تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى طاووس بهشتيان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798100651




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سپهری از خطرناک‌ترین شاعران امروز!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سهراب سپهرى و فروغ فرخ زاد، از خطرناك‌ترین شاعران امروزند! سهراب سپهرى براى شاعرها خطرناك است و فروغ فرخ زاد براى شاعره‌ها. شعر شاعران جوان امروز...  زمانى كه نادر نادرپور سرپرستى گروه ادب امروز رادیو تلویزیون را به عهده داشت، مرا هم به همكارى دعوت كرد. یك شب در خانه نادرپور بودم. هشت كتاب سپهرى تازه درآمده بود. اولین بار بود كه همه اشعار یك شاعر نوپرداز در كتابى منتشر مى‌شد. نادرپور از این كار سپهرى خیلى خوشش آمده بود و مى‌گفت كاش كتاب من هم این طورى دربیاید. از من خواست كتاب را در برنامه «كتاب روز» رادیو معرفى كنم. مسئول این برنامه ابتدا حسین منزوى و بعداً احمد كسیلا بود. من مطلبى درباره هشت كتاب نوشتم.   نادرپور آن را خواند و گفت با خیلى از حرف‌هایت موافقم، اما اجازه بده این مطلب پخش نشود، چون سهراب دوست من است و آدم حساس و زودرنجى هم هست. نوشته اى را كه مى‌خوانید، همان مطلب است كه تقریباً بعد از سى سال براى اولین بار به جاى پخش از رادیو، چاپ مى‌شود. تاریخ نگارش مطلب18/5/1356 است. یعنى همان سال انتشار هشت كتاب. آن موقع من جوانى سى ساله بودم. جسارت‌ها و خامى‌هاى مرا مى‌بخشید. البته من حالا این طورى فكر نمى‌كنم.عمران صلاحى-25/2/1385 هشت كتابكلیات اشعار سهراب سپهرىناشر: كتابخانه طهورىسهراب سپهرى و فروغ فرخ زاد، از خطرناك‌ترین شاعران امروزند! سهراب سپهرى براى شاعرها خطرناك است و فروغ فرخ زاد براى شاعره‌ها. شعر شاعران جوان امروز را بیش از هر شاعرى شعر این دو شاعر تهدید مى‌كند. شاعر جوان بخت برگشته اى ممكن است اصلاً اشعار سپهرى را نخوانده باشد، اما وقتى منتقد ادبى، شعرش را مى‌شنود، مى‌گوید تحت تاثیر زبان سپهرى هستى! و شاعر جوان براى اینكه این وصله به او نچسبد، مجبور است راه طبیعى خود را فراموش كند و دنبال زبانى بگردد كه به هیچ كس شبیه نباشد. به همین دلیل شروع مى‌كند به بندبازى با كلمات. به طورى كه حرف‌هایش براى خودش هم نامفهوم مى‌شود! اگر شاعران جوان مى‌كوشند كه از زیر تاثیر سپهرى درآیند، سپهرى خودش اسیر خودش است و نمى‌تواند از زیر نفوذ شعر خودش درآید! بهتر است به جاى هرگونه مقدمه چینى هشت كتاب سپهرى را ورق بزنیم و مسیر شعرى او را بررسى كنیم. هشت كتاب نفیس‌ترین كتاب شعر امروز است و اولین كتابى است كه دربرگیرنده همه اشعار یك شاعر نوپرداز است. انتشارات طهورى كارش قابل تحسین است، اگرچه روى كتاب قیمت نزده است، گویا به هزار ریال آن را مى‌فروشد. اى كاش چنین كلیاتى از شاعران دیگر نیز منتشر شود. با در دست داشتن چنین مجموعه‌اى خیلى خوب مى‌توان كار یك شاعررا نقد و بررسى كرد. سهراب سپهرى در هشت كتاب به ترتیب تاریخ جلو رفته است. اولین كتابش «مرگ رنگ» نام دارد و ۲۶ سال پیش چاپ شده است. در این كتاب، سپهرى در آغاز راه است و زبانش شكل پیدا نكرده. و شعرش شبیه شعر بیشتر شاعران آن زمان است و در قالب چارپاره:نقش‌هایى كه كشیدم در روز،شب ز راه آمد و با دود اندودطرح‌هایى كه فكندم در شب، روز پیدا شد و با پنبه زدود*********دیرگاهى ست كه چون من همه رارنگ خاموشى در طرح لب استجنبشى نیست در این خاموشى:دست‌ها، پاها در قیر شب است   دو بندى كه خوانده شد از اولین شعر كتاب «مرگ رنگ» بود و نشان مى‌دهد كه شاعر از دیرباز با نقاشى و تصویرسازى الفتى داشته است. در شعرهاى كتاب «مرگ رنگ»، رنگى هم از اجتماع دیده مى‌شود:دست از دامان شب برداشتمتا بیاویزم به گیسوى سحرخویش را از ساحل افكندم در آبلیك از ژرفاى دریا بى خبر سهراب سپهرى غزل سرایى نكرده است، اما در اولین كتابش غزلى دارد در قالبى نو. درست مثل «غزل درخت» سیاوش كسرایى كه در آن، هم ردیف هست و هم قافیه و هم مصرع‌ها كوتاه و بلند شده اند. نام شعر «سپیده» است و گویى یكى از تابلوهاى نقاشى سپهرى است:در دور دستقویى پریده بى گاه از خوابشوید غبار نیل زبال و پر سپید.لب‌هاى جویبارلبریز موج زمزمه در بستر سپید.در هم دویده سایه و روشنلغزان میان خرمن دودهشبتاب مى‌فروزد در آذر سپید.همپاى رقص نازك نى زارمرداب مى‌گشاید چشم تر سپیدخطى ز نور روى سیاهى است:گویى بر آبنوس درخشد زر سپید.دیوار سایه‌ها شده ویراندست نگاه در افق دوركاخى بلند ساخته با مرمر سپید.   سپهرى كه امروز خیلى از شاعران تحت تاثیر زبان اویند، خودش هم زمانى تحت تاثیر زبان نیما بوده است. شعر «مرغ معما» این تاثیر را نشان مى‌دهد:دیرزمانى ست روى شاخه این بیدمرغى بنشسته كو به رنگ معماستنیست هماهنگ او صدایى، رنگى.چون من در این دیار، تنها، تنهاست. تاثیر نیما در شعر «روشن شب» بیشتر به چشم مى‌خورد. یك تكه از این شعر را مى‌شنوید:روشن است آتش درون شبوز پس دودشطرحى از ویرانه‌هاى دورگر به گوش آید صدایى خشكاستخوان مرده مى‌لغزد درون گور.دیرگاهى ماند اجاقم سردو چراغم بى نصیب از نور كه یادآور آن شعر نیما است كه مى‌گوید:بر مسیر خامش جنگلمانده از شب‌هاى دورادورسنگچینى از اجاقى خرد   در اولین كتاب شعر سهراب سپهرى از عرفان گرایى خبرى نیست و شعرها رنگ اجتماعى دارد و شاعر هنوز خود را نیافته است. شعرهاى «دنگ»، «نایاب»، «مرگ رنگ»، «دریا و مرد»، «نقش» و «سرگذشت» رنگى تند از نیما دارند. مخصوصاً این تكه از سرگذشت:صبح آن شب، كه به دریا موجىتن نمى‌كوفت به موجى دیگر،چشم ماهى گیران دیدقایقى را به ره آب كه داشتبر لب از حادثه تلخ شب پیش خبرپس كشاندند سوى ساحل خواب آلودشبه همان جاى كه هستدر همین لحظه غمناك بجاو به نزدیكى ومى‌خروشد دریاوز ره دور فرا مى‌رسد آن موج كه مى‌گوید بازاز شبى توفانىداستانى نه دراز.كتاب «مرگ رنگ» بیست و دو شعر دارد.  بعد مى‌رسیم به كتاب «زندگى خواب‌ها» كه بیست و چهار سال پیش به چاپ رسیده است و پانزده شعر دارد. سهراب سپهرى در این كتاب انگار خواسته است خود را از زیر نفوذ نیما برهاند. او حتى وزن نیمایى را كنار گذاشته است و شعرهایش در «زندگى خواب‌ها» وزنى خاص دارد. سپهرى در این كتاب یك پله بالاتر مى‌رود و كم كم به خودش نزدیك مى‌ شود. «فانوس خیس» شعرى از این كتاب است كه تكه اى از آن را مى‌شنوید (و حالا مى‌خوانید!):روى علف‌ها چكیده اممن شبنم خواب آلود یك ستاره ام كه روى علف‌هاى تاریكى چكیده امجایم اینجا نبود.نجواى نمناك علف‌ها را مى‌ شنومجایم اینجا نبود.فانوسدر گهواره خروشان دریا شست وشو مى‌كند.كجا مى‌رود این فانوس.این فانوس دریاپرست پرعطش مست؟   شعر معروف «لولوى شیشه‌ها» كه بارها آن را در جنگ‌هاى شعر امروز خوانده‌ایم، در همین كتاب است كه چنین آغازى دارد:در این اتاق تهى پیكرانسان مه آلود!نگاهت به حلقه كدام در آویخته؟ بعد كتاب «آوار آفتاب» است كه شانزده سال پیش چاپ شده است. بیشتر شعرهاى كتاب «آوار آفتاب» وزنى خاص دارند و گویى ادامه شعرهاى كتاب قبلى هستند. سپهرى از نیما كه دور مى‌شود، خودش را پیدا مى‌كند و خودش را كه پیدا كرد، دوباره به طرف نیما مى‌رود و عروض نیمایى. در كتاب «آوار آفتاب» دوباره شعرهایى به وزن نیمایى گفته اما زبانش دیگر زبان نیما نیست:شبنم مهتاب مى‌بارددشت سرشار از بخار آبى گل‌هاى نیلوفرمى‌درخشد روى خاك آیینه اى بى طرح.مرز مى‌لغزد ز روى دست.من كجا لغزیده ام در خواب؟مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه.برگ تصویرى نمى‌افتد در این مرداب.سپهرى در آوار آفتاب تصویرها و فضاهاى تازه اى دارد، مثل این:دستم را به سراسر شب كشیدم،زمزمه نیایش در بیدارى انگشتانم تراوید.كه یادآور دست كشیدن فروغ فرخ زاد است بر پوست كشیده شب.و یا این سخن از سپهرى:و سرانجامدر آهنگ مه آلود نیایش ترا گم كردم. كه یادآور«مه سنگین اوراد سحرگاهى» فروغ است با توجه به اینكه فروغ این شعرها را پس از سپهرى گفته است. در آوار آفتاب، با چنین تصویرهایى روبه رو هستیم:از آتش لب‌هایش، جرقه لبخندى پریددر هواى دوگانگى تازگى چهره‌ها پژمردبیایید از سایه روشن برویمبر لب شبنم بایستیم، در برگ فرود آئیم.صبح از سفال  آسمان مى‌تراودبى اشك، چشمان تو ناتمام است. نمناكى جنگل نارساست.سپهرى در آوار آفتاب كم كم به عرفان مى‌گراید:من به خاك آمدم و بنده شدمتو بالا رفتى و خدا شدى. آوار آفتاب سى و دو شعر دارد. بعد از آوار آفتاب، «شرق اندوه» است كه شانزده سال پیش چاپ شده است یعنى همان سال  كه آوار آفتاب چاپ شد. شاعر توضیح مى‌‌دهد كه شعرهاى آوار آفتاب سه سال پیش براى چاپ آماده بوده است، كه اگر این توضیح را هم نمى‌داد، فضا و بیان شعرها، تقدم زمانى آن را نسبت به شرق اندوه نشان مى‌داد. كتاب «شرق اندوه» بیست و پنج شعر دارد. سپهرى همیشه در كتاب‌هایش یكدستى را حفظ كرده است و این یكدست بودن در كتاب شرق اندوه بیش از همه كتاب‌هایش است. تمام شعرهاى این كتاب در یك وزن است. یك وزن عروضى خاص كه سپهرى با آن بازى كرده است.شاعر كه در شعرهاى آزادش به ردیف و قافیه چندان توجهى ندارد، در بیشتر شعرهاى این كتاب به ردیف و قافیه رو كرده است:مى‌رویید در جنگل. خاموشى رویا بودشبنم‌ها بر جا بود.درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشا تر، و خدا درهر... آیا بود؟خورشیدى در هر مشت. بام نگه بالا بودمى‌بویید، گل وا بود؟ بوییدن بى ما بود: زیبا بود.تنهایى، تنها بودناپیدا، پیدا بود«او» آنجا، آنجا بود.   «شرق اندوه» از بهترین كتاب‌هاى شعر سپهرى است. حسن او این است كه در هر كتاب گامى‌ به جلو برداشته است و در هر كتاب زبانى تازه داشته است. «صداى پاى آب» بهترین منظومه سهراب سپهرى است كه دوازده سال پیش در گاهنامه ادبى آرش چاپ شد و در كلیات سپهرى كتاب به حساب آمده است. سپهرى در این منظومه از زبان محاوره به طور معجزه آسایى استفاده كرده است. شعرش مثل حرف زدن شده است. به همان راحتى و روانى:اهل كاشانمروزگارم بد نیستتكه نانى دارمخرده هوشى، سر سوزن ذوقىمادرى دارمبهتر از برگ درختدوستانى، بهتر از آب روان با همین منظومه، سپهرى به عنوان شاعرى مستقل شناخته مى‌شود. شاعر، در صداى پاى آب به اوج شعر رسیده است و شعر آنقدر معروف است كه نیازى نمى‌بینیم تا قسمتى از آن در اینجا خوانده شود. «مسافر» نام منظومه دیگرى از سپهرى است كه یازده سال پیش در گاهنامه آرش چاپ شد. این منظومه، نوعى سفرنامه است و زبانى روان و راحت دارد، اما به پاى صداى پاى آب نمى‌رسد. حالا مى‌رسیم به معروف‌ترین كتاب سپهرى. به حجم سبز، كه سال‌ها نایاب بود و مشتاقان شعر به دنبالش بودند. «حجم سبز» ده سال پیش منتشر شد. هر شاعرى معمولاً با یك كتاب بیشتر شناخته مى‌شود. مثلاً احمد شاملو با «هواى تازه»، منوچهر آتشى با «آهنگ دیگر»، فروغ فرخ زاد با «تولدى دیگر» و یدالله رویایى با «شعرهاى دریایى». سپهرى هم شناخته شده‌ترین كتابش «حجم سبز» است. اوج كارهاى سپهرى را در این كتاب مى‌توان یافت. حجم سبز، خیلى از شاعران امروز را تحت تاثیر قرار داد. حتى خود سپهرى را! سپهرى كه در هر كتاب گامى ‌به جلو مى‌نهاد و از قالب كتاب قبلى درمى‌آمد، در آخرین كتابش درجا زده است. تحت تاثیر خود بودن، خطرناك تر از تحت تاثیر دیگران بودن است. تحت تاثیر دیگران بودن، نوعى حركت است، اما تحت تاثیر خود بودن معنایى جز سكون ندارد. «ما هیچ، ما نگاه» آخرین كتاب سهراب سپهرى است كه چهارده شعر دارد یعنى سپهرى در طول این ده سال چهارده شعر گفته است. «ما هیچ، ما نگاه» هم از نظر كمیت و هم از نظر كیفیت، براى سهراب سپهرى توقف است. اگرچه گهگاه روانى و سادگى و طنز «حجم سبز» را داشته باشد. خدا كند كتاب آخر سپهرى تتمه حجم سبز باشد و كتاب آینده او طرحى دیگر داشته باشد. با شعرى از كتاب «ما هیچ، ما نگاه» به برنامه امروز پایان مى‌دهیم:تنهاى منظرهكاج‌هاى زیادى بلند.زاغ‌هاى زیادى سیاه.آسمان به اندازه آبى.سنگچین‌ها، تماشا، تجرد.كوچه باغ فرارفته تا هیچ.ناودان مزین به گنجشك.آفتاب صریح.خاك خوشنود.چشم تا كار مى‌كردهوش پاییز بود.اى عجیب قشنگ!با نگاهى پر از لفظ مرطوبمثل خوابى پر از لكنت سبز یك باغ،چشم‌هایى شبیه حیاى مشبك، پلك‌هایى مرددمثل انگشت‌هاى پریشان خواب مسافر!زیر بیدارى بیدهاى لب رودانسمثل یك مشت خاكستر محرمانهروى گرماى ادراك پاشیده مى‌شد.فكرآهسته بود.آرزو دور بود.مثل مرغى كه روى درخت حكایت بخواند.در كجاهاى پاییزهایى كه خواهند آمدیك دهان مشجراز سفرهاى خوبحرف خواهد زد؟    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 970]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن