واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: گام اول: اولين قدم در آموزش صداقت به کودک، معني کردن صداقت با الگو قرار دادن کسي است که با صداقت و درستي زندگي ميکند. افرادي که با شما در يک خانه زندگي ميکنند پشت اين درهاي بسته چشمانشان به شما خواهند بود. آنها مراقب رفتار شما هستند. اعمال و رفتار شما در موقعيتهاي مختلف و اينکه چگونه شما با شرايط زندگي کنار ميآييد، به خانوادهتان نشان خواهد داد که شما واقعا چهقدر روراست و صادق هستيد. اگر فکر ميکنيد ميتوانيد دروغهاي مصلحتي کوچکي بگوييد بدون اينکه روي افراد ديگر تاثيرگذار باشد، بايد بدانيد که هيچچيزي به اسم دروغ مصلحتي وجود ندارد و بچهها دروغ را از رفتار و چهرهتان ميخوانند. گام دوم: با شيوه تربيتي که براي فرزندتان انتخاب کردهايد، هماهنگ و يکجور باشيد. تربيت تامينکننده ساختار و ثباتي است که به فرزندان اجازه ميدهد احساس امنيت و حمايتکنند. بچهها بسيار باهوش هستند و درست همان جاهايي که با آنها صادق و روراست نبودهايد را خواهند ديد. گام سوم: تشويق کردن انتخابهاي مثبت و رفتارهاي درست، راهي فوقالعاده براي نشان دادن اهميت صادق بودن به بچههاست. وقتي فرزندانتان راست ميگويند و صادقانه رفتار ميکنند، به آنها جايزه بدهيد. اين آسان است که هميشه اشتباهات را به آنها گوشزد کنيم و بگوييم که کجا اشتباه کردهاند ولي بايد به فرزندان نشان داد که صادق بودن ارزش تحسين و ستايش را دارد و اگر خودشان به کار اشتباهي که انجام دادهاند اعتراف کردهاند با رفتار خود به آنها نشان دهيد که صداقتشان آنقدر براي شما مهم است که ميتوانيد از عمل اشتباه آنها چشمپوشي کنيد. اطلاعیه مدیریت سایت- دعوت به همکاری : سایت ایران سلامت , جهت تکمیل و توسعه بخش ها و فعالیت های مختلف ,از افراد علاقه مند دعوت به همکاری می نماید. از کودکستان تا کلاس دوّم دبستان، اغلب کودکان یک مرحله دروغگویی را می گذرانند.آنها ممکن است بسیار ناشیانه، و یا بسیار حرفه ای دروغ بگویند، امّا به هر حال مهمّ این است که دروغ می گویند. والدین همواره در برابر فرزندان دروغگو،دچار عجز و ناتوانی می شوند،زیرا نمی خواهند فرزندانی دروغگو پرورش دهند. امّا متأسفانه،اغلب ما والدین در وضعیتی بد و نامساعد قرارداریم، زیرا باید بگوییم که نمی دانیم آیا بچّه ها، به ما حقیقت را می گویند یا نه! به همین دلیل،اگر بتوانیم آنها را در حین این که دروغ می گویند،گیر بیندازیم،یا به قول معروف مچ شان را بگیریم،برای ما بسیار خوب است.امّا اگر به دروغگویی آنها مشکوک باشیم،باید تنها زمانی که آنها حقیقت را می گویند، از ایشان پرس و جو وبه موضوع رسیدگی کنیم.شاید این گونه تا حدودی موفقیت از آن ما باشد،و پیش بینی های ما درست از آب درآید.باید توجّه داشت که اگر ما درمورد،مسئله ای دو بار فرزندان خود را به ناحقّ متّهم کنیم،آن وقت آنها شروع می کنند به اثبات این نکته که حق با آنهاست،و این ما هستیم که دروغ می گوییم،چون به ناحقّ آنها را متّهم به کاری کرده ایم،که انجام نداده اند.بیشتر اوقات می شنوید که آنها با آه و حسرت می گویند:«حالا که باورنمی کنید،من این کار را نکردم،بسیار خب، بنابراین برایم دیگر فرقی نمی کند.از حالا به بعد من این کار را می کنم.»ما می توانیم با فرزندان خود در مورد مسئله ی دروغگویی آنها بحث و گفتگو کنیم.بدانید که گاهی از اوقات بعضی از شکّ و تردیدها به جا و کارساز است. هنگامی که با فرزند خود،در مورد دروغ مشکوکی صحبت می کنید،از این نکته اطمینان حاصل کنید که بعد از صحبت شما،آنها درباره ی کار خود فکر می کنند.یک راه کار مؤثر،این است که بگویید:« فکر می کنی من حرف ات را باور می کنم یا نمی کنم؟»اگر پاسخ فرزندتان این جمله باشد:«امّا من، حقیقت را می گویم.»بنابراین نباید او را متّهم کنید و به وی تهمت دروغگویی بزنید.هرگز کودکان را با واژه ی دروغگو مخاطب قرار ندهید،زیرا این کار،مانند این است که نارنجکی را میان دسته ای از سربازان کلاه سبز(کماندو)می اندازیم.بچّه ها هم مانند این سربازان،با تمام قوا در برابر ما موضع می گیرند و مبارزه می کنند.درواقع، آنها به جای این که حقیقت را بگویند،به سادگی از خود دفاع می کنند. حال اگر فکر می کنیم،کودکی دروغ می گوید،بهتر است به او بگوییم:«اگر حقیقت این است که تو می گویی،و من حرف تو را باور نمی کنم،پس این برای هر دوی ما ناراحت کننده است.امّا اگر دروغ است،و من هم حرف ات را باور نمی کنم،پس ناراحتی و تأسف کودک دوچندان است، زیرا درمی یابد که اولاً دروغ گفته است،و ثانیاً در کنار افرادی است که حرف اش را باور نمی کنند. بسیاری از والدین از گفتن جمله ی:«حرف ات را باور نمی کنم.»،به فرزندان خود وحشت دارند،آنها از این می ترسند که با گفتن این جمله، اعتماد و اطمینان متقابل شان از بین برود.امّا گفتن این جمله بسیار مفید و کارساز است.در برابر این جمله، بچه ها هیچ حرفی برای گفتن ندارند-آنها تنها می توانند از خود دفاع کنند.ما به هیچ وجه آنها را دروغگو خطاب نمی کنیم،تنها می گوییم که حرف شان را باور نداریم.این نحوه ی برخورد،آنها را به تفکّر وا می دارد. اگرچه مطمئن هستیم که فرزندمان دروغ می گوید،- البتّه اگر مچش را هنگام ارتکاب جرم گرفته باشیم!-سپس بحث و گفتگو در این مورد،بین ما تمام می شود.به طور مثال،می گوییم:«کِن،تو به صورت داگلاس زدی.برایم مهمنیست که تو چی می گویی،چون من دیدم که این کار را کردی،حالا می خواهی کارت را چه طور توجیه کنی؟»در این جا شما می دانید که این عمل اتفاق افتاده و کاری است که شده،و کودک شما مقصر است.تنها سؤالی که باقی می ماند،این است:«کودک در این باره چه تصمیمی می خواهد بگیرد و چه کار کند؟» معمولاً، صداقت و درستی، از نحوه ی برخورد و رفتار ما به فرزندان مان منتقل می شود، نه از طریق دستورات و امر و نهی ما،در این مورد باید کمی به عقب برگردیم،و الگوی رفتاریی را که از خود به بچّه ها ارائه داده ایم،مورد نقد و بررسی قرار دهیم.به این موضوع فکر کرده اید که آیا از فرزندان خود خواسته ایم،که به ما دروغ بگویند؟ آیا تا به حال پیش آمده وقتی که نمی خواهیم با کسی که تلفنی با ما تماس گرفته،صحبت کنیم،در گوش فرزند خود زمزمه کرده باشیم،«بگو، من خانه نیستم.»آیا فرزندان ما تا به حال شاهد این بوده اند که یکی از والدین با صدای گرفته و مریض،با فرد دیگری تلفنی صحبت کند و بخواهد مریضی اش را،عذر و بهانه ای برای نرفتن به سر کار قرار دهد؟آیا درست است که به خاطر عدم شرکت در یک وظیفه ی اجتماعی یا دینی و مذهبی، عذر به ظاهر موجه،ولی در اصل غیرموجه و دروغی بیاورید؟شاید این ها مسائل کوچک و پیش پا افتاده ای به نظر برسند،امّاتأثیرآنها، در کودکان بیشتر از تمام سخنرانی ها و اندرزهایی است که ما در مورد صداقت و درستی به آنها می دهیم. هنگامی که بچّه ها،حقیقت را می گویند،والدین پیرو فلسفه ی عشق و منطق،با حمایت و پشتیبانی خود،به فرزندان شان واکنش نشان می دهند:«برای این صداقت و درستی از تو متشکرم.مطمئنم که گفتن حقیقت به من برای تو خیلی سخت بود.درضمن می دانم که برایت چقدر سخت بوده،وقتی فهمیدی اشتباه کردی،درک می کنم،امّا بسیاری از والدین به فرزندان خود می گویند:«به نفع ات هست که راست اش را بگویی.»و بعد هم فرزندان خود را به خاطر اشتباهی که مرتکب شده اند،تنبیه می کنند.چنین اظهاراتی از سوی والدین،بسیار اشتباه است،زیرا اغلبِ کودکان زندگی را از دریچه ی چشم کوچک شان می بینند،و به زندگی نگاهی سطحی دارند. اگر بچّه ها به خاطر عمل خلاف و اشتباهی که مرتکب شده اند(دروغگویی)،یک ماه تنبیه شوند، روشن است که دیگر به نفع شان نیست،که بخواهند بار دیگر راست بگویند.باید گفت،که ما باید برای فرزندان خود بیشتر ناراحت باشیم، و با آنها همدردی نماییم،تا این که از دست شان عصبانی شویم.در این میان،پیامدهای رفتار نادرست کودکان،درس لازم را به آنها می دهد،نه تنبیهات سخت گیرانه ای که ما اعمال می کنیم. منبع: کتاب تربیت با عشق و منطق پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 929]