تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه  الرحمن الرحيم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845661150




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جلال‌آل‌احمد در مرز روشنفکری و تدین


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > ادبیات  - جلال آل‌احمد از روشنفکران معاصر ایران است که کتاب غربزدگی او را شاید همگان بشناسند. زینب صفری: آنچه که جلال را به عنوان نماد یک روشنفکر مستقل در تاریخ ایران ثبت کرده است تلاش او برای مواجهه‌ای انتقادی با یورش فکری سوسیالیسم و غرب به ایران است. وی که همگان را به بازگشت به سرمایه‌های فکری و فرهنگی جامعه خودی فرا‌می‌خواند غربزدگی روشنفکران را عنصری در خدمت تداوم استبداد و استعمار در جامعه می‌دید. چهلمین سالگرد درگذشت جلال بهانه‌ای شد برای گفت و گو با قاسم تبریزی محقق تاریخ معاصر ایران درباره زندگی سیاسی و آثار جلال آل‌احمد. این گفت و گو را در دامه بخوانید: با توجه به مطالعاتی که درباره جلال آل‌احمد داشته‌اید زندگی سیاسی او را برایمان تعریف کنید. در بین روشنفکران یا سیاستمداران معاصر جلال آل‌احمد از ویژگی‌های خاصی برخوردار بود. ایشان فرزند مرحوم آیت‌الله سیداحمد طالقانی بود. پدرش از علمای بزرگ تهران و از عموزادگان آیت‌الله سیدمحمود طالقانی بود. دوره نوجوانی‌اش را به درس حوزوی گذراند و راهی نجف شد. در سال ۱۳۲۰ با توجه به وضعیت جنگ جهانی و اوضاع عراق به ایران برگشت. در ایران ابتدا کانون فرهنگی درست کرد و به تدریج جذب حزب توده شد. در حزب توده با توجه به نبوغ و استعداد فوق العاده‌ای که داشت و به دلیل برخورداری از قلم ادبی، فهم سیاسی و شناخت مناسب نسبت به وضعیت ایران‌، سیر و رشد قابل توجهی کرد و در مجله «مردم» در کنار «احسان طبری» قرار گرفت. تا سال ۱۳۲۵ در عضویت حزب توده بود حتی بخشی از آموزش کلاس‌های حزب را برعهده داشته و در نشریات آن مطلب می‌نوشت. به همین دلیل هم از خانه پدری بیرون آمد. چون همان‌طور که گفتم پدر ایشان روحانی بود و یک برادر ایشان هم حجت‌الاسلام سیدمحمدتقی آل‌احمد بود که از دوستان و هم مباحثه‌ای امام در دوران طلبگی و نماینده آیت‌الله بروجردی در مدینه بودند که در سالهای ۳۰-۳۱ توسط وهابیون مسموم می‌شود. جلال با قضایای فرقه دموکرات و رسوایی که برای جریان چپ و حزب توده پیش آمد و علنی شدن وابستگی حزب به اتحاد جماهیر شوروی در خودش احساس حقارت می‌کند. حتی در تظاهراتی که توده‌ای‌ها در تهران به راه می‌اندازند وقتی از خیابان فردوسی وارد شاه‌آباد می‌شوند و جلال می‌بیند که ماشین‌ها و سربازان روسی از اینها محافظت می‌کند نوعی احساس شرم مضاعف کرده و خودش هم که از مدیران و فعالان تنظیم‌کننده تظاهرات بود، دستبندی که به دستش بسته بود را از دستش جدا کرده و در کوچه «سیدهاشم» خودش را پنهان می‌کند تا مردم نبینند که برای روس‌ها کار می‌کند. از آنجا در سال ۱۳۲۵ از حزب جدا می‌شود و در همین دوران با شکست فرقه دموکرات و مشخص شدن فرمان روس‌ها برای عقب‌نشینی درون حزب توده بحران به وجود می‌آید. این بحران منجر به انشعاب برخی از روشنفکران و اهل قلم و نویسندگان حزب می‌شود که در رأس آنها «لیلی ملکی»، «جلال آل‌احمد» و «انور خامه‌ای» و در رده‌های پایین هم تعداد زیادی شاعر و نویسنده و اهل قلم از اینها جدا شده و فعالیت‌شان را شروع می‌کنند و عمدتاً نشریات و مقالاتی علیه حزب توده و افشاگری‌های ماهیت حزب توده در دستور کارشان قرار گرفت. جلال سال ۱۳۲۷ با دکتر مظفر بقایی برای تأسیس حزب «زحمت‌کشان ملت ایران» وارد مذاکره می‌شوند. حزب تأسیس می‌شود. دکتر بقایی منهای تفکر و اهداف و مقاصدش به عنوان رجل سیاسی شهرتی داشت قبل از آن با قوام السلطنه کار می‌کرد و وکیل مجلس و روزنامه نگار بود اما ورود منشعبین حزب توده به حزب زحمت کشان باعث می‌شود تا حزب فعال شود. کارهای تئوریک و فکری را منشعبین انجام می‌دهند و رهبری سیاسی هم در اختیار بقایی بود.تا سال ۱۳۳۰ این وحدت وجود داشت. در قضیه دولت دکتر مصدق بین آنها جدایی رخ می‌دهد و مدتی با بقایی درگیر می‌شوند سپس از آنجا هم انشعاب کرده و «نیروی سوم» را تأسیس می‌کنند. در همین اوان جلال از حرکت‌های حزب بازی و حزب‌سازی و دعواهای روزمره‌ای که نه کاری به ملت داشت و نه منافع مردم مد نظرشان بود و نه به مسائل اساسی کشور که استعمار غرب و شرق بود می‌اندیشیدند خسته می‌شود. خودش کتاب «بازگشت از شوروی» آندره ژید را منتشر می‌کند. آندره ژید از روشنفکران فرانسه بود که به شوروی رفته و در بازگشت نوشته بود که اوضاع پشت دیوار آهنین چطور بوده و این کتاب در آن زمان تأثیر زیادی داشت. در سال ۳۰-۳۱ جلال دیگر از کار حزب خسته شده و آن را کنار می‌گذارد و به کار تحقیق و تحلیل و بررسی‌های ادبی سیاسی می‌پردازد. بعد از ۲۸ مرداد بازداشت کوتاهی شده ولی آزاد می‌شود. با شناخت خوبی که از فرانسه و غرب و شوروی و اوضاع سیاسی منطقه داشته انجام کارهای تحقیقاتی و نوعی بازگشت به هویت فرهنگ خود را شروع می‌کند. مقاله‌ای با عنوان «ورشکستگی مطبوعات» نوشته و در آن مطبوعات ایران را از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۵تحلیل می‌کند و می‌گوید که این مطبوعات هیچ کدام مطبوعات ملی نیستند چراکه یا به دنبال گسترش فحشا و فساد هستند و یا نوعی دهن دریدگی دارند که به اختلافات دامن می‌زنند و یا وابسته به یک حزبی هستند که مدافع منافع بیگانه مثل شوروی هستند. به دنبال آن هم کتابی با عنوان «بلبشوی کتابهای درسی» می‌نویسد. در آنجا هم نقش آمریکایی‌ها را نقادی کرده و توضیح می‌دهد که چگونه مراکز فرهنگی کشور را در راستای رسیدن به اهدافش در دست گرفته است. اشاره‌ای به «همایون صنعتی زاده» می‌کند که از مباشران آمریکایی‌ها بوده است. البته همایون هم عضو حزب توده بود که بعداً به آمریکایی‌ها نزدیک شده و با تأسیس انتشارات «فرانکلین» در حقیقت دلال آمریکایی‌ها می‌شود. انتشارات «فرانکلین» بنگاهی بود که آمریکایی‌ها برای گسترش فرهنگ خودشان در ایران تأسیس کردند. کتابهای درسی را زیر نظر گرفتند و نشریه پیک دانش آموز را بیرون می‌دادند. بنگاه نشر و ترجمه و کانون پرورش فکری و بنیاد فرهنگ ایران را با طراحی فرانکلین تأسیس کردند. مؤسسات مختلفی که هر کدام با یک نام و نشان اما با یک مدیریت منسجم و منظم در جهت اهداف سیاسی آمریکا فعالیت می‌کردند. جلال همچنان در نشریات مقالاتی پراکنده بیشتر معطوف به فرهنگ سیاسی و هویت اجتماعی ایران می‌نویسد. در سال ۴۰ کتاب «غربزدگی» را منتشر می‌کند. در حقیقت باید گفت که کتاب «غربزدگی» یا نظریه غربزدگی ایشان نقطه عطفی در جامعه سیاسی و فرهنگی ما بود که خط جریان وابسته به غرب را از جریان ملی و اسلامی جدا می‌کرد. در تعریف غرب ایشان غرب را غرب فرهنگی در نظر می‌گیرد نه غرب جغرافیایی و اتحاد جماهیرشوروی را هم جزو غرب می‌داند. او ریشه‌های غرب زدگی را از ۳۰۰ سال قبل مورد بررسی قرار داده و تحلیل جامعه شناسانه و تاریخی انجام می‌دهد. آنچنان که اگر کسی بخواهد مستندات این کتاب را بیاورد شاید دو برابر حجم خود کتاب مستندات آن می‌شود. ولی جلال با اشراف و آگاهی و شناختی که نسبت به تاریخ گذشته ایران و حضور مسیونرهای اروپایی و آمریکایی ورود جاسوس‌ها و عوامل غرب در ایران داشت در تحلیل خود موفق بود. نشانه‌های غرب زدگی را در سه بخش «روشنفکری» و «حکومت» و «نشر رسانه‌ای» مطرح می‌کند. در حکومت به نفوذ غرب از دوران صفویه تا دوران قاجار و دوران پهلوی به صورت منسجم و مستند اشاره می‌کند. وی پیروزی غرب را در این کشور در انقلاب مشروطیت می‌داند.جلال می‌گوید اعدام شیخ فضل‌الله نوری در انقلاب مشروطه در حقیقت اهتزاز پرچم پیروزی غرب بعد از دویست سال کشمکش بر بام این مملکت بود. و از آن موقع دیگر تمام اختیارات از ما گرفته شد و حکومت و روشنفکری و رسانه هایمان در اختیار غرب قرار گرفت. جلال با ذکر آمار و شواهد و قراین غربزدگی را تا سال ۱۳۴۰ نشان می‌دهد. کتاب با انتشار خود تأثیر زیادی می‌گذارد. اتفاقا در همین سال پدر جلال فوت می‌کند. پدر ایشان رابطه‌ای با امام داشت و امام به ایشان به عنوان یک عالم بزرگ احترام می‌گذاشت. لذا امام مجلس ختمی در مسجد اعظم قم برای ایشان گرفت. شمس آل‌احمد در خاطرات خود می‌گوید که ما از اینجا ختمی رفتیم که حاج آقا روح‌الله در قم برای پدر گرفت. بعد از ختم ما به همراه حاج آقا روح‌الله به منزل ایشان برای تشکر آمدیم. جلال کتاب غربزدگی را از جیبش درآورد تا به امام هدیه کند. گفت ما چرندیاتی نوشتیم و بد نیست شما هم اینها را بخوانید. امام از زیر تشک خود کتاب را درمی‌آورد و می‌گوید این کتاب را خوانده‌ام و الان اواخر آن هستم و جلال تعجب می‌کند و می‌گوید شما در قم از این چرندیاتی که ما در تهران می‌نویسیم هم می‌خوانید؟! از همانجا نگاهش به امام نگاه خاصی می‌شود و با توجه به آغاز نهضت اسلامی که در سال ۴۱ علیه تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شکل گرفته و منجر به قیام ۱۵ خرداد شد ارادت جلال به امام بیشتر می‌شود به گونه‌ای که عمدتاً در بین دوستانش مطرح می‌کند که تنها کسی که می‌تواند این مملکت را نجات بدهد همین حاج آقا روح‌الله است و دیگر از کسی کاری برنمی آید. در سال ۴۲ طی سفری که به مکه می‌رود با عده‌ای از شیعیان مدینه و شیعیان احصا و جنوب عربستان و بحرین که هم مقلد امام بودند و هم مدافع امام آشنا شده و متوجه می‌شود که با وجود محدودیت‌های رسانه‌ای و دولت سعودی تأثیر نهضت امام تا آنجا هم پیش رفته است! لذا از آنجا نامه‌ای برای امام می‌نویسد و می‌گوید مسلمانان جنوب عربستان مقلد شما هستند و مسائل ایران را بررسی می‌کنند و خوب است شما در آنجا نماینده‌ای داشته باشید. بعد طرح کتابی با عنوان «در خدمت و خیانت روشنفکران» را طراحی می‌کند و در این نامه هم اشاره می‌کند که چنین کاری را در دست دارم. کتاب را می‌نویسد و در آن بیان می‌کند که در تاریخ معاصر ما روشنفکران هم خدمت داشته‌اند و هم خیانت اما چه دانسته و چه نادانسته خیانت‌های روشنفکران بیش از خدمت آنها بوده و به راهی رفته‌اند که با تضعیف دین و روحانیت و تضعیف فرهنگ ملی و گسترش فرهنگ غربی به حکومت استبدادی کمک کرده‌اند. امکان چاپ کتاب در ایران پیدا نمی‌شود ولی در اروپا دوبار چاپ می‌شود. ایشان باز به کتاب اضافاتی می‌کند. در مقدمه می‌نویسد که به دلیل سکوتی که روشنفکران در این قیام کردند و از خون شهدا با سکوتشان به راحتی گذشتند من این کتاب را به شهدای ۱۵ خرداد هدیه می‌کنم و در ضمیمه کتاب دو متن درباره غرب غرب گرایی و ایران پرستی منهای اسلام و یک متن هم از سخنان امام علیه کاپیتولاسیون و قدرت آمریکا می‌آورد. این کتاب به صورت مخفیانه دست به دست می‌گشت و برخی نسخه‌های چاپ اروپایی آن هم وارد ایران شد. تا سال ۵۶ که یک مقدار زمینه آماده می‌شود و شمس آل‌احمد کتاب را چاپ می‌کند. ساواک روی جلال با فعالیت‌های سیاسی گسترده‌ای که می‌کند به خصوص بعد از کتاب غربزدگی حساس می‌شود. شروع به ممنوع کردن برخی آثار او می‌کند. چون ایشان در قصه‌هایش هم گاهی به مسائل سیاسی می‌پرداخته. یعنی قصه‌های جلال عموماً قصه‌های سیاسی هستند. به جرأت می‌توان گفت که تنها رمان نویس سیاسی تاریخی ما حتی تا این زمان جلال آل‌احمد است. مثل داستان «شوهر آمرکایی» یا «نفرین زمین» که در رابطه با تقسیم اراضی است که توسط آمریکایی‌ها دیکته شده بود و هویت روستاهای ما طی آن از دست می‌رود. سفری به شوروی می‌رود و سفرنامه‌ای از روسیه می‌نویسد و ماهیت شوروی را ارائه می‌دهد. هاروارد دعوتش می‌کند و سفری به آمریکا می‌رود. علاوه بر اینکه برای دانشجوها سخرانی و برنامه داشته سفرنامه‌ای هم دارد. سفرنامه‌ای هم از سفر حج خود با عنوان «خسی در میقات» دارد. و یک کتاب تحلیلی و سیاسی با عنوان «جزیره خارک دًر یتیم» دارد. همانطور که گفتم ساواک انتشار آثار جلال را ممنوع و محدود می‌کند. بعضی از کتاب هایش را خودش مخفیانه در هزار نسخه چاپ می‌کرد و مثلاً اگر پانصد تا از آنها به دست ساواک می‌افتاد لااقل ۵۰۰ تا از آنها هم به دست مردم می‌رسید. گاهی ناشران مذهبی که به جلال روی آورده بودند کتاب‌هایش را تجدید چاپ می‌کردند. و به هر حال جلال سوژه ساواک می‌شود و چند بار احضار می‌شود. یک بارهنگامی که «پرویز ثابتی» مدیرکل اداره سوم امنیتی جلال را تهدید می‌کند او با شجاعت می‌گوید: « کتاب‌هایم را که توقیف کردید در هر مجله هم بنویسم مجله را توقیف می‌کنید تدریس دانشسرا را هم که گرفتید (ایشان هم در دانشسرای تربیت معلم و هم در دانشکده علم و صنعت تدریس می‌کرد) سخنرانی هم که نمی‌توانم بکنم از این مملکت هم که نمی‌روم. فقط یک چیز باقی می‌ماند که آن هم مبارزه با شماست». در سال ۴۵-۴۶ وقتی ساواک به کتابخانه امام حمله کرده و در آنجا نامه جلال به امام را پیدا می‌کنند فشار شدیدتر می‌شود به حدی که احساس می‌کند تهران برایش زندان شده. لذا باغچه‌ای در ماسوله خریده و تابستان‌ها به آنجا می‌رود. ارتباطش با آقای طالقانی خوب بود. با امام موسی صدر رابطه خیلی خوبی داشت. امام موسی صدر هر گاه به ایران می‌آمد به دیدن جلال می‌رفت. با آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم شریعتی و با شهید مطهری رابطه نزدیکی داشت و لذا روابطش از این طرف با طیف مذهبی‌ها رو به گسترش بود. در جلسات تفسیر قرآن آیت‌الله طالقانی شرکت می‌کرد و خودش طرح ترجمه قرآن را با دکتر عبدالمحمد آیتی شروع کرد که متأسفانه انجام نشد. لذا از سال ۴۷ به بعد به روایت اسناد فشار ساواک شدیدتر می‌شود. گاهی احضار بود، گاهی پیغام بود و مشخص هم بود که ساواک در بین کسانی که به منزل جلال رفت و آمد می‌کردند منبعی دارد. چون گاهی گزارشاتی از درون خانه جلال هم به ساواک داده می‌شد. سال ۴۸ با اینکه جلال خیلی سالم و سرحال بود در ماسوله فوت می‌کند. خانم «سیمین دانشور» همسر ایشان معتقد است که جلال مریض بود و دارو مصرف می‌کرد و به دلیل مریضی فوت کرده است. اما شمس آل‌احمد از همان ابتدا معتقد بود که جلال را ساواک کشته است. عادی است که در اسناد چیزی نشان ندهد. چون رژیم شاه در مورد حاج آقا مصطفی و در مورد شهدای دیگری هم که داریم رد پایی در اسناد نگذاشته است. ولی یک فرد مورخ و سیاسی که نوع اسناد را می‌خواند متوجه می‌شود که جلال از چه اهمیتی برای ساواک برخوردار بوده است. جلال را در مسجد آیت‌الله فیروزآبادی در شهر ری دفن می‌کنند و جلسه سخنرانی و بزرگداشتی برای او برگزار می‌شود. اما در روزنامه‌ها برخی افراد توده‌ای یا مارکسیست مانند «باقر مومنی»شروع به نوشتن مقالاتی علیه جلال می‌کنند مبنی بر اینکه جلال نه تنها روشنفکر نبود بلکه دویست سال هم از زمان خودش عقب بود. حتی به تمسخر «بازگشت به خویشتن» جلال را «بازگشت به خویش» می‌نویسد. بعد آقای باقر مومنی که الان هم زنده است و در اروپا زندگی می‌کند و همان روحیه ضددین را در خود حفظ کرده است مصاحبه دیگری می‌کند و علنی و غیرعلنی مقالاتی در رد جلال می‌نویسد. با این حال محبوبیت جلال همچنان به عنوان نماد یک روشنفکر مستقل در بین افراد مذهبی و سیاسی مطرح است. بعد از انقلاب هم جریانی که علیه انقلاب بود عمدتاً جلال را مورد حمله قرار می‌دادند و هنوز هم مورد حمله قرار می‌دهند. به خصوص در سال‌های ۶۳ تا ۷۶ در نشریه‌های ایرانی‌های خارج از کشور مقالات زیادی علیه جلال به عنوان یک آدم مرتجع و طرفدار آخوند و دین و کسی که به روشنفکران خیانت کرد و دین را برای نسل جوان مطرح کرد نوشته می‌شود. اگرچه در داخل هم هنوز آنگونه که شایسته جلال است کار اساسی صورت نپذیرفته است. الگویی که جلال از روشنفکر ارائه می‌کند دارای چه مؤلفه‌هایی است؟ ایشان روشنفکری را از این جهت رد می‌کند که می‌گوید بی‌هویت هستند، شیدا و شیفته غرب هستند و از خود شخصیت و هویتی ندارند و منتظرند ببینند از غرب چه صدایی می‌آید، آنها همان را در ایران تکرار کنند. لذا روشنفکری مد نظرش هست که ابتدا فرهنگ و تاریخ و جامعه و مشاهیر و آداب و رسوم و سنن خودش را بشناسد و سپس در جهت منافع ملی و اقتدار ملی جامعه خود حرکت کند. او احزاب را از مشروطه به بعد یکی از کانون‌های روشنفکری می‌داند که روشنفکران را به انحطاط انداخت. حزب توده و حزب عدالت و حزب اراده ملی و حزب ایران نوین را در جهت غربزدگی می‌داند. جلال معتقد است که روشنفکر دو راه دارد؛ یا باید به راه سلطنت برود و یا به راه اسلام و روحانیت و نمی‌تواند بین این دو راه معلق بایستد. می‌گوید کسانی که به طرف روحانیت و دین و اسلام می‌روند هویت ملی و استقلال ملی و مملکت و فرهنگ ملی‌شان را حفظ می‌کنند و آن بخشی که به غرب نگاه می‌کند به حکومت و سلطنت می‌رسد. چون مجموعه اعضای حزب توده منهای کسانی که به شوروی یا به اروپا رفتند عموماً در خدمت حکومت در آمدند. به تعبیر روشن‌تر اگر ما بخواهیم حاکمیت ایران را از مشروطه تا انقلاب اسلامی بررسی کنیم سه دسته گرایش در آن وجود داشتند: ۱- فراماسونرها ۲- چپها ۳- تکنوکرات‌های مدافع آمریکا. که البته هر سه اینها از نظر ایدئواوژیک غربی هستند. یعنی همان فرد مارکسیست که مارکس و فلسفه مارکسیست را مطرح می‌کند درحقیقت فلسفه غرب را عنوان می‌کند. به همین دلیل هم هست که الگوی بسیاری از داستان نویسان ما چخوف و گورکی و امثال آنها بود، اما جلال منابع داستانی‌اش را حتی همان موقع که در حزب توده بود از مثنوی مولانا می‌گرفت، چون فرهنگ اسلامی را خوب می‌شناخت. لذا اگر امروز مجموعه داستان‌های جلال را نگاه کنیم نه رنگ سوسیالیستی دارد و نه رنگ غربی. حتی در جایی هم که برخی آداب و رسوم خودمان را نقد می‌کند با دید فرهنگ خودمان نقد می‌کند نه با معیارهی غربی و سوسیالیستی. لذا به غرب از لحاظ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی به عنوان یک دشمن نگاه می‌کرد و کارنامه غرب را کارنامه سیاهی می‌دانست. عده‌ای که نوعی شیدایی به غرب داشتند از این نظر با جلال مخالفت می‌کردند که می‌گفتند جلال توهم توطئه داشت و به غرب ظنین بود. در حالی که جلال غرب را می‌شناخت و درباره آن تحلیل داشت و کتاب‌های او امروز بعد از ۴۸ سال و با وجود گذر زمان و تحولاتی که در غرب ایجاد شده و جابه‌جایی قدرت صورت گرفته و با وجود تحولاتی که در جامعه ما رخ داده است هنوز حرف نو دارد. این نشان‌دهنده عمق مطالعات، تحقیقات و بینش او است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 604]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن