واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: طلاق عاطفي، بحران خاموش جامعه و خانواده
مريم حسين آبادي
توهين و دشنام به يكديگر و بيتوجهي به نيازهاي عاطفي از نشانههاي مهم طلاق عاطفي در يك خانواده است.در طلاق عاطفي زن و مرد در كنار هم زندگي ميكنند اما در احساسات هم شريك نيستند و ارتباط بين آنها كاملاً قطع شده است.طلاق عاطفي نماد وجود مشكل در ارتباط صحيح ميان زن و شوهر است و اغلب بعد از گذشت 6 تا 7 سال از آغاز زندگي مشترك رخ ميدهد.عدم تأمين نياز عاطفي، بيتوجهي مرد، عدم همدلي و همراهي زن و مرد با يكديگر، رفتارهاي خشونتآميز مرد،
بياعتمادي زن و شوهر نسبت به هم، عدم گذراندن وقت بايكديگر و كاهش وابستگي و گيرايي زن و مرد نسبت به يكديگر از عواملي است كه موجب ايجاد طلاق عاطفي در خانواده ميشود.اشتغال طولاني زن و مرد يكي ديگر از دلايل گسترش طلاق عاطفي در ميان خانوادههاي ايراني است.در شرايطي كه زن يا مرد به مدت طولاني در خارج از منزل كار كرده و سپس با خستگي فراوان به خانه ميآيند ديگر مجال و تواني براي صحبت با يكديگر ندارند.در طلاق عاطفي زن به دليل وابستگي اقتصادي يا علاقه به فرزندان حاضر به طلاق رسمي نميشود و به لحاظ عاطفي نيز با همسر خود مشكل دارد اما به دليل مذموم بودن طلاق در جامعه و نگراني از آينده فرزندان حاضر به جدايي نميشود.پرخاشگري، بزهكاري، مشكلات تحصيلي و فرار از خانه در كمين فرزنداني است كه كانون زندگيشان درگير طلاق عاطفي شده است.وقت گذاشتن بيش از اندازه براي فرزندان و صرف تمام توان و عواطف براي رسيدگي به فرزند جزء عواملي است كه موجب كاهش وابستگي و عاطفه ميان زن و مرد ميشود.كاهش ستايش از همسر و افزايش نكوهش خطاها و اشتباهات، توهين و دشنام به يكديگر و بيتوجهي به نيازهاي عاطفي يكديگر از ساير نشانههاي طلاق عاطفي است.انتخاب نادرست همسر ريشهايترين دليل گسترش طلاق عاطفي در ميان خانواده ايراني است.
در حال حاضر بسياري از زوجين بهخاطر حفظ ظاهر و فرار از حرف مردم از يكديگر جدا نميشوند و در زير يك سقف اما به صورت جدا و بيتفاوت نسبت به هم زندگي ميكنند.هزينههاي طلاق عاطفي براي خانواده و فرزندان بسيار بيشتر از طلاق رسمي است اما زن و مرد تنها براي فرار از پاسخگويي به سئوالات ديگران ترجيح ميدهند تا از هم طلاق نگيرند.
در شرايط كنوني رسانهها بهشيوههاي گوناگون زندگيهاي نادرست را دامن ميزنند.پرخاشگري و درگيري دائم زن و مرد با يكديگر اين روزها توسط رسانهها منتشر ميشود در نتيجه طلاق عاطفي نوع جديدي از زندگي است كه زن و شوهر با يكديگر زندگي ميكنند اما هيچ تعلق عاطفي و تعهدي نسبت به هم ندارند.برخي گزارش ها حاكي از آن است كه طلاق عاطفي در ايران دو برابر طلاق واقعي است و خانواده ديگر كانوني براي آرامش نيست.در طلاق عاطفي زن و مرد به ظاهر در كنار هم زندگي ميكنند اما دلشان با يكديگر نيست و نيازها و خواستههاي يكديگر را ناديده ميگيرند كه بيشترين آسيب از اين ارتباط سرد را زن و فرزندان ميبينند.
در خانوادههايي كه ارتباط ميان زن و مرد رو به سردي رفته است، فرزندان به لحاظ موقعيت تحصيلي و شغلي دچار آسيب ميشوند.تنوع طلبي زن و مرد يكي از مهمترين دلايل گسترش طلاق عاطفي در ميان خانوادههاي ايراني است.آگاهي نداشتن از مهارتهاي همسرداري مهمترين عامل دوري زن و مرد از يكديگر و ريشه گرفتن طلاق عاطفي در خانواده است دختران و پسران جوان قبل از ازدواج مهارتهاي همسرداري را كسب نميكنند و در جريان زندگي مشترك هر فردي به دنبال به كرسي نشاندن حرف خود است بهگونهاي كه در هنگام مواجهه با مشكلات هيچ فردي حاضر به گذشت نميشود.
ارتباط نامناسب با خانواده همسر عامل ديگري در گسترش طلاق عاطفي و دور شدن زن و مرد از يكديگر است.برخي از جوانان وقتي وارد زندگي مشترك مي شوند تلاش ميكنند تا ارتباط همسرشان را با خانوادهاش قطع كنند و گاهي اين موضوعات به درگيري ميانجامد.
طلاق عاطفي تبعات مختلف اجتماعي، فردي و اخلاقي دارد كه نبايد از تبعات آن غافل شد.جوانان بايد در فرايند ازدواج و همسرگزيني دقت بيشتري كنند هماكنون جواناني كه زندگي آنها نوپاست بيشتر به طلاق رسمي روي ميآورند و طلاق عاطفي مربوط به زندگيهايي است كه سالهاي طولاني از آن گذشته و زن و مرد كمتر جسارت و قدرت طلاق رسمي را دارند. انتخاب عاقلانه و نه صرفا عاشقانه شريك زندگي، ريشه طلاق عاطفي را ميخشكاند.
سه|ا|شنبه|ا|15|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]