واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نشريه لوموند ديپلماتيك و سوال آغاز /۲۰۰۹ آيا امپراتوري آمريكا در سراشيبي سقوط قرار گرفته است ؟
سياسي. اقتصادي. فرهنگي
پاريس - نشريه لوموند ديپلماتيك در مقالهاي به قلم آلن گرش ( Alain ) GRESHبه بررسي موقعيت كنوني و روند رو به افول نفوذ و اقتدار آمريكا در جهان پرداخته است.
اين مقاله با طرح سوال اساسي اريك هاوبسباوم مورخ انگليسي آغاز شده است كه ميپرسد: آيا امپراتوري آمريكا، همچون بريتانياي پيش از آن ، در سراشيبي افول قرار گرفته است؟.
هاوبسبام در ادامه نوشته است: غروب وال استريت نماد برتري مالي ايالات متحده، صعود اقتصادي و مالي چين كه توانست با بهرهگيري از تقسيم بين المللي كار، رشد مستقلي را از سر گيرد و جنبشهاي قدرتمند چپ در آمريكاي لاتين ، هر كدام به روش خود ، گواه بر هم خوردن تعادل در روابط بينالمللي است و ژئو پوليتيك نويني كه مشخصهاش تعدد بازيگران پر نفوذ است ، جايگزين جهان تك قطبي شده است كه غرب بر آن فرمانروايي ميكرد.
نويسنده مقاله در ادامه با اشاره به بحران مالي كنوني در غرب نوشته است : حتي پيش از وزش توفاني كه جهان مالي را در هم نورديد، لابلاي اخبار روزنامهها ، چند خبر جلب توجه ميكرد.
شمار كاربران اينترنتي در چين از آمريكا بيشتر شده است. اين كشور تنها ۲۵درصد از ترافيك اينترنتي را به خود اختصاص ميدهد، درحالي كه اين رقم ۱۰سال پيش، بيش از نيمي از ترافيك بود. ابتكارات جان بخشي دوباره به دور مذاكرات بازرگاني بينالمللي دوحه با شكست روبرو شد كه يكي از دلايل آن عدم پذيرش چين و هندوستان براي فدا كردن كشاورزان فقير در قربانگاه تبادل آزاد كالا بود.
در جريان بحران گرجستان، روسيه با ناديده گرفتن اعتراضات ضعيف واشنگتن، از منافع ملي خويش در قفقاز دفاع كرد.
اين رخدادهاي گوناگون، نمونههايي از شكل بندي جديد روابط بينالمللي است . يعني پايان سلطه غرب كه از نيمه اول قرن ۱۹آغاز شده بود. تنها تاثيري كه سستي و ناتواني كنوني نظام مالي دارد ، تسريع جنبش عقب نشيني غرب است همچنين در اين مقوله هفته نامه آلماني - اشپيگل> در شماره ۳۰سپتامبر خود مطلب پايان تكبر و عنوان دوم خود را به نوشته آمريكا نقش سلطه گر اقتصادي خود را از دست ميدهد اختصاص داده است. كنايههايي كه تنها از عهده تاريخ ساخته است.
هاوبسبام در ادامه پس از ذكر عناوين اشپيگل ادامه ميدهد : چند سال پيش ، فرانسيس فوكويوما از پايان تاريخ از طريق پيروزي بلا متنازع مدل آمريكايي-غربي، سخن گفت و پس از نخستين جنگ خليج فارس(، (۱۹۹۰-۱۹۹۱ شماري از ناظرين، طليعه قرن ۲۱آمريكايي را گمان ميزدند.
۱۵سال بعد، با اجماع ديگري روبرو هستيم كه ظاهرا به واقعيت نزديك تر است. ما به يك جهان پسا آمريكايي وارد ميشويم. همان ونه كه در كتاب سفيد دفاع و امنيت ملي كه در ژوئن ۲۰۰۸توسط دولت فرانسه تدوين شده، آمده است، جهان غرب يعني عمدتا اروپا و آمريكا تنها دارندگان ابتكار اقتصادي و راهبردي به آن صورتي كه در سال ۱۹۹۴بودند، ديگر نيستند.
در اين كتاب درباره اين پرسش كه آيا جهان چندقطبي شده آمده است :
ترديدي نيست كه ايالات متحده براي سالهاي طولاني موقعيت ممتاز خود را و نه تنها در زمينه نظامي حفظ خواهد كرد. اما، اين كشور بايد ظهور مراكز جديد قدرت نظير پكن، دهلي نو، برازيليا و مسكو را در مد نظر بگيرد.
درجا زدن مذاكرات سازمان جهاني تجارت ( ,)WTOبا بن بست مواجه شدن، بحران هستهاي ايران ،عواقب غيرمترقبه مذاكرات با كره شمالي مويد اين نكته است كه ايالات متحده حتي با همپيماني اتحاديه اروپا قادر به تحميل نقطه نظرات خود نيست و براي حل بحرانها به همدستان و شركاي ديگري نياز دارند.
ميتوان به اين قدرتهاي جديد، مجموعهاي از بازيگران ديگر را افزود كه ريچارد هس يك مسئول بلند پايه دولت بوش پدر و نيز وزارت خارجه دولت كنوني و رئيس شوراي روابط خارجي (نيويورك) آنها را جهان غير قطبي معرفي مي كند.
وي با آميختن چند نهاد مانند آژانس بينالمللي انرژي، سازمان همكاري شانگهاي ، سازمان بهداشت جهاني و سازمانهاي منطقه اي، شهرهايي چون شانگهاي، سائوپولو؟ رسانههايي از الجزيره گرفته تا , CNNميليشياي حزب الله و طالبان ، كارتلهاي قاچاق مواد مخدر و سازمانهاي غير دولتي نتيجه ميگيرد كه جهان امروز، بيشتر با قدرتي پراكنده روبرو است تا يك قدرت متمركز و هر چه باشد، دولتهايي كه افول آنها زير ضربههاي كاري جهانيسازي پيش بيني شده بود ، در جستجوي -مكاني امن> هستند.
چين، هند، روسيه و برزيل با تكيه بر بلند پروازيهاي خود نظم جهاني اي را كه درصدد انزواي آنان بود ، زير سوال ميبرند. كشورهاي ديگري از ايران تا آفريقاي جنوبي، ملل آمريكاي جنوبي و اندونزي البته با بردي كمتر، مصممانه از منافع خود دفاع ميكنند.
هيچ يك از اين دولتها ، از ايدئولوژي كلي نظير اتحاد شوروي الهام نمي گيرند. هيچكدام خود را به عنوان الگوي بديل معرفي نميكنند. همه آنها كم و بيش اقتصاد بازار را پذيرفته اند. ولي هيچكدام حاضر به كوتاه آمدن در قبال منافع ملي خويش نيستند.
هر كدام، پيش از هر چيزي براي كنترل مواد معدني اوليه و نخست نفت و گاز كه بيش از پيش گران تر و كمياب تر شدهاند و براي حفظ ظرفيت تغذيه جمعيت خود ، آن هم با محصولات كشاورزي ناكافي و زير تهديد گرم تر شدن هواي كره زمين مبارزه ميكنند.
آنان از منافع ژئوپوليتيك خود دفاع ميكنند كه بر بينش سياسي و تاريخي بسيار طولاني متكي است. مثل تايوان و تبت براي چين، كشمير براي هند و پاكستان، كوزوو براي صربستان و كردستان براي تركيه. اين كشمكشها نه تنها درجهانيسازي حل نشده بلكه بر عكس، بيش از هر زماني تودههاي گسترده را بسيج كرده و خبري از فروكش كردن نيست.
در بخش ديگري از اين مطلب آمده است : با نگاهي ساده به نقشه جهان در مييابيم كه بخش اعظم اين تنشها حول قوسي از بحرانها حلقه زده كه به قول كتاب سفيد، از اقيانوس اطلس تا اقيانوس هند كشيده شده است .
نويسندگان كتاب سفيد عليه خطر جديد و ارتباط كشمكشها كه ميان خاور نرديك و ميانه و منطقهاي از پاكستان تا افغانستان در حال شكل گرفتن است، هشدار ميدهند. وجود برنامههاي عموما مخفي در مورد سلاحهاي هسته اي، شيميايي و بيولوژيك بر وخامت اين خطر ميافزايد،
در حاليكه كشورهاي اين مناطق ، آشكارا يا در خفا، در حال دسترسي به توان نظامي متكي بر صنايع موشكي و هوائي در مقادير زيادند. خطر سرايت بيثباتي عراق، كه بين رقباي قومي و فرقهاي تقسيم شده است، به سراسر خاورميانه وجود دارد.
نا ثباتي در اين قوس جغرافيائي ميتواند مستقيم يا غير مستقيم منافع ما را به خطر اندازد. كشورهاي اروپايي به عناوين مختلف در چاد، فلسطين، لبنان، عراق و افغانستان حضور نظامي دارند. در چنين شرايطي، احتمال دارد در آينده، اروپا و از جمله فرانسه براي كمك به پيشگيري يا حل بحران ها، بيشتر در سراسر اين ناحيه در گير شوند.
. . . . بزرگترين بخش منابع نفتي جهان در اين منطقه قرار دارد، در شرايطي كه بهاي بشكه نفت به رغم كاهش در روزهاي اخير بسيار بالاست ، بر موقعيت راهبردي خاورميانه بزرگ ميافزايد.
اين امر حضور متمركز نيروهاي نظامي غرب در منطقه، از عراق تا چاد، از افغانستان تا لبنان را توجيه ميكند. پديدهاي كه از زمان پايان جنگ جهاني دوم سابقه ندارد. ايالات متحده با قرار دادن همه اين كشمكشها در چارچوب جنگ با تروريسم ، به ايجاد يك مقاومت جهاني كمك كرده است، جهاني كه غالبا مركب، چند پارچه و منشعب ميباشد و تنها چيزي كه آن را متحد ميسازد، مخالفت با سلطه آمريكا است.
اين مقاومت در زمينه حياتي اقتصاد نيز جلوه گر است. بر خلاف بحرانهاي پيشين، توفان مالي كنوني موجب انزواي نهادهاي بينالمللي نظير صندق بين المللي پول و بانك جهاني ميشود.
در آغاز اين هزاره ، كشورهاي بسياري مانند روسيه، تايلند، اندونزي و غيره تصميم گرفته بودند براي رها شدن از اصول متعارف تحميلي سازمانهاي بين المللي، بدهي خود را به صندوق بينالمللي پول، پيش از موعد پرداخت كنند.
نويسنده در قسمت ديگري از مقاله خود به ديدگاههاي اوبر ودرين وزير پيشين امور خارجه فرانسه اشاره ميكند و به نقل از وي مينويسد : غرب، انحصار تاريخ يعني انحصار داستان بزرگ را از دست داده است. تاريخ جهان، بگونهاي كه دو قرن پيش ابداع شد، به پيشرفت و برتري اروپا محدود است.
پيشروي بسوي جهان چند قطبي ، ممكن است به عنوان بختي براي پيشروي بسوي فراگيري واقعي تلقي شود.اما اين امر همچنين گاهي واكنش ترس در غرب مي انگيزد.
نويسنده در ادامه مطلب خود هر چند بيشترين دليل شروع و ادامه زوال سلطه گري آمريكا و غرب را انحصار طلبي آنان ميداند ولي ضمن وارد كردن توهين و اتهاماتي به مخالفان اين سلطه جويي مينويسد: جهان بيش از بيش تهديدآميز است، ارزشهاي ما از هر سو، از سوي چين و روسيه و اسلام مورد يورش قرار گرفته و ميبايست تحت لواي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) ، عليه وحشيهايي كه در صدد نابودي ما هستند، جنگ صليبي جديدي راه انداخت . اين نسخه ، اگر مراقب نباشيم، به پيشگوئي كه خود به خود به واقعيت مي پيوندد بدل خواهد شد.
شنبه 7 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]