واضح آرشیو وب فارسی:جهان نیوز: طرح تقسيم سوريه به چهار كشور كوچك
مفتي ارشد سوريه كه پسر او يكي از قربانيان ترور در سوريه است، از طرحي غربي خبر داد كه طبق آن سوريه به چهار كشور كوچك تجزيه ميشود.
به گزارش فارس، احمد حسون مفتي ارشد سوريه در گفتوگو با روزنامه الاهرام مصر به طرحي اشاره كرد كه مدتهاست براي سوريه آماده شده و طبق آن سوريه، يكي از مهمترين كشورهاي مقاومت در منطقه به چهار كشور كوچك تجزيه ميشود.
الاهرام در توصيفي از شخصيت حسون نوشت: خطي نازك احساس تو را به هنگام ديدن اين مرد دو نيم ميكند. اينكه دوستش داري يا نه. در ديدار اول دكتر احمد بدر الدين حسون مفتي سوريه شيخي عالم، بزرگ، عاقل و دوستداشتني به نظر رسيد. او ميگويد: حذف اختلافات يعني اينكه شما مقابل ابداع خدا ايستادهايد. و [قلب] انسان خانه مقدس خداست. در ساخت مساجد از هم پيشي گرفتيم اما ساجدان را رها كرديم. اگر خدا را در قلبت نيابي در كعبه هم نخواهي يافت. ما ابتدا بايد بيمارستان و مدرسه و كتابخانه بسازيم سپس ميشود نماز را هرجا خواند. ما امتي هستيم كه به خواب رفتهايم اما نخواهيم مرد. من درباه دانشگاه الازهر ناراحتم زيرا ما همديگر را در نمييابيم. من در مصر سلفيها، صوفيها و معتزلهها را ميديدم كه در كنار هم زندگي ميكردند و الان نميدانم ماها چگونه فكر ميكنيم. مسلمان حقيقي نميتواند قاتل باشد... من براي مصر نگرانم زيرا قلب عرب است. عزت مصر عزت عرب است و خوارياش خواري عرب.
شيخ حسون معتقد است: خبرنگار يا پيكي صادق است يا مسيلمه كذاب... ما جنگ مقدس نداريم. جنگ يا عادلانه است يا ظالمانه.. ما با ميليونها [دلار] مساجد را ميسازيم اما مردم اطرافش سرگردانند و بيسرپناه. من از كسي كه پسرم را كشت ميگذرم و از او گذشتم... شيخ شعراوي ميگفت كه آخر عمري در قيد و بند قرار گرفتم (منظورش وزير شدنش بود). امكلثوم (خواننده معروف عرب) را ديدم و از او درباره قطعه شعري پرسيدم كه عمر خيام سروده است... نهادهاي ديني را دچار سياستزدگي نكنيد.
الاهرام نوشت: اينها و كلمات ديگري كه ارائه خواهد شد انگيزهاي شد براي گفتوگويي با شيخ حسون. حتي وقتي كه در حلب بود. شهري كه 400 كيلومتري دمشق در شمال سوريه است. جايي كه او براي روزهاي مرخصي خود بدانجا رفته بود. ولي گفتوگوي سياسي كافي و شافي نبود. شيخ تلاش كرد از اعتقادش به آنچه كه درست است دفاع كند. قضاوت را به ادامه گفتوگو ميسپاريم.
وي گفت كه متولد سال 1949 از پدري از علماي حلب است كه پس از تحصيلات دبيرستان به مصر رفت و در دانشگاههاي آن تحصيل كرد و بهترين روزهاي عمرش را در قاهره گذراند. پاي درس شيخ عبدالحليم محمود و شيخ ابوزهره نشست. وي ميگويد كه انديشه باز خود را از مصر برگرفت. روزهايي كه الازهر مرد ميساخت. حتي سخنرانيهاي شيخ كشك لبخند روي لبهاي ما ميآورد و در خود چيزي نداشت كه سبب تنفر از او شود. بر عكس خطيباني كه امروز دل مردم را از كينه پر كردهاند.
* هميشه ميگوييد كه طرحي براي تقسيم سوريه هست. اين طرح چيست؟
به اسلامگرايان ميگويم كه احتياط كنيد... مواظب قدرتهايي باشيد كه براي تقسيم و تجزيه كشور از شما سواري نگيرند. طرح آماده اجراست... براي سوريه نقشه كشيدهاند كه به چهار كشور تجزيه شود. هر كشور يك محله ميشود كه يك امير دارد و ارتش. طرحي براي زدن 65 ايستگاه برق سوريه وجود دارد تا دو سال بدون برق در سوريه زندگي كنيم. مسئله مسئله تغيير نظام نيست. مسئله ويران كردن سوريه است. قانون اساسي جديد چيزي است كه كشور را تغيير خواهد داد و انديشه جديد فساد را شكست خواهد داد.
* در خطبههايتان گفتيد كه به شما پول پيشنهاد كردند كه از نظام حمايت نكنيد. ماجرا چه بود؟
به خانه كسي در دمشق دعوت شدم براي شبنشيني. برخي جوانان بيش از 10 ميليون دلار به من پيشنهاد كردند تا از سوريه خارج شوم و استعفا كنم و بيايم درباره فساد در سوريه صحبت كنم. گفتم ميخواهم برنامه شما را ببينم. من حاضرم تظاهرات شما عليه رئيس جمهور را رهبري كنم و خواستههاي شما را مطرح كنم... اما آنان چيزي جز شعار تحويل من ندادند.
* ولي معارضان درخواستهاي حقيقي مانند آزادي زندانيان و توقف كشتار و اجراي اصلاحات واقعي دارند.
روند اصلاحات الان در جريان است. بزودي تكميل ميشود... حزبي كه در انتخابات پيروز شود حق خواهد داشت دولت تشكيل بدهد. مادهاي كه در قانون اساسي حزب بعث را حاكم سوريه قرار ميدهد هم لغو ميشود. همه ما با اقدامات خشونتطلب مخالفيم ولي گروهكهاي مسلح هستند كه شهروندان را ميكشند و در سوريه آتش روشن كردهاند.
* شما به دفاع از نظام بشار اسد متهم هستيد.
ما از كسي كه مردم را ميكشد حمايت نميكنيم. ما از كسي حمايت ميكنيم كه اصلاحات ميكند و شيوه را تغيير ميدهد چه در دولت باشد چه در طرف ديگر. در ديدارم با مخالفان در خارج از سوريه، دعوتشان كردم به سوريه بيايند و گفتم كه وطن براي همه جا دارد. بياييد و ميهن خود را آباد كنيم ولي قبول نكردند. آنها به من ايراد ميگيرند كه به جريان خاصي وابسته نيستم. من مسلمان عرب هستم. الگويم سني و تعلقم شيعي است. ريشهام سلفي است و فرهنگم ملي است. ما هنوز بر اجراي گفتوگو مصريم ولي آنان گفتوگو را با نظام كنوني رد ميكنند.
* آيا درباره اصلاحات با رئيس جمهور بشار اسد صحبت كردهايد؟
رئيس جمهور بشار اسد را از نزديك ميشناسم. او قدرتطلب نيست زيرا او به من گفت كه آرزو ميكرد كه حكومت را رها كند و يك مطب چشمپزشكي بزند ولي مشكل اين است كه او ميخواهد سوريه را در ساحل امنيت ببيند.
* آيا رئيس جمهور براي انتخابات رياست جمهوري كانديدا ميشود؟
فكر نميكنم نامزد شود ولي اگر مردم خواستند چه؟... چه كند؟... دوست دارد كه اختيار را به مردم بدهد. احزاب حرف آخر را خواهند زد. بخصوص پس از لغو مادهاي كه حزب بعث را حزب حاكم سوريه ميداند.
* جريانهاي معارض سوريه از كجا آمدند حال آنكه سوري اساسا معارضي ندارد؟
آنچه در سوريه روي ميدهد اين است. جريانهايي خارج از سوريه بودند و بازگشتند. مانند جريانهاي ديني از جمله پدر معنوي اخوان المسلمون عبدالرحمن ابوغره كه گريست و گفت ما وطن خود را از دست داديم و از هجرانمان هم استفاده نكرديم. امروز وطنم را زيباتر از روزي كه تركش كردم ميبينم. افراد مسلحي در كشور هستند كه از ناامني موجود سوء استفاده كردند و مردم را ميترسانند و ارعاب ميكنند.
* معارضان را چگونه ميبينيد؟
يك معارض ديني هست يك معارض لائيك. با هيچ يك از اينها برخوردي ندارم. فقط گفتوگو. عليه هيچ يك يا افكارشان نيستم. همچنانكه لائيك را كه در خدمت ارزشها و ايمانم باشد انكار نميكنم. من براي اولين بار در سال 1968 منبر رفتم. دانش آموز دبيرستاني بودم. يك سال قبلش بازداشت شده بودم. زيرا عليه مردي در ارتش تظاهرات كردم كه به ارزشهاي ملت اهانت كرد. قبل از اشغال قدس 170 روز بازداشت بودم. ما هميشه هم حمايت نميكنيم بلكه به تصميمهاي اشتباه هم اعتراض ميكنيم.
* مشاركت خود در روند اصلاح را چگونه ميبينيد؟
در اين خصوص با مسئولان صحبت كردم و درباره آزادي شماري از بازداشتيها پادرمياني كردم. آنچه اكنون در سوريه در جريان است رقابت بر سر قدرت است تا ما از مقاومت باز بمانيم. من قبول نكردم كه عضو جماعت اخوان المسلمون شوم. گفتم كه من مفتي سوريه هستم اما جواب اين بود كه ما با تو هم ميجنگيم. عملا هم جنگيدند به اين عنوان كه من بخشي از دستگاه امنيتي هستم. مرا به قتل تهديد كردند حتي كسي را فرستادند كه مرا بكشد. با اين حال من به آنان گفتم كه به احزاب ديني اعتقادي ندارم. اسلام كشوري مدني تاسيس كردو نيروهاي سياسي اسلام [امروز] هم از دين عليه سادهدلان سوء استفاده ميكنند. همچنانكه در سوريه درگيري ديني مذهبي وجود ندارد. درگيري بر سر قدرت است.
* پسرتان ساريه چگونه شهيد شد؟
ساريه 21 سال داشت. دانشجوي دانشكده علوم سياسي. استادش به من گفت كه ساريه براي نماز ظهر اجازه خواست بعد از آن به سوي خودرو خود رفت و با يكي از استادانش به سوي حلب حركت كرد. هنوز صدمتر حركت نكرده بود كه دو گروهك مسلح سد راه آنان شدند. بعد از اينكه استادش زخمي شد تلاش كرد فرار كند و پنج قدمي رفت قبل از اينكه جنازهاش روي زمين بيفتد. روز خاستگارياش شهيد شد. من حاضر شدم بگذرم به اين شرط كه فورا سلاح خود را زمين بگذارند. من سلاحي ندارم پس چرا پسر من را كشتند. فرض كنيد من نظام را تاييد ميكنم. آيا اين جزاي موضع من است كه پسرم را بكشند؟ آنان فقط ميتوانند بپرسند كه چرا من در كنار نظام ايستادم و چرا از حكومت حمايت ميكنم. من هم بايد جواب بدهم و موضعم را شرح بدهد. حتي اگر موضع ما متفاوت بود بايد گفتوگو كنيم نه اينكه گلوله ميان ما حكم كند.
مشكل با مردم نيست. مشكل با كساني است كه دين را وسيلهاي كردهاند براي رسيدن به قدرت و به دست آوردن ترحم مردم. امروز به پدران اين افراد ميگويم كه من از شما گذشتم و از فرزندانتان گذشتم به شرط اينكه سلاح را زمين بگذاريد. من بر آنان حقي ندارم آنان هم فرزندان من و فرزندان اين ملت هستند. همين كه مادر ساريه براي پسرش گريه كرد بس است و نبايد مادران ديگر بگريند. ما به تسامح و گذشت نياز داريم و از اشتباه ديگران بگذريم. همچنانكه به كارخانهداران شهر حلب گفتم كه محل كار خود را تعطيل نكنيد زيرا كارگران شما به حقوق سر ماه خود نياز دارند... به كساني كه مردم را ميكشند ميگويم كه شما اشرار هستيد زيرا سرنگوني كشور را ميخواهيد. ما خواستار اصلاح با گفتوگو هستيم نه با مشاجره.
پنجشنبه|ا|29|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جهان نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]