تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835054061




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جدايي عاشقانه، خونبهای دختر بیمار


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جدايي عاشقانه، خونبهای دختر بیمار به توصيه پزشكان از خانواده همسر سابقم كمك خواستيم كه خوشبختانه خون يكي از برادران شوهر مرحومم پذيرفته شد. اما او در عين ناباوري شرايط عجيبي براي اهداي خون گذاشت و گفت: در صورتي حاضر است به دخترم خون بدهد و او را از مرگ نجات دهد كه من از همسرم جدا شوم. ایران: مرد عاشق به خاطر نجات جان دخترخوانده‌اش با چشمان اشكبار از همسرش جدا شد. زن و مرد ميانسال با چشمان اشكبار مقابل قاضي عموزادي رئيس شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته بودند. مرد چشمانش را به زمين دوخته بود و به آرامي گريه مي‌كرد. زن نيز با دستانش صورتش را پوشانده بود. قاضي پس از مطالعه اوراق پرونده از مژده خواست درباره علت جدايي‌شان بگويد. او نيز هق‌هق‌كنان گفت: آقاي قاضي به خدا زن بدبختي هستم. چرا كه يك بار به خاطر اعتياد شوهر اولم مجبور به طلاق شدم. اما پس از سالها عاشق مردي شدم كه بسيار دوستش دارم و مي‌دانم او هم عاشق من است. اما افسوس كه بايد از او نيز جدا شوم چرا كه جان دخترم در خطر است. مژده ادامه داد: 18 ساله بودم كه با اصرار و تحت فشارهاي خانواده با يكي از پسران محل با مهريه 150 سكه طلا پاي سفره عقد نشسته و پيوند زناشويي بستيم. اما پس از چندماه متوجه شدم او معتاد به هروئين است. چند باري در بيمارستان بستري‌اش كرديم تا شايد اعتيادش را ترك كند اما افسوس كه درمان نشد. سالها با بدبختي هزينه زندگي خود و دو فرزند خردسالم را تأمين كردم تا اين كه سرانجام در حالي كه دختر و پسرم 4 و 8 ساله بودند به خاطر فشارهاي روحي، رواني و مشكلات مالي با بخشيدن همه حق و حقوقم و دريافت حضانت فرزندانم، از همسر معتادم جدا شده و به خانه پدري بازگشتم. حدود 10 سال نزد خانواده‌ام زندگي كردم و بچه‌هايم بزرگتر شدند. در همين ايام متوجه شدم پدر بچه‌ها بر اثر اعتياد شديد فوت كرده است. تا اين كه به طور اتفاقي با مجيد – شوهر دومم- آشنا شدم. او برخلاف شوهر اولم مردي مهربان و دلسوز بود كه پس از مدتي با اطلاع كامل از شرايط زندگي‌ام به من پيشنهاد ازدواج داد. ابتدا به خاطر فرزندانم نپذيرفتم. اما سرانجام مهرش به دلم افتاد و پس از مشورت با فرزندانم و اعضاي خانواده‌ام به او جواب مثبت دادم. مجيد 4 سال از من كوچكتر بود و هرگز ازدواج نكرده بود. او عاشقانه بچه‌هايم را دوست داشت. به همين دليل هيچ‌وقت از زندگي مشتركمان بچه‌اي نداشتيم. همسرم نه تنها مرد خوبي براي من بلكه پدر خوبي براي فرزندانم بود و احساس مي‌كردم كه بعد از 10 سال تحمل سختي به ساحل آرامش زندگي خود رسيده‌ام. 4 سال از ازدواجمان مي‌گذشت كه به رفتارهاي پسرم مشكوك شدم، بنابراين همسرم را در جريان گذاشتم و با پيگيري‌هاي او متوجه اعتياد شديد پسرم به كراك شدم. به يكباره كاخ رؤيايي زندگي خود را ويران شده ديدم، اما با كمك و حمايت همسرم، پسرم را در كمپ ترك اعتياد بستري كرديم. خوشبختانه پسرم پس از چندماه سلامتي‌اش را به دست آورد. مجيد با بچه‌هايم خيلي مهربان بود، حتي پسرم را در شركت خودش مشغول كار كرد. زندگي خوبي داشتيم و من و بچه‌هايم در كنار مجيد، خودمان را خوشبخت مي‌ديديم. تا اينكه همسرم پيشنهاد داد براي پسرم زن بگيريم. ما با خوشحالي در جست‌وجوي دختري مناسب براي او بوديم كه ناگهان متوجه شدم اين بار دختر جوانم با فريب دوستان نابابش به مواد مخدر ـ كراك ـ اعتياد پيدا كرده است. در اوج ناراحتي و غم او را در يكي از كمپ‌هاي اعتياد بستري كرديم. متأسفانه به دليل اوج گرفتن اعتيادش معالجات خيلي مؤثر واقع نشد. همين اواخر دخترم را به بيمارستان منتقل كرديم كه پزشكان متخصص پس از انجام آزمايش‌هاي مختلف اعلام كردند خون دخترم عفوني شده و بايد عوض شود. در غير اين صورت مرگش حتمي است. ما براي تهيه خون جايگزين همه جا را جست وجو كرديم اما به خاطر مشكلات خاص دخترم به نتيجه نرسيديم. روزها به تندي مي‌گذشت و دخترم با مرگ مبارزه مي‌كرد كه با توصيه پزشكان من و برادرش و حتي همسرم آزمايش خون داديم تا شايد مشكل حل شود. اما متأسفانه شرايط اهداي خون نداشتيم تا اينكه به توصيه پزشكان از خانواده همسر سابقم كمك خواستيم كه خوشبختانه خون يكي از برادران شوهر مرحومم پذيرفته شد. اما او در عين ناباوري شرايط عجيبي براي اهداي خون گذاشت و گفت: در صورتي حاضر است به دخترم خون بدهد و او را از مرگ نجات دهد كه من از همسرم جدا شوم. بله عموي بچه‌ها قصد داشت به قول خودش انتقام چندين ساله خود و خانواده‌اش را از من بگيرد. با شنيدن اين حرف نااميد به خانه بازگشتم و موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم و او نيز در اوج ناراحتي تصميم‌گيري در اين باره را به عهده خودم گذاشت. سرانجام وقتي همسرم شرايط دخترم را حاد ديد پيشنهاد داد كه براي نجات جان او به طور توافقي از هم جدا شويم. در حالي كه عاشقانه همسرم را دوست دارم اما نمي‌توانم شاهد پرپر شدن دخترم باشم. 25 سال براي او زحمت كشيدم، با نداري و تنهايي آنها را به ثمر رساندم و شرمنده همسرم هستم، زيرا او بي‌منت تمام سختي‌ها را به دوش كشيد و همه جا همانند كوهي پشتم ايستاد و حتي يك بار از ناملايمات زندگي دم نزد و فرزندانم را همانند يك پدر واقعي بزرگ و حمايت كرد و از چيزي برايشان دريغ نكرد و تنها مي‌توانم بگويم كه شرمنده او هستم، زيرا مجبور به اين طلاق ناخواسته هستيم. مجيد نيز با تأييد اظهارات همسرش به قاضي گفت: «آقاي قاضي همسرم را عاشقانه دوست دارم اما نمي‌خواهم شاهد مرگ دختر خوانده‌ام باشم. من سال‌ها براي آنها زحمت كشيده‌ام و دخترم را نيز خيلي دوست دارم، حالا هم حاضرم تمام هستي و دارايي‌ام را فداي زندگي‌اش كنم». قاضي عموزادي پس از شنيدن اظهارات عجيب و تكان‌دهنده اين زوج و با توجه به اينكه آنها در همه مسائل با هم توافق داشتند به استناد دلايل و مستندات پرونده حكم طلاق توافقي آنان را صادر كرد تا زن با ارائه اين حكم به برادر شوهر سابقش، خون موردنياز دخترش را تهيه كند و او را از مرگ نجات دهد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 623]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن