واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طلبه شهید: احمد شمآبادي
آسمان صاف و آبي روستاي شمآباد، در سال 1342 شاهد تلألؤ و نورافشاني ستارهاي زيبا گرديد. خانه ایی گلین که به معجزه آفرینش طراوت تولد کوکی از جنس باران را میداد ،کودکی که از پاکی مردمان روستا صداقت را به ارث برد ،احمد فرزند چشمه ساران پاک بود از دیاری نزدیک به آفتاب ؛آفتابی که شعاع مهر گونش بر مشرق دل احمد نقاره محبت مینواخت ودر هر صبح زیبا سلام احمد بر آفتاب هشتم ،عشق را هلهله می کرد . شش ساله که شد همپای مهر در فصل برگ ریزان امید به آینده را مشق میکرد وتاسال سوم دورة متوسطه درس خواند پس از آن بود كه احمد شمآبادي، اين روستازاده بيادعا در انتخابي شكوهمند راه به حوزه علميه راست نمود. شهرمقدس مشهد و همنشيني در جوار بارگاه امام رضا -عليهالسلام- ضمير دل او را گرم از ذكر و آباد از نجوا ساخت. اول مهرما 1353 پيمان شكوهمند ازدواج را با دختري نجيب محكم ساخت . روزهاي خوش زندگي ادامه داشت كه آسمان شهر غبار آلود و سياه از هجوم پليدگامان زيادهخواه شد. آنان آمده بودند تا نقشة تاريخ و امنيت ملتي را كوتاه سازند و بر حجم خاك حقارتشان افزايند؛ چرا كه آنان فراموش كرده بودند بزرگي در ايمان است، نه طول و عرض جعرافيايي. كودكان و دختران شهر مضطرب بودند و دفاع از حريم عفت و ناموس، فرياد رساي وجدان او شده بود. از اين رو لباس دفاع پوشيد، كمر همت بست و عزم جبهه نمود. پرونده رشادت شهيد شمآبادي، هفت مرتبه حضور او را در عرصه دفاع مقدس فرياد ميزند و عمليات كربلاي 10 در اول ارديبهشت 1366 صحنة درخشش خورشيد جان او در آسمان پرواز بود و بانة كردستان، آخرين صحنه حضور او در كرسي خاك!. «روحش شاد و راهش پررهرو وصیت نامه شهیدهمسرم! ميدانم شنيدن خبر شهادتم بر تو خيلي گران خواهد آمد؛ چون ميدانم كه چقدر مرا دوست داشتي. تنها چيزي كه ميخواهم دوباره يادآوري كنم و خودت هم ميداني، اين است كه مصيبت من هر چه باشد، بالاتر از مصيبت امام حسين -عليهالسلام- و يارانش نيست؛ ولي با اين حال، زينب -سلاماللهعليها- را ببين كه با از دست دادن چه گلهايي، استوار و مقاوم، با آن همه يتيم و زير آن همه ستمها و شلاقها، به وظيفه خودش عمل ميكند و در جايش سكوت ميكند و به موقع هم گريه ميكند، نه اين كه هميشه گريه كند. فاطمه خوب و مهربانم، خودت بهتر ميداني كه وقتي يكي از ماها شهيد ميشود، خانوادهاش را چقدر عزت و احترام ميگذارند و فرزند يتيمش را نوازش ميكنند؛ ولي امام حسين -عليهالسلام- را وقتي شهيد كردند، بر روي بدنش اسب دوانيدند، سرش را روي نيزه زدند؛ خانوادهاش را به اسارت گرفتند؛ اموالشان را غارت كردند؛ كودكانشان را زدند؛ زينب -سلاماللهعليها- را زدند. ببين چقدرسختي داشتند! پس هر وقت خواستي گريه كني، بر مصيبتهاي امام حسين -عليهالسلام- گريه كن. هر وقت به ياد من افتادي و دلت گرفت، خودت را به جاي آن زن اصفهاني بگذار كه شش شهيد داشت؛ همسر و برادر و چهار فرزند؛ او در كنار جنازهها راه ميرفت و مقاوم و استوار بود. بايد چنين روحيهاي داشته باشيد. همسر عزيزم! مهمترين مطلبي كه ميخواهم بگويم، اين است كه بدان شيطان هيچگاه انسان را آزاد نميگذارد و در كمين نشسته تا شخص را گول بزند. همسرم، وقتي دلت گرفت، در تنهايي گريه كن و از خدا صبر و كمك بخواه و از شر شيطان و حيلههايش، سخت به خداوند كريم پناه ببر... هر وقت زياد نارحت شدي، به حضرت فاطمه -سلاماللهعليها- متوسل شو؛ چون خيلي تجربه كردهام، هر وقت چيزي از حضرت فاطمه -سلاماللهعليها- خواستهام، داده است. فاطمه عزيزم! حتما و حتما از حضرت فاطمه -سلاماللهعليها- كمك بخواه، يقين داشته باش كه هر چه از بيبي بخواهي به تو ميدهد. هر چه درددل داري در خلوت به حضرت فاطمه -سلام الله عليها- بگو. فاطمه جان! زياد ناراحت نباش، انشاءالله با اجازه خدا به خوابت خواهم آمد، هرچه ميخواهي با من بگو. فاطمه جان! مريم را خوب تربيت كن، سعي كن با وضو يا تيمم به مريم شير بدهي. در گوشش قرآن و دعا بخوان و برايش دعا كن... انشاءالله در كربلا در حرم مطهر امام حسين -عليهالسلام- حاجتهايت را بگيري خدا را هيچ وقت فراموش نكن، هر چه ما داريم از خداست و بايد به سوي خدا برويم و خدا خيليخيلي مهربان است. دوست دارم بداني كه من چرا رفتم و جايم كجاست! عمليات والفجر هشت، 16/11/1364 شايد چند روزي بيشتر به عمليات سرنوشتساز نمانده باشد...وقتي ميبينيم كه امام حسين -عليهالسلام- از تمام زندگياش گذشت و به ما درس داد، من هم اميدوارم امام حسين -عليهالسلام- مرا به شاگردي قبول كند، هر چند قابليت ندارم؛ اما از آن بزرگوار سرمشق گرفته، براي اسلام، از شما كه بهترين عزيزانم بوديد، گذشتمفرآوری حسن رضایی گروه حوزه علمیه منبع برگرفته از سایت جلوه ایثار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 723]