واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > ترک همدانی، مصطفی - همایش 28 اردیبهشت امسال بنام اخلاق وکالت حاشیه هایی بهمراه داشت و در دل این حاشیه ها زخمها و دردهایی از جامعه وکالت سربازکرد که تا کنون بسته مانده بود و یا بهانه ای برای ابراز نداشت. این که میگویم بهانه ، حقیقتی است که بعض از همکاران اقلیت کانون وکلا با وسیله قراردادن آن بر اقدامات مرکز مشاوران حقوقی و وکلای قوه قضاییه تاختند و اقل انصاف را مراعات ننمودند. بنابراین روی سخنم با همان عزیزان اقلیت است . اولا: آقای قرائتی در باب اخلاق وکالت مطالبی را عنوان کردند که شاید همگان سواد آنرا داشتیم و حتی به دیگران از باب معروف امر می نمودیم اما چنانکه خود نیز واقفید کلام نافذ آن خطیب محترم با جملات شیرینشان به گونه ای است که بر مخاطب دلنشین تر می نماید. شاید این جنجالها (ونه بهانه جویی ها) با پخش کامل سخنان ایشان از رسانه سیما فروکش کند. اما آنچه که در این مدت در فضای تارنماها و رسانه های مکتوب سنگینی میکرد استدلالات آن اقلیت بود که تلاش بر بهره برداری کلام حاج آقای قرائتی داشت.ایشان در کلامشان به هیچ وجه از نشانه کفردانستن استفاده کنندگان کراوات سخن نگفتند که صرفا به بی خاصیتی آن اشاره داشتند اما عباراتی از قبیل "جوری در مذمت کراوات صحبت می شود که گویی ، کت و شلوار ، ریشه ایرانی دارد ! مگر نه این است که علاوه بر کت و شلوار ، پیراهنی که دهه هاست مردان ایرانی بر تن می کنند ، معروف به یقه انگلیسی است ؛ همان یقه انگلیسی ای که نظام جمهوری اسلامی و حزب اللهیان ، 33 سال است آن را روی شلوار می اندازند و دکمه را تا آخر می بندند تا گلویشان ورم کند ! ضمنا اگر کراوان ، غیر قانونی ( جرم ) است ، چرا هیاتهای خارجی می آیند ایران با کراوات و اسکورت می شوند و با آنها مذاکره و قرارداد امضا می شود ؟ حال آنکه زنان خارجی ( دارای سمتهای سیاسی ) که می آیند ایران ، مجبورشان می کنند که روسری بر سر کنند . اصلا چرا در سینماها ، فیلمهای ایرانی نمایش داده می شود که مردان کراوات زده اند ؟" و یا: "اگر کراوات را مظهر بی دینی و خروج از اسلام تلقی کنیم در آن صورت باید در روابط خود با بسیاری از کشورها ی دوست و هم پیمان مجاور مانند عراق ، سوریه ، ترکیه ، افغانستان و حتی فلسطین و لبنان تجدید نظرکنیم ." ملاحظه می فرمایید درنتیجه گیری هایتان به این منطق نرسیده اید که حرمت این کالا –کراوات- صرفا از جهت وارداتی بودنش نیست که حرمتش از باب سودجویی های ثانویه اش است. آیا نمی دانید در سالهای 1280 به این سو چگونه تیشه بر ایرانی بودنمان و هویتمان زدند؟ برای عملی کردن آن تهدید از ظاهرمان آغلز کردند . لباس ایرانی مان را گرفتند. بهتر از من می دانید که لباسمان چه بود ، پوششی کامل و راحت از عبا و ردا و شالی بر کمر و کلاه و دستار ی بر سر و شاید هریکشان حکمتی وفایده ای داشت که ایرانی جماعت از قدیم الایام بی حمکت کاری نمی کرد. حال بفرمایید از بین شال و کلاه و ردا و دستار ، کروات از کجا آمده است؟ آیا کشورهای راکه از آن نام بردید از مجموعه ایران بزرگ و عثمانی تشکیل نشده بود؟ چه چیزی آنها از هم تاراند ؟ فقط نیروی قاهره ی جنگ بود؟ دشمن از گزینه تهاجم فرهنگی به آن کشورها بهره نگرفت؟ آری آنها برادران مسلمان ماهستند وروزگاری هموطنانمان بودندودلیل بر کافر پنداشتن ایشان بخاطر استفاده از کراوات نیست که دشمن همین را می خواهد ، اما بنابراین می شود که خودمان را با فرهنگ تحمیلی بر ایشان قیاس زنیم ؟ می فرمایید:" تعجب میکنم دوستان نمی دونند کراوات نام خراسان بوده.مردم کرواسی هم ریشه در خراسان دارند و چون از آنجا مهاجرت کردند نام آنجا را کرواسی گذاشتند.اکنون اگر به آنجا تشریف ببرید می بینید چقدر ایرانی الاصل و حتی شیعه اونجا هست.کروات را هم نامیدند کراوات چون پس از مهاجرت از ایران؛ برای اینکه جدا باشند از سایرین؛پارچه ای به گردن می بستند بلند که امروزه اینگونه شده..." فرض را بر قبول این ادعا میگذاریم. سوال اینست تحریم بهره گیری از این نماد و کالا چه ارتباطی با آن قوم اروپایی دارد؟ علما ی دینی مان در زمان خود وعصر کنونی با نواختن بر زنگ خطر نفوذ فرهنگ بیگانه از خطر ثانویه نفوذ اعتقادات و تهاجم فرهنگی پیشگیری کردند وگرنه همگان می دانیم استعمال توتون وتنباکو نیز به نفس خود حرمتی نداشت. البته بقول شما کت و شلوار نیز ارمغانی از فرنگ بود وبر لباس ایرانی تحمیل گردید اما حرمت آن لباس را را نیزمی بایست متولیان جامعه آنروز حفظ میکردند- که نکردند- و متولیان و نخبگان آن روزگار نه تنها دولتمردان بلکه نخبگان حقوقی و وکلای مردم بودند. اگر همت بازپیرایی لباس سنتی ایرانی را ندارید دست کم از کراوات بگذرید اما اگر خیلی مصرید ، بفرمایید پاپیون هم آزادست! ثانیا: چنانکه گفتم مقولات بالا بهانه ای بیش نبود و دلایلی نیز دارم از این قبیل فرمایشات شما که پرسیده اید " چرا دادگاه ها علیرغم تجربه کثیر معمرین کانون وکلای دادگستری اکثریت و شاید تمام وکالت ها را به وکلای آن مرکز محول نموده اند؟ البته من تمام دادگاه ها را ندیده و فقط برخی را از تلویزیون مشاهده کرده بودم و در همان زمان از این موضوع تعجب می کردم که براستی چرا همه وکلای متهمان در مقام دفاع از قاضی تقاضا میکردند تا بعدا" لایحه بدهند و دست کم با قبول اتهام موکلشان از قاضی درخواست عفو و رافت می کردند؟ پاسخ روشن است. عدم استقلال ، ترس از آینده شغلی و... و بیچاره متهمی که وکیلش به سبب امنیت شغلی از دفاع کردن از وی اباء داشته باشد . شرم یعنی این و نه چند تار مو و کراوات .." ویا گفته اید: " بسیار اتفاق افتاده که قضات اخراجی و خطاکار دستگاه قضا پس از اخراج از قضا و عدم دریافت پروانه از کانون به مرکز شما متوسل شده و از مرکز شما پروانه وکالت دریافت نموده و در قالب روابط قبلی حق الوکاله های میلیاردی دریافت کرده اند." تلاش کردم پاسختان را بر وبلاگتان قراردهم و اینجا نیز به اختصار می گویماستقلال و کیل شانیت اوست. این که چرا وکلای متهمین پس از انتخابات را از همکاران مرکز مشاوران تعین کرده اند ولی اصولا همگی از این نهاد بوده اند یا خیر را من نمی دانم، اما دقت بفرمایید در فرمایشات خود اتهام سنگینی را به وکلا زده اید . وکلایی که قبلا بار کنایه آمیز دوستان کانون را مبنی بر سرسپردگی به دستگاه قضا را بدوش می کشیدند در دفاع از موکلین خود با دادستان وقت تهران ناچار به مقابله ای شدند که قابل درج در این سطور نیست و پرونده هایی را به عهده گرفتند که فرصت کافی برای مطالعه نداشتند و به ناچاری تقاضای استمهال و تقدیم لایحه در فرصت کافی را نمودند . بفرمایید در چنین شرایطی زبردست ترین وکلا بغیر از استمهال یا ارایه لایحه دفاعیه در زمان مکفی ، کار دیگر میکنند که ایشان کوتاهی کرده باشند؟ حال اگر تلویزیون صرفا جمله ی تقاضای عفو وکیل را از قاضی دادگاه پخش نماید و شما بقول خودتان محاکمات را ندیده باشید ، آیا جوانمردانه است که نتیجه بگیرید :"عدم استقلال ، ترس از آینده شغلی و... و بیچاره متهمی که وکیلش به سبب امنیت شغلی از دفاع کردن از وی اباء داشته باشد . شرم یعنی این و نه چند تار مو و کراوات" ثالثا: همگان به تجربه ی مثبت و خدمات ارزنده ی وکلای کانون در روزگاران گذشته اذعان داریم ، آیا پذیرفته است به تجربیات و سواد وکلای همکار خود در مرکز مشاوران با دید کاستی و یا قضات خلافکار اخراجی و.... بنگریم.آیا ؟؟!و بقول حافظ: نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب اتش باشدخوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او ، غش باشدمنصف باشیم! مصطفی ترک همدانی - وکیل پایه یک دادگستری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 695]