واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چهرههای هنری محبوب 2007

سال 2007 با همه اتفاقهای خوب و بدش درحال تمامشدن استدر این میان، نشریات مختلف سینمایی و خانوادگی به دنبال معرفی چهرههای برتر هنری هستند. هنرمندان و ستارههای جنجالی هم سعی میكنند با گفتوگوها نظر مردم را جلب كنند اما ماجرا امسال جور دیگری است.روزنامهها و مجلات آمریكا هركدام به سلیقه خودشان چهرههای سال را معرفی كردهاند اما 2 چهره بیش از همه محبوب خانوادهها بوده و چندین نشریه و شبكه تلویزیونی درباره آنها نوشتهاند؛ رابرت ردفورد و برد پیت. خواندن مطالبی درباره آنها نشان میدهد كه خانوادهها در آمریكا چه معیارهایی برای انتخاب چهرههای برتر هنریشان دارند و چه كسانی را برمیگزینند. رابرت ردفورد همانقدر كه محبوب است، مخالف هم دارد؛ این البته برای ستارهها هیچ نكته غریبی نیست اما ردفورد هیچوقت اخلاقی همانند سوپراستارهای سینما نداشته؛ همیشه از شهرت كاذب به دور بوده و سعی كرده به دنبال راهی برای نشاندادن هنرش باشد؛ حتی حالا كه به عنوان چهره برگزیده انتخاب شده و از افرادی مانند تام كروز، مل گیبسون، نیكول كیدمن و... بالاتر ایستاده. او درباره زندگیاش میگوید: «در یك خانواده فقیر متولد شدم. پدرم شیرفروش بود و به سختی از پس تأمین هزینههای ما برمیآمد. ما تقریباً هیچ چیزی نداشتیم و زندگی در محله فقیرمان باعث شد كه دنبال سرگرمی و تفریح خاص خودم بروم؛ سراغ ورزش رفتم و حالا میتوانم بگویم كه وقتی در تنیس از بچههای پولدار میبردم، چقدر شاد میشدم!». اما این كینهها خیلی زود جای خودش را به هنر میدهد و باعث میشود كه ردفورد جوان به اروپا برود، آن هم درحالی كه تنها 18 سال سن دارد؛ «میخواستم یك هنرمند واقعی باشم، پس به فرانسه و ایتالیا سفر كردم. آنجا با دانشجویان رشتههای مختلف بحث میكردم و بیشتر اوقات هم نمیتوانستم جواب آنها را بدهم؛ اینطور بود كه تصمیم گرفتم به كشور خودم نگاه كنم. در آمریكا مردم عادت دارند كه همهچیز را آنطور ببینند كه راحتترند. من اینها را كنار گذاشتم و وقتی به آمریكا برگشتم، به مطالعه در مورد كشورم و نگاهكردن به آن از زاویهای دیگر ادامه دادم. راستش وقتی برگشتم، دیدم كه همه درمورد غذا از من سؤال میكنند؛ این بود كه فهمیدم باید به همهچیز در این سرزمین انتقاد كنم». این شروع ماجرایی است كه تا به حال هم ادامه پیدا كرده.دقیقا 52 سال از آن زمان میگذرد و ردفورد دیگر آن جوان خام قدیم نیست. او به هنرمندی ضد هالیوود، طرفدار محیط زیست، درگیر با مسائل جوانان، منتقد دولت و بدبین به سیاستمداران آمریكایی تبدیل شده است؛ بهخصوص با فیلم تازهاش «شیرها برای برهها» كه سیاستهای دولت بوش را زیر سؤال برده. داستان این فیلم در یك روز روایت میشود. 2سرباز زخمی در كوههای افغانستان گرفتار شدهاند و در همان زمان سیاستمداران، استادان، دانشجویان، خبرنگارها و... را نشان میدهد كه در كاخ سفید، دانشگاهها و رسانهها درباره جنگ بحث میكنند. ردفورد درباره این ماجراها میگوید: «آلودگی به همه چیز، خصوصاً رسانهها راه یافته. زمان زیادی طول میكشد كه ایالات متحده از زیر آسیبهای آن بیرون بیاید. نگاه جهان به این كشور چنان منفی و بدبینانه است كه به این سادگیها نمیتواند خودش را نجات بدهد. مضحك است كه ما برای جهان از دموكراسی حرف بزنیم در حالی كه در كشور خودمان، سیاستهای غیردموكراتیك جریان دارد. بعد از 11سپتامبر، از ما خواسته شد كه دهانمان را ببندیم و همه اختیارها را به دولت بسپاریم. دولت، وقت كافی داشت تا مشكلات را رفع كند... اما آنها به ما دروغ گفتند و ما را فریب دادند. این چیزی است كه مردم باید بدانند». ردفورد اینگونه به جبهه ضدبوش پیوسته و البته بسیاری هم دلیل محبوبیت او در سال2007 را به همین موضعگیریها ربط میدهند، به خصوص كه او از سیاستهای اقتصادی سلطهجویانه هم اعلام انزجار كرده و به جمع طرفداران هوای پاك پیوسته. او با فیلم «شیرها برای برهها» همه نظرهایش را اعلام كرده. شاید این اظهار نظرها باعث شده كه منتقداناش او را عجول، متكبر و جدی بدانند كه بقیه را تحقیر میكند اما هیچ خانوادهای این نظر را نداشته است. اگر اینطور بود، در میان این همه بازیگر، شخص دیگری به جای او انتخاب میشد. رابرت ردفورد بوچ كسیدی و ساندنس كید» تا «شیرها برای برهها» فرقی نكرده؛ هنوز هم مبارزه میكند و منتقد و محبوب است. یاغی مشهورآیا سفرهای متعدد و جنجالی به كشورهای آفریقایی و آسیایی سبب شده تا بردپیت به چهره محبوبی تبدیل شود؟ آیا كمكهایش به كودكان بیسرپرست و امتناعاش از بازی در صحنههای خشن و سخیف، عامل شهرت او در سال2007 شده؟خانوادهها در سراسر جهان همه اینها را بهاضافه بازی در نقشهای مختلف و متنوع بهعنوان دلایل محبوبیت پیت مطرح كردهاند. او در كنار رابرت ردفورد، چهره برگزیده كاربرهای اینترنتی است. پیش از این، بسیاری گمان میكردند كه برد پیت و همسرش – آنجلینا جولی – تنها برای نمایش و كسب شهرت از این كشور به آن كشور میروند اما وقتی این زوج بچهدار شدند و پیت پدر اعلام كرد كه به خاطر همه كودكان و خانوادههای دنیا دیگر در فیلمهای زننده و مبتذل حاضر نمیشود، همه متوجه شدند كه چگونه خانواده و سینما، زندگی یك ستاره را تغییر داده است.اما همیشه اوضاع این گونه نبوده؛ سالها پیش برد پیت به جای بازیگری، در شركتی تبلیغاتی فعالیت میكرد. اما همان وقتها هم دنبال بازی در فیلم و سریال بود، برای همین همنقشهای كوچكی در فیلمها برعهده میگرفت و زندگیاش را سپری میكرد. پیت به جای سرمایهگذاری روی ستاره شدن و خوشقیافگیاش، نقشهای كوچكتر و متنوعتر را برگزید كه بیش از پیشرفت حرفهایش، رضایت شخصیاش را فراهم میآورد.فیلمهای «اوشن»، «رودخانهای كه از میان میگذرد»، «هفت» و «باشگاه مشتزنی» به شدت طرفدار پیدا كرد و او به ستاره محبوب و مشهوری تبدیل شد اما آرامآرام خلق و خوی ستارهها را كنار گذاشت و به جای آن، از شهرت برای اهداف دیگری مانند مبارزه با فقر و گرسنگی استفاده كرد. برد پیت میگوید: «حس میكنم همه ما ناگزیریم كمكی كه از دستمان برمیآید، انجام دهیم. در سفرهایم به دور دنیا، از مسیرهای خراب دور از مناطق مرفه عبور كردهام. در این مسیرها، وقتی مردم را میبینی و داستانهایشان را میشنوی، چارهای جز كمك به آنها نداری. در عین حال، كمك كردن، پاداشی فوقالعاده برای خودت هم محسوب میشود. من حسی بهتر از این نمیشناسم كه بدانی روی زندگی كسی تأثیر گذاشتهای. من این را تجربه كردهام». او اكنون نه فقط در كارهای خیریه بلكه در سینما هم مورد توجه است. بازی او در نقش جسی جیمز یاغی در فیلم «ترور جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل» مورد توجه منتقدان و سینما دوستان قرار گرفته است؛ قصهای درباره اسطوره دزدان در ایالات متحده! تا به حال 125 نفر نقش این سارق پرآوازه قطار و بانك را در سالهای آخر قرن 19 بازی كردهاند؛ فردی كه مانند رابین هود پولها را میدزدید و بین مردم تقسیم میكرد؛ «فكر كردم چقدر شبیه او هستم؛ من هم از شهرت سینمایی میدزدم تا به بقیه كمك كنم!». همه منتظرند تا فیلم تازه او اكران شود و نقشآفرینی این مرد مو طلایی را روی پرده ببینند؛ كسی كه همچون جسی جیمز یاغی شده و ضدهالیوود عمل میكند. قطبنمای طلایی و اكران جنجالیدر آخرین روزهای سال 2007، همه چیز به خوبی و خوشی تمام نشده؛ اكران فیلم «قطبنمای طلایی» ساخته كریس وایتز، باعث جنجالهای فراوانی شده است. این فیلم، اقتباسی از داستان «نیروی اهریمنیاش» نوشته فلیپ پولمن است كه در ایران هم ترجمه شده و بهرغم استقبال اسقفهای كاتولیك، گروهی از مسیحیان به مضمون آن اعتراض كردهاند. آنها فیلم را كفرآمیز تلقی كرده و به سازندگاناش ایراد گرفتهاند؛ اگرچه در كنفرانس اسقفهای كاتولیك به این كتاب عنوان «سرگرمی با پرداخت هوشمندانه و هنرمندانه» داده شده است. قطبنمای طلایی با بازی نیكول كیدمن، دنیل كریگ، اوا گرین و... داستان دختر نوجوانی به نام لایرا است كه بعد از مرگ پدر و مادرش، در كالج آكسفورد زندگی میكند. ناپدید شدن دوستش، دنیای كودكانه او را به هم میریزد و این شروع ماجرای جدیدی برای اوست. فیلم در 2هفته اخیر پرفروشترین اثر هفته بوده و همانند رمز داوینچی، اعتراضها باعث فروش بیشتر آن شده است.سال 2007 با این اتفاقات برای سینما به پایان میرسد؛ اعتراض و البته دلار!منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]