واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مادر شهید میرحسینی :خون شهدا همچون سدی نفوذناپذیر در برابر دشمنان از كشور حفاظت میكند
به عنوان «آقاسید» در گردان پدافند لشكر 10 سیدالشهدا (ع) معروف بود و روی او حساب ویژهای میشد.گردان پدافند گردانی بود كه با توپهای 23 كار میكرد؛ وقتی لشكر عملیات میكرد گردان پدافند مستقر میشد تا پاتكها و تكهای دشمن را دفع كند.آقا سید متولد سال 1347 بود. در عملیات بیتالمقدس 6، در ارتفاعات شیخ محمد، 15 كیلومتر داخل خاك عراق، درتاریخ 26/2/67 به شهادت رسید. در مدت دو سال تا قبل از تاریخ شهادتش در تمام عملیاتها حضوری موثر داشت.برای آشنایی بیشتر و بهتر با این شهید 20 ساله دوران دفاع مقدس، گفته های «كبری نادعلی» مادر شهید «سیدحسین میرحسینی» را در مورد فرزند شهیدش با هم می خواینم.مادر شهید میرحسینی میگوید: داوطلبانه تحت عنوان بسیجی در سن 17 سالگی عازم جبهه شد.میگفت: فقط میخواهم برای كشورم فداكاری كنم. از من برای رفتن اجازه گرفت و من مانع او نشدم.گفتم اگر خدا بخواهد او را برای من نگاه دارد او برمیگردد اگر نه كه به آرزوی خود میرسد و شهید میشود در این صورت هم حسینم فدای علیاكبر امام حسین (ع). به خاطر این طرز فكر به من آفرین میگفت. اگر شهید نمیشد مطمئنا تا پایان هشت سال دفاع مقدس در جبهه میماند.از سنین8 -7 سالگی نماز میخواند و روزه میگرفت. عضو بسیج مسجد محل بود.همیشه در هیاتهای سینهزنی پیشاپیش دیگران حركت میكرد. با وجود اینكه سن و سال كمی داشت اما جثه او بزرگ بود و چند سالی بزرگتر از خود نشان میداد.در ایام محرم و صفر، خانه را تبدیل به هیئت میكرد و به عزاداری میپرداخت. بعد از شهادتش تمام وسایل مربوط به هیئت را به مسجد محل هدیه كردم خودم نیز اول هر ماه در خانه مراسمی را برپا میكنم و ثوابش را به روح حسین تقدیم میكنم.بعد از غسل كردن در قالب یك گردان ده نفره، گردان پدافند،در عملیات بیتالمقدس وارد عمل شد. تمام ده نفر به شهادت رسیدند. پیكر حسین یك هفته در خاك عراق بود و همرزمانش برای اینكه پیكرش به دست بعثیها نیفتد به هر ترتیب او و دیگران را به عقب آوردند.بر اثر اصابت تیر مجروح شده و خونریزی شدید سبب شهادت او شده بود.پیش از شهادت یك بار مجروح شده بود.ما چهار روز از او بیخبر بودیم و او در بیمارستان اهواز دور بستری بود تا اینكه با نامه از حال او مطلع شویم.فقط زمانهای مرخصی به خانه میآمد و خیلی زود قبل از به پایان رسیدن زمان مرخصی با این دلیل كه در خط و منطقه به وجود او نیاز هست،میرفت.هر وقت میآمد با لباس و پوتین سراسر خونی میآمد و من خون فرزندان این آب و خاك را با اندوه فراوان میشستم.اصلا از اینكه پسرم شهید شد و جسم او را از دست دادم ناراحت نیستم حتی خوشحالم كه فرزندم را برای خدا و در راه او دادم.خون همین شهداست كه به كشور ما بركت میدهد. خون شهداست كه همچون سدی نفوذناپذیر اطراف ایران را پوشانده و از كشور در برابر دشمنان حفاظت میكند. من افتخار میكنم كه به این چنین فرزندی شیر دادم.جوانانی كه رفتند،خوب بودند و جوانان جامعه امروز نیز خوبیهایی دارند. خوشا به حال من كه این دسته گل را داشتم و تقدیم خدا كردم. روزی كه پیكر پسر شهیدم را برایم آوردند ناراحت نبودم و برای اینكه این امر را ثابت كنم شخصا از مهمانان پذیرایی میكردم.سیدحسین جزخوبی چیز دیگری نداشت. در اطرافیان ما پسری اینگونه نبود. استثنایی بود. خدا او را به ما داد و خودش هم او را از ما گرفت.جوانان جامعه امروز مثل آنهایی كه رفتند و شهید شدند خوبند باید به آنها كمك شود جوانان ما نیاز به حمایت دارند.در آخر امیدوارم خدا نگهدار رهبرمان باشد و ان شاءالله دشمنان ایران اسلامی، مانند آمریكا را همچون صدام نابود كند.منبع:ایسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]