واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نقش انگشت نگاري در كشف علمي جرائم
اشاره: «نقش انگشت نگاري در كشف علمي جرائم » عنوان مقالهاي است كه بخش چهارم آن در شماره قبلي صفحه حقوقي اطلاعات چاپ شد. بخش پنجم و آخر اين مقاله را ميخوانيم.
***
گفتار اوّل: اثر انگشت در آيات قرآن كريم
بحث اثر انگشت به طور ضمني در آيه 3 و 4 سوره قيامت مورد اشاره قرار گرفته است. خداوند متعال در اين دو آيه ميفرمايد: «اَيَحْسبُ اْلاِنْسانُ اَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلي قادِرينَ عَلي أَنْ نُسَوَّيَ بَنانَهُ» يعني: آيا انسان گمان ميبرد استخوانهاي او را پس از مردن و متلاشي شدن جمعآوري نخواهيم كرد؟ آري ما قادريم كه حتّي انگشتان (خطوط سرانگشتان) او را دوباره به صورت اوّل، موزون و مرتب كنيم.
در مورد شأن نزول آيات فوق در «تفسير نمونه» چنين ميخوانيم: «در روايتي آمده است كه يكي از مشركان كه در همسايگي پيامبر(ص) زندگي ميكرد به نام علي بن ابي ربيعه، خدمت حضرت(ص) آمد و از روز قيامت سؤال كرد كه چگونه است؟ و كي خواهد بود؟ سپس افزود: اگر آن روز را من با چشم خود ببينم، باز تو را تصديق نميكنم و به تو ايمان نميآورم. آيا ممكن است خداوند اين استخوانها را جمعآوري كند. اين باور كردني نيست.
اينجا بود كه آيات فوق نازل شد و به او پاسخ گفت و لذا پيغمبر دربارة اين مرد لجوج معاند فرمود: اللّهُم اكِفني شرّ جاري السّوء. يعني: خداوندا شر اين همسايه بد را از من دوركن. [اين روايت را «مراغي» و همچنين «روح المعاني» و «تفسير صافي» با مختصر تفاوتي نقل كردهاند] نظير اين معني در آيات ديگر قرآن نيز به چشم ميخورد از جمله در آيه 78 سورة يس ميخوانيم: يكي از منكران معاد قطعه استخوان پوسيدهاي را به دست گرفته بود و به پيامبر(ص) ميگفت: من يحيي العِظام و هِي رميم. يعني: چه كسي ايــن استخوانها را زنده ميكند در حاليكه پوسيده است.»57
«علامه طباطبايي» در كتاب «الميزان في تفسير القرآن» در مورد آيه 3 و 4 سوره قيامت مينويسد: كلمه «حسبان» كه مصدر فعل «يحسب» است به معناي ظن (پندار) است و اگر استخوان را به صيغه جمع آورده و فرمود: انسان گمان كرده ما استخوانهايش را جمع نميكنيم؛ براي آن است كه كنايه باشد از زنده كردن همة مردگان و استفهام موجود در اين آيه توبيخي بوده و معناي آيه روشن است. جمله «قادرين» نيز حال از مفعول مدخول «بلي» است. كلمه بنان به معناي اطراف انگشتان و به قول برخي از مفسران [تفسير قرطبي، ج 19، ص94] خود انگشتان است و عبارت «تسويه بنان» صورتگري آن به همين صورت است كه ميبينيم. پس معناي آيه اين است كه آري استخوانها را جمع ميكنيم، در حاليكه قادريم حتّي انگشتان او را به همان صورتي كه بر حسب خلقت اوّل بود، دوباره صورتگري كنيم، و اگر (خداوند) از بين اعضاي بدن بخصوص انگشتان را ذكر كرده - شايد - براي اين باشد كه به خلقت عجيب آن كه به صورتهاي مختلف و خصوصيات تركيب و عدد درآمده و همچنين فوايد بسياري كه به شمار نميآيند و بر آن مترتب ميشود، اشاره كند. [انگشتان] ميدهند، ميستانند، قبض و بسط ميكنند و ساير حركات لطيف و اعمال دقيق دارند كه با آنها انسان از ساير حيوانات ممتاز ميشود. به علاوه [انگشتان] داراي اشكال گوناگون و خطوطي هستند كه به طور دائم اسرارشان براي انسانها كشف ميشوند.»58
در «تفسير نمونه» نيز در موردآيه فوق چنين آمده است: تعبير به «يحسب» (از ماده «حسبان» به معني گمان) اشاره به اين است كه منكران [معاد] هرگز به گفتة خود ايمان نداشتند، بلكه فقط بر پندار و گمانهاي واهي و بياساس تكيه ميكردند. اما اينكه چرا مخصوصاً روي استخوانها تكيه شده است به اين دليل است كه اوّلاً: دوام استخوان بيش از ساير اعضاء است، لذا هنگامي كه بپوسد و خاك شود و ذرات غبارش پراكنده شود، اميد بازگشت آن در نظر افراد سطحي كمتر است؛ ثانياً: استخوان مهمترين ركن بدن انسان است، زيرا ستونهاي بدن را استخوانها تشكيل ميدهند و همه حركات و جابجايي و فعاليّتهاي مهم بدن به وسيلة استخوانها انجام ميشود. كثرت و تنوع و اَشكال و اندازههاي مختلف استخوانها در بدن انسان از عجايب خلقت خداوند محسوب ميشود و ارزش يك مهره كوچك پشت انسان هنگامي ظاهر ميشود كه از كار بيفتد و ميبينيم كه همه بدن را فلج ميكند.
[اما] «بنان» در لغت هم به معني انگشتان آمده و هم به معني «سرانگشتان» و در هر دو صورت اشاره به اين نكته است كه نه فقط خداوند استخوانها را جمعآوري ميكند و به حال اوّل باز ميگرداند، بلكه استخوانهاي كوچك و ظريف و دقيق انگشتان را نيز در جاي خود قرار ميدهد و از آن بالاتر، خداوند حتّي سرانگشتان را به طور موزون، به صورت نخست باز ميگرداند و اين تعبير ميتواند اشارة لطيفي به خطوط سرانگشت انسانها باشد.ميگويند كمتر انساني در روي زمين پيدا ميشود كه خطوط سرانگشت او با شخص ديگري يكسان باشد؛ يا به تعيير ديگر، خطوط ظريف و پيچيدهاي كه بر سرانگشتان هر انساني وجود دارد، معرّف شخص او است، لذا در عصر ما مسأله انگشتنگاري به صورت علمي در آمده و به وسيله آن بسياري از مجرمان شناسايي شده و جرايم كشف شده است. همين قدر كافي است كه مثلاً سارق هنگامي كه وارد اتاق يا منزلي ميشود، دست خود را بر دستگيره در يا شيشه اتاق يا قفل يا صندوق بگذارد و اثر خطوط انگشتان او روي آنها بماند. در اينجا فوراً از آن [اثر انگشت] نمونهبرداري ميكنند و با سوابقي كه از سارقان و مجرمان دارند مطابقت ميدهند و مجرم را پيدا ميكنند.»59
«زَمخشري» - مفسّر بزرگ اهل سنّت- در تفسير «كشّاف» مينويسد: «مراد از «تسويه بنان» اين است كه خداوند انگشتان دستها و پاها را شيء واحد ميكند، بدون اينكه از هم جدا باشند همانطور كه دست و پاي شتر را چنين كرد. آن وقت ديگر انسان نميتواند كارهاي گوناگوني را كه با داشتن انگشتان انجام ميداده انجام دهد.»60 البته اين تفسير امروزه چندان مورد قبول قرار نگرفته است. «طنطاوي» - مفسر مشهور مصري- در تفسير آيه 3 و 4 سوره قيامت مينويسد: «وقتي از يك دانشمند آلماني در مورد علّت تشرف وي به دين اسلام سؤال شد، اظهار داشت كه منحصر به فرد بودن نقوش سرانگشتان هر كس و تفاوت آن با اشخاص ديگر از كشفيات علمي قرن 19 ميلادي است. ولي قرآن كريم 12 قرن پيش، كه دانشمندان اروپايي در اين مورد اطلاعاتي نداشتند - چه رسد به اعراب دوران جاهليّت - به اين واقعيّت اشاره كرده است. پس به طور يقين، قرآن كلام خداست و نه كلام بشر و همين امر موجب ايمان من به اعجاز قرآن و تشرف به دين اسلام شد.61
گفتار دوم: اثر انگشت در اخبار و روايات - در برخي از اخبار و روايات صدر اسلام اشاراتي در مورد اثر انگشت وجود دارد كه در اينجا دو نمونه بيان ميشود:
1- جابربن عبدالله انصاري (كه يكي از راويان معروف اخبار و احاديث است) در مورد شناسايي جسد پدرش (عبدالله) كه در جنگ احد شهيد شد، ميفرمايد: «ما عرفته اِلّا بِبنانه» يعني: نتوانستم او را بشناسم، مگر از روي سرانگشتانش.62
2- در «صحيح بخاري» (كه جزو كتب «صِحاح سِتّه» اهل سنت محسوب ميشود) در مورد قول خداوند متعال كه فرموده است: «من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا...»، در حديث مفصّلي راجع به برادر «ربيع» آمده است: «كسي نتوانست شخص كشته و مُثله شده را بشناسد، مگر خواهرش از روي سرانگشتان او.»63
نتيجهگيري
پليس علمي يا كشف علمي جرايم يكي از شاخههاي علوم جرميابي (علوم جنايي تجربي اثباتي) محسوب ميشود. انگشتنگاري نيز يكي از اجزاي مهم پليس علمي است. از زمانهاي دور در كشورهاي مختلف دنيا به خصوص چين باستان، به اثر انگشت توجّه خاصي ميشده است. اما دوران انگشتنگاري علمي در نيمه دوم قرن 17 ميلادي و همزمان با تحقيقات «دكتر گريو» و «دكتر مارلپيگي» آغاز شد. مؤسس علم انگشتنگاري به عقيدة اكثر صاحب نظران «سر ويليام هرشل» است، هر چند كه برخي از مؤلفان «دكتر فالدز» يا حتّي «گالتون» يا «برتيون» را بنيانگذار اين علم ميدانند. مطالعات «هرشل» او را به شناخت دو اصل مهم علم انگشتنگاري رهنمون كرد كه عبارتند از تغيير ناپذير بودن اثر انگشت افراد و منحصر به فرد بودن اين اثر. «گالتون» نقوش سرانگشتان را به سه دسته «آرچ»، «ورل» و «لوپ» تقسيم كرد و «ريچارد هِنري» نخستين طبقهبندي آثار انگشت را به وجود آورد.
عدهاي از زيستشناسان معتقدند كه علّت به وجود آمدن خطوط سرانگشتان كمك به تشخيص گرمي، سردي، زبري و نرمي اجسام است. در حاليكه عدة ديگري علّت اين امر را افزايش اصطكاك و جلوگيري از لغزيدن دست انسان در گرفتن اجسام ميدانند. علّت اهمّيّت علم انگشتنگاري، كمك آن به تشخيص هويّت واقعي افراد و خصوصاً مجرمان و متهمان است. حتّي با كمك اين علم ميتوان شغل برخي از افراد را مشخص كرد. امروزه براي تشخيص اثر انگشت از روشهاي بسيار پيشرفته و مدرن استفاده ميشود. قابل ذكر است كه در آيات 3 و 4 سوره قيامت به صورت ضمني به اثر انگشت اشاره شده است و حتّي رواياتي نيز در اين مورد در منابع روايي وجود دارد.
پينوشتها:
57- مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از محققان: تفسيرنمونه، جلد بيست و پنجم، قم: دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1376، صفحه278-277.
58- طباطبايي، محمد حسين: الميزان في تفسير القرآن، مترجم: محمد باقر موسوي همداني، جلد بيستم، قم: دفتر انتشارات اسلامي،1363، ص165 -164.
59- مكارم شيرازي، ناصرو جمعي از محققان: مأخذ پيشين، صفحه279-278.
60- طباطبايي، محمد حسين: مأخذ پيشين، صفحه165.
61- ضياءآبادي، سيد محمد: قرآن و قيامت (تفسير سوره قيامت)، چاپ سوم، 1363 ص135؛ به نقل از مهدي نجابتي: مأخذ پيشين، ص43-42.
62- ابن اثير: النهايه في غريب الحديث و الاثر، صفحه157؛ به نقل از مهدي نجابتي: همان منبع، صفحه43.
63- بخاري، محمد بن اسماعيل: صحيح البخاري، جلد 1، صفحه55؛ به نقل از همان منبع، همان ص.
دوشنبه|ا|17|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]