واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مهندسی محیط زیست فرهنگی(2)
برای مطالعه قسمت اول اینجا کلیک کنید. 2- از گیاه شناسی انتظاری نیست که آفتهای گیاه را بر طرف کند. گیاه پزشکی رشته علمی دیگری است. این گیاه پزشکان هستند که میتوانند آفتها و آسیبهای گیاهان را بر طرف سازند.فرهنگ پزشکان چه کسانی هستند؟ آیا انتظار داریم فرهنگشناسان، فرهنگ پزشکی هم انجام دهند. اگر تاکنون چنین کردهایم، قطعا به نتیجهای هم نرسیدهایم. برای اینکه یک پزشک مشکل بیمار خود را بر طرف کند به سراغ «بدنشناسان» یعنی فیزیولوژیستها نمیرود بلکه به سراغ رادیولوژیستها و پاتولوژیستها میرود تا آن آسیب و آفتی که بیمار دچار آن است را در آزمایشگاه خود و با روش و ابزار خاص خود باز شناسند و او را در درمان بیمار مساعدت کنند.آیا حفظ سلامتی و درمان بیماریهای فرهنگ را با این همه پیچیدگی میتوان بدست «فرهنگ شناسان» که حداکثر فیزیولوژیست هستند سپرد؟ بنابراین مدیران فرهنگی آنجا که میخواهند، ضعفها و بیماریهای فرهنگ را بر طرف کنند باید از متخصصین آسیب شناسی فرهنگ (پاتولوژیستهای فرهنگی) استفاده کنند و آنجا که میخواهند رشد فرهنگی را پی گیرند و مهندسی فرهنگ را صورت دهند باید از فرهنگ شناسان (فیزیولوژیستهای فرهنگی) بهره بگیرند و خود، در مقام باغبانی عمل کنند.مدیران فرهنگی، دارای مسئولیت حفظ سلامت و درمان ضعفهای فرهنگی و رشد فرهنگی هستند. 3- علاوه بر «گیاهشناسان» و «گیاه پزشکان» که در باغبانی و رسیدن به محصول خوب کاملاً موثرند، برای باغبانی و انجام امور «کاشت»، «داشت» و «برداشت» به دانش و مهارتهای زیاد دیگری نیاز است و برای انجام درست این امور، امروز رشتههای مختلف علمی شکل گرفته است.رشته آبیاری، چگونگی تغذیه گیاه را مشخص میکند و در رشته «ماشین آلات کشاورزی»، مطالعه و بررسی میشود که برای هر یک از انواع گیاهان به چه ابزار و وسایلی برای کاشت، داشت و برداشت نیاز است. و در اقتصاد کشاورزی مطالعه و بررسی میشود که باغبان با بازارهای تولید و مصرف محصولات کشاورزی خود چگونه برخورد کند و به چه ترتیب به سود بالاتر دست یابد و بالاخره در رشتههای مهندسی کشاورزی و باغبانی چگونگی بکارگیری همه یافتههای رشتههای متعدد کشاورزی را مورد مطالعه و پژوهش و آموزش قرار میدهند تا به اهداف مورد نظر دست یابند.آیا در موضوع فرهنگ و مدیریت فرهنگ اهمیت و پیچیدگی کمتری وجود دارد که بدون بهرهگیری از دانش و مطالعه و پژوهش در رشتههای علمی مختلفی که باید توسعه یابد و متناظر آن در کشاورزی، دامپزشکی و بخصوص در پزشکی وجود دارد، تصمیمگیری و اقدام شود؟اگر علم باوری یکی از اصول اساسی و خدشه ناپذیر در هر مکتب و مرامی است، ایجاب میکند در حوزه فرهنگ نیز، بدون علم، عمل نکنیم. 4- فروشندگان محصول و واسطههای بازار که به دنبال سود میباشند، قاعدتاً برای انجام شغل خود، دانش و مهارت مربوط را دارند و نسبت به کیفیت و خواص میوه و محصول بدست آمده به حد کافی اطلاع دارند. همچنین متخصصان تغذیه، به صورت دقیق از رنگ، بو، مزه، ویتامین، قند و دیگر خواص مربوط به کاشته یک باغبان اطلاع دارند و آن را تبلیغ و ترویج میکنند و بدست متقاضی و مشتری میرسانند ولی از این دو دسته نمی توان انتظار داشت که در مورد کاشت و داشت و برداشت هم اظهار نظر کنند و توانایی انجام اینکار را داشته باشند. این دو دسته نه از زمین، آب، کود و سموم کشاورزی اطلاعی دارند و نه باغ را برای باغبانی میتوان به آنها سپرد. آیا در حوزه فرهنگ میتوان مدیریت فرهنگی و باغبانی فرهنگ را به مبلغان و بازاریابان و وصفکنندگان یک فرهنگ سپرد؟فرهنگ شناسان و مبلغان وقتی در جایگاه مدیریت فرهنگی قرار میگیرند و با پیچیدگیهای این وظیفه با توجه به ماهیت و ذات فرهنگ روبرو میشوند، معمولا در یکی از دامهای زیر گرفتار میشوند:1- فرهنگ را مدیریت ناپذیر مییابند و از ادامه تلاش دست میکشند و در نتیجه حوزه فرهنگ را به آنانی میسپازند که با علم، درایت، مطالعه و پژوهش در اجزاء و انواع فرهنگ و با بهرهگیری از دانش مدیریت به بسط و توسعه فرهنگ خویش میپردازند.2- مفهوم و تعریفی محدود و ضیق از فرهنگ ارائه میدهند و آن را سیستمی مکانیکی، ساده و بسته تصور مینمایند و رفتاری خشک و انعطاف ناپذیر و غیر معقول برای شکل دهی به آن در پیش میگیرند.به هر تقدیر، همانطور که پیشتر به آن پرداختیم تجربه تاریخی نشانگر آن است که برخورد افراطی یا تفریطی با پدیده فرهنگ مخرب و نتایج معکوس در پی دارد. نگاه معقول اسلامی همان نگاهی است که مقام معظم رهبری به فرهنگ دارند و بیان فرمودهاند.مفهوم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشورکارکرد اصلی نظام فرهنگی، به عنوان یکی از چهار سیستم کلان نظام کشور (نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) ایجاد ثبات از طریق حفظ الگوهای هنجارهای میباشد. در واقع تعادل یا نظم هر جامعه حاصل دو امر است: 1- هر نظام فرعی کارکرد خودش را به درستی انجام دهد،؛2- نظامهای فرعی در تعامل با یکدیگر باشند (اصل حفظ هویت در عین وابستگی). ضمن اینکه هر نظام فرعی دارای کارکرد ویژه خود میباشد در عین حال از هویت مستقلی نیز برخوردار است. بعلاوه نظامهای فرعی چهارگانه در چارچوب یک نظام کلانتر دارای تعامل پویا و هدفمند میباشند. هرگاه یک نظام فرعی کارکرد خود را به درستی انجام ندهد و یا یکی از نظامها بر نظام دیگر سلطه یابد، جامعه دچار ««عدم تعادل»» میگردد. البته میبایست توجه داشت که تعامل نظامها به ویژه فراگیر بودن نظام فرهنگی جامعه به عنوان «سلطه» قلمداد نگردد.اکنون با بهرهگیری از چارچوب نظری فوق، که یکی از چارچوبهای نظری و با نقاط قوت و ضعفهای مربوط به خود میباشد، مفهوم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کالبد شکافی و تشریح میشود. مهندسی فرهنگ:هرگاه یک نظام فرعی همچون نظام فرهنگی جامعه کارکردهای خویش را به درستی انجام ندهد و تعادل سیستماتیک و پویایی آن به هم بخورد و دچار نوعی عدم تعادل یا بینظمی شود، نیازمند نوعی هدایت و جهتدهی و یا اصطلاحاً مهندسی مجدد میباشد. در واقع با توجه به اهداف و کارکردهای مورد انتظار نظام، عناصر و روابط و تعامل بین آنها مورد مطالعه، طراحی و بازسازی قرار میگیرد. این طراحی مجدد به شکلگیری تعادلی پویا در سطحی بالاتر از قبل میانجامد که از یک سو کارکردهای مورد انتظار و پیشبینی شده آن نظام را تأمین میکند و از سوی دیگر در نظام فرعی مربوطه ظرفیت و آمادگی لازم را فراهم میکند تا تعاملی پایدار و پویا با سایر نظامهای فرعی ایجاد کند. ... از مهمترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسی فرهنگ کشور است، یعنی مشخص کنیم که فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درونزا و صیرت بخش و کیفیت بخشی که فرهنگ نامیده میشود و درون انسانها و جامعه بوجود میآید؛ چگونه باید باشد. اشکالات و نواقصش چیست؟ کندیها و معارضاتش کجاست؟ مقام معظم رهبری بنابراین در مهندسی فرهنگ کانون توجه، فرهنگ جامعه است و هدف از آن شناخت عمیق اجزاء عناصر و روابط بین آنها و باز طراحی و ساختدهی مجدد براساس اهداف و کارکردهای مورد انتظار از آن با توجه به مجموعه مقتضیات (قابل مدیریت) و شرایط (نسبتاً ثابت) میباشد. منبع: برگرفته از کتاب مهندسی فرهنگی کشور، شورای عالی انقلاب فرهنگی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]