واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: همانطور که به سادگی میتوانید ببینید، تعداد فیلمهای بسیار بد کریمی در این سالها به شکل شگفتانگیزی بالا است و او در این زمینه حتی میتواند گوی سبقت را از.... تهرانی، کریمی، حیایی، گلزار و رادان. آیا میتوانند در جشنواره امسال جایگاه از دست رفتهشان را باز یابند؟ آندره بازن، منتقد مشهور سینمای فرانسه، اعتقاد داشت: "نبوغی که انعطافپذیری و خودآگاهیاش کمتر از استعدادش باشد، در بسیاری از موارد با شکستهای بزرگی روبهرو میشود." بازن البته این جمله را در وصف کارگردانان به کار برده بود اما به نظر میرسد که مشابه چنین گزارهای را در مورد بازیگران هم میتوان مطرح کرد. بازیگران زیادی بودهاند که هر کدام در دورهای توانستهاند جای خود را به نحوی در دل مردم و همچنین نخبگان سینمایی باز کنند اما ستاره اقبالشان پس از مدتی به سوسو افتاده است. این سقوط میتوانست دلایلی کاملاً سینمایی یا غیر سینمایی داشته باشد. لازم نیست راه دوری برویم. نمونههای این سقوط در سینمای خودمان بسیارند. هر چند همیشه استثنائاتی نیز وجود دارند. همچون عزتالله انتظامی که سالهاست بر قله ایستاده است، یا پرویز پرستویی که سالها جایگاه خود را حفظ کرده است. این یادداشت نگاهی کلی و البته شخصی به چند تن از بازیگرانی است که هر کدام در دورانی درخشیدند ولی به نظر میرسد این روزها فاصله بعیدی با دوران اوج خود دارند. فاصلهای که در برخی از موارد ممکن است حتی باعث شرمندگی طرفداران آنان نیز باشد. البته نمونههای چنین بازیگرانی در نسلهای قبلی بازیگری بسیار به چشم میخورد. اما نگاه ما به بازیگرانی است که به نظر میرسد سقوطشان در دو – سه سال اخیر شروع شده است. بازیگرانی که در دورانی برای خود بتای بودند. 1) هدیه تهرانی: ورود تهرانی به سینما با فیلمی از مسعود کیمیایی («سلطان») اتفاق افتاد. بازی او در این فیلم موجی از تحسین را به همراه داشت. به زودی تهرانی به ستاره زن اول سینمای ایران بدل شد. او جزو معدود بازیگرانی است که در دوران اوج خود، تحسین عوام و خواص را به یک اندازه برانگیخته است. حضور پیاپی او در آثار موفقی چون «قرمز» (فریدون جیرانی)، «شوکران» (بهروز افخمی) و «دستهای آلوده» (سیروس الوند) او را به اوج شهرت رساندند. در دهه هشتاد اما شرایط متفاوت بود. آخرین باری که تهرانی با حضورش توانست توجه همه را به خود جلب کند، «چهارشنبهسوری» (اصغر فرهادی) بود. پس از این فیلم، تهرانی هیچگاه به دوران اوج بازنگشت. «شبانه» (امید بنکدار، کیوان علیمحمدی) و «نسل جادویی» (ایرج کریمی) فیلمهای خوبی نبودند و تهرانی هم در آنها به هیچ وجه کیفیت ستارهگون سابق خود را نداشت. «هفت دقیقه تا پاییز» (علیرضا امینی) هم فیلمی بود که چه از طرف منتقدین و چه مردم با استقبال متوسطی روبهرو شد. با هر متر و معیاری که به آثار سالهای اخیر تهرانی بنگریم، نمیتوانیم آنها را سخیف یا افتضاح بدانیم. ولی این نکته هم قابل انکار نیست که اعتبار و برش تهرانی در سینمای این سالها به هیچ وجه قابل مقایسه با دهه هفتاد نیست. نکته مهم اما اینجاست که به نظر میرسد بخش مهمی از علت سقوط تهرانی نزد افکار عمومی، نه به کارنامه سینمایی، که به حواشی غیرسینمایی او مربوط میشود. حاشیههایی که مهمترینشان ماجراهای مربوط به نمایشگاه عکس او بود. آنچه باقی میماند حسرتی است بر بازیگری که روزی برای تماشای هنرنماییهای او بر پرده سینما لحظهشماری میکردیم و امروز کارش به جایی رسیده که اطرافش فقط حاشیه میبینیم و علفهای هرز. 2) امین حیایی: در میان تمام ستارگان این فهرست، به نظر میرسد امین حیایی بیشترین تلاش را برای تبدیل شدن به یک ستاره طی کرده است. بنابراین تماشای سقوط آزاد این بازیگر بااستعداد شاید بیش از دیگر افراد این لیست دردناک باشد. او کار بازیگری را در ابتدای دهه هفتاد با بازی در فیلم «دو همسفر» (اصغر هاشمی) آغاز کرد. حیایی سالها در نقشهای کوتاه یا مکمل ایفای نقش کرد تا این که در اواخر دهه هفتاد توانست به جایگاه یک ستاره دست پیدا کند. فیلمهایی چون «دستهای آلوده» (سیروس الوند)، کما (آرش معیریان)، و «نقاب» (کاظم راستگفتار) از آثار مهمی هستند که حیایی در آنها ایفای نقش کرده است. اما بهترین فیلم و بازی حیایی در این سالها بیشک «مهمان مامان» (داریوش مهرجویی) بوده است. فیلمی که تحسین همگان را برانگیخت و اتفاقاً بازی حیایی در آن هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. ولی به نظر میرسد حیایی متوجه فرصت طلایی به دست آمده نشد و در طی این سالها مسیر را به کلی اشتباه طی کرد. او هر گاه خواست در فیلمهای پرفروش بازی کند، نخبگان را از خود ناامید کرد (مثل دو فیلم «اخراجیها») و هر وقت هم خواست در آثار جدیتری بازی کند، نه به هدفش رسید و نه فروش فیلم راضیکننده بود (همچون «بیداری رؤیاها») نگاهی به فیلمهای حیایی در این دو سال به خوبی گویای همهچیز است: «اخراجیها 2»، «پسر تهرانی»، «بیداری رؤیاها»، «سلام بر عشق» و «پوپک و مش ماشاالله». در این میان تنها «سن پطرزبورگ» فیلمی بود که سرش به تنش میارزید که تازه در آن هم حضور امین حیایی در اکثر یادداشتها به عنوان یکی از نقاط ضعف فیلم معرفی شده بود. حیایی البته در همان دورانی که در «مهمان مامان» و «نقاب» بازی میکرد هم حضور در آثار سخیف را تجربه کرده بود. اما اینگونه سقوط به درون فیلمهایی یکسر بیارزش حتی از امین حیایی هم انتظار نمیرفت. 3) بهرام رادان: اولین بازی رادان در سینما «شور عشق» (نادر مقدس) بود. فیلمی که رادان (و بازیگر نقش مقابلش، مهناز افشار) صرفاً به خاطر چهرهشان در آن فیلم بازی کرده بودند. بازیهای یعدی او هم در فیلمهایی گیشهای بودند که به سختی میشد نکته مثبتی (شاید غیر از بازی خود رادان) پیدا کرد. اما رادان به تدریج نشان داد به افقهای دورتری میاندیشد. در دهه هشتاد او فرصت بازی در آثار بزرگانی چون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و رخشان بنیاعتماد را پیدا کرد. او هم مثل امین حیایی، اوج بازیگریاش را در فیلمی از داریوش مهرجویی («سنتوری») تجربه کرد. «گاوخونی» (بهروز افخمی)، «گیلانه» (رخشان بنیاعتماد) و «حکم» (مسعود کیمیایی)، از جمله آثار مهم رادان در دهه اخیر به شمار میروند. اما دو – سه سالی است که خبری از آن بهرام رادانی که هم منتقدین دوستش داشتند و هم مردم از فیلمهایش استقبال میکردند، نیست. حالا دیگر فیلمهایی چون «چهارانگشتی» (سعید سهیلی)، «تردید» (واروژ کریممسیحی) و «کارناوال مرگ» (حبیبالله کاسهساز) نه در گیشه موفقاند و نه کسانی که نگاهی جدیتر به سینما دارند، به آنها روی خوش نشان میدهند. شاید بتوان رادان را هم در میان بازیگرانی طبقهبندی کرد که حتی فیلمها و بازیهای ضعیفشان هم تا اطلاق واژگانی چون "سخیف" و "مبتذل" فاصله زیادی دارد، اما برای بازیگری که روزی برای بازی در فیلم نچسب و بیمایهای چون «شمعی در باد» هم میتوانست بلورین جشنواره فجر را دریافت کند و اکثر فیلمهایش در هر دو جنبه گیشه و منتقدین موفق عمل میکردند، وضعیت امروز چیزی به جز سقوط آزاد نمیتواند نامگذاری شود! 4) نیکی کریمی: در میان تمام این بازیگران، سقوط نیکی کریمی از همه شدیدتر و البته غیرمنتظرهتر بوده است. کریمی که با بازی در فیلم «وسوسه» (جمشید حیدری) در 18 سالگی بازی در آثار سینمایی را آغاز کرده بود، بلافاصله با حضورش در فیلم «عروس» (بهروز افخمی) هم نام خود را به عنوان اولین سوپراستار زن سینمای بعد از انقلاب ثبت کرد و هم نظر نخبگان سینمایی را به بازی خوبش جلب کرد. در سالهای بعد، کریمی در چند تا از مهمترین آثار دهه هفتاد ظاهر شد: «سارا» (داریوش مهرجویی)، «ردپای گرگ» (مسعود کیمیایی)، «پری» (مهرجویی)، «بوی پیراهن یوسف» (ابراهیم حاتمیکیا)، «جهانپهلوان تختی» (افخمی)، «دو زن» (تهمینه میلانی) و... اما کارنامه نیکی کریمی هم مانند هدیه تهرانی از ابتدای دهه هشتاد دچار نوسان شد. تا این که در سالهای اخیر کار نیکی کریمی به بازی در بدترین فیلمهای سینمای ایران کشیده شده است. فیلمهایی همچون «شام عروسی»، «زنها فرشتهاند»، «دو خواهر»، «شکلات داغ»، «سلام بر عشق» و «دموکراسی تو روز روشن». همانطور که به سادگی میتوانید ببینید، تعداد فیلمهای بسیار بد کریمی در این سالها به شکل شگفتانگیزی بالا است و او در این زمینه حتی میتواند گوی سبقت را از امین حیایی هم برباید! چنین امری برای بازیگری که کارگردان هم هست و ادعا میکند فیلمهای هنری میسازد، به هیچ وجه شایسته نیست. 5) محمدرضا گلزار: او با بازی در همان فیلم اولش، «سام و نرگس» (ایرج قادری) خود را به عنوان یک بازیگر تجاری معرفی کرد. اما حضورش در «شام آخر» (فریدون جیرانی) بود که برای اولین بار نشان داد که میتوان روی او به عنوان یک بازیگر آیندهدار حساب کرد. «بوتیک» (حمید نعمتالله) که به راستی اوج بازیگری گلزار بود، میتوانست شروع مسیری جدید درکارنامه هنری گلزار باشد، اما او ترجیح داد همان مسیر قبلیاش را طی کند. این مسیر با بازی در «آتشبس» (تهمینه میلانی) به کمال رسید. یک کمدی مناسب که در آن حتی بازی گلزار هم کنترلشده و مناسب با فضای فیلم به نظر میرسید! اما کارنامه گلزار بعد از «آتشبس»، برای هر بازیگری میتواند مایه شرمساری باشد! هر چند گلزار از این دست فیلمها در طول دوران بازیگریاش کم بازی نکرده است. اما در سالهای گذشته میتوانستیم معدود فیلمهایی از او ببینیم که هم بتواند تماشاگران را راضی کند و هم فیلم قابلتحملی باشد. اما هر چه کارنامه گلزار در سالهای اخیر را زیر و رو کنیم، چیزی جز فیلمهایی چون «کلاغپر»، «دو خواهر» و «دموکراسی تو روز روشن» پیدا نمیکنیم. فیلمهایی که تازه خیلیهایشان فروش متوسطی داشتند و انتظارات را از ستارهای چون گلزار برآورده نکردند. ضمن این که حواشی زیادی که درباره ممنوعالتصویر شدن او و دیدارش با برخی مقامات جهت رفع این مشکل وجود داشت، باعث کاهش محبوبیت او شدهاند. با ادامه این روند به نظر میرسد گلزار به زودی به بازیگری تبدیل شود که اصطلاح "از اینجا رانده و از آنجا مانده" دربارهاش صدق کند. چه بسا به زودی نه منتقدین او را جدی بگیرند و نه مردم استقبال همیشگی را از آثار او به عمل بیاورند. کدام یکی از این بتهای سقوط کرده جایگاه سابقشان را نزد مردم و منتقدان باز پس خواهند گرفت؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 654]