واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يادداشت«قبرستان غيرانتفاعي» قصهاي خندهدار از حرص و طمع آدمهاخبرگزاري فارس: «قبرستان غير انتفاعي» فيلمي طنز است كه با تمسخر «منفعت طلبي انسانها» قصه خود را روايت ميكند. منفعتطلبي كه ظهور و بروزش در طول فيلم، باعث خنده مخاطب ميشود.
خبرگزاري فارس: «قبرستان غير انتفاعي» فيلمي طنز است كه با تمسخر «منفعت طلبي انسانها» قصه خود را روايت ميكند. منفعتطلبي كه ظهور و بروزش در طول فيلم، باعث خنده مخاطب ميشود.
«قبرستان غيرانتفاعي» سومين ساخته «محسن دامادي» بر روي پرده سينماها است. فيلم قصه خانوادهاي را به تصوير ميكشد كه با مرگ يكي از اعضاي خانواده، زميني بزرگ از او باقي ميماند. برادر كوچكتر كه فردي طماع و پول دوست است، ميخواهد با استفاده از اين زمين كاسبي پُردرآمدي راه بيندازد.
او تصميم ميگيرد اين زمين بزرگ را به يك «قبرستان غير انتفاعي» تبديل كند و با ساخت جديد و مدرن، آن را به قيمتي بالا به مشتريانش بفروشد. مشترياني كه به دنبال قبرهاي ضد زلزله هستند، دوست دارند خانه ابدي آنها چشم انداز و نماي خوبي داشته باشد، امكانات رفاهي براي بستگان در دسترس باشد و....
«قبرستان غير انتفاعي» فيلمي طنز است كه با تمسخر «منفعت طلبي انسانها» قصه خود را روايت ميكند. منفعتطلبي كه ظهور و بروزش در طول فيلم، باعث خنده مخاطب ميشود.
فيلم از يك مراسم عروسي آغاز ميشود. در اين مراسم يك گروه اركستر در حال نواختن ساز و خواندن آواز هستند. مراسم عروسي خيلي زود با مرگ بزرگ خاندان آن خانواده تبديل به عزا ميشود. در سكانس بعدي تمامي چهرههاي حاضر در عروسي با يك تغيير ظاهري در قبرستان ديده ميشوند.
نكته جالب اين است كه همان گروهي كه در عروسي مشغول گرم كردن مجلس و خواندن شعرهاي شاد بودند، حالا با لباسهاي عزا به نوحهخواني مشغول شدهاند و اينبار سعي ميكنند گريه حاضران در مراسم را در بياورند.
در پس اين صحنه ساده نكتهاي مهم وجود دارد و آن اين است كه وقتي قرار است آدمها به هر طريق پول در بياورند، چه فرقي ميكند كه مجلس آراي عروسي باشند يا صحنه گردانِ عزا؟پس از آن و در ادامه مراسم كفن و دفن بهشت زهرا، تنها آن بخشي از قوم و خويش متوفي در صحنه حضور دارند كه از مرگ او نفعي ميبرند.
اين مسابقه منفعتطلبي در طول فيلم باز هم تداوم مييابد و آدمها با لحظههاي شاد و كمدي، مانندِ گرگ، طعمه را از دست و دهانِ همديگر ميربايند.
«قبرستان غير انتفاعي» با حضور بازيگراني همچون: محمد مطيع، عليرضا خسمه، ستاره اسكندري، بهنوش بختياري، دانيال عبادي، مژگان بيات و... به شكلي جدي به موضوع «مرگ» پرداخته و از آن بهرهبرداري طنزي كرده است. مخاطب اهل تفكر و انديشه در فيلم ناخواسته به دنبالِ جاي خود در اين هنگامه پر آشوب مي ردد و از خود ميپرسد: من كجا هستم؟ با آن روزهاي فداكاري و ايثار چقدر فاصله دارم؟ چقدر در خانه ذخيره دارم، اگر به جهانِ آخرت باور دارم، ذخيره آن جهانيام چقدر است؟ اين پرسشها در كنارِ ديدنِ فيلمي كه ميكوشد شاد و مفرح باشد، به دغدغه ذهنيِ مخاطب تبديل ميشود.
بر همين اساس فيلم هم تلخ است هم شيرين، تلخ است چون درباره منفعتطلبي انسانهاست و شيرين است، چون به ياد ما ميآورد كه آيا جز منفعت خودمان، ميتوانيم به چيزهاي ديگر بينديشيم؟ كافي است به رفتار گروه محدودي از مردم توجه كنيم كه در ماههاي اخير ناگهان با شنيدن اين خبر كه فلان كشتي خوارو بار نتوانسته كالاي خود را در فلان بندر ترخيص كند، به گمانِ اينكه قرار است قحطي شود، به فروشگاهها هجوم بردهاند و چيزهايي را خريده و انبار كرده اند كه به آن نيازي ندارند تا از خطر «قحطي» در امان بمانند. چيزهايي كه به زودي بخشِ زيادي از آن در انبارهاي خانهها خراب و روانه زباله داني ميشود تا بار ديگر حرص و طمع بيجهت آدمها را اثبات كند.
----------------------------------
نويسنده: رضا استادي
----------------------------------
انتهاي پيام/ي
سه|ا|شنبه|ا|2|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]