌كنيم كه داراي خوش‌آيند‌ترين مقدم هستيم، و البته هنگامي كه با كشورهايي مواجه شويم كه نقطه نظراتي متفاوت با ما دارند و در برابر تلاش‌هاي ما به منظور نيل به اهدافي كه ما در تعقيب آن‌ها هستيم مانع تراشي مي‌كنند، وظيفه ما اين است كه شرايطي فراهم كنيم كه آنها بتوانند رفتار خود را در مسير تعقيب اهداف مورد نظر ما تغيير دهند...»

با خواند متن كامل اين سخنراني ابهامي وجود نخواهد داشت كه منظور لرد پالمرسون از ايراد سخناني كه گاه به منظور رعايت اختصار به صورت "كشورها دوست و يا دشمن دائمي ندارند بلكه صرفاً منافع دائمي دارند" خلاصه مي‌شود تاكيد كاملاً شفاف و بدون تعارف بر اين واقعيت بوده است كه در عرصه سياست خارجي دولتمردان انگليسي موظف‌اند در عين اين كه هميشه وانمود مي‌كنند حامي حق و عدالت هستند، هر سياستي كه تشخيص مي‌دهند تضمين كننده مصالح كشورشان مي‌باشد را تعقيب نموده و بقيه كشورهاي جهان را نيز بسته به ميزان همراهي يا عدم همراهي آنها با سياست‌هاي اتخاذ شده توسط انگلستان، "دوست مقطعي" يا "دشمن مقطعي" كشور انگلستان محسوب نمايند و به جاي اين كه به خاطر "حفظ" يا "ايجاد" نوعي ارتباط عاطفي با فلان سياستمدار در فلان كشور از مصلحت، شرافت و كرامت كشور خود صرفنظر نمايند در صدد باشند ترتيبي اتخاذ نمايند تا كشورها مخالف سياست‌هاي انگلستان، نظرات يا رفتارهاي خود را تغيير دهند.

واضح است كه مفاهيم مبهمي مثل "منافع ملي"، كه به طور علمي اساساً تعريف شدني هم نيست مشكل مي‌توانند دائمي‌ تصور شود، بلكه اين برنامه ريزي براي نيل به آنچه بر اساس برداشت‌ها يا محاسبات درست و يا نادرست "مصلحت" تلقي مي‌گردد است كه يك خصلت دائمي در رفتار دائماً در حال تغيير كشور‌ها تلقي مي‌شود و اين بدان معناست كه فرانسه و سپس امريكا كه در اول نوامبر سال 1954 با دست كم گرفتن مقاومت‌هاي ممكن، لشگر كشي به ويتنام به منظور استقرار يك حكومت دست نشانده را اقدامي در جهت تامين "منافع ملي" خود ارزيابي نموده‌اند اي بسا كه بعد از 20 سال جنگ و جنايت بالاخره در 30 آوريل سال 1975 به اين جمع بندي برسند كه پذيرش شكست و عقب نشيني از خاك ويتنام روش مناسب‌تري براي تامين "منافع ملي" مي‌باشد و يا كشوري مثل اتحاد جماهير شوروي كه در 24 دسامبر سال 1979 اشغال افغانستان به منظور ايجاد يك حكومت دست نشانده و وابسته را در اين كشور در راستاي صيانت از "منافع ملي" خود ارزيابي نموده، ممكن است بعد از 9 سال اشغالگري بالاخره در 15 فوريه سال 1989 به اين جمع بندي برسد كه عقب نشيني از افغانستان و نه تداوم اشغال خاك اين كشور، روش صحيح تامين "منافع ملي" در عرصة بين‌المللي مي‌باشد.

همانطور كه مي‌دانيم فرم غير استكباري يا در حقيقت مدل ايراني- اسلامي براي تامين مصلحت، شرافت و كرامت ايران سربلند در شعار "نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي" تجلي يافته كه به شكلي كاملاً هوشمندانه از بدو پيروزي انقلاب اسلامي به يكي از اصول ثابت در سياست خارجي جمهوري اسلامي بدل گرديده است: «تصميم‌گيرندگان سياسي در جمهوري اسلامي ايران در عرصه سياست‌هاي جهاني پيرو هيچ قدرت زورگويي نبوده بلكه مكلف هستند تا صرفاً بر اساس مصلحت، شرافت و كرامت ايران اسلامي تصميم گيري نمايند و در اين رهگذر واضح است كه ساير كشور‌ها چه بزرگ و چه كوچك تا وقتي اقدامات خصمانه عليه جمهوري اسلامي را در دستور سياست خارجي خود قرار داده باشند نمي‌توانند و نبايد منتظر روابط دوستانه با ايران اسلامي باشند.»

نگاه جمهوري اسلامي به رفتار كشور‌هاي مختلف اگر چه همواره توام با نوعي هشياري تاريخي بوده و خواهد بود اما در بعد تاريخي خود هرگز منفعلانه نبوده و نيست، براي مثال هر چند مردم ايران، رژيم انگلستان را به هيچ وجه كمتر از رژيم امريكا در استقرار حكومت سركوبگر پهلوي از طريق كودتاي 28 مرداد سال 1332 مقصر نمي‌دانند اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي روابط ديپلماتيك ايران با هر دو كشور امريكا و انگلستان با اين استدلال كه اين سران رژيم‌هاي حاكم بر اين كشور‌هاي حتي اگر نخواهند، به هر حال ناگزير خواهند بود در برابر عزم و ارادة عظيم ملت بزرگ ايران سر تعظيم فرود از طرف ايران اسلامي قطع نشد بلكه همواره توسط خود اين كشور‌ها دچار تنش و تيرگي شده و همانطور كه مي‌دانيم پناه دادن به شاه مخلوع، ارتباط با جريان‌هاي ضد انقلاب، قطع رابطه با ايران، تصرف غيرقانوني اموال و دارايي‌هاي منتقل شده به امريكا در دوران حكومت دست نشاندة پهلوي و حمايت همه جانبه از تجاوز صدام حسين به خاك ايران، همه و همه از جمله سياست‌هايي بوده كه رژيم ايالات متحده از نخستين ماه‌هاي پيروزي انقلاب اسلامي در دستور كار خود قرار داده و طي سه دهة گذشته نيز به بهانه‌هاي مختلف نه فقط بر استمرار و گسترش آنها اصرار نموده بلكه علاوه بر اقدامات رذيلانة پنهان همه ساله وقيحانه عليه ملت بزرگ ايران اقدام به تخصيص بودجه نموده است. بهانه‌هاي اين نوع سياست‌هاي خصمانه رژيم امريكا عليه ملت ايران همانطور كه مي‌دانيم پيش از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي تلاش براي ممانعت از گسترش كمونيسم در خاورميانه، در ماه‌هاي نخست بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تلاش براي ممانعت از صدور انقلاب اسلامي به كشور‌هاي خاور ميانه و با شروع جنگ تحميلي تلاش براي وادار نمودن ايران به پذيرش آتش بس تحميلي بوده و پس از خاتمه يافتن جنگ تحميلي به تلاش دروغين براي مبارزه با تروريسم، حمايت دروغين از آزادي بيان يا حقوق اقليت‌ها و بالاخره در سال‌هاي اخير به ادعا‌هايي دروغين در خصوص ممانعت از گسترش سلاح‌هاي كشتار جمعي تبديل گرديده است. به ديگر سخن مانع اصلي در روابط ميان دو ملت ايران و امريكا هميشه سياست‌هاي خصمانه و استكباري سران رژيم استكباري حاكم بر امريكا نسبت به مردم ايران بوده است و شايد به همين دليل هم وقتي كه مي‌شنويم:

«... من در سالهاي آخر حيات امام(ره) نامه‌اي را خدمتشان نوشتم، تايپ هم نكردم. براي اينكه نمي‌خواستم كسي بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح كردم و نوشتم كه شما بهتر است در زمان حياتتان، اينها را حل كنيد، در غير اين صورت ممكن است اينها به صورت معضلي سد راه آينده كشور شود. گردنه‌هايي است كه اگر شما ما را عبور ندهيد، بعد از شما عبور كردن مشكل خواهد بود... يكي از اين مسايل رابطه با آمريكا بود. نوشتم بالاخره سبكي كه الان داريم كه با آمريكا نه حرف بزنيم و نه رابطه داشته باشيم، قابل تداوم نيست. آمريكا قدرت برتر دنيا است. مگر اروپا با آمريكا، چين با آمريكا و روسيه با آمريكا چه تفاوتي از ديد ما دارند؟ اگر با آنها مذاكره داريم، چرا با آمريكا مذاكره نكنيم؟»

به هيچ وجه تصور نمي‌كنيم كه در پاسخ به اين نامه از سوي امام راحل (ره) مجوزي براي انجام مذاكره با نمايندگان يا فرستادگان رژيمي كه در زمان حيات امام به حق و نه به اشتباه "شيطان بزرگ" لقب گرفته بود صادر شده باشد، به ويژه اين كه با گذشت زمان عملاً به اثبات رسيد كه سياستي كه ظاهراً در سال 1367 يا 1368 در نوشتة محرمانه اين مقام سياسي به امام(ره) ديگر "غير قابل تداوم" ارزيابي شده بود تا ربع قرن بعد نيز هم ضروري، هم قابل تداوم و هم شايستة تداوم بوده است.

البته پاسخ كتبي يا شفاهي امام (ره) به چنين نامه‌اي هر آنچه كه بوده باشد، صرف اطلاع از وقوع نگارش چنين نامه‌اي در آخرين سال حيات امام راحل، تاكيد ضمني بر اين واقعيت هم خواهد بود كه كليه مذاكرات انجام شده توسط طرف‌هاي ايراني با مقامات امريكايي دست كم در زمان حيات امام علاوه بر غير مسئولانه و غير قانوني بودن، اساساً بدون اطلاع و كسب هر گونه مجوز از محضر امام صورت پذيرفته است كه از آن جمله بايد به سلسله مذاكراتي اشاره كرد كه قبل و بعد از سفر مخفيانه سرهنگ رابرت كارل مك‌فارلين** مشاور امنيت ملي رونالد ريگان به ايران صورت پذيرفت و بعد از پايان دوره رياست جمهوري رونالد ريگان هم بدون هر گونه دستاورد اعلام شده‌‌ (يا قابل اشاره‌اي) براي ايران و البته در جهت تامين منافع امريكا (به ويژه در لبنان) ادامه داشت و به استناد خاطرات منتشر شده از سوي طرف‌هاي‌ امريكايي، در جريان اين مذاكرات محرمانه نگاه داشته شده هم، طرف امريكايي نه فقط هيچ احترامي براي مذاكره كنندگان ايراني قائل نبود بلكه هدف از اين گفتگوها را نيز هرگز و در هيچ مقطعي چيزي جز ضربه زدن به ايران طراحي نكرده بودند.

اما مشكل القاي يك مفهوم كاملاً نادرست از معني واقعي «صل لرد پالمرسون» در سياست خارجه به مصاحبه شونده وقتي جدي‌تر مي‌شود كه به ادامه مصاحبه در خصوص ساير كشورها از جمله كشور‌هاي همسايه دقت كنيم:

- «... سران برخي كشورهاي مشترك‌المنافع بهترين دوستان من بودند و حامي آنها پس از استقلال، جمهوري اسلامي ايران بود كه در زمان دولت من بود.»

- «آقاي نيازاف كه كشورش مركز مهم گاز منطقه است به من مي‌گفت كه شما بياييد گاز تركمنستان را معامله كنيد و در اختيار شما باشد تا اين بحثها پيش نيايد. در حال مذاكره بوديم كه عمر دولت من تمام شد و ديگران دنبال نكردند.»

- «... واقعاً در شمال ايران در قفقاز، گرجستان و آذربايجان، صميمي‌ترين دوست ما بودند.»

- «در آذربايجان در يك جلسه رسمي كه خبرنگاران هم حضور داشته، آقاي حيدر علي‌اف به من گفت كه هفده شهر ما متعلق به شماست و بايد اينها را حفظ كنيد. ما با شما هستيم. چون با ارمنستان در حال جنگ بودند. تا اين حد با ايران صميمي بودند و كار ميكرديم... ما اگر فقط با كشورهاي منطقه خودمان روابط را گرم كنيم، قدرت واقعي ايران در منطقه حفظ مي‌شود. يعني مركز اقتدار ايران در منطقه است. اما حيف...»

