واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: انتشار كتاب «عروج در تنهايي»
گروه انديشه: كتاب «عروج در تنهائي: داستان حيبن يقظان و شمهاي از احوال ابسال و سلامان» نوشته «عبدالرحيم صاحبالفصول» ترجمه «سعيد غفارزاده» به همت انتشارات «قلم» منتشر شد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، بعد از ديباچه، اين اثر در پنج بخش، پيشگفتار، داستان حيبن يقظان، متن ابنطفيل، متن ابنسينا و متن سهروردي تدوين شده است. نام «حيبن يقظان» از زمان شيخ الرئيس ابوعليسينا براي اهل تحقيق و معرفت پيوسته نامي آشنا بوده است.
داستان «حيبن يقظان» داستان شرح حال طفلي است كه پدر و مادر خود را در يك كشتي كه بر اثر طوفان كشته و غرق ميشود از دست ميدهد و بر روي يك تخته، به ساحل يك جزيره ميافتد. در آنجا تحت تربيت يك ماده آهويي قرار گرفته و كم كم رشد ميكند. كم كم با نگاه و مطالعه در طبيعت خود را با آن محيط وقف ميدهد و بدون معلم اسرار عالم را آموخته و از پلههاي ترقي به سوي كمال انساني ره ميسپارد. او 50 سال در آن جزيره به همان حالت ميماند.
از قضا روزي مردي با يك كشتي به جزيره ميآيد كه نام او «ابسال» است. او به قصد دور شدن از گرفتاريهاي اجتماع انساني، به اين جزيره آمده تا در تنهايي به عبادت خداوند بپردازد. كمي بعد، اين دو همديگر را ملاقات ميكنند و با ترس و لرز با هم آشنا شده و انس ميگيرند. آخر آنكه آن دو به شهر آمده و حيبن يقظان آموختههاي خود را به اهل شهر بازگو كرده و آنها با او سر ناسازگاري برداشته به شكلي كه حيبن يقظان با ابسال به همان جزيره برگشته و تا آخر عمر آنجا ماندند.
مهم در اين داستان خود ماجرا نيست، بلكه برداشتهايي كه از اين داستان ميشود درخور توجه است. او آموخت بدون ارتباط با خلق و آموختن زبان آنها نميتوان توانمنديهاي خود را شناخت، او آموخت كه چرا مردم با وجود پيامبر و تعليمات انبيا(ع) نميتوانند راه افتاده و با مردان راهرفته از راه آگاه، دمساز شوند و اين مردان هميشه تنهايند. شايد به همين علت است كه در روايات ميخوانيم كه مردم پس از پيامبر اسلام(ص) به جز عده معدودي ـ سه يا چهار يا هفت نفر ـ همگي مرتد شدند.
اين به آن معنا نيست كه همه مردمي كه مسلمان شده بودند و در حضور آن پيامبر(ص) به آداب دين مؤدب بودند از دين بيرون رفتند. بلكه به اين معني است كه جز عدد معدودي نتوانستند لُب تعليمات آن نبي اكرم(ص) را درك كنند و حتي به جزو كوچكي از آنچه او رسيده و ديده بود، برسند يا ببينند.
اين داستان اين درس را به خوانندگان ميدهد كه با وجود مخالفت اذهان عمومي، هيچ راهرفته به يقين رسيدهاي، نبايد از يقينيات خود دست بردارد. حتي اگر مصلحت بداند كه از جامعه دوري گزيند. داستان اصحاب كهف بهترين نمونه طرز برخورد با جوامع ناسازگار است. خداوند متعال در قرآن كريم به اصحاب كهف ميفرمايد: «وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا؛ و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مىپرستند كناره گرفتيد پس به غار پناه جوييد تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.» (سوره مباركه الكهف، آيه شريفه 16).
كتاب «عروج در تنهائي: داستان حيبن يقظان و شمهاي از احوال ابسال و سلامان» نوشته «عبدالرحيم صاحبالفصول» ترجمه «سعيد غفارزاده» به تازگي 28 مهرماه سال جاري به همت انتشارات «قلم» به شمارگان 1000 نسخه در قطع وزيري (گالينگور) در 210 صفحه و به بهاي 30000 ريال منتشر شد.
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]