تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833790222




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دکتر شاپو رواسانی : روشنفکر‎ها میرزا را تنها گذاشتند


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ  - گفت‎وگو با دکتر شاپور رواسانی استاد بازنشسته اقتصاد اجتماعی دانشگاه آلمان    میرزا کوچک‎خان جنگلی مسلمانی به‎شدت معتقد بود و اگر یک‎نفری پای دفاع از حق طبقه محروم و استقلال وطن و مقابله با ظلم دربار ایستاد، بابت اعتقادش بود. این حرف‎‎ها را شاپور رواسانی می‎‎زند که استاد بازنشسته اقتصاد اجتماعی دانشگاه آلمان است و پایان‎نامه دکترایش را همان‎جا و مفصل، درباره میرزا کوچک‎خان نوشته است. او که از 10 سال پیش رییس بنیاد پژوهشی فرهنگی میرزا کوچک‎خان است، می‎گوید: «میرزا درد مردم را داشت و این درد از سر آموزه‎‎هایی بود که پای درس دین یاد گرفته بود، نه حرف‌‎ها و تبلیغات نصفه و نیمه مارکسیسم و کمونیسم. میرزا عمیقا دینی بود و وصله کمونیست و مارکسیست بودن با هیچ توجیهی به او نمی‎چسبد.»  میرزا کوچک‎خان و یارانش از کجا شروع کردند؟ هیچ نهضتی از صفر شروع نمی‎‎شود، عقبه دارد. عقبه نزدیک نهضت جنگل، جریان مشروطه است. در جریان مشروطه دو جریان مقابل هم بودند. یک جریان از مشروطه، آزادی از فقر و ظلم و ستم طبقه‎‎های حاکم را می‎خواست و دفاع از محرومان. جریان دیگر هم سازش تاجران بزرگ با درباریان و اشراف و کشور‎های خارجی یعنی انگلستان را می‎خواست. طبقه‎‎های حاکم تغییر فرهنگی سیاسی می‎خواستند، این‎که سیستم مشروطه را بیاورند، مجلس را بیاورند، شاه را ببرند و از این قبیل، ولی نمی‎خواستند سیستم اقتصاد را تغییر بدهند. چون منافع طبقاتی‌شان از بین می‎رفت، اما محرومان می‎خواستند نظام اقتصادی تغییر کند که دیگر مثل گذشته استثمار نشوند و در خدمت زمین‌داران و تاجران بزرگ نباشند. ولی در اثر دخالت دولت‌‎های بزرگ و اشراف نهضت‌‎های مردمی‌ سرکوب شد. وقتی جنگ جهانی اول شروع شد، نا‌به‌سامانی‎‎های اداری و اجتماعی با ورود نیرو‎های مختلف در ایران وسیع‌تر شد. زمانی‎که فشار روس‎‎های تزاری در شمال، انگلیسی‎‎ها در جنوب و هر دوی‎شان در مرکز بیشتر شد، عده‎ای از آزادی‌خواهان و روشنفکران به فکر مقاومت افتادند. این مقاومت را نمی‎توانستند با تظاهرات صلح‎آمیز نشان دهند، چون دستگاه درباری بود، به همین دلیل مقاومت مسلحانه را انتخاب کردند که خودشان را از این بلای بزرگ آزاد کنند. در این فضا نهضت جنگل شروع شد، میرزا می‎خواست یک نهضت مردمی‌ در محور اسلام و ایران در ایران برپا کند. میرزا خودش آخوند هم بود دیگر... نه. طلبه نبود؟ هر طلبه‎ای که آخوند نمی‎‎شود. تحصیل مذهبی داشت، طلبه بود. ولی وقتی وارد نهضت جنگل شد، لباسش را عوض کرد. تا آخر عمر به ایرانیت و اسلامیت اعتقاد داشت، ولی این را شرط همکاری قرار نداد، با حیدرخان و یا احسان‎الله‎خان همکاری می‎‎کرد، از دیگران نخواست حتما قبول کنند. ولی خودش به اسلامیت و ایرانیت عدالت‎خواهانه اعتقاد داشت. دو نوع اسلامیت داریم؛ اسلام علی و اسلام معاویه. دو تا ایرانیت هم داریم؛ ایرانیت محمدرضا پهلوی و ایرانیت کسانی که در زندان‎‎های پهلوی بودند. این‎که روی عدالت‎خواهانه تکیه می‎کنم به این دلیل است که اسلامیت و ایرانیت میرزا کوچک‎خان در جهت عدالت‎خواهی بود، نه حفظ ظاهر. یعنی اسلام عدالت‎خواهانه مقابل اسلام فئودال و اشرافی؟ از زمان رحلت پیامبر(صلی‌الله علیه و آله وسلم) این دو تا اسلام مقابل هم ایستاده‌اند. یک طرف حضرت علی(علیه‌السلام) و امام حسین(علیه‌السلام) و یک طرف معاویه و یزید و امویان و عباسی‎ها. در دوره متأخر هم داریم. امام خمینی هم درباره این مسأله بحث می‎کند... بله، ایشان هم گفتند؛ اسلام آمریکایی. میرزا کوچک‎خان طرفدار اسلامیت و ایرانیت عدالت‎خواهانه بود. طبیعتا به‎عنوان طلبه تعلیم مذهبی هم دیده بود، ولی این را شرط همکاری قرار نمی‎داد. بعد که وارد نهضت جنگل شد، لباس‎هایش را عوض کرد و به‎عنوان چریک عمل می‎کرد. این را هم اضافه کنم که مقدس‌ترین لباس، لباس خونین شهید است. لباس نه چیزی را رد می‎کند نه اثبات. منظور ما هم لباسش نبود، منظور نحوه نگاه و رویکردش به اسلام بود... بله. اسلام عدالت‎خواهانه می‎خواست و به همین دلیل با اسلامیت دربار اختلاف داشت. آن‎موقع کسانی هم که سرکار بودند، مسلمان بودند. وثوق‎الدوله مسلمان بود. ولی آیا اسلامیت میرزا، اسلامیت وثوق‎الدوله است؟ میرزا به گیلان رفت، اما در آن‎جا خان‌‎ها و زمین‌دار‎های بزرگ گیلان از او حمایت نکردند. با کمک گروه کوچکی جنگ‌‎های چریکی را شروع کردند و تا روز آخر هم این اعتقاد را حفظ کرد و حاضر به معامله و کنار آمدن نشد. این‎‎ها در آن دوره،گرایشی به روسیه تزاری و بعد به شوروی بعد از 1917 داشتند... روسیه تزاری و شوروی دو چیزند. بله، دو چیزند... روسیه تزاری یک حکومت استبدادی غارتگر است. شوروی ادعای مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم می‎کرد. میرزا در 22 ذی‌حجه 1337 در پاسخ به رییس آتریاد تهران می‎نویسد که انقلاب‎‎های امروز دنیا ما را تهدید کنند که مانند سایر مملکت‌‎ها در ایران اعلان جمهوریت داده، رنجبران را از دست راحت‎طلبان برانیم. ورود قوای شوروی به ایران 22 شعبان 1338 است. یعنی یک سال بعد از این ماجرا. بنابراین وقتی از جمهوری صحبت می‎کند، تحت تأثیر شوروی نیست و تحت تأثیر خودش است. وقتی شوروی‎‎ها وارد انزلی شدند، یک قرارداد 9 ماد‎ه‌ای تنظیم می‎شود. در ماده چهار آن می‎‎نویسد: سپردن مقدرات انقلاب به‎دست این حکومت - یعنی حکومتی که میرزا رییسش است - و عدم مداخله شوروی در ایران. این را شرط همکاری قرار می‎‎دهد. شما به این آدم چه می‎‎گویید؟ به‎شدت طرفدار استقلال کشور است... خب. وقتی میرزا برای تصرف رشت می‎‎آید، در 18 رمضان 1338 - 14خرداد 1299 - اعلامیه می‎دهد. می‎نویسد: حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته و تساوی حقوق درباره آنان قایل است و حفظ شعایر اسلامی‌ را از فرایض می‎داند. می‎خواهید این آدم را متهم کنید که طرفدار شوروی بوده؟ نه سئوال چیز دیگری است. در آن دوره یک شاه و حکومت مرکزی هست، یک حکومت انگلیس که در ایران نفوذ دارد و شوروی. به‎نظر می‎آید در این فضا بالاخره به شوروی نزدیک شده‌اند. این کار از فرط بی‎کسی است؟ نه نزدیک نشدند. این لفظ اشتباه است. زمانی‎که جنگ جهانی اول در حال اتمام بود، دولت انگلستان سعی می‎کرد از طریق ایران به قفقاز حمله کند و قفقاز را بگیرد تا منابع نفتی را در اختیار داشته باشد. اگر منابع نفتی را در اختیار می‎گرفت، طبیعتا دولت جوان شوروی هم مستأصل می‎شد و از کار می‎افتاد. میرزا کوچک‎خان و نهضت جنگل می‎گفتند آن قوای روس که در ایران بودند به وطن‎شان برگردند و اسلحه‌شان را تحویل بگیرند، ولی به دولت انگلستان اجازه عبور نمی‎داد. چون می‎گفت اگر انگلیسی‎‎ها وارد گیلان شوند. گیلان را تصرف خواهند کرد. در جنگ جهانی اول عثمانی‎‎ها و آلمانی‎‎ها به میرزا پیشنهاد می‎کنند، گیلان را جمهوری مستقل اعلام کن و علیه انگلیسی‎‎ها در کنار ما بجنگ. انگلیسی‎‎ها پیشنهاد می‎کنند که دولت مستقل گیلان را اعلام کن. ما تو را به رسمیت می‎‎شناسیم، علیه آلمان‎‎ها بجنگ. میرزا می‎گوید: نه، باید ببینم مصلحت ایران چیست. دولت انگلیس قبل از این‎که با رضاخان تماس بگیرد، با میرزا کوچک تماس می‎گیرد که بیا تهران را بگیر و دولتی تشکیل بده که دوست ما باشد. می‎گوید: تحت‎الحمایه دولتی نمی‎روم. بعد از آمدن شوروی‎ها، آن‎‎ها به میرزا پیشنهاد می‎کنند که 60 هزار نیروی مسلح به تو می‎دهیم، برو تهران را بگیر. می‎گوید بعد شما را چطور بیرون کنم؟ من استقلال ایران را می‎‎خواهم. این‎‎ها نکته‎‎هایی است که به‎طور مستند در تاریخ وجود دارد. ممکن است کسی بگوید اشتباه کرده، باید یک‎جوری با این‎‎ها کنار می‎آمد و حکومت را می‎گرفت... نه ببینید حکومت گرفتن کادر می‎خواهد. سازمان و نیرو می‎خواهد. در حالی‎که این‎‎ها وقتی در جنگل می‎جنگیدند، سازمان ایران‌گیر نداشتند. این را هم فراموش نکنیم که مدعیان آزادی‎خواهی در تهران با میرزا همکاری نکردند. کسانی‎که وجیه المله بودند و داد وطن‎پرستی و اسلام‌خواهی می‎زدند، از او فاصله گرفتند. میرزا تنها ماند. در حالی‎که اگر بخش‌‎های روشنفکر آن دوره که ادعای استقلال می‎کنند، برای تأسیس قدرت و سازمان حکومتی آماده می‎‌‌‎شدند، این کار امر مقدوری می‎شد، اما فاصله گرفتند و در حد اعلامیه دادن باقی ماندند. با زن و بچه‎شان زندگی را گذراندند و دورادور گفتند: من هم طرفداری می‎کنم. از تهران گروه‎‎های آزادی‎خواه حرکت نکردند که در رشت به میرزا ملحق شوند. این‎‎ها را چرا مطرح نمی‎‎کنید؟ چه‎کسانی؟ آدم‎‎هایی که با جریان مشروطه شناخته می‎‎شوند؟ به‎طور کلی. حرکت میرزا از تهران به این دلیل بود که گروه‎‎های آزادی‎خواه و منور و روشنفکر می‎گفتند ایران دچار تجزیه شده. ما هسته‎‎های مقاومت مقابل دولت مرکزی تشکیل می‎دهیم. سعی می‎کردند به ایالت‎‎های مختلف هم نیرو بفرستند. وقتی در گیلان این هسته شکل گرفت، باید حمایت می‎کردند، اما نکردند. در نتیجه گیلان مجبور شد روی پای خودش بایستد. تشکیل حکومت کار ساد‎ه‎ای نبود. کادر و نیرو و... می‎خواست. به همین دلیل سرکوبش کردند. دولت شوروی چون می‎خواست صنعت را از انگلیس بگیرد با آن‎‎ها بر سر میرزا معامله کرد. به همین دلیل لنین نطق می‎کند و می‎گوید: انگلستان در آسیا هر آشی می‎‎پزد، برای خودش می‎‎پزد و ما دخالت نمی‎کنیم. این معامله را دولت شوروی به واسطه دولت ایران با انگلیس کرد، طبقه حاکم هم این معامله را می‎خواستند. در نتیجه وقتی قوای دولت مرکزی از تهران حرکت کرد که برود میرزا را سرکوب کند، ارتش نظامی‌ دولت شوروی با ارتش دولت مرکزی همراه بود. گزارش‎‎هایی در دست هست که هواپیماها، اسلحه و غذای اردوی نظامیان را هم انگلیس تأمین می‎کرد. یعنی توافق انگلیس، حزب کمونیست دولت شوروی و دولت مرکزی. این‎طور به‎نظر می‎‎آید که عملا چاره دیگری نبوده و آن‎‎ها وقتی همه با هم متفقند، به هر حال میرزا را از بین می‎‎بردند... آن‎ها تصمیم به از بین بردن او گرفته بودند. ولی میرزا امیدوار بود که بتواند مقاومت کند. البته از هر طرف محاصره شده بود. ولی مسأله این بود که یک نفر در چنین شرایطی تسلیم می‎شود یا نهضت را ادامه می‎‎دهد؟ خیلی‎‎ها او را ترک کردند. به شوروی یا دولت مرکزی ملحق شدند. خیلی‎‎ها گفتند دست‎‎های ما بالاست. ولی میرزا کوچک‎خان این کار را نکرد. به همین دلیل نهضت حفظ شد و آرمان‎هایش به نسل بعد منتقل شد. یک مرد بزرگ، بزرگی‎اش فقط در مبارزه نیست. در حفظ ارزش‎‎ها است. اگر امام خمینی می‎‎آمد و با شاه مصالحه می‎‎کرد، آیا نهضت انقلاب اسلامی‌ در همین حد ادامه پیدا می‎کرد؟ نسبت جریان علمای دینی با نهضت جنگل چه بود؟ تنها کسی که از میرزا حمایت کرد، مرحوم مدرس بود. اعلامیه داد و حمایت کرد، اما توان مالی و نظامی‌ نداشت. مدرس از او طرفداری کرد. نسبت مدرس و میرزا با هم دقیقا چیست؟ از نجف با هم ارتباط قبلی دارند؟ نه مدرس مرد روشن و متفکری بود. سعی می‎کرد از جریان‎‎های اجتماعی ایران با خبر باشد. وقتی از نهضت جنگل با خبر شد و ویژگی‎هایش را دید، اظهارنظر مثبت کرد. ولی بقیه این کار را نکردند. یک مدل جمهوری در حکومت جنگل طرح می‎‎شود که جمهوری مردمی‌ است. در همان دوره رضاخان هم علم جمهوریت دست گرفته... مسأله جمهوریت با نهضت جنگل مطرح شد و جمهوریت رضاخانی بعد از آن مطرح شد. میرزا می‎گفت: جمهوری می‎خواهیم، ولی این‎که نوع جمهوری چه باشد، وقتی به تهران رفتیم و مجلس مبعوثان تشکیل شد و نماینده‎‎های مردم آمدند، تعیین می‎کنیم. میرزا این جمهوری را می‎خواست، ولی فرصت نشد جزییاتش مشخص شود. در مرام‎نامه نهضت جنگل برخی مشخصه‎‎های اقتصادی آمده که باید همه زمین‌‎ها و مرتع‎‎ها در اختیار مردم قرار بگیرد. اما رضاخان مسأله جمهوری را مطرح کرده بود که با سلطنت احمدشاه مخالفت کند، برایش بازیچه بود. کسانی‎که همه‎چیز را در نسبت با سرمایه‎داری می‎سنجند، نهضت جنگل را متهم می‎کنند که به مارکسیسم گرایش داشت و در جامعه ایران که بالاخره جامعه دینی است، این تبلیغ جواب هم می‎دهد... اولا که در ایران مارکسیسم مطرح نشده، کسانی که آن را نفی یا قبول می‎کنند، از روی روزنامه‎‎ها با آن آشنا شده‎اند. آیا با خواندن یک کتاب دعا کسی می‎‎تواند درباره فلسفه اسلام صحبت کند؟ مارکسیسم اصلا در ایران مطرح نشده، تبلیغات حزب توده و شوروی بود و ربطی با آن‎چه که مارکس به غلط یا درست گفته ندارد. بنابراین می‎فرمایید گرایش میرزا و نهضت جنگل بیشتر بر مبنای اسلام و مطالعه دینی بود؟ بله. وقتی میرزا شهید شد در جیبش یک قرآن، یک مهر و یک سکه پنج شاهی بود. یعنی از مال دنیا هیچ‎چیز نداشت. قرآن توی جیبش بود چون اعتقاد داشت. می‎دانید چرا این تهمت‎‎ها را به او می‎زنند؟ چون میرزا از محرومان دفاع می‎‎کرد. یک کشیش کاتولیک در آمریکای لاتین می‎‎گوید: «وقتی به یک فقیر غذا می‎‎دهم، می‎‎گویند مقدس است. ولی وقتی می‎‎پرسم چرا فقیران غذا ندارند؟ می‎‎گویند کمونیست است.» همین بلا سر میرزا آمد و سر بیشتر کسانی می‎‎آید که در ایران از محرومان دفاع می‎کنند. این کشیش را پاپ از کلیسا بیرون کرد. جریان دولتی و حکومت مرکزی و کشور‎های شوروی و انگلیس از این ماجرا حمایت نکردند و قابل‎پیش‎بینی هم بود. داخل کشور هم بالاخره سرمایه‎داری حمایت نمی‎کند، چون میرزا می‎خواهد درباره مردم متوسط به پایین حرف بزند. ممکن است کسی بپرسد اصلا راه انداختن این جریان عاقلانه بوده؟ همه نهضت‎‎های مردمی در جهان زمانی شروع شد که عده زیادی مخالفش بودند. وقتی موسی علیه فرعون می‎‎جنگید، وقتی عیسی علیه روم کار کرد یا پیامبر عزیز خودمان... نهضت‎‎های اجتماعی همیشه از جایی شروع می‎شود که هنوز قدرت‎‎های اجتماعی حاکم، علیه آن هستند. ولی اگر بر حق و درست باشد، بین مردم حرکت می‎کند و برنده می‎شود. نهضت جنگل دنباله مشروطه ناکام بود. می‎خواست آن را زنده نگه دارد. چون با این‎که از نظر نظامی شکست خورد ولی سنت‎‎ها و ایده‌آل‎‎ها و اهدافش به نسل‌‎های بعدی منتقل می‎شد. به همین دلیل وقتی همه‎چیز علیه میرزا و نهضتش است، او با اعتقادش می‎ماند و دفاع می‎کند. از این نمونه‎‎ها در تاریخ اسلام هم داریم. این‎که امام حسین با هفتاد و چند نفر جلو قشون دشمن ایستاد، مگر عاقلانه بود؟ یکی از نقطه‎‎های قوتی که برای میرزا کوچک جنگلی می‎‎شمرند، تشکیلات نهضت جنگل است. در همان حکومت محدود، تشکیلات قوی با سازو کار مشخص دارد. ولی وقتی به ماجرا‎های اواخر نهضت می‎رسیم، یک دفعه بخشی از همین‎‎ها میدان را خالی می‎‎کنند. چرا این اتفاق افتاد؟ نهضت جنگل وقتی شروع شد، گروه‎‎های مختلفی به آن ملحق شدند. این گروه‎‎ها با هدف‎‎ها و پایگاه‎‎های طبقاتی متفاوت احتمال می‎دادند در جریان این نهضت به هدف‎شان برسند. مثل خالوقربان که بعد تسلیم نیرو‎های سلطنتی شد یا احسان‎الله‎خان که با شوروی کنار آمد. عده‎ای بودند که ظاهرا می‎گفتند اسلام، ولی از نوع مسالمت آمیزش، که در آن جنگی نباشد و عده‎ای دیگر مثل میرزا که اعتقاد داشتند باید تا آخرین لحظه ایستاد و وفاداری‎شان را ثابت کردند. جمع دور و بر میرزا ناهمگون بود و هر یک از آدم‌‎ها کوشش می‎کردند نهضت را به‎طرف خودشان بکشانند. در این مبارزه چون دولت‎‎های بزرگ با آن نیرو‎ها همکاری کردند، نهضت میرزا با زور سرکوب شد. استعمار با کمک طبقه حاکم با خشونت سرکوب می‎کند. چون این‎‎ها درد مردم را داشتند. قبل از سرکوب نهضت و در دوره فعالیت نهضت، روشنفکران چه کردند؟ چرا همراه نهضت نشدند؟ در این دوره بخش روشنفکری ضعیف بود، آن‎هایی هم که حضور داشتند از طبقه‎‎های مرفه بودند و به نهضت دفاع از محرومان کاری نداشتند. وقتی نهضت جنگل سرکوب شد، سانسور قوی پهلوی از طرح موضوع جلوگیری می‎کرد. خانه‌اش خراب شد و حتی عده‎ای از فامیلش پنهان شدند و کوشش شد محله‎ای که میرزا در آن زندگی می‎کرد - استادسرا - یک محله فقیر و از نظر اخلاقی به‎شدت آلوده باشد. کسی هم جرأت نمی‎کرد از میرزا جز به‎عنوان چپاول‎گر گاودزد صحبت کند! درباره پایان کار و قتل میرزا به‎نظر می‎آید وحشی‌گری شدیدی شده. این‎که سر او را ببرند و چند وقت آویزان کنند و... بله انتقام‎جویی است. من در دست‎خطی می‎خواندم که فرمانده قشون به سردار سپه گزارش می‎دهد ما آمدیم و گرفتیم و زدیم و... دستور می‎آید، اگر میرزا را زنده گرفتید، 10 هزار تومان و اگر مرده بود 5 هزار تومان جایزه دارید. وقتی قزاق‌‎ها میرزا را پیدا می‎کنند، سر میرزا را می‎برند. وقتی سر میرزا را بریدند، خون زیادی از او جاری شد. یعنی هنوز زنده بود. در آن گزارش آمده سر میرزا را به در ماشینی می‎‎بندند که آن ماشین به رشت بیاید و مردم ببینند میرزا کشته شده و طرفدارانش حرکتی نکنند. سر را با کینه‎جویی حیوانی به تهران می‎برند و زیر پای رضاخان می‎اندازند و بعد در قبرستان حسن‌آباد دفنش می‎کنند. چندتا از دوستان نزدیک میرزا شبانه سر را از قبرستان برمی‌‌دارند و به رشت می‎برند و دفن می‎کنند. بعد از فرار رضاخان در شهریور 1320 دوستان میرزا نعش را به سر ملحق می‎کنند. بعد از انقلاب برای قبرش بارگاه ساختند. و بعد از 20 سال تنی رنجور به سری پرشور ملحق می‎شود. سریالی که آن سال‎‎ها با نام میرزا کوچک‎خان از تلویزیون پخش شد، چقدر با واقعیت زندگی میرزا تطبیق دارد؟ من آن فیلم را سابق دیدم. وقتی درباره میرزا کوچک‎خان صحبت می‎کنید، یک بخش کمیته اتحاد اسلام است که با آمدن انگلیسی‌‎ها سرکوب شد و یک بخش نهضت جنگل. در آن فیلم بیشتر دوره اول مطرح می‎شود. در حالی‎که بخش عمده نهضت جنگل در دوره دوم گذشت. آن‎طور که شایسته است دغدغه‎‎ها و دلیل‎‎های قیام میرزا مطرح نشده است. ما حق نداریم از بزرگان جامعه قیافه‎ای بسازیم که خوش‎مان می‎‎آید. باید به تاریخ وفادار باشیم. آقایی می‎گفت میرزا کوچک‎خان می‎خواست جمهوری اسلامی‌ تشکیل دهد. گفتم این حرف را نزن. با کدام تئوری؟ با کدام کادر روحانی می‎خواست این کار را کند؟ آن‎موقع بهشتی بود؟ خمینی بود؟ این‎‎ها باید باشند. آخوند‎ها درباری بودند. طلبه‎ای بود با اطلاعات دینی، نظریه‎پرداز نبود. تا این‎جا در توانش بود که با ظلم مبارزه کند و از حقوق محرومان و استقلال کشور حرف زد. این خدمت بزرگی بود. نهضت مشروطه را حفظ کرد. ( به نقل از پنجره / محمدحسین بدری/ زینب‌السادات شاه‌صاحبی) / ه




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 628]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن