واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نظري بر اجراي نمايش «مشروطه بانو»
علي اكبر باقري ارومي
نمايش «مشروطه بانو» ظاهرا كاري در صدد بررسي دوران تاريخ مشروطه است، اما با گذشت چند دقيقه از اجرا، تماشاچي حرفه اي تئاترباشي ناگهان دچار اين پرسش مي شوي كه «اين مگر بانوي سالخورده نيست؟» بله درست است؛ نمايش «مشروطه بانو » يك برداشت آزاد از نمايشنامه «بانوي سالخورده» نوشته دورنمات سوئيسي است كه البته همين چند سال پيش نيز اجرايي از آن را ديديم.
حسين كياني با الهام گرفتن از تم و محور اصلي نمايش فوق الذكر، خواسته هنر خويش را اين بار در برگردان به فارسي آن متن بگنجاند، اما در اين ميان يك مسئله ظريف وجود دارد كه حق داريم نسبت به آن حساسيت نشان دهيم و آن تكه مهمي از تاريخ كشورمان است كه عبارت از تاريخ مشروطه و البته تأكيداً مي گويم كه تاريخ عبرت آموز مشروطه مشروعه است. به ويژه اينكه در اين نمايش مي بينيم كه تاريخ با ميل شخصي تفسير مي شود.
از محتواي اين نمايش برمي آيد كه اين نمايشنامه بر محوريت زنان و نقش آنان در انقلاب مشروطه نوشته و اجرا شده است. منبع الهام اين نمايش، يعني «بانوي سالخورده» يك اثر فمينيستي كامل است كه به بهانه ظلم بر زنان در غرب نوشته شده است و به همان بهانه مي خواهد يك انتقام زنانه از مردي بگيرد كه اين ظلم بر او روا داشته است. ولي در اينجا ما نه مستقيما بلكه به بهانه از دست رفتن شوهر يك زن در مبارزات مشروطه شاهد ظلم بر زني هستيم كه در آن دوران براي دادخواهي آمده است. بنابراين مي بينيم كه نويسنده سعي كرده آن نمايشنامه را مطابق تاريخ خودمان تغيير دهد. البته اگر اين تغيير در تمامي اركان نمايش رخ مي داد و مي خواست چيزي را از لحاظ فرهنگي نفي يا اثبات نمايد مي توانست متن در خوري از كار در بيايد ولي متأسفانه تنها تغييري كه داده شده، ايجاد تفاوت در ساختار اوليه است و بعد از آن عين به عين همان متن خارجي يعني «بانوي سالخورده» را شاهديم. روند اتفاقات حضور شخصيت ها حتي مخالف سازي و موافق سازي كارگردان عين به عين برگرفته از همان متن خارجي است. مثلا آوردن روحاني مسلمان به جاي پدر روحاني و ديگر شخصيت ها نيز بر منوال همان اثر نمايشي است. هرچند تا جايي كه ذهنم ياري مي كند، خود نمايشنامه «بانوي سالخورده» نيز تا حدودي ملهم از «دشمن مردم» هنريك ايپسن است و نحوه رويكرد آن را تا حدود زيادي مي توان با نمايشنامه ايپسن تطبيق داد.
اين اثر خواسته داد آزاديخواهي مشروطه طلبان را از حلقوم متجددين سردهد و با ظرافت هرچه تمام تر وارد اين عرصه شده تا واقعيات را مصادره به مطلوب كند. تاريخ مشروطه گواه است كه زنان و بخصوص زنان مؤمن نقش موثري در پيشرفت انقلاب داشتند و اين امر مي توانست دستمايه خوبي براي يك اثر تاريخي راجع به آن دوران مهم باشد. حال واقعيات تاريخ مشروطه چيست و چه انحرافاتي موجب شد انقلاب مردمي مشروطه پوستين وارونه بر تن كند؟ و چرا «مشروطه بانو» تطابق چنداني با واقعيات ندارد و ابهامات زيادي را برمي انگيزد؟ اصولا اشخاصي كه قصد دارند راجع به تاريخ بنويسند يا كاري را اجرا كنند دوست دارند كه آن جور كه خود مي خواهند تاريخ را تفسير كنند. اين ديدگاه شخصي راجع به تاريخ حس و قوه و تخيل و داستان سرايي آنان را برانگيخته و نتيجه اش مي شود مظلوميت تاريخ. اتفاقي كه منجر به دورماندن نسل معاصر از واقعيات و پوشيدن شدن حقايق از غبار فراموشي مي شود. وقتي مسائل تاريخي را زنجيره وار بررسي نكنيم مسلم است كه نمي توانيم قطعات تكميلي اين پازل را پيدا كنيم.
جاي تعجب است كه آدم هايي بدون زمينه لازم اقدام به اجراي اين نوع از كارهاي حساس مي نمايند و خود در تاريخ دست برده و اعتبار تمدني يك مملكت را به آساني زير سؤال مي برند. نقطه افتراق روشنفكرنماهايي كه اصرار بر باستان گرايي دارند با افراد داراي عرق ملي و تاثيرات ديني نسبت به مبارزات مشروطه جدايي و تاكيد بر اصالت فطري دين است. به خصوص اينكه ضد دينان وطني پشت شان به سفارت انگليس و توطئه هاي هر روزه سفارت فخيمه عليه حضور پررنگ تر دين در اركان اجتماع گرم بود. خوب ما اگر بخواهيم اين وقايع را زنجيروار بررسي كنيم خواهيم ديد كه در جريان مشروطه حتي شبه روشنفكران متجدد مي خواستند با همكاري سفارت انگليس فرهنگ و هنر را از ريشه هاي ديني خالي و آن را فقط با رنگ و لعاب ديني تزيين نموده و به مردم عرضه نمايند و البته اسم آن را هم تقابل سنت و تجدد گذاشته و به مردم ارايه نمودند. اين نمايش خود بهانه خوبي است براي دانستن ندانستن! اين نمايش تماشاچي را در جهل چگونگي حضور پرقدرت بانوان شجاع ايراني در نهضت مشروطه خواهي نگه مي دارد. البته بايد گفت قطعا نخستين اشتباه ما بكار بردن همين لفظ مشروطه است. چرا كه اين نهضت با نام عدالتخانه و نخستين بار از زبان علما جاري شد و بعد توسط انگليس لفظ مشروطه وارد زبان متجددين شد و بعدها توسط علماي اعلام و مجتهدين و رهبران نهضت عدالتخانه و براي مقابله با انحراف از اصالت ديني آن لفظ مشروطه مشروعه در برابر انحراف متجددين به وجود آمد. جاي تعجب است كه چنين مقطعي از تاريخ ايران اسلامي هنگامي كه بر صحنه نمايش شكل مي گيرد هيچ آدم را ياد اصالت ها و خون دل خوردن ها و فداكاري ها نمي اندازد، بلكه برعكس انسان را از آن فضاي واقعي دور مي كند.
گفتيم يكي از اركاني كه موجبات پيروزي انقلاب مشروطه شد حضور زنان در صحنه بود. زناني كه در وقايعي مثل واقعه رژي و لغو قرارداد تنباكو با حضور حماسي در صحنه، شكوه همبستگي را به منصه ظهور رساندند. نهضتي كه از خانه هاي تبريز و اصفهان و تهران و اراك تا خوزستان و يزد و مشهد همبستگي ملي را به رخ كشيد و بخصوص نقش تبريز در آن دوران ستودني بود. زنان مسلمان تبريزي مقطع درخشاني از تاريخ را رقم زدند كه از آن جمله انجمن نسوان تبريز بود كه زنان با از خودگذشتگي و هوشمندي خاص خود همگام با مردان در اعتراضات ملي شركت كرده و به پشتيباني از آنان مبادرت مي كردند. در نمايش «مشروطه بانو» در آغاز به اين مسئله اشاراتي شده، ولي محور درام، يك انتقامجويي شخصي است و مطابق با آن داستان نمايش پيش مي رود نه استنادات تاريخي.
متأسفانه بايد گفت هنرمندان و بخصوص اكثريت هنرمندان تئاتر ما در بررسي و جلوه بخشيدن به مقاطع حساسي از تاريخ ايرانيان بر آنچه كوشيده اند مهجوريت بخشي بوده است و نه چيزي بيشتر از آن! نقش زنان در تاريخ انقلاب عدالتخانه مشروعه ما آن قدر عميق و وسيع بوده كه حتي گوشه اي از آن را هم نمي توان در اين نمايش ديد.
نكته مهم ديگر اينكه آنچه در واقع اصالت هاي اين انقلاب را به چالش كشيد و موجبات انحراف آن را فراهم آورد كنار گذاشتن مقاومت و پيش كشيده شدن بحث گفتگو و تعامل بود. اين امر منجر به تفرقه انداختن بين مبارزين و قائل شدن دو ديدگاه تندرو و كندرو در بين آنان شد. نكته اي كه حتي درباره تفاوت ها و چربش گفتمان از ديدگاه تئاتر و تعزيه در «مشروطه بانو» نيز ديده مي شود. يعني گفت وگويي كه به نتيجه مي رسد و پاياني خوش را براي نمايش رقم مي زند؛ پس از ديگر تحريفات تاريخ در اين نمايش زير سؤال بردن تعزيه و بخشيدن ابعاد منفي به آن است. حسين كياني در كارهاي گذشته اش نيز دين و مذهب را زير سؤال برده بود و با ديدگاه خاص آن موافق نبوده است و حالا هم با برداشت وارونه از تاريخ نهضت عدالتخانه مشروعه ، روايتي منطبق بر مشروطه انگليسي را رواج مي دهد.
چهارشنبه|ا|5|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]