تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 22 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز زمين باقى نمى‏ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل مى‏ش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828637098




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خلوت انس


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: خلوت انس
به مناسبت دهه مبارك فجر

بت‌شكن

علي‌اكبر پورسلطان (مهاجر)

در آن شب كه مِه بود و ماهي نبود

و رنگي به غير از سياهي نبود

غضب بود و چنگال و حلقوم‌ها

جنايت كه اصلاً گناهي نبود

چنان ترس و وحشت به جان، جان گرفت

كه فريادها جز نگاهي نبود

فلك بود و غل بود و زنجيرها

خدا بود و ديگر پناهي نبود

چه بسيار سرها كه شد زير آب

و اين آخرِ ظلم شاهي نبود

سرشتِ همه مردمان ديار

به جز اشك و آه و تباهي نبود

چو اوّل رضاي جهانخوار بود

به هر دوّمي خواستگاهي نبود

پس آنگه كه شه شد خداوندگار

دگر كعبه هم قبله گاهي نبود!

تملّق، دغل، چاپلوسي، ريا

از اين زشت‌تر افتضاحي نبود

و حتّي اميد دلاور دلان

به يك كورسو از پگاهي نبود

از آن حاميان حقوق بشر

يكي اعتراضِ شفاهي نبود

به پا خاست روح‌اللهِ بت‌شكن

بر او غير حق تكيه‌گاهي نبود

تزلزل در آن عزم طوفاني‌اش

به اندازة ذرّه كاهي نبود

بپيچيد طومارِ نمروديان

بر آنان بِه از مرگ راهي نبود

نگون ساخت بتها و بتخانه‌ها

«مهاجر» بگو، فكر جاهي نبود

‏چند غزل از دكتر عباس كي منش

گذر عمر

اي عمر، چنان برق مرو اين چه شتاب است

وي اشك، مشو سيل كه اين خانه برآب است

ساقي، چه در انديشة پيمانه و جامي

امروز كه ميخانه ز بنياد خراب است ‏

كمتر بُوَد از برقِ شراري گذرِ عمر

اين گونه كه بر تو سنِ جان پا به ركاب است

مفتون مشو اي دوست بر اين بحرِ پُر آشوب

زيرا چو نكو درنگري عين سراب است

بزداي ز دل رنگِ فريباي تعلق

چون هستي ما جلوه اي از نقش حباب است

مپسند از اين بيش تو سَر گشتگي‌ام را

كز هجرِ تو چشمِ دلِ ما رشكِ سحاب است

بگذر ز تن خاكي و جان را نگران باش

كاين جسم ميان تو و معشوق حجاب است

پوشيده رُخ ار پاي نهي محفل ما را

گويند كه خورشيدِ فلك زير نقاب است

‏اي عـشـق، بـزن خـيمه بـه كـاشـانة «مُـشكـان»

ديري است به سوداي تو جان در تب و تاب است

«تهران ـ بهار 1389»



تازه بهار

باغِ جان را چمنِ تازه بهاري اي گل

سُنبل و نسترني ، لاله عذاري اي گل

زُهره بر چرخ از آن نغمه نوازِ تو شده است

كه به گلزارِ هنر مرغِ هزاري اي گل

خلوتِ خانة دل بي تو غريبستان است

چلچراغِ دلِ ما در شبِ تاري اي گل

حوريِ باغِ جناني به نهانخانة جان

در خزانِ دل سرگشته بهاري اي گل

شاهكارِ هنري عرصة زيبايي را

سينه را شعلة تأثيرگذاري اي گل

همه شب ساكنِ ميخانه و ساغر نزده

صبح ، چون مي‌زدگان مست و خُماري اي گل

در طربخانة زيبا صنمان خاتوني

بينِ خوبانِ جهان طرفه نگاري اي گل

بـهرِ «مُشكان» ز كـف داده قرار از غـمِ هجر‏

راحتِ جان و دلي، صبر و قراري اي گل‏

«تهران ـ بهار 1389»

‏قافله سالار

تا كه افتاد هوايِ غمِ تو در سرِ ما

اشك شد مرثيه خوانِ دلِ غم پرورِ ما

بس كه خون مي‌رود از ديده جدا از رويت

سيل كمتر ز سراب است به چشمِ تر ما

راهيِ كويِ بلاييم به صحراي جنون

گشت تا قافله سالارِ غمت رهبرِ ما

آن چنان گوشه گرفتيم كه در عالمِ فقر

گنج قارون نَبُوَد نيم جوي در برِ ما

تا كه از برق نگاهت به دلم شعله نشست

غيرت كورة غم شد دلِ پُر آذرِ ما

گرچه مشهور جهانيم به والا گهري

كم بهاتر ز خزف پيشِ تو شد گوهرِ ما

آتـشِ هـجرِ تـو تا بر دلِ «مُـشكان» بنشست

شمع سان شعله فرو ريخت به بال و پرِ ما‏

‏«لاهور، پاكستان ـ تابستان 1386»

اوراق بي شيرازه

در رهِ ميخانه عمري را خراب افتاده‌ايم

مست چشمانِ تو بي جامِ شراب افتاده‌ايم

بي مي و مطرب به ياد نرگسِ شهلايِ تو

تا دل شب بزمِ مستان را خراب افتاده‌ايم

گر چه روشن همچو مهر از پر توِ انديشه‌ايم

پيشِ اين تاريك رايان در حجاب افتاده‌ايم

دفتر امّيد را اوراق بي شيرازه‌ايم

قصه‌اي بيرون از اين كهنه كتاب افتاده‌ايم

در حسابِ زندگي با عشقِ آن ماهِ چِگل

خسته و وامانده بيرون از حساب افتاده‌ايم

در كويرِ نامُرادي چون صبا سر گشته‌وار

در هوايِ قطره آبي در سراب افتاده‌ايم

در غـريـبـستـان گـيتـي دفـتـر ايــّام را

همچنان «مشكان» سؤال بي‌جواب افتاده‌ايم

«تهران ـ تابستان 1367»‏





چهارشنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن