واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > مدیریت ورزش - مزدک میرزایی «من در مقایسه با فابیو کاپلو نادانی بیش نیستم.» این جملهای است که استیوارت پیرس سرمربی تیمملی جوانان انگلیس و دستیار کاپلو در تیمملی انگلیس به زبان آورده است. مسلماً بیان چنین جملهای نه تنها باعث از بین رفتن ارج و قرب پیرس نخواهد شد، بلکه موجب میشود همه او را فردی متواضع و حرفهای بدانند که در پی یادگیری از استاد بزرگی چون فابیو کاپلو است.فوتبال در هزاره جدید به علمی گسترده تبدیل شده و مربیگری در سطوح بالا در آن اصلاً کار سادهای نیست. یک مربی علاوه بر بهرهمندی از دانش روز این رشته، باید از هر لحاظ خود را تجهیز کند. یکی از مهمترین اصولی که یک مربی باید بداند، اصل سخنوری است. متأسفانه در کشور ما بسیاری از مربیان راه مناسب ارتباط برقرار کردن با شاگردانشان و رسانه را نمیدانند و از این حیث به دردسر میافتند. اینکه یک مربی بداند چه چیزی را به زبان بیاورد، چه لباسی بپوشد، چگونه از دستانش برای ارتباط با مخاطب استفاده کند، چگونه راه برود، حتی چگونه نگاه کند و بسیاری از موارد ریز دیگر، جزئی جدانشدنی از مربیگری است. با رعایت مناسب چنین مواردی است که مربی شخصیت خود را در دید انظار قرار میدهد و برای خود امتیاز مثبت کسب میکند. بدون تعارف باید بگوییم در کشورمان بسیاری از این موارد به دست فراموشی سپرده شده است. عدمآگاهی کامل از چگونگی ارتباط با رسانههای عمومی، در چند سال اخیر که تعدد مصاحبهها بیشتر شده است، بیشتر خود را مینمایاند و در پارهای از موارد به محرومیت منجر میشود. برخی از مربیان ما باید به کلاسهای ویژهای برای برطرف کردن معایب گفتاری خود بروند. اینکه تصور کنیم با رفتن به کلاسهای گفتاردرمانی چیزی از کسی کم میشود، نهایت اشتباه است. نمونه؛ مورینیو: مریبان ترازاول جهان چه بخواهند چه نخواهند باید سخنورانی قابل باشند. آنها باید به نوعی حرف بزنند که شخصیت، ادب و حس برتریجویی خود را به نمایش بگذارند. در حالحاضر، اکثر مربیان درجه اول دنیا حتی مغرورترین و زیادهخواهترین آنها که ژوزه مورینیو است، از قولهای بیجا و خودبزرگبینی بیجهت خودداری میکند. چندی پیش زمانی که اینتر با دیگومیلیتو و تیاگوموتا به توافق رسید و روزنامهنگاران ایتالیایی سرمست از این خریدها، نظر مورینیو را راجع به قهرمانی اروپا جویا شدند، وی گفت: در حالحاضر تیم ما قدرتمند است اما هنوز در جمع چهار یا پنج تیم برتر اروپا نیستیم. آیا مورینیو نمیتواند هواداران را با حرفهای شیرینش امیدوار کند و به آنها قولهای بیپایه و اساس بدهد؟ او میتواند چنین کاری را بهتر از هرکسی با زبان نیشدارش انجام دهد اما این موضوع را دور از حرفهایگری میداند. نمونه؛ فرگوسن: ظرفیت پذیرش شکست برای هر مربی یک موضوع مهم به شمار میرود. در بسیاری از موارد دیدهایم که مربیان ما در پایان یک مسابقه از تمامی عوامل از جمله داور ایراد میگیرند تا شکست خود را توجیه کنند. خیلی کم دیدهایم که کسی پیدا شود به تیم مقابل تبریک بگوید و آنها را مستحق پیروزی معرفی کند. فکر میکنید سرآلکس فرگوسن موفقترین مربی دو دهه اخیر فوتبال جهان، بعد از شکست از بارسلونا در فینال لیگ قهرمانان اروپا چه گفت؟ او گفت: تیم بهتر پیروز شد. آنها توانستند سبک فوتبال خود را به ما تحمیل کنند. آنها عقبنشینی نکردند. این برای پپ گواردیولا در اولین فصل مربیگریاش یک اعتبار بزرگ است.نمونه؛ لیپی: لیپی با آن تیپ کپی پلنیومن یکی از بهترین مربیان جهان است. یک ماه قبل از جامجهانی 2006، زمانی که همه از لیپی انتظار داشتند با آن نتایج فوقالعاده در بازیهای تدارکاتی قاطعانه از قهرمانی ایتالیا بگوید، او در پاسخ به این سؤال که هر نتیجهای کمتر از راهیابی به نیمهنهایی برای آتزوری یک شکست به شمار میرود، گفت: نه من چنین شرایطی را ارزیابی نمیکنم. این نگاه یک دیدگاه بدبینانه در خود نهفته دارد. من یاد گرفتهام که مثبت فکر کنم و به بازیکنانم هم این موضوع را القاء میکنم، پیروزیهایی که با آن نتایج برابر هلند و آلمان کسب کردیم، اعتماد به نفس بازیکنانم را بالا برده است. ما هیچ تیمی را دستکم نمیگیریم، ولی هرگز نمیگوییم از همه تیمها قویتر هستیم. لیپی هم مثل مربیان بزرگ دیگر واقعبینی را به هیچوجه فراموش نمیکند. نمونه؛ بلاژویچ: نمیدانیم چرا وقتی نوبت ما میشود، حتی مربیان خوب خارجی هم حرفهایگری را فراموش میکنند و به دادن وعده مشغول میشوند. یادمان نمیرود میروسلاو بلاژویچ که کرواسی را در جامجهانی 1998 به مقام سوم رساند و اکنون بوسنی را متحول کرده است، یک ماه بعد از آنکه هدایت تیم ایران را برعهده گرفت، چگونه وارد ماجرای زبانبازی و وعدهدادن شد. او چند بازیکن ایرانی را پرندگان آسمانی خود خواند و برخی بازیکنان را تا فراز آسمان بالا برد. بلاژ بعد از تساوی 2-2 در جده برابر عربستان، کار صعود ایران به جامجهانی 2002 را پایان یافته دانست و به ملت ایران تبریک گفت! او که خود را عاشق ایران میدانست، ولی فقط چند ساعت بعد از حذف تیمملی چمدانش را بست و برای همیشه عشقش را ترک کرد. واقعبینی، عنصر کمیاب: دیکارمو آقای گل فوتبال برزیل است و آینده روشنی دارد. مارکو یکی از مربیان مطرح برزیل است و فقط به خواهش من به ایران آمد. گاس هیدینک و دیک ادووکات در اولین فرصت برای دیدن بازیهای پرسپولیس به ایران میآیند. بلیت آفریقای جنوبی را از همین الان رزرو کنید. نام من دو کره را میلرزاند. به غیر از من هیچکس نمیتواند کرهجنوبی را شکست دهد. تیمملی مثل پرسپولیس موفق میشود، حتی در دقیقه 97، به غیر از من هیچکس نمیتواند این پنج امتیاز را به دست آورد. از منچسترسیتی پیشنهاد داشتم... اینها بخشی از صحبتهایی است که افشین قطبی در ماههای اخیر گفته است. ظاهراً او به شدت تحتتأثیر قهرمانی دقیقه 97 پرسپولیس قرار گرفته است. از آنجا که او چندینبار گفته بود پرسپولیس قهرمان لیگ هفتم میشود و این اتفاق به آن شکل ناباورانه افتاد، قطبی فکر میکند هرچه که بگوید به حقیقت مبدل میشود. او هنوز مهر سند مربیگریاش خشک نشده، در کنفرانس خبریاش گفت: میخواهیم پس از 35 سال قهرمان آسیا شویم و در جامجهانی 2014 از مرحله اول فراتر برویم. اینکه او مربی خوشبینی است به جای خود اما در پارهای از موارد به هیچوجه نمیتوانیم با او موافق باشیم. چگونه میتوان در فاصله پنج سال تا جامجهانی 2014 راجع به شرایط تیم در آن زمان گفت؟ آیا اصلاً امکان دارد که یک مربی در حد بینالمللی این چنین سخنانی بگوید؟ قطبی از نظر علمی و فنی در هر سطحی که باشد، نباید به این راحتی با کلمات بازی کند، به روشنی او میخواهد با گفتن چنین سخنانی شیرینی خود را در نزد مردم محبوبتر کند اما متوجه نیست که مردم ما خیلی بهتر از آنچه که به نظر میرسد، فوتبال را میشناسند. توجیه قطبی در مورد بهکار گرفتن این واژهها هم جالب است: من هدفهای بالا را در نظر میگیرم، تا بتوانیم به هدفهای کوچکتر برسیم. آیا بدون آنکه با واژهها و کلمات بازی کنیم نمیتوانیم تیمی بزرگ و در حد و اندازههای بالای بینالمللی بسازیم؟ یعنی به زبان آوردن چنین کلماتی تا این حد باعث انگیزش بازیکنان میشود؟ با بازخوردهای منفی آن چگونه میخواهیم کنار بیاییم. آیا مردم نسبت به حرفهای ما بدبین نخواهند شد؟ کدام یک از مربیان سطح اول جهان چنین روشی را برای تحکیم پایههای مربیگری خود به کار میگیرند؟ به نظر میرسد وقت آن است کمی به خود بیاییم. واقعاً با کمی واقعبینی چه اتفاقی خواهد افتاد؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]