واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: تغییر در نقش زنان یکی از عمیق ترین پدیده های اجتماعی لیبرالیزم بعد از دهه ۶۰ بوده است. هر چند مردان نیز با این تغییرات درگیر بوده اند، اما در مطالعات مرتبط با چالش نقش های همسری و ترتیبات تقسیم کار در منزل، بیشتر زنان مورد توجه بوده اند. تغییر در نقش زنان یکی از عمیق ترین پدیده های اجتماعی لیبرالیزم بعد از دهه۶۰ بوده است. هر چند مردان نیز با این تغییرات درگیر بوده اند، اما در مطالعات مرتبط با چالش های نقش های همسری و ترتیبات تقسیم کار در منزل، بیشتر زنان مورد توجه بوده اند. در نتیجه، مشخص شده که زنان در بسیاری از نقش های متفاوت نظیر مادر کارگر، مادر مجری، ابر مادر (Super Mom) و مادر اوقات فراغت (Soccer Mom) ظاهر شده اند، بدون این که هیچ گونه تعدیل مشابهی برای تغییر کیفی واژه پدر صورت گرفته باشد؛ تعدیلی که در برابر این پدیده جدید، عکس العملی ولو اندک نشان دهد. همچنین در این مطالعات یک اتفاق بطئی دیگر در جریان است، بدین صورت که آن نقش هایی خیلی بیشتر تغییر یافته که مربوط به مادری و خانه داری تمام وقت بوده و این نقش ها در حال تبدیل به یک انتخاب هستند و دیگر وظایف و مسوولیت زنان آن طور که فرهنگ ها و فمینیسم سنتی به آن می نگریست، نیستند. براساس این تحقیقات یا حداقل با مفروضاتی که آنها پدید آورده اند، زنان فشار این تغییرات را تحمل کرده اند و به این وضعیت ادامه می دهند. اگر سازگاری با این وضعیت علی العموم برای آنان مشکل بوده، گرایش فرهنگی مردان مسلمان در خانواده های مهاجر، لایه دیگری از مشکلات را برای زنان مسلمان پدید آورده است. بنابراین مهم است پرسیده شود که: مردان مسلمان به چه میزان در بازار کار مشارکت دارند و آیا به تبع آن، هیچ تغییری در رویکرد مردان به مفاهیمی چون خانه داری، مراقبت از کودکان و مراقبت از بزرگسالان پدید آمده است. به غیر از بخشی اندک، تقریباً تمامی مسلمانان در خانواده هایی با حضور هر دو، والد و والده، زندگی می کنند. برخی خانواده ها به وسیله یکی از آنها سرپرستی می شود که در ۴ مورد از ۵ تا، آن فرد زن است. اغلب خانواده ها شامل زوجین، فرزندان و برخی شامل نزدیکان، معمولاً یکی از والدین دو همسر هستند. در تعداد قابل توجهی از آنها، زنان امور خانواده را می گردانند و در خارج از خانه هم کار می کنند تا به عنوان یک منبع درآمد مکمل یا دوتایی(Dual) به درآمد خانواده کمک کنند و در برخی موارد تنها منبع ارتزاق خانواده هستند. در این میان دو نکته قابل توجه است؛ اول، برخلاف تصوری که ما در آن با بسیاری از مردان مسلمان سهیم هستیم، اکثر زنان مسلمان حاضر در نیروی کار، زنان مجرد یا متاهلین فاقد بچه نیستند. آنها مادران کارگری هستند که فرزندان پیش دبستانی یا در سنین مدرسه در خانه دارند. براساس نتایج سرشماری، بیش از نیمی از زنان مسلمان (۵۷ درصد) نیروی کار در سال ۲۰۰۰، مادران بچه دار بوده اند. برای بسیاری از زنان، این موضوع خودخواسته است؛ یعنی تحقق بخشیدن به تمام توانایی هایشان به عنوان یک شخص. شکی نیست که دیگرانی هستند که به واسطه شرایط اقتصادی خانواده نظیر شوهری که بیکار است یا به اندازه نیاز خانواده درآمد ندارد یا به کمک همسر به مدرسه می رود تا تحصیلاتش را به روز کند، در فشار قرار دارند. وابستگی شوهر به همسر از طریق درآمد مکمل او یا فراهم آورنده نیازهای خانواده، نشان می دهد که خانواده مسلمان سنتی که در آن مرد تنها نان آور خانواده بوده تا چه میزان تغییر کرده است. در مقایسه با تمام مادران کارگر، نقشی که یک مادر مسلمان، ورای رشد و تربیت فرزندانش بازی می کند، آشکارتر می شود. نیروی کار مونث کانادایی عمدتاً (۵۱ درصد) شامل زنان فاقد فرزند در خانه است، در حالی که مادران در خانه فرزنددار نیروی کار موثر مسلمان تفوق دارند (۵۷ درصد). شکاف واقعی بین زنان مسلمان و کل زنان کانادایی از آنچه که تصویر بالا ارایه می دهد، عمیق تر است. این داده تنها شاغلانی را که حقوق به آنها پرداخت می شود، در برمی گیرد و شامل کارگران بدون پرداخت که در مشاغل خانوادگی کار می کنند و وجهی در قبال خدماتشان دریافت نمی کنند، نمی شود. زنان مسلمان بیشتری (در مقایسه با کل زنان) در این نوع فعالیت ها مشغول هستند، هر چند که قدر مطلق آن خیلی بزرگ نیست؛ در حدود یک درصد زنان مسلمان نیروی کار در مشاغل خانوادگی درگیر هستند و پولی برای خدماتشان دریافت نمی کنند. متوسط کانادایی ها ۶/۰درصد است. برای اجتماعات عقیدتی مذاهب جنوب آسیا کمتر از میزان مسلمانان گزارش شده است. این موضوع دو تفسیر دارد. به طور نسبی مشارکت بیشتر زنان مسلمان در کارهای بدون پرداخت، انعکاسی از طبیعت فعالیت های اقتصادی است که خانواده های آنها به آن مشغولند. به عنوان مثال فروشگاه های کوچک سرنبش که معمولاً خانوادگی هستند، نیاز به ساعات طولانی کار و اشتغال چندین عضو خانواده دارند. همچنین این نکته می تواند یک شاخصه از ارتباطات پیوسته تر خانوادگی یا تلاش برای به حداقل رساندن مواجهه زنان با غریبه ها باشد که کار کردن برای دیگران نتیجه منطقی آن است. اگر این مورد دوم درست باشد، تعداد زنانی که در مشاغل خانوادگی فعالیت می کنند، شاید در نتیجه واکنش به اقداماتی که علیه مسلمانان در سال های اخیر اتفاق می افتد، افزایش یابد. دوم، تعداد قابل توجهی از زنان مسلمان که در خارج از خانه کار می کنند، مادران جوان هستند و بیش از یک سوم (۳۶ درصد) آنها فرزندان در سنین پیش دبستانی دارند؛ در مقایسه با ۲۹ درصد کل مادران شاغل کانادا که فرزندان پیش مدرسه ای در خانه دارند. تقسیم کار در منزل اگر خانواده های مسلمان به عنوان یک واحد اقتصادی تغییر کرده اند، سوال محتوم این است که: آیا تغییرات مشابهی در مسوولیت های همسری در باب خانه داری، مراقبت از فرزندان و مراقبت از سالمندان که روی هم رفته مربوط به وظایف زنان در فرهنگ های پدرسالارانه می شود، اتفاق افتاده است. اطلاعات گردآوری شده از سرشماری برای پاسخ به این سوال طراحی نشده اند. منابع دیگری به این سوال خاص ارجاع می دهند، اما داده ها در ارتباط با وابستگی های عقیدتی و مذهبی به سادگی قابل اعتماد نیستند. در حالی که این داده ها به ما نمی گویند ترتیبات تقسیم کار در ارتباط با وظایف همسری در میان خانواده های مسلمان چگونه تغییر کرده است، محک خوبی فراهم می آورند تا بتوانیم درباره میزان زمانی که زوج های مسلمان دارای کارهای تمام وقت، به فرزندانشان اختصاص می دهند، کسب اطلاع کنیم. بحث زیر تمام زوج های کانادایی را که به مشاغل تمام وقت مشغولند و فرزندانی نیازمند مراقبت دارند، دربرمی گیرد. آمار پژوهش اجتماعی عمومی سال ۱۹۹۸ کانادا زمان مورد استفاده والدین کانادایی را با جزییات مورد بررسی قرار داده و دریافته که در خانواده هایی که مادران شاغل تمام وقت یک فرزند زیر پنج سال دارند، مادران پنجاه درصد بیش از پدران، با بچه زمان می گذرانند. دوم، در حدود نیمی از زمانی که پدر با فرزندش می گذراند، مادر هم حضور دارد. اما خیلی کمتر محتمل است که وقتی مادر در کنار بچه است، پدر، همسرش را همراهی کند. باید توجه کرد که اطلاعات بالا ارتباط واقعی پدران و مادران با فرزند را منعکس نمی کنند. آنها فقط به زمان هایی اشاره دارند که والدین با بچه ها هستند و این می تواند به معنی حضور والدین و فرزند در یک اتاق بدون هیچ گونه فعالیت درگیرانه با او باشد، یا مثلاً یکشنبه هایی را شامل شود که آنها با هم در اتومبیل نشسته اند تا بچه را به کلاس های مسجد ببرند و یا زمانی که مشغول هرس کردن علف ها و یا پارو کردن برف هستند. مطالعه حاضر، اولین کار انجام شده در این زمینه است. این مطالعه موضوعات بسیاری را آشکار کرده، اما نظیر هر تحقیقی، سوالات بیشتری را نیز مطرح ساخته است، به عنوان مثال این که: چرا این نیروی کار کیفی و متخصص در تکنولوژی های پیشرفته، در بازار کار مشارکت نمی کنند؟ این مساله تا چه حد یک پدیده فرهنگی است و ضعف های بازار کار چه نقش و تاثیری در آن دارد؟ آیا افزایش امکانات نگهداری از بچه ها، زنان مسلمان بیشتری را به پیوستن به نیروی کار ترغیب می کند؟ برای نرخ بالای بیکاری این نیروی کار ماهر و متخصص در اقتصاد علمی چه حسابی باز شده است؟ چرا بسیاری تنها مشاغل فصلی یا موقت دارند؟ آیا این مادران کارگرند که نمی خواهند کار تمام وقت انجام دهند یا کارفرمایان برای پیشنهاد کار تمام وقت به مادران بچه دار رغبت نشان نمی دهند؟ آیا تجارب زنان مسلمان متولد کانادا با همتایان مهاجرشان فرق دارد؟ آیا مادرانی که با فرزندان کوچک وارد بازار کار می شوند، بدون انتخاب و یا به دلیل نیازها و ضرورت های اقتصادی دست بدین کار می زنند؟ چرا محرک آنها ضرورت های اقتصادی است؟ آیا دلیل آن عدم توانایی همسران در تامین زندگی است؟ مادران مجرد چطور؟ مادران شاغل چگونه از پس کارهای خانه و کار خارج از خانه برمی آیند؟ آیا آنها ابرمادر هستند که می توانند هر دو کار را انجام دهند؟ ( www.tahlilerooz.ir )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 732]