تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835195762
گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني فقط گفتم از شهرستان مهمان آمده. موقع برگشت یك چیزی بگیر كه جلوی غریبهها آبروداری كنیم. توی خانه چیزی نداشتیم. نمیشد غذایی كه خودمان میخوریم را جلوی مهمان رودربایستیدار بگذاریم. نمیدانستم میخواهد چنین بلایی سر خودش بیاورد وگرنه لال میشدم اگر میگفتم.» روزنامه کارگزاران در گزارشی با عنوان "چشمهای بازمانده در گور"، به بررسی چندین مورد خودکشی در میان کارگران پرداخته است. اسماعیل محمدولی مینویسد: در این گزارش خودكشی سه كارگر را روایت میكنم. هر كدام از این وقایع با فواصل زمانی و در نقاط مختلف كشور رخ دادهاند و در زمان خود به صورت گزارشهای مستقلی منتشر شدهاند. حالا پس از گذشت سالها با مدد گرفتن از حافظه و نوشتههای قدیمی سعی میكنم آنها را در آلبومی كنار هم بچینم و از میانشان تصویری مشترك نمایش بدهم. آنچه به عنوان «تصویر مشترك» برای روایت انتخاب كردهام نشان میدهد كه این سه كارگر (در حكم نمونه) ماهها بدون حقوق و در فقر كامل زندگی كردهاند، گرسنگی كشیدهاند و شاهد رنج عزیزانشان بودهاند اما فقط وقتی تصمیم به خودكشی گرفتهاند كه وجود انسانیشان را در خطر نابودی دیدهاند. شرم مثل عصب است. وقتی هنوز بدن را به واكنش وامیدارد یعنی بدن زنده است. شرم از مهمانان غریبه، شرم از دختربچه هفت سالهای كه شوق خریدن روپوش مدرسه را دارد، شرم از دیدن پینههای دست فرزند، شرم از پسر سربازی كه به خاطر كرایه ماشین هشت ماه به مرخصی نیامده و حتی حقوق ناچیز سربازیاش را هم برای خانوادهاش میفرستد. اینها نهایت طاقت انسانی است كه شرم را میشناسد. از این مرز جلوتر رفتن، انكار جایگاه انسانی است. این مرز را باید با معیار شرافت شناخت. در این گزارش از خودكشی این مردان شریف دفاع نمیكنم، اما میكوشم آن را درك كنم.تصویر اول؛ وقتی به كارخانه نساجی رسیدم دو ساعتی میشد كه جنازهاش را از طناب دار جدا كرده بودند. كسی، شاید یكی از همكارانش بالاخره او را به بیمارستان رساند. همه میدانستیم كه مرده است. سرش تقریبا از بدنش جدا شده بود و تنها به نسوج گردنش وصل بود. اما همكارش اصرار داشت كه او را به بیمارستان برساند. من اطراف سولهای خالی كه كارگر 40 ساله نساجی خود را حلقآویز كرده بود با معدود كارگرانی كه از تعدیل نیرو باقی مانده بودند صحبت میكردم. این كارگران را پس از تعطیلی كارخانه نگه داشته بودند تا از ابزار تولید محافظت كنند اما شش ماهی میشد كه هیچ حقوقی به آنها پرداخت نكرده بودند. ماجرا به اردیبهشت سال 83 باز میگردد. دقیقا وقتی كه ته ماندههای صنایع نساجی یكی پس از دیگری نابود میشدند، این صنایع قرار نبود تولید داشته باشند چون قیمت پارچههای چینی كه از طریق قاچاق وارد كشور میشدند از قیمت مواد اولیه تولید پارچه یعنی نخ ارزانتر بودند. مشخص بود كه تولید سودی ندارد و این كارخانهها باید تعطیل شوند. اما دولت نمیخواست هزینه اخراج هزاران كارگر نساجی را متحمل شود پس كارخانهها را به بخش خصوصی واگذار كرد تا آنها به ازای مالكیت رایگان زمین و ابزار تولید، دولت را از شر هزینههای سیاسی و اجتماعی اخراج نیروی كار این واحدها خلاص كنند. به ماجرای كارگری كه سرش هنوز به رگ و پی گردنش وصل بود بازگردیم. همكارش میگفت وقتی از اتاق مدیر كارخانه بازگشت من داشتم چای درست میكردم. صدایش زدم بیاید. گفت تا انبار میروم و برمیگردم. یك ساعت گذشت اما خبری نشد. رفتم دنبالش دیدم جنازهاش توی هوا تاب میخورد. با نردبان شش متر بالا رفته بود و طناب را به حفاظ سقف بسته بود. از آن فاصله كه خودش را رها كرد، گردنش طاقت وزن بدنش را نیاورد و كار تمام شد. كارگران هنوز نمیدانستند چرا اینطور غیرمنتظره خودكشی كرده است. مدیر كارخانه بلافاصله پس از مطلع شدن از خودكشی كارگر، كارخانه را ترك كرده بود. یكی از كارمندان دفتری میگفت به سراغ مدیر آمده بوده تا بخشی از حقوق معوقهاش را بگیرد. حتی التماس میكرد در حد 10 هزارتومان به او قرض بدهند. كارگری كه جنازهاش را پیدا كرده بود هم میگفت چند ساعت قبل از این اتفاق، همسرش تماس گرفته بود خبر بدهد كه در خانه مهمان دارند. دو روز بعد از حادثه با همسرش صحبت كردم. هنوز داغدار بود و انگار من بازجویی، چیزی باشم پاسخم را میداد؛ «من بهش حرفی نزدم. فقط گفتم از شهرستان مهمان آمده. موقع برگشت یك چیزی بگیر كه جلوی غریبهها آبروداری كنیم. توی خانه چیزی نداشتیم. نمیشد غذایی كه خودمان میخوریم را جلوی مهمان رودربایستیدار بگذاریم. نمیدانستم میخواهد چنین بلایی سر خودش بیاورد وگرنه لال میشدم اگر میگفتم.»تصویر دوم؛ روستای فدشك یك جایی وسط كویر است. حدود 45 كیلومتر با بیرجند فاصله دارد؛ پرت و دورافتاده و متروك. فردای روزی كه كارگر معدنی در حیاط خانهاش خودسوزی كرد به آنجا رفتم. توی حیاط هنوز بوی گوشت سوخته میآمد. شب قبل خانوادهاش هم نه از صدای فریاد مردی كه در آتش میسوزد، بلكه از بوی سوختن گوشت آدم زنده از خواب پریده بودند. با دكتر كشیك بیمارستان امام رضا هم كه حرف میزدم برایش عجیب بود كه چطور این مرد در هشیاری بیشتر از یك دقیقه سوختن بدنش را تاب آورده اما فریاد نزده است. همسرش، پیرزنی كه گریه صدایش را بریده بود، با كمك پسرش فهماند كه مرد كاملا ناامید شده بود. 17 ماه حقوقش را نداده بودند و او هیچ از دستش بر نمیآمد. هربار كه به سراغ طلبش از معدن میرفت او را به یكی از نهادها و سازمانهایی میفرستادند كه او حتی نمیتوانست تابلوی سردر ساختمانش را بخواند، چه رسد به كاغذبازیهای بیهودهای كه او را بیشتر از پیش گیج میكردند و ناامید. درك نمیكرد چرا بعد از 30 سال كاركردن در معدن باید برای گرفتن حقش از این اتاق به اتاق دیگر برود و حرفهای عجیب و غریب بشنود و آخر سر هم جواب سربالا بگیرد. پسر 16 ساله این مرد هم كنار كورههای آجرپزی كار میكرد یا برای پیمانكاری از كوه سنگ میكند و این قبیل كارها. میگفت: «دستهایم را از پدرم قایم میكردم. حرص میخورد وقتی پینههای دستم را میدید.» این مرد روز آخر زندگیاش به معدن رفته بود. همسرش كه او را همراهی كرده بود، میگفت وقتی داشتیم میرفتیم دخترم بهانه میگرفت كه یك ماه دیگر باید به مدرسه برود و روپوش ندارد. او به دخترم قول داد كه برایش روپوش مدرسه بخرد. به محل كارش كه رسیدیم به مالك معدن التماس كرد كه لااقل 50 هزار تومان از طلبش را بدهند. گفتند فردا بیا. از این فرداها زیاد شنیده بود. موقع برگشتن میگفت «خدا هم به این جور زندگی كردن من رضا نیست.»تصویر سوم؛ در خردادماه 86، كارگر كنفكار رشت پس از گذراندن یك نیم روز سرشار از تحقیر و كتك، به اندازه پول تاكسی از همكارش قرض گرفت تا سریعتر خود را به كارخانه برساند، طنابی به لولههای سقف گره بزند و باقی ماجرا. مالك خصوصی صبح آن روز با كمك نیروهای انتظامی، كارخانه را از ابزار تولید خالی كرده بود. كارگران 11 ماه بدون هیچ حقوقی سركرده بودند و اینك تنها امیدشان با فروش ابزار تولید كارخانه نابود میشد. همه میدانستند كار تمام است اما تنها كسی كه به وضوح پایان كار را دید، او بود. جنازه او را حوالی ساعت یك بعدازظهر پیدا كردند. در آن وقت كه خبر را به خانوادهاش رساندند همسرش در مزرعه همسایه كارگری میكرد، پسرش سرباز بود و چون پول مسافرت نداشت هشت ماه به مرخصی نیامده بود و از پادگان خارج نشده بود. خانه نیز در اجاره نهضت سوادآموزی بود. درآمد این خانواده از كارگری موقت زن، ماهی پنج شش هزار تومان حقوق سربازی پسر و ماهی 15 هزار تومان اجاره تنها اتاق خانه به نهضت سوادآموزی تامین میشد. دو روز پس از خودكشی كارگر كنفكار كه به سراغ خانوادهاش رفتم، همسرش وقتی اوضاع را شرح میداد بیمقدمه از من پرسید؛ «میدانی سیب زمینی كیلویی 600 تومان است؟» با یك حساب سرانگشتی میشد فهمید كه این خانواده بعد از 25 سال كاركردن حتی از عهده سیركردن شكمشان هم بر نمیآیند. این كریهترین چهره فقر است. همسرش میگفت؛ «یك وقتهایی در را كه باز میكردم میدیدم جلوی در ایستاده. خجالت میكشید در بزند و داخل شود. صبحها كه میرفت دنبال حق و حقوقش میگفت؛ انشاءالله امروز میشود. بعدازظهر دست خالی برمیگشت و جلوی در میایستاد.» آنچه فهمیدم این بود كه از زمان واگذاری كارخانه كنفكار به بخش خصوصی، در حدود سه سال این كارگران را در بلاتكلیفی نگه داشته بودند. 16 ماه بیمه بیكاری و وعده و وعید كه امروز و فردا كارخانه دوباره راه میافتد، پس از آن هم این كارگران 11 ماه بدون حقوق سپری كرده بودند تا اینكه متوجه شدند ابزار تولید كارخانه در حال فروش است. من میگویم ابزار تولید، شما هم میخوانید، اما ابزار تولید برای كارگری كه به امید كاركردن با آن زنده است فقط «كلمه» نیست، همه زندگی است. شاید آخرین گفتوگوی تلفنی كارگر كنفكار با پسرش، دو روز پیش از خودكشی برای درك «ابزار تولید» به ما كمك كند؛ «روز پنجشنبه از پادگان با پدرم صحبت كردم. از پشت تلفن معلوم بود كه حالش بد است. بریده بود انگار. میگفت شنبه میخواهند دستگاهها را ببرند. مادرت صبح تا غروب توی مزرعه مردم كار میكند، من هم هر روز میروم استانداری اما هیچ كس به ما جوابی نمیدهد. میگفت كار تمام است... هیچ كسی به داد ما نمیرسد. گفت دفترچههای تامین اجتماعی 11 ماه است كه تمدید نشده. اگر خواهرت مریض بشود كجا ببرمش؟ بعد گفت؛ من چه كار كنم با 48 سال سن؟ زمین دارم كه كشاورزی كنم؟ دیگر كجا كار كنم؟ به جوانها كار نمیدهند، به من كار میدهند؟ هی میگفت من چه كار كنم از این به بعد؟»درست در همین لحظه عجیبترین واكنشی كه انتظارش را میكشم به غلیان افتادن احساسات لطیف مخاطبان این گزارشها است. بیچارگی چاه بیته است. وقتی آدم بیپناهی در آن میافتد، میتواند سالها فرو برود و همچنان زنده باشد. آنكه تصمیمی برای نجاتش میگیرد، هر تصمیمی، مستحق ترحم من و شما نیست. این اوج میانمایگی است كه علت خودكشی را تنها در فقر این آدمها خلاصه كنیم و برایشان دل بسوزانیم. حتی برقراری ارتباطی میان خودكشی یك كارگر و خودكشی متعارف یكی از ما (آدمهای طبقه متوسط یا مرفه) میتواند نوعی از بدفهمی رایج و البته عامدانه برای شانه خالی كردن از بار مسوولیت باشد. نه. خودكشی این كارگران از روی انفعال و شاید ملال نیست. آنها تا جایی كه مرز انسان بودنشان مخدوش نشود، هرگز تصمیم به چنین اقدامی نمیگیرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]
صفحات پیشنهادی
اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني»
اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني»-اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني» اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني» ...
اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني»-اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني» اقتصاد - درباره «گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني» ...
گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني - اضافه به علاقمنديها
گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني-گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني دو روز بعد از حادثه با همسرش صحبت كردم. هنوز داغدار بود و انگار من بازجويي، چيزي باشم ...
گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني-گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني دو روز بعد از حادثه با همسرش صحبت كردم. هنوز داغدار بود و انگار من بازجويي، چيزي باشم ...
گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني
گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني-گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني فقط گفتم از شهرستان مهمان آمده. موقع برگشت یك چیزی بگیر كه جلوی غریبهها آبروداری ...
گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني-گزارشی از خودکشی سه کارگر ايراني فقط گفتم از شهرستان مهمان آمده. موقع برگشت یك چیزی بگیر كه جلوی غریبهها آبروداری ...
گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني - اضافه به علاقمنديها
گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني-گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني ۰۸ خرداد ۱۳۸۷ چهارشنبه 8 خرداد 1387.
گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني-گزارشي از خودكشي سه كارگر ايراني ۰۸ خرداد ۱۳۸۷ چهارشنبه 8 خرداد 1387.
به اعتراض اصولگرايان در مورد گزارش خودكشي سه كارگر ايراني
1 ژوئن 2008 – واكنش< سايت الف> به اعتراض اصولگرايان در مورد گزارش خودكشي سه كارگر ايراني-واكنش به اعتراض اصولگرايان در مورد گزارش خودكشي سه كارگر ...
1 ژوئن 2008 – واكنش< سايت الف> به اعتراض اصولگرايان در مورد گزارش خودكشي سه كارگر ايراني-واكنش به اعتراض اصولگرايان در مورد گزارش خودكشي سه كارگر ...
روايت غم انگیز خودكشي يك كارگر
روايت غم انگیز خودكشي يك كارگر همسر مرحوم حسني ميگويد: «اواخر دائم توي فكر بود. ... همسر حسني زن چهل سالهاي است كه چشمهايش از اشك سه روزه متورم شده و بين جملاتش سكوت .... سال گذشته كه براي تهيهي گزارشي از خودسوزي او به روستاي فدشك رفته بودم، .... چهارمين جلسهي هيات مديرهي انجمن ايراني مطالعات جامعهي اطلاعاتي برگزار ميشود ...
روايت غم انگیز خودكشي يك كارگر همسر مرحوم حسني ميگويد: «اواخر دائم توي فكر بود. ... همسر حسني زن چهل سالهاي است كه چشمهايش از اشك سه روزه متورم شده و بين جملاتش سكوت .... سال گذشته كه براي تهيهي گزارشي از خودسوزي او به روستاي فدشك رفته بودم، .... چهارمين جلسهي هيات مديرهي انجمن ايراني مطالعات جامعهي اطلاعاتي برگزار ميشود ...
ایلنا:8 کارگر در ایران خودرو کشته شدند / ایران خودرو: تعداد ...
ایلنا:8 کارگر در ایران خودرو کشته شدند / ایران خودرو: تعداد قربانی بیش از4نفر غلط است-حوادث ... به گزارش ایلنا، به گفته شاهدان این حادثه در زمان ورود کارگران شیفت شب کارخانه روی داد. ... اسامي كامل فيلمهاي خارجي نوروز شبكه يك و تمامي فيلم هاي نوروزي شبكه سه سيما اعلام شد. ... خودكشي دختر 20 ساله بينتيجه ماند · طرز تهیه رب .
ایلنا:8 کارگر در ایران خودرو کشته شدند / ایران خودرو: تعداد قربانی بیش از4نفر غلط است-حوادث ... به گزارش ایلنا، به گفته شاهدان این حادثه در زمان ورود کارگران شیفت شب کارخانه روی داد. ... اسامي كامل فيلمهاي خارجي نوروز شبكه يك و تمامي فيلم هاي نوروزي شبكه سه سيما اعلام شد. ... خودكشي دختر 20 ساله بينتيجه ماند · طرز تهیه رب .
خودکشی عامل بمب گذاری در استانبول
خودکشی عامل بمب گذاری در استانبول-خودکشی عامل بمب گذاری در استانبول مقامات ترکیه، فردی را که مسوول بمب ... به گزارش ایرنا، پایگاه خبری یورونیوز با اعلام این خبر افزود: 'ودات عجر' ۲۴ ساله یکی از اعضای شاخه تندرو حزب منحله کارگران کرد ترکیه(پ.ک. ... وی سه ماه پیش از مرز عراق وارد ترکیه شده بود.پ. ... [ارسال شده از: عصر ایران] ...
خودکشی عامل بمب گذاری در استانبول-خودکشی عامل بمب گذاری در استانبول مقامات ترکیه، فردی را که مسوول بمب ... به گزارش ایرنا، پایگاه خبری یورونیوز با اعلام این خبر افزود: 'ودات عجر' ۲۴ ساله یکی از اعضای شاخه تندرو حزب منحله کارگران کرد ترکیه(پ.ک. ... وی سه ماه پیش از مرز عراق وارد ترکیه شده بود.پ. ... [ارسال شده از: عصر ایران] ...
جهان پهلوان ؛ خودكشي يا شهادت؟ (2)
(2) مردم ايران در سوگ تختي قهرمان ساعت يازده صبح روز دوشنبه 18 دي ماه 46 خبر شهادت ... ساواك گزارش داد كه: "فخرالدين حجازي واعظ غيرمعمم در مسجد ارشاديه قلهك مطالبي در مورد ... يك كارگر خط لوله نفت ري در قهوهخانه جنب انبار نفت ري اظهار ميداشت كه تختي .... جمعآوري عكسهاي تختي را در سراسر كشور صادر ميكند و حتي پس از گذشت حدود سه ...
(2) مردم ايران در سوگ تختي قهرمان ساعت يازده صبح روز دوشنبه 18 دي ماه 46 خبر شهادت ... ساواك گزارش داد كه: "فخرالدين حجازي واعظ غيرمعمم در مسجد ارشاديه قلهك مطالبي در مورد ... يك كارگر خط لوله نفت ري در قهوهخانه جنب انبار نفت ري اظهار ميداشت كه تختي .... جمعآوري عكسهاي تختي را در سراسر كشور صادر ميكند و حتي پس از گذشت حدود سه ...
خودكشي دختر براي نجات پدر
جهان: دو هفته پس از اقدام به خودكشي، حال چنجين همچنان بحراني. ... او گفت پزشكان در دسامبر گفتند شوهرش به سرطان كبد مبتلا شده و سه ماه ديگر ... او ماه گذشته در بيمارستان با خواندن گزارش پزشكان پي به وخامت حال پدرش برد. ... از جمله كارگر بازنشسته 77 سالهاي كه به اين روزنامه گفت: من آدم سالمي هستم و ميل ... [ارسال شده از: عصر ایران] ...
جهان: دو هفته پس از اقدام به خودكشي، حال چنجين همچنان بحراني. ... او گفت پزشكان در دسامبر گفتند شوهرش به سرطان كبد مبتلا شده و سه ماه ديگر ... او ماه گذشته در بيمارستان با خواندن گزارش پزشكان پي به وخامت حال پدرش برد. ... از جمله كارگر بازنشسته 77 سالهاي كه به اين روزنامه گفت: من آدم سالمي هستم و ميل ... [ارسال شده از: عصر ایران] ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها