لاريجاني: فكر شهيد مفتح فكري عميق و بزرگ بود فرقان يكي از نمادهاي گروه التقاطي بود

واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: لاريجاني: فكر شهيد مفتح فكري عميق و بزرگ بود فرقان يكي از نمادهاي گروه التقاطي بود

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: مجلس

رييس مجلس شوراي اسلامي فكر شهيد مفتح را فكري عميق و بزرگ خواند و علت ماندگاري فكر وي و ديگر روحانيون هم رزم وي را ناشي از آن دانست كه توجه به اطراف داشتند وفكر آنها ساعتي ولحظه‌اي نبود.

به گزارش خبرنگار پارلماني خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دكتر علي لاريجاني در مراسم بزرگداشت سالگرد شهادت آيت الله مفتح كه شب گذشته در مسجد قبا برگزار شد، با اشاره به سنت پسنديده‌ي بزرگداشت شهداي انقلاب اظهارداشت:‌ اين جلسات باعث بيداري انسان مي‌شود و دستاورد بزرگي است؛ چرا كه علاوه بر به ياد آوردن گذشته و مشاهده‌ي آنچه مردان خدا در راه سلوك گذراندند، نفس اين جلسات انسان را به خود فرو مي‌برد.

وي با يادآوري اين‌كه 29 سال از شهادت آيت الله مفتح گذشته است، گفت: مهم آن است كه بدانيم شهيد مفتح در چه شرايطي زيست و فوايد سلوك و انديشه‌ي او را بيابيم.

لاريجاني افزود: شهيد مفتح و دوستانش گروهي ممتاز در كشور طي دهه‌ي 40 تا 50 و تا زمان شهادتش بودند و وي و دوستانش نمايندگي حلقه‌ي فكري روحانيت را بر عهده داشتند به طوري كه جمع شهيد مطهري ، بهشتي ، مفتح ، آيت الله خامنه‌اي و آيت الله هاشمي رفسنجاني تيمي از روحانيت بودند كه پيگير روحانيت بودند، جريان روحانيت تشيع در همه‌ي كشور جرياني بالنده بود و اينها نمادي از طبقه‌ي فكري روحانيت بودند كه ارتباط بدون واسطه‌اي با رهبري انقلاب و حضرت آيت الله خامنه‌اي داشتند.

رييس مجلس شوراي اسلامي با بيان اين‌كه جريان روحانيت جريان نسبتا موفقي بود،افزود: آنها توانستند يك نظام استبدادي را با بسيج مردم از سر راه بردارند و با آمريكا و اسراييل و نمادهاي استكبار مبارزه كردند و در زماني كه ايران در دست آمريكايي‌ها بود و 60 هزار مستشار آمريكايي در ايران بودند روحانيون كار موفقي را انجام دادند به طوري كه يك ضلع اقدامات آنها مبارزه با رژيم ديكتاتوري شاه بود و ضلع ديگر آن مبارزه مستمر با آمريكا، اسراييل و صهيونيست و دفاع از ملت فلسطين بود.

لاريجاني همچنين با تاكيد بر آن‌كه اقدامات روحانيون مبارز چيزي ساده نبود، گفت: اقدامات آنها نشان‌دهنده‌ي نوعي بيداري بود به طوري كه علما و روحانيت دلشان براي مردم فلسطين مي‌تپيد و اين در حالي بود كه خود زير فشار ديكتاتوري بودند. پس اين احساس حساسيت نسبت به امت اسلامي نشان‌دهنده‌ي بلوغ فكري اين دسته از مبارزان بود. مثلا شهيد نواب صفوي حتي نسبت به طرفداران فرانسوي‌ها در كشورهاي آفريقايي نگران بود و اين نشان‌دهنده‌ي بلوغ فكري است؛ چرا كه اين شرايط را در همه‌ي كشورهاي اسلامي نمي‌يابيد و اين جريان كه نماد شهداي روحاني همچون مطهري ، بهشتي و مفتح بودند، جريان نسبتا موفقي را راهبري كرده‌اند.

وي با اشاره به اهداف جريان روحانيت يادآور شد: مفتح در سخنراني سال 51 در محور گمشده‌ي ما چيست در شهرستان دماوند زوايايي از مبارزه را باز مي‌كند و در حالي كه در آن زمان بايد به تلويح سخن گفته مي‌شد، يكي از اضلاع سخنراني وي موضوع مبارزه با رژيم ديكتاتوري شاه است و در آنجا رهبري حضرت امام(ره) را به نحوي عنوان مي‌كند، البته با صراحت نمي‌شد گفت و همين قدر كه ايشان در سخنراني‌هايشان بيان كردند باعث مي‌شد مرتب به زندان مي‌رفتند و تبعيد مي‌شدند و در ادامه‌ي روند اين سخنراني‌ها مفتح نگراني نسبت به آينده‌ي مسلمانان و رفتار آمريكايي‌ها در بلاد اسلامي و رفتار صهيونيست‌ها نسبت به مسلمانان فلسطين را بيان مي‌كرد و اين نشان مي‌دهد كه اين مسائل كاملا براي ايشان جدي بود به طوري كه سرنوشت ملت مسلمان و نوع رفتار آمريكايي‌ها و صهيونيست‌ها نسبت به مسلمانان از دغدغه‌هاي مفتح بود.

رييس مجلس شوراي اسلامي در ادامه يكي از نكات قابل توجه در زندگي شهيد مفتح و ساير هم‌رزمانش را وجود جريان‌هاي مهم سياسي در آن زمان دانست و گفت: برخي از اين جريان‌ها از نظر، نظري قوي بودند و برخي ديگر چنين قدرتي را پيدا نكردند، يكي از اين جريان‌ها جريان ليبراليستي ، ايران‌گرايي و ملي‌گرايي بود. اين جريان نسبتا قوي بود و بعد از نهضت مشروطه در ايران شكل گرفت و شامل طيفي گسترده بود و در زمان اين روحانيون جريان ليبراليستي جرياني زنده بود.

وي گفت:‌ هدف روحانيون اين بود كه جرياني فعال باشند و در پي آن يك جوان مسلمان در دانشگاه بتواند از فكر اسلامي دفاع كند و يكي از كارهاي مهمي كه اين چند شخصيت مهم روحاني در صدر انقلاب داشتند، ايجاد جريان فكري بالنده اسلامي بود كه جوانان بتوانند روي پاي خود بايستند.

لاريجاني همچنين با اشاره به وجود جريان عميق كمونيستي توده‌ها و فدائيان خلق در زمان اين روحانيون شهيد ابراز داشت: اين جريان ماركسيستي خيلي سست نبود و ريشه‌هايي در جريان روشنفكري كشور داشت به طوري كه از زمان جنگ جهاني اول سال 1914 تا سال 1918 كه قسمتي از كشور ما اشغال شده بود اين جريان آرام آرام در كشور ما رشد كرد و دكتر اراني اولين كسي بود كه خشت تفكر ماركسيستي را در ايران گذاشت و حلقه‌ي 53 نفر مشهور كمونيست را تشكيل داد كه به دنبال ارائه‌ي بيانيه‌اي اين افراد تيم فكري جريان ماركسيستي را تشكيل دادند كه البته همه‌ي آنها كمونيست نبودند و برخي از آنها تنها طرفداران اراني بودند و در اواخر اين جريان نماز هم مي‌خواندند. اما گرايش سوسياليستي وچپ داشتند .

لاريجانياضافه كرد: در ادامه در سال 1320 حزب توده آغاز به كار كرد كه شاخ و برگ زيادي داشت به ويژه در زماني كه كمونيست‌ها بخشي از كشور را اشغال كرده بودند آنها به اين طيف سياسي ايران كمك بسياري مي‌كردند. به طوري كه زماني استالين مرد آنها ميتينگ‌هاي وحشت‌آوري در خيابان‌هاي تهران گذاشتند. به طوري كه آنها آدم‌هاي زيادي را به خيابان‌هاي تهران آوردند و اين نشان مي‌دهد كه بي‌ريشه نبودند ودر آن زمان يكي از نگراني‌هايي كه مرحوم آيت الله كاشاني و نواب صفوي داشت، اين حزب با شعارهاي ماركسيستي جاذبه ايجاد مي‌كرد و البته بعدها اين حزب نيز انشعاب‌هاي زيادي پيدا كرد به طوري كه گروهي از آنها فدائيان خلق را تشكيل دادند.

وي افزود: جريان كمونيستي در زمان آيت الله مفتح و بهشتي وجود و حيات داشت و حضور آن در ادبيات روشنفكري قابل قبول بود و آنقدر اين جريان در دانشگاه‌ها عميق بود كه جريان مجاهدين خلق در آن زمان بود و آخر‌الامر صورت خود را به سمت ماركسيست‌ها بردند و آن جريان تغيير ايدئولوژي ماركسيستي را پذيرفتند. و اين جريان در ميان روشنفكران شكل گرفت، اما در ميان توده‌ها نقشي نداشتند چرا كه مردم مسلمان در ايران تابع مراجع تقليد بودند و تنها ادبيات ماركسيستي در ميان روشنفكران جدي شده بود و اين جمعيت را در بر مي‌گرفت و بزرگان انقلابي ما در آن زمان بايد با اين جريان روبه‌رو مي‌شدند.

رييس مجلس شوراي اسلامي با بيان اين‌كه اين كار به هيچ وجه ساده نبود، افزود: قسمتي از ذهن و فكر رهبران ديني و متفكرين انقلاب صرف همين موضوع شد از اقدامات مرحوم علامه اميني گرفته كه كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم را نوشت تا شهيد مطهري كه در ادامه‌ي آن پاورقي زد، همه‌ نشان مي‌دهد كه طرح اين كتاب مبارزه با تفكرات ماركسيستي‌ و مادي‌گرايانه است و هر كدام از اين رهبران ديني مقداري از وقت خود را صرف مبارزه با اين تفكرات كردند؛ چرا كه اگر اين مبارزه نبود شايد اين تفكر در كشور مسلط مي‌شد و شهيد مفتح نيز بخشي از ظرفيت فكري خود را صرف مبارزه در اين راه كرد.

رييس مجلس شوراي اسلامي در ادامه با اشاره به جريان ديگري كه در آن زمان وجود داشت و جريان خطرناكي بود گفت:‌ اين جرياني التقاطي بين تفكر اسلامي و ماركسيستي بود و منافقان از اين گروه بودند و در ادبيات‌شان اين موضوع هست و آن را خيلي كتمان نكردند به طوري كه ابتدا در نگارش آثاري كه داشتند مقداري دو پهلو حرف مي‌زدند و در ادامه معلوم نبود آيا واقعا اين گونه بودند يا خير؟ اما برخي همانند شهيد مطهري معتقد بودند كه آنها از اول نفاق داشتند. آنها در پناه آيه‌ي قرآني كه در راه مجاهدت في‌سبيل‌الله مي‌نوشتند و بعضا پول سهم امام را هم براي مبارزه مي گرفتند و بسياري هم به آنها كمك مي‌كردند در درون‌شان و در شوراي مركزي سازمان مجاهدين خلق بحث مي‌كردند كه چگونه تفكر ماركسيسم را علني كنند .

لاريجاني گفت: در آثار دكتر شريعتي تا حدودي چنين تفكري و مقداري گرايش به تفكر غيرديني و ديني با هم ممزوج شده است.

وي افزود: از سوي ديگر در دوره‌ي روحانيون مبارز حضور جريان سلطنت‌طلب چه در ادبيات و فرهنگ و چه در عرصه‌ي سياسي يكي از دغدغه‌ها بود.

لاريجاني همچنين با اشاره به بخشي از جريان التقاطي گفت: فرقان يكي از نمادهاي گروه التقاطي بود به طوري كه مفتح نيز به دست همين گروه به شهادت رسيد و در اطلاعيه‌اي كه در بهمن 57 فرقان صادر كرد در تيتر خود عنوان كرده بود "تز اسلام منهاي آخوند در برابر تز اقتصاد منهاي نفت" و اين بدان معنا است كه مي‌خواستند بگويند استقلال كشور از نظر اقتصادي بايد از روحانيت جدا شود و اين همان چيزي بود كه مطهري مي‌گفت "خطرناك‌تريك چيز همين منهانيون هستند" و مقصود او از منهانيون همين كساني هستند كه اسلام منهاي روحانيت را مطرح كرده‌اند و در آثار مرحوم شريعتي اين موضوع تا حدي وجود داشت و بعد ديگران اين موضوع را بزرگ كردند.

رييس مجلس شوراي اسلامي در ادامه با استناد به نكته‌اي از اطلاعيه‌ي گروه فرقان گفت: آنها در اين اطلاعيه گفته بودند "اسلام فردا اسلام ملاها نخواهد بود" و اين فكر نشان مي‌دهد كه آنها تا حد زيادي مباني ماركسيستي را پذيرفته بودند و رهبر گروه فرقان كه خيلي عوامانه هم مي‌نوشت اين اعتقادات را مطرح مي كرد و اين در حالي بود كه يكي از خطراتي كه اسلام را تهديد مي‌كرد، همين سطحي‌نگري و عوام‌نگري بود. وي ادامه داد: يكي از دلايلي كه شهيد مفتح و شهيد مطهري به روحانيت توجه داشتند نه به خاطر لباس بود، بلكه روحانيت يك روش براي استنتاج فكر اسلامي بود و اسلام نيز مانند هر معرفت ديگري نياز به روش استخراج فكر داشت و براي لباس نبود كه اينها به روحانيت معتقد بودند، بلكه شهيد مفتح و شهيد مطهري نقدهايي هم به سيستم روحانيت داشتند و به همين دليل اگر اسلام كه از 1400 سال پيش امروز به ما رسيده است، روش‌مند نبود امروز شما چيزي از اسلام نداشتيم، اما گروه فرقان با نگاهي سطحي كه به قرآن داشتند و از آنجا كه فكر عميق عرفاني و فلسفي نداشتند و تفسير اسلامي را به درستي نمي دانستند در كتب سطحي چيزهايي را پيدا مي‌كردند و با اقتدا به همان‌ها دست به عمل مي‌زدند.

لاريجاني در ادامه به نقل از شريعتي به اطلاعيه‌ي شماره‌ي 2 گروه فرقان اشاره كرد و گفت: طي آن گفته شده بود "خداپرستي را آخونديسم به ابتذال كشانده است" و اين نشان مي‌دهد نوع شدت مبارزه‌ي آنها با روحانيت جدي بوده است، مجاهدين خلق در سال 52 ده نفر را براي تعيين ايدئولوژي تعيين كردند كه سه نفر از آنها همان شوراي مركزي بود تقي شهرام و بهرام آرام و و شريف واقفي بود كه بعد از آن شريف واقفي را خود در داخل تصفيه كردند، چون رگه‌هاي ديني در شريف واقفي بسيار جدي بود، اما آن دونفر كساني بودند كه از مدت‌ها قبل تغيير ايدئولوژي داده بودند .

وي يادآور شد: پس از گذشت هشت ماه اين گروه ده نفره به بن‌بست رسيدند، چرا كه هفت تن از آنها ماركسيسم را قبول كردند و از اين رو در بحث خود مطرح كردند پيراهن پوسيده‌ي اسلام را از هركجا وصله‌ي علمي زديد كه اين وصله‌ي علمي همان ماركسيسم است از جاي ديگر پاره شد، چرا كه شعار آنها اين بود كه اسلام بوي كهنه‌گي مي‌دهد و ديگر وصله و پينه جواب نمي‌دهد لذا كل آن را بايد كنار گذاشت به طوري كه آنها يك بيانيه‌ي تغيير ايدئولوژي دادند كه اين بيانيه به ويژه براي جوانان بسيار آموزنده است چرا كه اين بيانيه‌ي پاسخ چرا‌يي‌هايي است كه علت مبارزه شهيد مفتح و شهيد مطهري را با اين گروه مطرح كرده‌اند.

لاريجاني افزود: زماني كه روحانيون ما در زندان بودند و تغيير ايدئولوژي اين گروه‌ها را مي‌شنيدند اوضاع بسيار نگران‌كننده‌اي بود، چرا كه بسياري از جريان‌هاي اسلامي در دانشگاه‌ها سخن مفتح و بهشتي را نمي‌پذيرفتند و به آنها توهين مي‌كردند و بعضا مي‌گفتند اين روحانيون راحت‌طلبي پيشه كرده‌اند و آنقدر فضا مسلط بود كه حرف روحانيت متفكر پذيرفته نمي‌شد اما امروز براساس اسنادي كه از جاهاي ديگر به دست آمده است مي‌فهيم اين روحانيون چه كردند و چه‌قدر خوب تفكر التقاطي را شناختند و بدين نتيجه مي‌رسيم كه رهبران صدر انقلاب اسلامي تيزبين بودند و شم آنها بسيار قوي بود.

وي همچنين به برخي از نكات بيانيه‌ي تغيير ايدئولوژي اشاره كرد و گفت: در آنجا گفته شد ماركسيست دو قسمت است كه يك بخش مباني فلسفي و بخش ديگر تجربيات اجتماعي و سياسي است. در آنجا گفته شد كه ما ناآگاهانه ماركسيست را تكه تكه كرده‌ايم، در تحليلي كه آنها در كتاب راه انبياء و كتاب شناختي كه نوشته‌اند ارايه داده‌اند راجع به بيان مباني ماركسيست تلاش نكرده‌اند و دنبال آن نبودند كه مادي ‌گرايي ماركسيست را نشان دهند، بلكه حوادث سياسي اجتماعي را بر مبناي ماركسيست طبقه‌بندي اجتماعي كرده‌اند.

وي ادامه داد: آنها عنوان كردند كه ما اشتباه بزرگي كرديم چرا كه مي‌خواستيم درك علمي تاريخ را در نقش انبياء تلفيق كنيم. و عدم تناقض اين دو را بپوشانيم. و يا به تعبير ديگر درك علمي تاريخ را از دل مذهب بيرون بياوريم. و مجبور بوديم ماركسيست را به عنوان عصايي در دل مذهب بيرون بياوريم بدين ترتيب نارسايي‌هاي و لنگي‌هاي آنها و ايرادات و تفسيرات ماركسيستي منتهي شد به آن كه بخواهيم آنها را با آيات و احكام جبران كنيم و اقرار مي‌كنم كه تفكر ماركسيستي را پذيرفته بودند و نيم لعابي ديني به روي آن داده بودند و قصد داشتند همان تفكرات ماركسيستي را توجيه كنند.

لاريجاني افزود: فرقان در آن اطلاعيه بيان كرد " تنه‌ي اسلام تنه‌اي زربافت است، اما به درد همان زمان قديم مي‌خورد و امروز نمي‌تواند حركت‌هاي سياسي و اجتماعي را توجيه كند پس ما به اين نتيجه رسيده‌ايم كه اين حركت علمي نيست و بايد آن را كنار بگذاريم و تفكر ماركسيست را بپذيريم و البته اين موضوع يك و سال و نيم از سمپادها مخفي ماند و در سال 54 علني شد.

لاريجاني تاكيد كرد: نگاه به اين تفكرات نشان مي‌دهد اين تفكرات التقاطي در سطح پايين نبود به طوري كه از جريان‌هايي مانند فرقان كه روحانيون را به شهادت رساندند گرفته تا گروه‌هاي سياسي ديگر حيات داشتند و اين جريان ها هم سازمان‌هاي نظامي ، فرهنگي و سياسي داشتند و فعال بودند و در چنين فضاي چند ضلعي مفتح حيات فكري و اجتماعي سياسي داشت و تقريبا زواياي فكري اين گروه‌هاي روحانيون با ساير گروه‌ها كاملا مشخص بود و فكر اين بزرگان صرف مبارزه با همين جريان‌ها شد؛ چرا كه آنها آدم‌هاي عميقي بودند و دنبال آن نبودند كه طيف‌هاي سياسي ديگر را با سطحي‌نگري كنار بزنند به طوري كه مثلا نهضت آزادي هم با اين گروه زاويه داشت اما همين روحانيون با ساير گروه‌ها مراوده داشتند و گفت وگو مي‌كردند، اما به آنها اصالت نمي‌دادند و شهيد مطهري و هم‌رزمانش به آثاري همچون آثار بازرگان ايرادات اساسي وارد مي‌كردند ، اما با آنها مراوده داشتند و تا آنجا كه مي‌توانستند ، آنها را به سمت جريان اصلي مي‌كشاندند.

وي با اشاره به ماجراي حسينيه‌ي ارشاد و آقاي همايون ،ميناچي و شهيد مطهري گفت: پس از گذشت يكي دو سال شهيد مطهري ، شريعتي را به حسينيه‌ي ارشاد دعوت كرد و سخنراني‌هاي زيادي در آنجا مي‌شد و به همين دليل برخي افكار شهيد مطهري كه تفكري اصولي داشت با برخي از حرف‌هايي كه در حسينيه‌ي ارشاد زده مي‌شد، سازگاري نداشت و وي احساس مي‌كرد ممكن است يك خشت كج و راهي اشتباه پيش رود و همين ماجرا سبب شد كه همكاري‌ وي با حسينيه‌ي ارشاد قطع شود.

لاريجاني گفت: اين افكار ليبراليستي كه فكري چپ‌گرا داشت به شدت حيات داشته و زنده و فعال بودند و در اين فضا شهيد مفتح مجبور بود علاوه بر مبارزه با رژيم شاهي با استعمارگران آمريكايي و حتي اين جريان التقاطي طيف ماركسيستي و جريان ليبراليستي مبارزه كند و اين نشان مي‌دهد فكر وي فكري عميق و بزرگ بود و علت ماندگاري فكر اين بزرگان ناشي از آن بود كه توجه به اطراف داشتند وفكر آنها ساعتي ولحظه‌اي نبود و اگر مي‌ديدند جريان التقاطي وجود دارد احساس مسووليت مي‌كردند و با آن فكر مواجه مي‌شدند و براي آن راهكار ارائه مي دادند و اين سلسله اكثرا در دانشگاه حضور داشتند و عليه تفكرات روشنكفرانه در آنجا مبارزه مي كردند .

لاريجاني افزود: شمول فكري روحانيون مبارز جرياني بالنده و موفق بود و درست است كه بعضي از جريان‌هاي فكري مزاحمت‌هايي را هم براي آنها ايجاد مي كردند، ولي در نهايت آنها توانستند در اين جريان‌ها توفيق پيدا كنند و يكي از علت اين توفيق آن بود كه اينها عملا با رهبري حضرت امام (ره) راهي مستقيمي را بر جريان‌هاي مردمي روحانيت و روشنفكري به وجود آوردند و اين نكته‌ي بسيار مهمي بود. چرا كه ما فرصت‌هاي بسيار مهمي را از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامي به دليل همين اختلافات از دست داده بوديم .

لاريجاني با اشاره به حوادثي كه در زمان مشروطه رخ داد گفت: بايد از خود بپرسيم چرا جرياني كه چند تن از بزرگترين رهبران روحاني و ديني در آن حضور داشتند به دست افراد غرب‌زده‌ي روشنفكر افتاد، يكي از پاسخ‌هاي آن همين است كه رهبران در آن زمان از جريان‌هاي زمانه به خوبي استفاده نمي‌كردند حتي كودتاي 28 مرداد نشان مي‌دهد كه هدايت به درستي صورت نگرفته؛ چرا كه قبل از آن نواب صفوي با آيت الله كاشاني همكاري‌هاي گسترده‌اي مي كرد و قبل از آن نواب از مصدق حمايت مي‌كرد و حامي فكري وي بود.

وي ادامه داد: مصدق با جريان مخرب توده‌اي‌ها و سلطنت‌طلب‌ها ايستاده بود و حتي در برخي ترورها با جبهه‌ي ملي همفكر مي‌شد و رايزني‌هايي صورت مي‌گرفت، اما ماجراي سكوت 28 مرداد چه بود؟ و اين نشان مي دهد اشتباهاتي رخ داد و رهبران به موقع عمل نكردند. مصدق 28 ماه نخست وزير بود و 20 ماه از اين 28 ماه نواب را به زندان انداخت و اين اشتباه بزرگي بود. چرا كه ماجرا براي آن زماني بود كه نواب و 30 تن از هم‌رزمانش به مازندران رفته بودند و مبارزه‌اي براي بازگرداندن حوزه‌ي علميه‌اي كه دولت آن را براي تبديل به دبيرستان گرفته بود، انجام دادند و در ادامه با گذشت زمان از آن ماجرا، مصدق به اين بهانه نواب را به زندان انداخت و به اين ترتيب پايه‌ي اختلاف را با كاشاني ايجاد كرد.

ادامه دارد...
شنبه 30 آذر 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايسنا]

[مشاهده در: www.isna.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]