واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با موسس ایرانی eBay قسمت دوم- مرور قسمت اولقسمت اول حرفهای پیر امیدیار، میلیاردر ایرانی الاصل و موسس سایت معروف eBay، به دوران کودکی او و علاقهاش به خرد و خاکشیر کردن ابزار الکترونیک و درس نخواندن و سرانجام رسیدن به ایده راهاندازی سایت eBay در سال 1995 اختصاص داشت. کل ایده eBay فقط برای کمک به آدمهایی بود که میخواستند با همدیگر در اینترنت داد و ستد کنند. مردم فکر میکردند این کار غیر ممکن است، آخر چطوری میتوانستند توی اینترنت به همدیگر اعتماد کنند؟ ولی این نگرانی احمقانهای بود، چون آدمها اساساً خوب هستند. این ایمان داشتن به خوبی ذاتی آدمها که احتمالاً از ریشههای شرقی امیدیار میآید، مهمترین نیروی جلو برنده او برای نوشتن برنامه این سایت و راهاندازی آن بود. اصلا تصور میکردی که این ایده کوچکت، این قدر بزرگ شود و آن هم با این سرعت؟ به هیچ وجه. اول کار من فکر میکردم توی سه سال ما فوقش هر ماه 20 تا 30 درصد پیشرفت کنیم. آخر هیچ تجارت دیگری را هم ندیده بودم که اینجوری رشد کند. البته به هر حال در هر تجارت تازه راه افتادهای آدم انتطار دارد که در مدت کوتاهی چنین رشدی را داشته باشد، ولی انتظار ندارد که این رشد سریع، مدت طولانی ادامه داشته باشد. کار به جایی رسید که حتی چند تا آدم خبره تجارت را آوردم تا این قضیه را بررسی کنند. ولی همه آنها هم میگفتند: «نه، نه، این رشد امکان ندارد با این سرعت بتواند ادامه پیدا کند.» ولی جالب توجه این بود که این اتفاق افتاد.
در انجام هر کاری، ناامیدی پیش میآید، شکستهای زیادی رخ میدهد و از اینجور چیزها. شما هم با این مسائل درگیر شدید؟ البته اگر چنین اتفاقهایی برای شما نیفتاده شاید بهتر باشد به جای پرسیدن سوال «چگونه با شکستها کنار آمدید؟»، بپرسیم که چگونه با موفقیتها کنار آمدید؟من به هر دوی این سوالها میتوانم جواب بدهم. من هر وقت به مساله موفقیت eBay فکر میکنم، میزنم به تخته تا eBay چشم نخورد! چون فکر میکنم ما برکت کارمان به خاطر حضور جمعی از آدمهاست که از ایده شکلگیری eBay استقبال کردند . کل ایده eBay این است که با دیگران جوری رفتار کنی که انتظار داری با خودت رفتار کنند. این جوری است که مردم میتوانند با یکدیگر تجارت کنند. برای همین این تجارت موفق ما بر پایه باورهای این آدمها رشد کرد و ما فقط این راه را مهیا کردیم و فرصت رشد را به آنها دادیم. البته موفقیت و پیشرفت زیاد، کلی هم چالش با خودش میآورد. ما در اواسط سال 1999 چند شکست نسبتاً اساسی داشتیم، همان زمانی که سیستم ما، 22ساعت از کار افتاد و بعدش هم دوباره 8 ساعت از کار افتاد ما آن موقع دیگر خیلی بزرگ شده بودیم و رسانهها ما را زیر نظر داشتند. برای همین این از کار افتادن سایت ما حسابی رفت توی بوق و کرنا. ولی من فکر میکنم شکست در این اندازه واقعاً مهم است و خوشحال هستم که خیلی زود در سیر تکاملیمان با آن روبرو شدیم. چون مگ که مدیر عامل eBay است، این واقعیت را متوجه شد که زیر ساختها و فنآوریمان مشکلات بحرانی دارد. شش یا نه ماه هم بیشتر طول نکشید تا ما توانستیم این مشکل را حل کنیم. برای همین من فکر میکنم این چالشها درعین حال که بحران ایجاد میکنند ولی مهم هم هستند. چون اگر از این بحران جان سالم به در ببری، قویتر میشوی. و این حرف کاملاً درست است. فکر میکنی eBay جاده ابریشم قرن بیست و یکم است؟ یعنی تجارت در آینده قرار است با این سرو شکل و از این راه انجام شود؟امید یار: من مردد بودم که بگویم eBay یا اینترنت راهی است که همه تجارتها بالاخره توی آن میافتند. ولی کاری که eBay انجام دادو ویژگی eBay، ساخت یک بازار جدید بود، چیزی که قبلاً وجود نداشت. یک بازار جهانی برای انواعی از کالا که معمولاً توی بازارهای کل و کثیف و گاراژها و جاهایی در این مایهها انجام میشد و شکلش از ابتدا اصلاً به همین صورت بود eBay شروع کاری بود که قبلاً وجود نداشت.میخواستم بگویم که همه تجارتها به سمت تجارت الکترونیک حرکت خواهند کرد. ولی نه هرگز این اتفاق نمیافتد. چون شما هنوز دوست دارید برای خرید توی پیادهروها راه بروید و هوا بخورید و هنوز دوست دارید بیشتر با مردم سرو کار داشته باشد. تجربه دنیای واقعی ارزش قطعی دارد که به این زودیها ارزش خودش را در بین مردم از دست نخواهد داد. مساله دیگری که تو باید با آن سرو کله بزنی، مسوولیت چیزهایی است که در eBay فروخته میشود. این حرفت ممکن است درست باشد که مثلاً 95 درصد مردم میتوانند قابل اعتماد باشند، ولی برای 5 درصد بقیه چه فکری کردهاید؟ من این شرکت را با این فکر تأسیس کردم که مردم اساساً خوب هستند. من ممنون این فکر هستم، چون آمار نشان میدهد که این فکر درست بوده است. عملاً 999/99 درصد معاملات ما بدون هیچ کلاهبرداری اتفاق افتاده است. در هر یک میلیون معامله، فقط 30 مورد بوده است که فردی دچار مشکل شده و گزارش کلاهبرداری داده است. البته مطمئنا مواردی هم بوده که طرف گزارش نداده است. ولی این چیزی فراتر از اکثریت مطلق یا بیشترین یا چیزی در این مایههاست. منظورم این است که این آمار یعنی عملاً همه معاملات بدون مشکل انجام شده است. البته الان همان طوری که تعداد کل معاملات دارد زیاد میشود (این چالش دیگری است که ما با آن روبرو شدهایم). تعداد کل مشکلات هم بالا رفته است. در نتیجه با توجه گستردهای که به eBay میشود، روزی نیست که روزنامه را باز نکنی و چیزی درباره آخرین مشکل مرتبط با eBay نخوانی. برای همین ما مجبور شدهایم استراتژی و سیاستمان را نسبت به چیزی که من در ابتدا ساختم، عوض کنیم و آن را متحول کنیم، یعنی از جامعهای که هر کسی پلیس خودش بود به سوی وضعیتی برویم که ما در آن نقش فعالتری برای کمک به شناسایی آدم بدها داشته باشیم.
اما با این حال و احوالات یعنی هنوز هیچ چیز از اعتمادت به ذات آدمها کم نکرده است؟ نه، این اولین بار است که ما گواه آماری بر ادعایمان داریم eBay. بازار باز گستردهای است و با این حال تنها 30 معامله از هر یک میلیون معامله با مشکل روبرو شده است! این اتفاق حیرتآور است. این نسبت از همان اولین باری که در ژانویه سال 1998 شروع به اندازهگیری کردیم، ثابت مانده است. آن موقع حدود 27 تا معامله در یک میلیون معامله بود. بنابراین حتی با این که تعداد معاملهها نسبت به آن موقع خیلی زیادتر شده، ولی این نسبت هنوز پابرجاست. به جوانی که پیش تو بیاید و بگوید من میخواهم کاری را که تو انجام دادی، انجام بدهم، چه چیزی میگویی؟خب، اگر آنها بگویند: من میخواهم دقیقاً همان کاری را که تو انجام دادی، انجام بدهم و با eBay رقابت کنم. من میگویم: فقط خود را به دردسر نینداز، کار روزانهات را ول نکن. این خیلی مهم است. بعد هم این که تو باید احساساتت را دنبال کنی. اگر به چیزی خیلی علاقه داشته باشی و سخت کار کنی، فکر میکنم موفق خواهی شد. ولی اگر تجارتی را شروع کنی به این امید که کلی پول پارو کنی، احتمالاً موفق نخواهی شد. چون این دلیل اشتباهی برای شروع یک کار تجاری است. تو باید واقعاً به کاری که داری انجام میدهی، باور داشته باش. باید آنقدر بهش علاقه داشته باشی که بتوانی زمان و تلاش لازم را برای رساندن آن کار به موفقیت، برایش کنار بگذاری. آن وقت است که به موفقیت خواهی رسید. نکته بعدی این است که وقتی تو به کارهای تمام و کمال آدمهای درست و حسابی نگاه میکنی، میگویی: پسر، این باید کلی سخت بوده باشد. ولی میدانی، وقتی به چیزی نگاه میکنی که به نظر سخت میرسد، احتمالاً ساده بوده و برعکس، وقتی به چیزی نگاه میکنی که به نظر ساده میآید، احتمالاً سخت بوده است. و تو هرگز متوجه نمیشوی کدام از اینها درست است مگر این که عملاً آن کار را انجام بدهی. برای همین فقط برو و آن کار را انجام بده، سعی کن و از آن یاد بگیر. تو در بعضی چیزها شکست خواهی خورد، این تجربه آموزندهای است که تو نیاز داری آن را با خودت ببری و در تجربه بعدیات استفاده کنی. نکته آخر هم این که به آدمهایی که بهشان احترام میگذاری و باور داری چیزی را که میگویند، میدانند، اجازه نده به تو بگویند این کار امکان ندارد. بیشتر وقتها آنها به تو میگویند این کار امکان ندارد و این فقط به خاطر این است که آنها جرات امتحان کردن آن را ندارند. منبع: هفته نامه کلیکمطالب مرتبط:پیر امیدیار؛ موسس ایرانی eBayبا PayPal آشنا شوید 15ریش سفید دنیای وب !ابلهانه ترین سوالات كاربران كامپیوتر در انگلیس بیل گیتس پاسخ میدهد : دفتر كار من چگونه است؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 662]