اين كه مصاحبه‌گري توانسته باشد در مصاحبه با كسي كه از 1989 تا 1997 رئيس جمهور ايران بوده، مسير مصاحبه را به سمتي هدايت كند كه وي مشخصاً از نيازاف به عنوان يكي از بهترين "دوستان" خود در ميان سران كشورهاي مشترك‌المنافع نام ببرد حقيقتاً شايسته تامل مي‌باشد. بله،ايران از جمله نخستين كشور‌هايي بود كه بلافاصله بعد از اعلام استقلال تركمنستان از اتحاد جماهير شوروي در سال 1991، استقلال اين كشور را به رسميت شناخت اما علاقه مقامات تركمنستان تازه استقلال يافته به ايران به حدي بود كه همزمان با اعلاميه استقلال ، حروف الفباي خط رسمي تركمنستان از الفباي سريليك تحميل شده توسط روس‌ها نه به فارسي يعني الفبايي كه دست كم تا 1928 تنها الفباي مورد استفاده توسط مردم تركمنستان بود كه به الفباي انگليسي تغيير داده شد و اين تغيير الفبا به قدري با دستپاچگي انجام شد كه براي نوشتن صداهايي كه در الفباي انگليسي معادل تك حرفي ندارد نماد‌هاي غير الفبايي موجود در ماشين تايپ‌هاي انگليسي يعني علامت‌هاي دلار ($) پاوند (£)، ين (¥) و سنت (¢) و ... رسماً حروف اضافي الفباي جديد تركمني معرفي شدند! البته بعدها نماد‌هاي استاندارد لاتين مثل (Şş)، (Çç)، (Ýý)، (Ž ž) و ... جايگزين اين نوع حروف نامتعارف شد.

دليل اين نوع واكنش نسبت به سابقه ايراني تمدن تركمنستان را بايد در اين واقعيت دانست كه رهبران تركمنستان بعد از استقلال در واقع همگي همان رهبران و اعضاي حزب كمونيست در دوران اتحاد جماهير شوروي بودند! براي مثال خود صفرمراد نيازوف از سال 1962 عضو حزب كمونيست اتحاد شوروي بود و در 1985 دبير اول حزب كمونيست تركمنستان شد و از 13 ژانويه 1990 رهبر انتخاب شده توسط گورباچف براي جمهوري تركمنستان بود اما بعد از كودتاي سال 1991 عليه گورباچف ابتدا از دولت كودتا حمايت كرد و بعد از شكست كودتا رهبر استقلال تركمنستان شد.

بعد از اعلام استقلال جمهوري تركمنستان، نيازاف ابتدا در 21 ژوئن سال 1992 برندة انتخاباتي كه تنها كانديد آن بود اعلام شد، بعد از دو سال يعني در سال 1994 رياست جمهوري وي را تا سال 2002 تمديد گرديد و بعد از 5 سال يعني در سال 1999 تا پايان عمر رئيس جمهور تركمنستان معرفي شد كه البته اين رياست جمهوري مادام‌العمر 7 سال بعد در 21 دسامبر سال 2006 با پايان يافتن عمر نيازاف به پايان رسيد. البته اين شيوه تبديل شدن به رئيس جمهور مادام‌العمر در بسياري از كشورهاي جهان سوم مسبوق به سابقه بوده اما شيوه‌هاي نيازاف حتي در مقياس جهان سوم هم كمي نامتعارف تلقي مي‌شود چرا كه براي مثال وي در 10 اگوست سال 2002 قانوني را در تركمنستان به تصويب رساند كه به موجب آن نام چهارمين ماه سال (آوريل) به افتخار قربان‌سلطان بانو والده مكرمه جناب نيازف به ماه "قربان‌سلطان" تغيير يافته، نام نهمين ماه سال هم به پاس خاتمه يافتن نگارش روح‌نامه (كتاب مقدس نوشته توسط حضرت نيازاف) در 19 سپتامبر سال 2001 به ماه "روح‌نامه" اصلاح شد و براي بقيه ماه‌هاي سال هم نام‌هايي برگرفته از كتاب مقدس نيازاف يعني "روح‌نامه" كه اينك تدريس آن در تمام مقاطع تمام مراكز آموزشي تركمنستان الزامي شده بود انتخاب شد. به موجب اين قانون نام روز‌هاي هفته هم كه مثل تمام كشور‌هاي حوزه فرهنگي ايران شنبه ، يكشنبه، دوشنبه و ... بود به روحگان، دينچگان، باشگان، ياشگان و ... تغيير يافت كه البته اين قانون عجيب دو سال بعد از مرگ نيازاف توسط دولت قربانقلي بردي محمداف لغو شده نام ماه‌هاي سال و روز‌هاي هفته به وضعيت متعارف برگردانده شد.

در خصوص اين بخش از اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني كه «... نيازاف به من مي‌گفت كه شما بياييد گاز تركمنستان را معامله كنيد و در اختيار شما باشد تا اين بحث‌ها پيش نيايد» اگر چه در متن مصاحبه منتشر شده مشخص نيست "كدام بحث‌ها پيش نيايد" اما مسلم اين كه به موجب مستندات موجود ، آقاي نيازف در تلاش براي تنوع بخشيدن به مسيرهاي صادرات و نيز مشتري‌هاي گاز طبيعي تركمنستان ، فقط با مقامات ايراني از اين نوع گفتگو‌ها نداشته بلكه با اين نوع تعارفات به طور مستمر تلاش مي‌كرد تا ميان همسايگان تركمنستان بر سر احداث خطوط لوله براي عرضه گاز تركمنستان به جهان و يا خريد گاز از تركمنستان نوعي رقابت ايجاد كند.

اگر فقط همان مقطع 1989 تا 1997 كه طي آن مصاحبه شونده (آقاي هاشمي رفسنجاني) عهده دار سمت رياست جمهوري در ايران بوده را در نظر بگيريم، نيازاف كمتر از يك سال بعد از اعلام استقلال تركمنستان يعني در مي سال 1992 و در جريان ملاقات سران اكو در عشق‌آباد،ايده استفاده از مسير افغانستان براي انتقال گاز از تركمنستان به پاكستان و از پاكستان به بازارهاي جهاني را با "نواز شريف"نخست وزير وقت پاكستان مطرح كرده و توافق‌نامه‌اي هم با نواز شريف براي احداث يك خط لوله و يك بزرگراه براي مرتبط كردن دو كشور از طريق افغانستان امضا كرده بود كه براي اجرايي شدن اين توافق ، ملاقات‌هاي بعدي در 6 و7 فوريه سال 1993 در شهر كويته و در 28 نوامبر سال 1993 در شهر اسلام آباد پاكستان برگزار گرديد.

از پاييز سال 1994 و با شروع به حركت كاروان كاميون‌ها ميان پاكستان و تركمنستان از مسير افغانستان و نيز فراهم شدن مقدمات ايجاد يك كنسرسيوم بين‌المللي براي احداث خط لوله ميان دو كشور از مسير افغانستان توافقنامه‌هاي به امضا رسيده ميان پاكستان و تركمنستان وارد فاز اجرايي گرديد. در حقيقت در پاييز سال 1994 و هنگامي كه يكي از گروه‌هاي مجاهدين در افغانستان يكي از كاروان‌هاي در حال حركت از پاكستان به مقصد تركمنستان را توقيف نمود هم بود كه نخستين نشانه‌ها از ظهور طالبان تحت حمايت پاكستان در صحنه معادلات نظامي و سياسي افغانستان مشاهده شد چرا كه در اين هنگام وزارت كشور پاكستان براي نخستين بار از يك گروه مذهبي به رهبري ملا محمد عمر كه در جنوب افغانستان پايگاه داشت براي باز پس گيري اين كاميون‌ها استفاده كرد و طولي نكشيد كه اين گروه كوچك با پشتيباني ارتش پاكستان به گروه مشهور طالبان تبديل شد و در تمام قلمرو افغانستان شروع به پيشروي كرد. البته نيازف هم بلافاصله با رهبران طالبان ارتباط برقرار نموده و به اين ترتيب تركمنستان را به دومين شريك خارجي طالبان در افغانستان بعد از پاكستان آن هم در حالي كه طالبان هنوز گروهي با وضعيت و آينده كاملاً نامشخص در افغانستان بود بدل نمود.

در زمستان سال 1994 به محض پيشروي بخشي از نيروهاي طالبان تا مرز تركمنستان، ارتباط ريلي ميان شهر كوشكا در تركمنستان با تورقندي در افغانستان برقرار و پشتيباني لجستيك گسترده تركمستان از طالبان آغاز شد كه البته مقامات تركمن آن را ارسال كمك‌هاي بشر دوستانه به برادران افغان مي‌ناميدند.

شايد آقاي نيازاف تمام اين اسرار را هم به مصاحبه شونده گفته باشد اما اين واقعيت كه در تمام ملاقات‌ها و مذاكره‌هاي ميان تركمنستان و پاكستان در حالي بر عزم تركمنستان و پاكستان براي استفاده از قلمرو افغانستان (و نه ايران) به منظور انتقال گاز تركمنستان به بازارهاي جهاني و گسترش همكاري‌هاي دو جانبه تاكيد مي‌شد كه در هيچيك از آنها نماينده‌اي از سوي دولت افغانستان اساساً دعوت هم نمي‌شد حكايت از آن دارد كه برنامة دو دولت وقت در پاكستان و تركمنستان از همان سال 1994 به قدرت رساند يك گروه كاملاً وابسته در افغانستان به نام طالبان و نه هرگز استفاده از مسير ايران يا گفتگو با دولت افغانستان براي عبور خط لوله از خاك اين كشور بود، گو اين كه در اول مارس سال 1995 هم وقتي كه بين بي‌نظير بوتو نخست وزير وقت پاكستان و نيازاف رئيس جمهور تركمنستان قرارداد نهايي براي احداث خط لولة انتقال گاز از تركمنستان به پاكستان از طريق افغانستان و نيز احداث يك بزرگراه ترانزيتي باز هم بدون حضور دولت افغانستان به امضا رسيد، در 5 مارس سال 1995 برهان‌الدين رباني رئيس جمهور وقت افغانستان در راديو كابل ضمن انتقاد شديد از توافقنامه‌ها و قرارداد‌هاي امضا شده ميان پاكستان و تركمنستان بر سر استفاده از قلمرو افغانستان بدون حضور هر گونه نماينده‌اي از سوي دولت رسمي و قانوني افغانستان، اين توافق‌ها را نشانه تلاش‌ها و برنامه‌هاي دولت وقت پاكستان براي كمك به طالبان مخالف دولت افغانستان معرفي نمود.

تا قبل از تصرف نواحي شرقي و اشغال كابل توسط طالبان و عقب نشيني نيروهاي احمد شاه مسعود و ژنرال عبدالرشيد دوستم به نواحي شمالي در 1996، كشورهاي منطقه از جمله ايران به تحولات در حال وقوع در افغانستان و نقش تركمنستان و پاكستان در اين تحولات توجه چنداني نشان نمي‌دادند اما بعد از سقوط كابل در 4 اكتبر سال 1996 نشست مشورتي اضطراري روسيه با كشورهاي آسياي مركزي در "آلماتي" تشكيل شد كه در آن نخست وزير روسيه و سران قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان و ازبكستان شركت داشتند اما نيازاف اين نشست را به بهانه لزوم حفظ بي‌طرفي تركمنستان تحريم نموده از شركت در آن خودداري كرد و در عوض دو روز بعد از اين نشست در 7 اكتبر 1996 هيئت عاليرتبه ويژه‌اي از طرف نخست وزير پاكستان با نيازاف ديدار كرد كه بعد از اين ديدار اعلام شد كه دو كشور تركمنستان و پاكستان در خصوص وضعيت افغانستان داراي نقطه نظرات و ديدگاه‌هاي كاملا مشترك هستند و بالاخره در 27 اكتبر سال 1997 هم نيازف با امضا قراردادي امتياز انحصاري تشكيل كنسرسيوم براي احداث خط لوله گاز تركمنستان – افغانستان- پاكستان را كه بنا بود با عبور از شهر‌هاي تورقندي، هرات، قندهار و سپين بولدك در افغانستان (كه همگي تحت كنترل طالبان بودند) گاز تركمنستان را به شهر كويته در پاكستان منتقل كند به شركت امريكايي "يونوكال كورپوريشن"*** واگذار كرد كه البته همانطور كه مي‌دانيم اين خط لوله انتقال گاز كه براي احداث آن زندگي صدها هزار مرد و زن و كودك افغان به هيچ انگاشته شد تا زمان اين نگارش احداث نشد.

اما اعتماد كردن به وعده‌ها يا حتي قرارداد‌هاي امضا شده با اين "دوستان" براي مردم ايران هم بدون هزينه نبود. آقاي نيازاف تقريباً هم زمان با اعطاي امتياز احداث خط لوله تركمنستان- افغانستان- پاكستان به "يونوكال كورپوريشن" براساس يك قرارداد مثلاً 25 ساله كه مذاكرات آن در سال 1374 آغاز شد بعد از تكميل خط لوله "كربچه - كردكوي" متعهد شد روزانه 23 تا 25 ميليون متر مكعب گاز به ايران صادر كند و طبق اين قرارداد قيمت هر هزار متر مكعب گاز وارداتي از تركمنستان هم حدود 42 دلار توافق شد.

هر چند استدلال كساني كه در آن سال‌ها در ايران امضاي چنين قراردادي را با تركمنستان داراي توجيه اقتصادي معرفي مي‌كردند صرفه جويي در هزينه‌هاي احداث خطوط انتقال گاز از جنوب به شمال كشور بود اما اشتباه بودن اين گونه استدلال‌هاي داراي منطق صرفاً اقتصادي و بي‌توجه به ملاحظات سياسي طي كمتر از يك دهه براي تمام ايرانيان به اثبات رسيد: همانطور كه مي‌دانيم در زمستان سال 1384، تركمنستان در حالي كه هرگز حجم صادرات گاز به ايران را طي مدت 9 سال پس از انعقاد قرارداد به سقف مورد توافق در قرارداد نرسانده بود، با قطع جريان گاز در سرماي زمستان به بهانه انجام تعميرات، ايران را مجبور به انعقاد قرارداد جديدي كرد كه به موجب آن قيمت گاز وارداتي از تركمنستان با 33 دلار افزايش به 75 دلار مي‌رسيد و در مقابل تركمنستان متعهد به افزايش حجم صادرات گاز به ايران از 8 به 14 ميليارد متر مكعب در سال بدون درخواست افزايش قيمت مجدد طي سه سال مي‌شد.

اين درحالي بود كه تركمنستان بابت سهم خود در هزينه‌هاي احداث سد دوستي بيش از 170 ميليون دلار به ايران بدهكار بود. اما عشق‌آباد كمتر از يك سال بعد از انعقاد اين قرارداد جديد بار ديگر با بي‌اعتنايي به تعهدات خود در قرارداد قبلي خواستار افزايش صد درصدي قيمت گاز ابتدا به 130 و سپس به 150 دلار شد. در پي اين درخواست، قائم مقام وزارت نفت و يكي از مشهورترين(! )اساتيد حقوق دانشگاه آزاد اسلامي كه در راس هياتي بلند پايه براي مذاكره با تركمنستان بر سر قيمت جديد گاز به عشق‌آباد اعزام شده بود نتوانست با مقامات اين كشور بر سر هيچ قيمتي به توافق برسد و پس از بازگشت به ايران بدون اشاره به جزييات مذاكرات خود در عشق‌آباد صرفاً اظهار داشت كه خواسته‌هايي عنوان شده از سوي طرف تركمني صرفاً مرتبط با افزايش قيمت گاز نبوده بلكه اساساً مغاير منافع ملي و عزت جمهوري اسلامي بود و در پي عدم متابعت جمهوري اسلامي از اين خواسته‌ها، تركمنستان در اوج سرماي بي‌سابقه دي ماه 1386 شيرهاي گاز خود را به روي مردم ساكن در نواحي شمالي كشور بست و اين امر منجر به وارد آمدن خسارت‌هاي مالي و نيز به گزارش برخي منابع حتي خسارت‌هاي جاني به هموطنان ساكن در استان‌هاي شمالي كشور شد.

اما ماجرا فقط محدود به ضرر و زيان‌هاي مالي هم نبود چرا كه برخي مسئولين سياسي سابق كه در انتخابات دو سال و نيم پيش شكست خورده و در زمان مسئوليت خود طرف‌هاي مذاكره‌كننده از سوي ايران براي انعقاد قرار داد واردات گاز از تركمنستان به جاي گاز رساني به كليه نواحي كشور از محل ذخاير عظيم داخلي بودند، تلويحا" يا صريحا" به تماس با تركمنستان و تشويق عشق‌آباد به قطع گاز صادراتي به ايران به منظور بهره‌برداري تبليغاتي در رقابت‌هاي سياسي متهم شدند و به اين ترتيب حتي وابسته به واردات باقي ماندن كمتر از 5 درصد از گاز مصرفي خانوار‌هاي ايراني آن هم به موجب قراردادي 25 ساله با "بهترين دوست "، ظرف 10 سال به يك اهرم اگر چه ضعيف اما كاملاً جدي براي گرو كشي از مردم ساكن در نواحي شمالي در فصول سرد سال بدل شد طوري كه در آخرين ساعات سال 2008 ميلادي (دي ماه 1387) وزارت نفت موقتاً توافق كرد در حالي كه قيمت هر هزار متر مكعب گاز صادراتي خود ايران حدود 200 دلار بود طي 6 ماه نخست سال 2009 بابت هر هزار متر مكعب گاز وارداتي از تركمنستان 350 دلار به اين كشور بپردازد و تازه حتي در همين قيمت هم تضميني براي تامين با ثبات گاز مورد نياز هموطنان از طريق تركمنستان در فصل سرما وجود نداشت چرا كه حتي اگر جريان گاز تركمنستان به ايران به دليل بي‌ثباتي سياسي در اين كشور، فشار قدرت‌هاي فرا منطقه‌اي و يا شيطنت‌هاي سياسي خارج از اين كشور قطع وصل نشود، به هر حال همزمان با ورود به فصل سرما و افزايش نياز به مصرف گاز در ايران، تركمنستان هم وارد فصل سرما و نتيجتاً افزايش مصرف داخلي گاز شده و دليلي براي وجود گاز كافي در اين كشور براي تامين تمام نياز‌هاي داخلي و خارجي قابل تصور نيست.

در خصوص "حيف" و سه نقطة آخر صحبت‌هاي نقل شده از مصاحبه شونده(جناب آقاي هاشمي) هم بايد گفت به رغم تمام رفتارهاي غير دوستانه از اتحاد با طالبان در افغانستان تا باج خواهي از شهروندان ايراني در زمستان، جمهوري اسلامي ايران هرگز مذاكره و گفتگو با تركمنستان در خصوص همكاري در بازار انرژي چه به صورت ترانزيت و چه سوآپ حامل‌هاي انرژي را نه فقط متوقف نكرده بلكه اين موارد حتي در سفر فروردين ماه سال 1390 وزير خارجه جمهوري اسلامي به تركمنستان هم يكي از موضوعات اصلي در مذاكرات بود.

در حقيقت تنها تفاوت اساسي هشيارتر شدن دولت و مجلس در خصوص عدم وجود ضمانت اجرايي براي قرارداد‌ها منعقد شده با طرف‌هاي خارجي و نتيجتاً توسعه زير ساخت‌هاي گاز رساني به استان‌هاي شمالي به منظور قطع وابستگي به گاز خارجي در فصول سرد سال است.

آنچه در مورد، «اصل لرد پالمرسون، دوستي و منافع »در ارتباط با نيازاف و تركمنستان گفته شد و كم و بيش در خصوص آذربايجان هم صادق است. از جمله نخستين قوانيني كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و استقلال جمهوري‌هاي سابق اتحاد شوروي در كشور آذربايجان هم به تصويب رسيد تغيير خط رسمي از الفباي سريليك تحميل شده توسط روس‌ها نه به الفباي فارسي - كه دست كم تا 1918 تنها الفباي مورد استفاده توسط مردم در اين منطقه بود -كه به الفباي لاتين بود. دليل اين واقعيت هم اين بود كه از سياستمداراني با قريب به نيم قرن سابقه عضويت و خدمت در حزب كمونيست اتحاد شوروي نمي‌شد انتظار داشت كه استقلال از مسكو را مترادف با متابعت از واشنگتن تلقي نكنند.

البته دولتمردان جمهوري آذربايجان از پيش از اعلام استقلال مدعي تصرف تاريخي سرزمين‌هايي معادل يك پنجم خاك جمهوري آذربايجان توسط يكي از همسايگان بوده و هستند لذا اگر حيدر عليرضااوغلو علي‌اف ژنرال بازنشسته سرويس امنيتي اتحاد شوروي (ك‌گ‌ب) و رهبر منتخب براي حزب كمونيست آذربايجان توسط برژنف از سال 1969 بنا به ملاحظاتي شهرهايي كه تحت كنترل آذربايجان قرار نداشت را در يك فهرست فقط هفده‌تايي، "متعلق به شما" ناميده باشد هم نبايد كسي حقيقتاً باور كند كه قصد وي زدن سند شش دانگ اين شهرها به نام كسي در ايران بوده است. بگذريم از اين كه حيذر علي‌اف در سال‌هاي بعد از فروپاشي اتحاد شوروي به سبك بسياري ديگر از دولتمردان جهان سوم براي درمان (از عمل باي‌پس قلب سال 1999تا جراحي‌هاي پروستات) نه فقط در كشور خود كه در تمام جهان مكاني مطمئن‌تر از "كليولند كلينيك" واقع در ايالت اوهايوي امريكا سراغ نداشت و بالاخره در 12 دسامبر سال 2003 هم در همان كليولند كلينيك امريكا بود كه ديده از جهان فرو بست.

(Henry John Temple, 3rd Viscount Palmerston, KG, GCB, PC (20 October 1784 – 18 October 1865*

Robert Carl McFarlane**

(Union Oil Company of California (Unocal) Corporation (Defunct: August 10, 2005)***

شنبه|ا|19|ا|فروردين|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جهان نیوز]
[مشاهده در: www.jahannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن