واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: پاسخ به يك پرسش/54 خدا، مخلوق ذهن است؟
در نظريههاي جديد، چون ديدند نه وجود خدا را ميتوانند انكار كنند و نه اين اعتقاد را ميتوانند از عقل و فطرت مردم بازپس گيرند، انسان را به خداسازي در ذهن دعوت ميكنند.
باشگاه جواني برنا/ آيا خدا ما را خلق كرده است يا خود مخلوق ذهن ماست؟
اين بحثي كه اكنون در ميان برخي محافل و مجامع دانشجويي بدين شكل شعاري مطرح ميگردد، مبحثي بسيار قديمي است كه به ويژه در دورهي گذشته [مدرنيسم]، كه بر نفي خدا اصرار داشت بسيار مطرح گرديد و البته در اين دوره [پست مدرنيسم]، به گونهي ديگري كه مختصر توضيح داده خواهد شد، مطرح شده و تداوم مييابد.
در اين بحث، دو محور «ذهن» و «خدا» مطرح است كه هر يك بايد به صورت جداگانه و به دور از شعار و با در نظر گرفتن تعاريف يا مشخصههاي هر كدام مورد مطالعه قرار گيرد.
الف – ذهن: از مهمترين كارهاي ذهن، «تخيل» و «تصور» است. پس ميتواند هر چيزي را، اگر چه بر حقيقتي مبتني نباشد و بر واقعيتي بيروني نيز انطباق نداشته باشد، تخيل و يا تصور كند. ذهن ميتواند از چوب شكلي بسازد و نام آن را خدا بگذارد و يا نسلكشي كند و نام آن را «جنگپيشگيرانه» يا «دموكراسي» يا «تلاش براي حقوق بشر» و ... بگذارد. يعني هر حقيقت يا واقعيتي را آن طور كه ميخواهد تخيل و تصور كند و اسمي كه ميپسندد را بر روي آن بگذارد. لذا خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد كه اينها چيزي نيست به جز «اسم»هايي كه خودتان و پدرانتان بر آن گذاشتيد و منشأيي نيز به جز ظن و گمان «اوهام، تخيلات و تصورات» ذهني خودتان ندارد.
«إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى» (23)
ترجمه: اين [بتها] جز نامهايى كه از طرف شما و پدرانتان بر آنها نهاده شده، هيچ حقيقتي ندارند، و خداى تعالى هيچ مدركى بر الوهيت آنها نازل نكرده، اى پيامبر اينان به جز خيال و پندارى دلخواه را پيروى نمىكنند. با اينكه از ناحيه پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.
البته در نظريههاي جديد پست مدرنيسم، چون ديدند نه وجود خدا را ميتوانند انكار كنند و نه اين اعتقاد را ميتوانند از عقل و فطرت مردم بازپس گيرند، انسان را به خداسازي در ذهن دعوت ميكنند و ميگويند: اين تو هستي كه ميتواني خدايي آن طور كه دوست داري در ذهن خودت بسازي. مثلاً خدايي كه تو را مكلف نكند، خدايي كه عقوبتي در نظر نگيرد و ... – كه البته اين خداسازي ذهني كه نامش را «پست مدرنيسم» گذاشتهاند، همان گمانها و رفتار بتسازان و بتپرستان عصر جاهليت است.
در واقع، اين «ايسم»ها كه همه مبتني بر نظريه است و هيچ منشأ علمي به جز گمان نظريهپردازان ندارند و به همين دليل عمر مفيد بسيار كوتاهي داشته و سريعاً جايگزين ميشوند، كار ذهن است، نه خداوند متعال.
بديهي است خدايي كه مخلوق ذهن باشد «مثل: گمانها، ايسمها، يا بتها و ...»، خود مخلوق هستند، پس نه آنها ميتوانند خدا و خالق باشند و نه خداوند متعال مخلوق است. لذا اين جملهي بندي فقط يك نوع حقه است. بلكه بحث همان بحث قديمي است كه آيا خدايي هست يا نيست؟
ب – خدا: اما مقولهي توحيد و خداشناسي، يك مبحث «عقلي و فطري» در هستي شناسي است و نه يك مقوله ذهني. بحث به «وجود» يا «عدم» بر ميگردد كه اثبات يا نفي آن نيز كار ذهن نيست، بلكه كار عقل است كه با برهان و استدلال مبتني بر بديهيات اوليه عقل صورت ميپذيرد.
عقل است كه اثبات مينمايد، معلول بي علت، حركت بي محرك، حدوث بدون محدث، نظم بدون ناظم ... يا به تعبيري ديگر، حيات بدون حي، علم بدون عليم – حكمت بدون حكيم – قدرت بدون قادر – زيبايي بدون زيبا ... و در يك كلام موجود بدون به وجود آورنده نميتواند وجود داشته باشد و چون تجلي هستي محض را ميبينيم، لابد وجود دارد. به همين دليل حتي ماترياليستها [مادهگراها] در جستجوي منشأ و مبدأ خلقت ميگردند، منتهي اصرار دارند كه آن را به يك ماده، يا انرژي، يا قدرت، يا انفجار، يا تصادف و ... نسبت دهند. غافل از اين كه باز دچار دور تسلسل ميشوند.
بديهي است اگر حيات، علم، زيبايي، قدرت، حكمت، رأفت، رحمت ... و آن چه «هستي» يا همان «كمال» است در مرتبههاي گوناگون وجود دارد، و هيچ كدام نيز محدود نيست، و اساساً «بودن» تجلي همين هستي و كمال است، پس لابد حي، عليم، جميل، قادر، حكيم، رئوف، رحيم و ... هستي محضي كه هيچ گونه نقص و نيستي به او راه نيابد و منزه «سبحان» از صفات مخلوق باشد نيز وجود دارد. خواه نامش را «الله» بگويند يا «خدا» يا «God » يا هر اسم ديگري.
چهارشنبه|ا|5|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]