تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):رجب نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‏تر هركس يك روز از ماه رجب ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797856866




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زمانی برای فرمالیست‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین  - گفتگو با روزنامه شرق؛ شهریور 89 مجید یوسفی: حسین انتظامی، از مدیران مطبوعات دو دهه اخیر است. او نخستین بار از مدیریت جام جم فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز  و بعدها مدیر روزنامه همشهری شد. دوران مدیریت او بر همشهری با تحولات چالش برانگیز و جسارت آمیزی توام بود که همواره موافقان جدی و مخالفان سینه چاکی داشت. او پس از همشهری به روزنامه خبر رفت و در روزنامه خبر نیز در فاصله بسیار کوتاهی سر منشاء اتفاقاتی شد.  در کنار این مدیریت ها او در اوائل دهه 70 مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد هم بود و سوابقی مثل سه دوره نمایندگی  مطبوعات در هیات نظارت، سخنگویی شورای عالی امنیت ملی و عضویت در هیات منصفه مطبوعات را در کارنامه خود دارد. این گفتگو به انگیزه  مدیریت وی در روزنامه های همشهری و جام جم و بازتاب های مثبت و منفی مدیریت ایشان که در بین اهالی رسانه توام بود انجام گرفت. مصاحبه در سه جلسه و در ابعاد گسترده درباره مدیریت ایشان انجام گرفت که این بخش از مصاحبه به انتخاب و صلاحدید ایشان برای روزنانه شرق  ارسال شد. به نظرم در طی 16ـ15 سال از تاسیس روزنامه همشهری ، دو مدیر طرح و برنامه داشتند، یکی آقای احمد ستاری نخستین سردبیر همشهری و بعد جنابعالی دومین سردبیر یا مدیر مسئولی بودید که با طرح و برنامه مدیریت همشهری را به عهده گرفتید. در مرحله بعد ، آقای محمد عطریانفر موفقیت هایی کسب کرد و باعث توسعه همشهری شد اما برنامه مدونی در ابتدا در اختیار نداشت. طی این مدت بعضی ها در راس مدیریت قرار گرفتند و کارهایی انجام دادند، و به تبع آن یک بخش هایی هم بهم ریخت اما کمتر برنامه مدونی طراحی شده بود. پرسش آغازین بنده این است زمانی که با آقای قالیباف جلسه گذاشتید، چه طرحی ارائه دادید و ایشان چه نوع درخواستی از شما داشت، و اساسا این رابطه چگونه شکل گرفت؟ وقتی می خواهند کسی را منصوب می کنند، انتظارات خود را هم به او منتقل می کنند. در واقع اختیاراتی میدهند و مطالباتی هم دارند. البته اطلاع دارید که آقای قالیباف انسانی با طرح و برنامه و مدیر اجرایی خیلی خوبی است. ایشان منهای شناخت قبلی که در دوره دفاع مقدس از بنده و دوستان حلقه شهید حکمت مشهد داشتند ، از سوابق و فعالیت هایم در روزنامه جام جم نیز آگاهی داشتند. بنابراین نیازی به ارائه برنامه نبود . شاید از دیگران طرح خواسته بودند ولی از من طرحی نخواستند .می خواهم بدانم طرح حضرتعالی پیش از اینکه وارد روزنامه همشهری شوید چه بود و در آن جلسه ای که با آقای قالیباف داشتید چه بحث های شکلی و محتوایی در گرفت، به چه مقوله هایی اشاره شد و چه مقوله هایی مورد اولویت قرار گرفت؟ معمولا برای موسساتی مثل کیهان، اطلاعات، ایران، همشهری و جام جم توصیه های سازمانی یا مدیریتی نمی کنند.گویا از شما خواسته بودند که روزنامه همشهری را کوچک کنید؟ عده ای را تعدیل کنید؟ در واقع به دنبال تمرکزبخشی در اداره  روزنامه بودند؟چنین خواسته ای نداشتند . البته طبیعی است که به دنبال افزایش کارآمدی باشند . معمولا هم در چنین موسسات بزرگی از یک مدیر نمی خواهند موسسه را بزرگ یا کوچک کند بلکه ‌مواردی گفته می شود که کلان تر است . مثلا انتظارمان این است که این روزنامه به دلیل مناسبات و وابستگی ها و محدودیت هایش این خط را دنبال کند .چه خطوطی را مشخص کرده بودند؟ خواستند که همشهری نباید بدون خاصیت باشد و از نظر سیاسی ، جنجالی و بلوایی هم نباشد. آن وجه آرام خود را دنبال کند و درعین حال تاثیرگذار باشد.وقتی مدیریت همشهری را به عهده گرفتید، چه تصوری از اداره سازمان تحریریه و بخش های دیگر این روزنامه داشتید؟ لابد می دانید همشهری را از قبل می شناختم، به دلیل اینکه با تمام مدیران عامل و سردبیران قبلی ، آشنایی و ارتباط قبلی داشتم .همه مدیران را می شناختید؟بله ، همه 5 مدیرعامل و 4 سردبیر قبل از خود را . ضمنا در پنج سالی که مدیر روزنامه جام جم بودم، رفت و آمدهای مستمری با مدیران وقت همشهری داشتیم و به دلیل شباهت های این دو موسسه ، تصمیم گیری های مشترکی نیز داشتیم . بنابراین با ساختار همشهری آشنا بودم. لذا این گونه نبود که به یک محیط ناآشنا قدم بگذارم. منظورم این است که وقتی پا به همشهری گذاشتید در ذهنتان چه نوع چهارچوب و اسلوبی داشتید، می خواستید چه نوع مدیریتی را عملیاتی کنید؟ در ساختار ، هلدینگ و در رسانه ،‌ مولتی مدیا. البته معنای آن این نیست که همشهری قبلا یک بنگاه مطبوعاتی نبود، بلکه بیشتر به دنبال آن بودم که همان بنگاه را با کمک دوستان،‌ توسعه بدهیم و ماموریت ها و البته مدیوم های جدید به آن اضافه کنیم و در ساختار هم به سمت هلدینگ حرکت کنیم.دقیقا به دنبال چه مفهومی بودید؟مقدماتش قبلا فراهم شده بود ، مثلا در زمان شهرداری آقای کرباسچی ، روزنامه جا افتاده بود و ساختارهای بنیادی آن تحکیم شده بودند و اگرچه نسبت به خط مشی روزنامه ، انتقاداتی بود اما ساختار مستحکمی داشت . در دوره مدیریت آقای مهندس شیخ عطار ، هم زمینه هایی به وجود آمده بود که برخی ضمایم موفق ،‌دوره جنینی خود را طی کرده بودند و به یک مجله مستقل تبدیل شدند و حیثیت مستقل یافته بودند . این خودش جهشی به سمت مولتی مدیا بود. البته مدیوم این رسانه ها همچنان چاپی بود اما ما به دنبال آن بودیم که مدیوم های جدیدی اضافه کنیم. مثلا پیش از آن ، تابلوهایی متعلق به همشهری در سطح شهر وجود داشت که از آن برای نمایش پیام های شهری و بهداشتی استفاده می شد نه به عنوان یک رسانه خبری ؛ یعنی به صورت آفلاین عمل می کرد . با کمک همکاران انفورماتیک ،‌ همان به صورت آنلاین درآمد و در غیبت و حتی حضور روزنامه ، جلوه خوبی از اطلاع رسانی هدفمند داشت . راه اندازی همشهری آنلاین به عنوان دومین روزنامه سایبر کشور ، پس از تجربه خوبی که جام جم آنلاین داشت ، و مقولاتی از این دست که رسانه چاپی نیستد ولی ما را به سمت نگاه چندرسانه ای می برد که هم افزایی داشته باشد و هر یک با تکیه بر وجوه انحصاری خود جای خالی دیگری را پرکند . در کنار اینها راه اندازی رسانه های دیگر که البته رسانه چاپی بودند ولی در خدمت تفکر چند رسانه ای یا تعدد رسانه های بنگاه قرار می گرفتند و هر یک ماموریت فرهنگی خاص خود را داشت مثل روزنامه های برون مرزی در امارات و کویت ،‌کتاب همراه (ضمیمه رایگان 5 شنبه ها با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی) ، روزنامه همشهری عصر و راه اندازی مجدد انتشارات همشهری و سامانه پیامک بود که در قالب 20 گروه انجام می شد. علاوه بر اینها رسانه های دیگری هم که به ظاهر رسانه نبودند، اما در یک مجموعه رسانه ای می توانند نقش آفرینی کنند، فعال شدند .منظورتان دقیقا چه بخش هایی است؟مثل حوزه های پژوهشی و آموزشی . مطبوعات ، صنعت است ؛‌ با همان تعریف که ارزش افزوده روی ماده خام پدید می آورد . یک موسسه یا بنگاه مطبوعاتی درست مثل صنعت ، R&D لازم دارد و شناخت روندهای آینده در محیطی مثل رسانه که مرتبا نوآوری دارد باید بسیار فعال و زنده عمل کند. مخصوصا با شتابی که ICT در جهان دارد. این بخش باید روندها و تحولات آینده را پیش بینی کند. آینده پژوهی داشته باشد و خودش را مجهز کند. این بخش نباید منفعل باشد. وقتی شما به تاریخ نگاه می کنید با تولد تلویزیون ، رسانه رادیو ابتدا منفعل شد اما به تدریج خودش را تجهیز کرد و با شناخت و تکیه بر وجوه ممیزه اش ، ‌حیات خود را تضمین کرد در حالی که رسانه ای به نام رادیو اگر می توانست پیش بینی کند که تلویزیون خواهد آمد ، می توانست از ابتدا منفعل نباشد و غافلگیر نشود و خودش را طبق کارکردها و مزیت های خودش متمرکز کند. الان هم رسانه های چاپی با ظهور رسانه های وب و نسل جدید آن که قدرت تعاملی بالا و ‌توان شبکه سازی دارد ، باید روندهای آینده را شناسایی کنند و خود را باز تعریف کنند . این کار حوزه پژوهش موسسات بزرگ مطبوعاتی است . عین همین نیاز در حوزه آموزش احساس می شود . موسسات بزرگ باید مرتبا نیروی انسانی خود را با اقتضائات روز متناسب کنند . ضمنا" چنین موسساتی از آنجا که نقش برادر بزرگتر را در جامعه مطبوعاتی بازی می کنند یافته ها و خدمات R&D خود را نباید محصور به خودشان بکنند بلکه جامعه مطبوعاتی باید از یافته های آنها اشراب شود .پیش از این در همشهری کاری انجام نشده بود؟خیلی بی انصافی است که مدعی شویم که همه تحولات در دوران مدیریت ما بوده است . این آفت است که هر مدیری همه رویدادهای مثبت و موثر را متعلق به مدیریت خودش می داند. باید اقرار کنم حتی اگر کارهای بدیعی هم صورت گرفت زمینه هایی در همشهری وجود داشت و هنر همکاران من این بود که روی آن زمینه ها تمرکز بیشتری کردند .برای این کار چه تمهیداتی اندیشیدید؟برای حوزه های جدید مثل همشهری آنلاین ، اطلاع رسانی الکترونیک ،‌آموزش ، پژوهش و انتشارات که حوزه های جدیدی بودند ، از روزنامه نگاران خبره کشور خواهش کردم که به همشهری تشریف بیاورند. چون وقتی یک فرد در حرفه اش ، خبره باشد قطعا می تواند یک مجموعه را به بهترین نحو شکل دهد.البته این را هم اضافه کنم که در موسسات موفقی مثل همشهری ، تغییر مدیران میانی و مخصوصا مدیران عملیاتی ، غیر منطقی است . بله ، بنده مدیران جدیدی به مجموعه اضافه کردم ولی به خاطر آن بود که بخشهای جدیدی به ماموریت موسسه اضافه شده بود . همان طور که عرض کردم در همشهری آنلاین ، همشهری عصر ، ‌همشهری امارات ، آموزش ، پژوهش ، انتشارات ، ‌مدیریت مجلات ، چون تازه تاسیس بودند قاعدتا از بیرون تامین شدند که خوشبختانه همگی سرآمد حوزه خود بوده اند اما در بخشهای سنتی همشهری مثل چاپ ، توزیع ، اداری ومالی ، انفورماتیک ،‌ حقوقی ، روابط عمومی و حتی سردبیری تغییری داده نشد . البته طبیعی است برای بخشی مثل آگهی ها که چند ماه با سرپرست اداره می شد ،‌ مدیر بگذارم . یا برای حوزه محتوا ، تحریریه 120 نفری روزنامه سبک شود و به جای تعدیل که ساده ترین کار است به ماموریت های جدید گسیل شوند . یا در حوزه سردبیری سلسله مراتب جدیدی و مطابق نیازها یا اقتضائات روز وضع شود و دبیران جدید با نظام رنکینگ و اجماعی تعریف شده ،‌ سر برآورند . اما در هر حال ، هیچ مدیری در دوره بنده به اصطلاح downgrade نشد ، ‌حتی بعضی ها با گسترش کار ، در قالب مدیریت های جدید یا ماموریت های جدید قرار گرفتند یا از مدیریت ستاد به مدیرعاملی شرکت تخصصی در هلدینگ ارتقا یافتند . مدیرعامل شرکت پیام همشهری هم فقط چند هفته پیش از اتمام مسئولیت بنده استعفا کردند . مدیران تثبیت شدند واتفاقا ماموریت های جدید و انتظارات یا مسئولیت های محوله را بخوبی انجام دادند . این حرف یعنی حفظ مدیران به معنای آن نیست که مدیر ارشد ، منفعل باشد و به یک ماشین امضا تقلیل یابد بلکه تک تک آن مدیران را که منطقا نسبت به موسسه ،‌ تعصب و دلبستگی دارند و حتما صاحب صلاحیت بوده اند باید به ماموریت های جدید و انتظارات خود واقف کند و در همان چارچوب از آنان گزارش بخواهد و در عین این که نظارت می کند ، به آنها اطمینان و امنیت بدهد . ضمن آن که ، هم خودش و هم آن مدیران باید بدانند که پابه پای رشد موسسه باید رشد کنند و طراوت و تسلط و سرآمدی خود را حفظ کنند و الا زمان و شرایط به ما رحم نمی کند و اگر رشد نکنیم باید جایمان را تحویل بدهیم .ما وقتی جلسه عمومی مدیران موسسه را می گذاشتیم که معمولا هر 3-2 ماه یکبار بود واقعا لذت می بردم و صادقانه بگویم افتخار می کردم به حضور این همه چهره تراز اول . حضور آن همه مدیر که هر یک در حوزه خود بی نظیر یا کم نظیر بودند ، به موسسه و حتی به مدیر ارشد ،‌ وزن می دهد و موجب هم افزایی برنامه ها می شود . البته وظیفه مدیر ارشد هم سنگین تر می شود چون با حضور این همه ژنرال ،‌ تزاحم ولات پیش می آید و او باید بتواند با روشن کردن منطقی وظایف و مرزبندی ها ،‌ هم افزایی تولید کند و الا جمع شدن مدیران درشت ، بدون توجه به این نکته ،‌ قطعا موجب خود کاهندگی سیستم می شود .خودتان چه ویژگی و چارچوبی برای همشهری سراغ داشتید؟به دنبال آن بودیم که همشهری به یک بنگاه مطبوعاتی در تراز بین المللی تبدیل شود و دارای مکتب خودش باشد.مکتب، به چه معنی است؟وقتی مثلا" در حوزه جامعه شناسی گفته می شود مکتب فرانکفورت یا مثلا در فلسفه ،‌حلقه وین یا در تئوری های امنیتی ، مکتب کپنهاک ، یا در علوم خودمان مثلا گفته می شود مکتب ملاصدرا به این مفهوم است که این مکاتب ، ‌وجوه ممیزه ای دارند که دیگر نحله های فکری آن حوزه فاقد آنند . دقت شود بحث ارزشگذاری نیست که کدام بهتر است یا بدتر . مثلا مکتب ملاصدرا با مکتب سهروردی ، با وجود آن که هر دو حوزه در فلسفه اسلامی تعریف می شوند ، متفاوت است و هر یک کلید واژه های محوری خاص خود را دارند . در ادبیات و شعر و هنر هم همین طور است . وقتی شما رمانی را می خوانید می فهمید که یک اثر کلاسیک است یا به مکتب رئالیسم یا مثلا رئالیسم جادویی تعلق دارد . وقتی یک تابلوی نقاشی را می بینید بدون آن که از سابقه نقاش مطلع باشید با توجه به مثلا رنگ های زنده یا تاش های محکم روی بوم یا پرهیز از جزئیات رایج در کلاسیزم متوجه می شوید که متعلق به امپرسیونیست هاست . وقتی فیلمی را می بینید متوجه می شوید مثلا به موج نو یا ضد داستان تعلق دارد ، البته مشروط به آن که ‌خبره باشیم . پیروان هر مکتب ،‌ نظریه پردازی مبنایی مشترکی دارند و متاخیرین در طول زمان ،‌ آن را تکمیل و پخته تر کرده اند که بعدها حتی ممکن است به زائیده شدن مکتب جدیدی از مکتب مادر منجر شود . حتی مکاتب میانی یا التقاطی یا تلفیقی با توجه به اصول و رگه های محوری قابل ردگیری اند .عرض بنده این است که در روزنامه نگاری وطنی و اساسا کار رسانه ای وطنی باید الگوهایی داشته باشیم که وقتی یک کارشناس،‌ جلوه هایی از آن را می بیند بتواند بگوید به کدام نحله نزدیکتر است . هم در محتوا ،‌ هم در اصول حرفه ای روزنامه نگاری و هم در حوزه مدیریت و اقتصاد رسانه ای و به اصطلاح «روزنامه داری » .این غلط است که بگوییم همشهری تا قبل از بنده ، مکتب نداشت . بلکه لازم بود رگه های اصلی و بنیادی آن روشن شود ، پالایش و والایش یابد و به وجوه ممیزه تبدیل شود و اگر لازم است تکمیل شود . مثلا در بخش اول ، روزنامه همشهری باید روزنامه ای ارزشی ، اصولگرا ، معتدل ، ‌آرامش بخش و بیشتر فرهنگی اجتماعی و شهری باشد . این یعنی چه ؟ یعنی در هیچیک از مطالب آن نه تنها اصول و مبانی که عبارتند از اسلام ،‌ انقلاب ، قانون اساسی ، ولایت فقیه و مصادیق آن یعنی امام راحل و رهبر معظم انقلاب نباید تضعیف شود بلکه باید مقوم آنها باشد . یا اگر می گوییم معتدل ،‌این اعتدال در کجا خود را نشان می دهد ؟ اولا در پرهیز از یکسو نویسی و عمدا" ندیدن نظرات مختلف و ثانیا در ادبیات متین ،‌آرام ، ‌مودبانه و به دور از جنجال . در بخش بعدی یعنی مدیریت رسانه ای نیز به دنبال آن بودیم که همشهری با چند رسانه ای ، ‌توسعه ، بنگاه داری ، تشکیل هلدینگ و تاسیس شرکت های تخصصی ، بازی کردن نقش برادر بزرگتر و نه رقیب برای مطبوعات ، توسعه آموزش و پژوهش و اصول اعلام شده حرفه ای شناخته شود . مشروح این دیدگاه و به اصطلاح ، این مکتب و حتی مبانی آن را در کتاب «مدیریت مطبوعاتی» عرض کرده ام که در اینجا سرتان را درد نمی آورم .در این تغییر و تحولات ، آسیبی به ساختار قبلی موسسه همشهری وارد نشد؟سازمان هایی که از عمرشان می گذرد، نیاز به یک بازنگری مجدد دارند . معمولا مدیران هم فرصت نمی کنند چون عمر مدیریت کوتاه است. مثالی می زنم تا موضوع روشن تر شود . بخشی در روزنامه همشهری وجود داشت که نمایه سازی می کرد. این کار در دوره خودش کاملا سنجیده بود . اما طی این 15 سال و با تولد اینترنت عملا این کار بی معنا شده بود زیرا امروزه پژوهشگر و خبرنگار می توانند به موتورهای جستجو مراجعه کنند . وظیفه مدیر آن است که فرایندها را با توجه به نیاز روز ، بازآرایی کند . اگر لازم است حذف کند ،‌ اگر لازم است ارتقاء بدهد ، اگر لازم است ماموریت های جدید برآن بار کند و همین جا مساله آموزش مهارت های جدید پیش می آید که باید با اتکا به بخش R&D انجام بگیرد . حتما شنیده اید که مدیریت مثل یک جعبه ابزار می ماند که یک تکنسین ماهر می داند از کدام ابزار و برای چه کاری باید استفاده کرد . بعضی مدیران ما فقط یک شابلون دارند و همه جا یک نسخه واحد می نویسند . مثلا با تب برون سپاری ، به دنبال برون سپاری همه چیز هستند . معلوم نیست اگر برون سپاری ،‌امروز و در اینجا و در این کار جواب می دهد ، فردا یا در جای دیگری و یا برای کار دیگری هم جواب بدهد . تعدیل نیرو ، شوک درمانی ، سرعت در ایجاد تحول ،‌ مشارکت پذیری و سایر مسائل هم تابع همین قاعده است .البته یکی از عوامل آسیب رسانی به ساختارها - که وجه منفی تحول ساختاری است - از تغییرات گسترده مدیریتی ناشی می شود که قبلا توضیح دادم .ضمن آن که برخی تغییرات لازم نیست حتما ساختاری باشد بلکه اصلاح روش ، در خیلی جاها جواب می دهد و نیازی به اصلاح ساختاری نیست .آقای انتظامی شما از جمله مدیران مطبوعاتی هستید که نگاهتان به مطبوعات یک نگاه "شکلی" است مثلا یک سردبیری همانند احمد ستاری نگاه محتوایی به روزنامه و روزنامه نگاری داشت، شاید روزنامه را بیشتر از زاویه خبرنویسی و گزارش نویسی می دید. ایشان روزنامه نگاران بسیار خوبی را تربیت کردند ، ولی به روزنامه کمتر نگاه شکلی داشت. پرسش من این است که این دیدگاه فرمالیستی چگونه در شما ایجاد شد؟ آیا به دنبال یک نوع مکتب فکری بودید ؟جواب خلاصه پرسش شما بلی است اما ملاحظه ای دارد . اگر منظورتان از فرمالیسم اصالت دادن فرم به معنای گرافیک و رنگ و ظواهر بر محتوا است ، اگر چه بنده هم مثل همه ، آنها راهم مهم می دانم ولی قائل به اولویت نیستم . بالاخره خاستگاه من هم روزنامه نگاری است ، هرچند سابقه و تاثیرگذاری آقای ستاری بیش از بنده است . اما اگر فرمالیسم را به معنای « اصول» گرایی و تعهد به تعاریف ، ساختارها و چارچوب ها بدانیم ، بله بنده فرمالیست هستم . راستش به برخی چیزها و جزئیاتی که کلیات را می سازند اهمیت می دهم و حتی به تجربه دریافته ام بسیاری از کسانی که نمی خواهد زیر بار آن بروند چون می خواهند مسئولیت نشناسی وحتی شلختگی خود را توجیه کنند . من به ماکت اهمیت می دهم . مخاطب باید بداند در ستون سمت چپ صفحه 3 روزنامه ما یا بخش « سبک زندگی » مجله ما چه چیزی چاپ می شود ؟ حجمش تقریبا چقدر است ؟ چه نویسنده یا نویسندگانی می نویسند ؟ چه قالبی دارد ؟ حتی می توانیم آپشنال ببینیم ، ولی باید همان هم تعریف داشته باشد . « هر چه پیش آید ،‌خوش آمد» در کار ما می تواند مصداق آماتور گری باشد . کارهای آماتوری در جای خودش بسیار خوب و لازم هم هست ولی وقتی فرمان یک روزنامه قدیمی و پر تیراژ را دستت می دهند باید رفتار حرفه ای داشته باشی و مراقب باشی به اسم نوآوری و تجربه گری و خلاقیت ، اصول را زیر پا نگذاری .من به رنکینگ اهمیت می دهم . اجازه نمی دهم جوانی که به سفارش این و آن یا حتی با کشف خودمان وارد کار می شود ، بدون سابقه قبلی و از روز اول پشت فرمان بنشیند . در عین حال که به رشد استعدادها اعتقاد دارم اما جلوی «غوره نشده ، ‌مویز شدن» را می گیرم . متقابلا اگر همان عزیز ، ‌مستعد باشد و از پیشکسوت ها یاد بگیرد و آن را همراه خلاقیت های خود بکند باید این تعهد را به او داشته باشیم که امکانش را فراهم کنیم که بتدریج پشت فرمان بنشیند ، نه آن که به اسم پیشکسوت گرایی ، جلوی رشد و جایگزینی افراد جدید را بگیریم . من به امضای صفحات توسط دبیر و سردبیر اهمیت می دهم ،‌ به حضور فیزیکی اهمیت می دهم چون روزنامه نگاری را کاری جدی و مسئولانه می دانم و کسانی که به بهانه تلالوهای هنری ، به دنبال ژولیده نمایی و فرار از مسئولیت ذاتی عنوان شغلی خود هستند نباید محور باشند . به کار در چارچوب تعاریف و پایبندی به آن قائلیم . یعنی مثلا دبیر فرهنگی بگوید در چه شرایطی کتابی را معرفی می کند . مثلا بگوید شرط معرفی کتاب آن است که حداکثر 3 ماه از انتشارش گذشته باشد و تالیف باشد . در این صورت اگر بنده و شما کتابی چاپ کنیم که ترجمه باشدحق ندارد معرفی کند . یا اگر پسرخاله مان کتابی فرستاد که 6 ماه پیش چاپ شده صادقانه از او عذرمی خواهیم . البته برای چنین انضباطی ، « اصول» تعریف شده باید خیلی دقیق و کارشناسانه باشد . معمولا از همکاران می خواهم خودشان چارچوب ها را پیشنهاد کنند و سپس با کمک خودشان ،‌ همان ها را کم و زیاد می کنیم . در همین مثالی که عرض کردم ، فرض کنید اگر چنین اصولی برای معرفی کتاب به بنده داده شود با مشورت سردبیر یا دبیر با تغییراتی در تعاریف یا اصول به جمع بندی جدید می رسانیم . مثلا برای کتاب های چاپ های دوم و سوم که از استقبال خواننده حکایت دارد ، باید استثنا بگذاریم . شرط تالیف را برداریم . کتاب های تخصصی مثلا پزشکی یا مهندسی که مخاطب عادی روزنامه با آنها بیگانه است از دایره کار خارج شود و به این پرسش پاسخ داده شود که آیا شرط معرفی ،‌ارسال کتاب توسط ناشر است یا نه .به نظر بنده این عیب خیلی بزرگی نیست که یک مدیر مطبوعاتی خبرنویسی نداند . این مهم نیست ، هرچند اگر بداند بهتر است اما سردبیر باید ماهر باشد و پله ها را طی کرده باشد ، اگر سردبیر خبر نویسی نداند عواقب ناگواری به دنبال خواهد داشت . مدیران عالی رتبه و مدیران استراتژیک لازم نیست ضرورتا در حوزه ی خودشان متخصص باشند . حتی بعضی از استادان منابع انسانی معتقدند که بهتر است که یک مدیر در حوزه ی مدیریتی خودش صاحب نظر نباشد . مثلا می گویند ضرورتی ندارد که وزیر بهداشت حتما یک پزشک باشد . البته باید در هر صورت «‌مدیر» باشد . آنان می گویند لازم نیست وزیر صنایع حتما مهندس باشد ، چون اگر مثلا مهندس مکانیک باشد این نگرانی هست که در دوره وزارتش ، بخش مکانیک ، رشد و توسعه پیدا کند.به دلیل اینکه سلیقه ی خودشان را تحمیل می کنند؟ بله، مثلا اگر یک پزشکی که گرایش همیوپاتی دارد ، وزیر بهداشت بشود، همیوپاتی در کشور توسعه می یابد ، در حالی که ممکن است در برنامه دولت سهم این نوع درمان ،‌ محدودتر دیده شده باشد یا از اساس انکار شده باشد .آیا می توانید یک مثالی بزنید؟تعاریف مشخص در ماکت . ستون های هر روزنامه باید شناسنامه مکتوب داشته باشند ، مثلا در روزنامه خبر که بیشترین جلوه تجلی مکتبی است که دوستان ما مبدع یامروج آن بوده اند ، یک جزوه ده صفحه ای است ، که تعاریف ، کارکرد ها ، مسئولیت ، محل جاگذاری ، اصلی بودن یا فرعی بودن ، ادبیات و نگاه حاکم بر آن ستون تعریف شده است و تکلیف گروه ها معلوم است . البته این تعاریف را خود گروه ها داده اند و صلب هم نیست که تا ابد نتوان آن را تغییر داد یا تکمیل کرد . مثلا فرض بفرمایید برای یکی از این ستون ها ( چهره ، خبر) تعریف شده که اولا روزانه است ، ثانیا باید درباره ی چهره ی داخلی باشد که در24 ساعت گذشته حرفی زده باشد یا خودش در کانون خبر واقع شده باشد ، تراز او بالا باشد و ماجرا یا اتفاق یا نقل قول باید نوعی خرق نیز باشد و الا جایش در خبرهای معمولی است ، حدود 200 کلمه باشد ، و حتما باید نرم نویسی ، ذکر سابقه مرتبط و احتمالا" نقد غیر صریح در آن باشد . حتی اگر قرار است از این قاعده کلی بنا به مصلحت روزنامه نگارانه صرف نظر شود باید همان هم توجیه داشته باشد. یادم می آید یک روز این ستون به چاوز اختصاص داشت اما چاوز، ‌ایرانی نبود لذا مقدمه مطلب ، اینجوری شروع می شد : «اگرچه در شناسنامه ی ستون های روزنامه ی خبر آمده است که تنها شخصیت های داخلی باید در این ستون مطرح می شوند ، اما هوگوچاوز ، همشهری تر از تمام همشهریان ماست، چون در این چند سال گذشته بارها به ایران آمده و رئیس جمهور ما هم بارها به ونزوئلا رفته است » یک طنزی همان اولش بود که توجیه می کرد که چرا در این ستون از قاعده اصلی تجاوز شده است . پس کارکرد دبیر گروه چیست ؟ مثلا برای این ستون ، دبیران گروه هر روز در شورا، سوژه ها را مطرح می کنند و مثل انتخاب تیتر اول هر کسی ایده خودش را می گوید و سردبیر جمع بندی می کند. در مدیریت رسانه با چه مشکلی مواجه شدید که احساس کردید یک روزنامه اول بایستی معضل شکلی را حل بکند بعد به یکسری مباحث دیگر برسد. در واقع ، در ابتدا به چه معضلاتی برخوردید که احساس کردید که موانع موجود باید به صورت شکلی مرتفع گردد ؟ تا ساختار نباشد اساسا بحث درباره محتوا و فرم بی معناست . تا وظایف ،‌ مسئولیت ها ، اختیارات ،‌نیازها ، اقتضائات ،‌ مکانیزم ها ( حتی مکانیزم دور زدن و اصلاح قواعد ) ، هماهنگی کار تیمی و ... مشخص نشده باشد نمی شود کار را شروع کرد . بعضی ها با بزرگنمایی کار محتوایی و پیچیده نشان دادن مسیر تولید حرفه ای به دنبال فرار کردن از چارچوب هایند . حرف من این است که روز اول، خودشان چارچوب ها را تعریف کنند و پس از تکمیل و تصویب ، به آن پایبند باشند نه آن که به اسم «پرهیز از محدود کردن خلاقیت» شلخته بازی در بیاوریم . این تکنیک ممکن است در مقابل مدیری که از روند فکر و تولید محتوا و کار روزنامه نگاری بی اطلاع است جواب بدهد اما در مقابل مدیرانی که سابقه و صبغه محتوایی دارند جواب نمی دهد .بعضی ها واژه «اقتضایی» را شنیده اند و بر رفتار فاقد منطق یا بدون برنامه و فکر خود بلافاصله پسوند اقتضایی می گذارند ! علم مدیریت این را نمی گوید . اسم «هرچه پیش آمد ، خوش آمد» یا اسم انفعال یا اسم بی برنامه بودن ، برنامه اقتضایی نیست .آقای انتظامی اگر می خواستید در مباحث آموزشی تاثیر نگاه شکلی را بر محتوا تشریح می کردید و بر اساس یک فرمول رسانه ای آن را تعریف کنید چگونه آن را تبیین می کردید . در واقع یک نگاه شکلی چه تاثیری بر محتوا و نیروی انسانی ایجاد می نماید؟ پرسش دشواری است و باید روی آن فکر کنیم . ارتجالا" عرض می کنم ساختارها هستند که محتوا را می آفرینند . در دعوای بین فرم ومحتوا معمولا یک عنصر دیگر مغفول واقع می شود . «موضوع» هم داریم . موضوع ،‌مستقل و بلکه برتر از فرم و محتوا است و فرم باید در خدمت آن قرار گیرد اما تا فرم به مفهوم ساختار و شکل نباشد اساسا محتوا موجودیت پیدا نمی کند ، شاید چیزی شبیه دعوای اصالت وجودی ها با اصالت ماهیتی ها در فلسفه ! روزنامه نگاری ، کاری جدی و پرمسئولیت است . نمی شود تا ماکت نداشت تا آیین نامه اخلاقی حرفه ای نداشت ، تا نظام ارتقای نیروی انسانی نداشت ، تا هماهنگی بین تحریریه و لجستیک نداشت ، تا بازاریابی نداشت ، همین جوری و در خلاء ، روزنامه در آوریم . اسم این الزام یا سختگیری را هر چه می خواهید بگذارید ؛ فرمالیست بودن یا «اصول » گرا بودن . تمام رسانه های خارجی یا لااقل آنها که مشهورند اصول حرفه ای خود را رسما منتشر کرده اند . کدام روزنامه ما اولا اصول دارد و ثانیا آن را منتشر کرده است تا بر اساس آن مورد قضاوت قرار گیرد ؟ کدام روزنامه ما برای ماکت خود ، ‌شناسنامه دارد ، حتی اگر آن را منتشر نکند ؟ شناسنامه که می گویم منظورم این است که روشن باشد هر جزء ، ثابت است یا متغیر ؟ جایش کجاست ؟ چقدر حجم دارد ؟ اگر کمتر یا بیشتر شد ، چه راه حلی ، تعبیه شده ؟ با چه رویکردی نوشته می شود ؟ آیا تعاملی است یا یک طرفه ؟ نویسنده ثابت دارد ؟ محل قرار گرفتن نام نویسنده کجاست ؟ فرق ارج گذاری به یک نویسنده مشهور با یک خبرنگار تازه وارد کجاست ؟برای نیروی انسانی هم همین طور . دبیر چه ویژگی هایی یا سوابق حرفه ای باید داشته باشد که ما اجازه دهیم پشت فرمان بنشیند ؟ آیا امکان دارد کسی از بیرون بیاید و بدون سابقه روزنامه نگاری ، ‌مستقیما سردبیر شود یا سردبیر باید پله ها را به تدریج طی کرده باشد تا ولایت و مشروعیت او برای همکاران زیر دستی قابل پذیرش باشد ؟ آیا اساسا در نظام نیروی انسانی موسسه خودمان اجازه ورود عناصر بیرونی به مدیریت های میانی را می دهیم یا همکاران ما این اطمینان را دارند که افق های بالاتر برای آنها دست یافتنی است و مدیر ارشد به رشد آنها پایبند است ؟ در چه شرایطی همکاران اجازه دارند پای بیانیه های سیاسی یا حتی حرفه ای را امضا کنند ؟ در چه شرایطی می توانند وبلاگ شخصی داشته باشند ؟ آیا همکاران روزنامه ما هدیه یا پیشنهاد سفر از حوزه های خبری خود را قبول می کنند ؟ اگر خبرخوری داشته باشند با چه واکنشی روبرو می شوند ؟ متقابلا اگر سوژهای بکر را شناسایی کنند ، چگونه ؟ اساسا" مبنای حقوق و دستمزد چگونه است ؟ تفاوت فردی که کارش بی عیب و نقص است با کسی که کار ضعیف تحویل می دهد در کجا دیده می شود ؟ آیا نظام رنکینگ و یا نظام جبران خدمات ، یعنی همان حقوق و دستمزد ، اولا منطق و جامعیت دارد و ثانیا مکانیزم آن به گونه ای طراحی شده که هوشمند و به موقع عمل کند ؟ چه کسانی با چه ترازی اجازه ورود به اتاق تیتر را دارند ؟ چه شوراهایی با چه ترکیبی و با چه دستور کاری و در چه زمانی تشکیل می شود ؟ سازمان آگهی ها تا چه ساعتی می تواند با ارسال آگهی ، صفحات را تغییر دهد ؟ تحریریه تا چه زمانی حق دارد صفحه را نگه دارد ؟ مکانیزم چاپ دوم چیست ؟ آیا روزنامه ، پشت نیروهای خود می ایستد یا غیرت و تعصب ندارد ؟ و متقابلا تکلیف روزنامه با همکاری که از سر بی توجهی به یک خبر ، باعث جوابیه به حق یک دستگاه یا حتی شکایت مقبول می شود و بی آبرویی رسانه خود را می خرد چیست ؟ عناوین حوزوی و دانشگاهی را در چه شرایطی می نویسیم ؟ آیا برای هرکسی که در دانشگاه تدریس دارد عنوان استاد می گذاریم یا به مدارج دانشگاهی (مربی ، ‌استادیار ، دانشیار و استاد) پایبندیم ؟ فونت امضاء و محل قرار گرفتن آن کجاست ؟ آیا محل قرار گرفتن امضا برای همگان یک جاست یا بسته به شأن فرد ، تفاوت می گذاریم ؟ آیا مصاحبه چالشی به معنای بی ادبانه وسط حرف مصاحبه شونده پریدن و یا نقش بازجو یا مناظره کننده را بازی کردن است ؟ آیا همکاران اصلی روزنامه که روزنامه با آنان شناخته می شود حق مطلب دادن به رسانه دیگر را دارند ؟ یا قبول می کنیم به اسم آزادی فعالیت ها ، هر کدام از ما با رسانه های دیگر هم کار بکنیم ؟‌ آیا چنین قواعدی و چنین سختگیری هایی برای نیروهای اصلی است یا شامل نیروهای حق التحریر هم می شود ؟ اصول روزنامه ما برای رعایت امانتداری خبری و تصویری چیست ؟ آیا می توان حقوق معنوی عکاس را نادیده گرفت ؟ آیا موظفیم باکسی که مصاحبه می کنیم ،‌ متن نهایی را بدهیم یا نه ؟‌ آیا نوشتن لید برای مصاحبه با فرد نه چندان مشهور ، تابع قاعده است یا چون دوست ماست باید تحویل گرفته شود ؟ چه نسبتی از خروجی ، باید تولیدی باشد ؟ چه نسبتی از خروجی باید به قالب های مختلف مقاله ، یادداشت ، ترجمه ، گفتگو و ... متعلق باشد ؟ گرفتن یادداشت و تحلیل و مصاحبه درباره یک پدیده تا چه زمان پس از اتفاق ، منطقی است ؟ یک موضوع تابع چه درجه بندی است ؟ این سوالات بسیارند که باید هر تیم ، پاسخ خودش را برای آن بیاید و لااقل برای خودش تدوین کند . به تجربه دریافته ام که اگر این اصول ، روشن باشد تکلیف خبرنگار و دبیر و سردبیر و مدیریت روشن است و یکدیگر را به آن چارچوب ها ارجاع می دهند. 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 765]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن