تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى بهشت درى است‏بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833881558




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آبدارچي وزارت صنايع و معادن: ادغام وزارت «معادن و فلزات» با «صنايع» اشتباه بود


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آبدارچي وزارت صنايع و معادن: ادغام وزارت «معادن و فلزات» با «صنايع» اشتباه بود مسوولين جديد مي‌آيند به مسوولين قديمي هدايايي مي‌دهند. آنها را رد مي‌كنند و خودشان مشغول كار مي‌شوند، ما هم خداخدا مي‌كنيم اين يكي بهتر از قبلي باشد.

هوا خيلي سردتر از آن چيزي است كه سال‌ها آن را سرد مي‌گفتند، اينجا خيابان سميه است. مقابل ساختمان 10طبقه وزارت صنايع و معادن يا همان «كاخ محلوجي» تعداد زيادي زن و مرد جمع شده‌اند. راننده تاكسي خط ويلا كه هر روز از مقابل اين وزارتخانه به ابتداي خط مي‌رود فكر مي‌كند مثل روزهاي قبل عده‌اي از كارگران كارخانه‌هاي ورشكسته يا خصوصي‌شده به نشانه اعتراض در اين مكان جمع شده‌اند؛ اما كمي جلوتر كه مي‌آيد متوجه مي‌شود اين زنان و مردان، كارمندهاي وزارتخانه‌اي هستند كه راس ساعت 4بعدازظهر شايد هم كمي زودتر مقابل در جمع شده‌اند تا به سرويس برسند. در ميان اين مردان كت‌وشلوار پوش و زنان مقنعه به سر و كيف سامسونت به دست اثري از «ميزبان من» نيست. البته ميزباني كه قرار است به طور سرزده به مهماني‌اش بروم، بدون هيچ دعوت و هماهنگي قبلي. برق طبقه دهم روشن است جايي كه وزير صنايع و معادن در آن مي‌نشيند. احتمالا او هم از كنار پنجره شهر يخ‌زده تهران را مي‌بيند، اما اينكه چه فكري را در سر دارد هيچ‌گاه متوجه نمي‌شوم. دنگ، دنگ... اين صدا در وزارت صنايع و معادن به شما اعلام مي‌كند كه آسانسور آماده حركت است، آسانسوري كه سرعت فوق‌العاده‌اش زبانزد همه وزارتخانه‌نشينان از 10سال پيش تاكنون شده است. ترجيح مي‌دهم راه‌پله گرانيتي را تا طبقه دوم طي كنم. سالن‌هاي كنفرانس اين طبقه پر است از مديراني كه هر وقت به دفتر آنها مراجعه مي‌كني مسوول‌دفتر پاسخ مي‌دهد« نيستند، جلسه تشريف دارند». ميزبان من در آبدارخانه اين طبقه تنها نشسته است. مرا به خاطر داريد؟ بله، دو روز پيش آمديد گفتيد خبرنگار هستيد و مي‌خواهيد با من مصاحبه كنيد. با اين كه يكبار بيشتر مرا نديده، اما خوب به خاطر دارد. برعكس آنهايي كه هر روز ما را مي‌بينند، مطالبمان را مي‌خوانند (شايد هم نخوانند) و خودشان را به نشناختن مي‌زنند. عجب هواي سردي است؟ با سرما چه مي‌كنيد؟ در سي ‌سال اخير اولين بار است، چنين برف و سرمايي را در تهران مي‌بينم. نامش «همايون عزيزي» است. 55ساله و اهل روستاي هيكوي، سمنان. مي‌گويد: «سال 1355 به تهران آمدم. در اين سال با استخدام در شركت وست الكتريك كه محصولات «وستينگ هاوس» آمريكا را وارد مي‌كرد، مشغول كار شدم. تا سال 59 در اين شركت ماندم، اما به دليل ورشكستگي اين شركت جمع شد و من بيكار شدم. از سال 59 تا سال 64 تقريبا بيكار بودم و با كارگري در ساختمان اموراتم را مي‌گذراندم تا اينكه در سال 64 به استخدام شركت معادن بافق درآمدم». و اين‌گونه به جمع مردان صنعتي آمديد؟ بله، حدود 9سال به استخدام شركت ايران‌كانه‌آرا (توفيران) درآمدم. بعد از 9سال گفتند؛ مي‌خواهيم تعديل نيرو كنيم. و اكنون به صورت پيماني در وزارتخانه مشغول كار هستم. از اولش در همين ساختمان بوديد؟ به عنوان مامور از شركت توفيران به وزارتخانه منتقل شدم. در زمان مرحوم نيلي و آقاي آيت‌اللهي در طبقات مختلف خدمت مي‌كردم، اما با آمدن آقاي محلوجي به قسمت تشريفات وزارتخانه منتقل شدم. سواد هم داريد؟ در زمان آقاي آيت‌اللهي (وزير معادن و فلزات وقت) تا چهارم نهضت درس خواندم. با چند وزير كار كرده‌ايد؟ مرحوم نيلي، آيت‌اللهي، محلوجي، جهانگيري و وزير قبلي... اسمش چي‌بود؟ ... نام وزير بعدي را به ياد ندارد، وزيري كه تا چند ماه پيش در سر كارش حاضر مي‌شد. آقاي طهماسبي! بله، طهماسبي و وزير جديد. كداميك از اين افرادي را كه اسم برديد بيشتر از همه دوست داريد؟ آقاي آيت‌اللهي را. چرا؟ مردمي بود و خودش را نمي‌گرفت. مگر بقيه خودشان را مي‌گرفتند؟ نه زياد، ولي ايشان خيلي خاكي‌تر بودند. اتفاقا دو سال پيش دم در وزارت تا مرا ديدند از ماشين پياده شدند و كلي حال و احوال كردند. وزير جديد را چگونه مي‌بينيد؟ ظاهرا كه خوب هستند. كداميك از وزرا بيشتر به لحاظ مالي هوايتان را داشتند؟ آقاي محلوجي خيلي به ما مي‌رسيدند. هر چه كارمندان مي‌گرفتند به خدمتكاران هم مي‌دادند. فرقي بين آبدارچي و مديركل نبود، اما از زماني كه وزير قبلي آمد، گفتند كه خدمه نبايد از اين مزايا استفاده كنند، اما ظاهرا وزير جديد گفته كه همه بايد يكسان باشند و دوباره قرار است همان بن و مزايايي را كه به كارمندان مي‌دادند به ما هم بدهند. يك چاي مخصوص به همراه بيسكويت تعارف مي‌كند. زانو درد دارد. دليل اين درد را جابه‌جا كردن ميزهاي سالن معروف شماره 2 وزارتخانه مي‌داند. سالني كه مسوولان زيادي در آن معارفه يا توديع شدند. محل كار زيبايي داريد، از اول همين طوري بود؟ اين ساختمان به ساختمان «سناتور رضايي» معروف بود كه شركت نورد اهواز در آن اقامت داشت و بعد ساختمان در اختيار وزارت معادن و فلزات قرار گرفت. در ابتدا اين ساختمان به صورت اتاق، اتاق بود. سقف‌هاي كاذب قديمي با كفپوش‌هاي رنگي و حتي موكت داشت. سال 70 آقاي محلوجي شروع به تخريب اين ساختمان كرد كه تا 76 هم زمان برد. ايشان خيلي به نظافت اهميت مي‌دادند. حتي يادم است به موتورخانه هم سر مي‌كشيدند و مي‌گفتند بايد آنقدر تميز باشد كه آدم بتواند در آن ناهار بخورد، اما يك دلخوري هم از آقاي محلوجي دارم. چرا دلخوري؟ روزهاي اول اجازه نمي‌داد كارگران سوار آسانسور شوند. شما چه؟ ما كه مشكلي نداشتيم. البته در آن روزها وزارتخانه واقعا قشنگ شده بود. كارمندان وزارت مي‌گفتند بايد كفش‌هايمان را در بياوريم بعد روي اين سنگ‌ها راه برويم چون خراب مي‌شود. آقاي محلوجي ساختمان زيبايي را درست كرد. محلوجي را ديگر نديديد؟ نه. رفت و پشت سرش را هم نگاه نكرد. بعد هم آقاي جهانگيري آمد؟ بله. در زمان ايشان وزارت معادن و فلزات با صنايع ادغام شد. به نظر من اين ادغام اشتباه بود. چرا؟ خب، اولش خيلي بهتر بود. از وقتي ادغام شده افراد جديدي آمدند و اينجا خيلي شلوغ شد. جهانگيري چطور آدمي بود؟ خوب بود. وزير بعدي چه؟ آقاي طهماسبي در جلسات خيلي داد و بيداد مي‌كرد تا جايي كه مجبور مي‌شديم ميكروفون‌ها را خاموش كنيم. با شما چطور بود؟ با ما خوب بود. وزير جديد چه؟ خداييش خيلي قشنگ صحبت مي‌كند. برخوردش هم خوب است. 15دقيقه‌اي مي‌شود كه با هم صحبت مي‌كنيم. دنگ‌، دنگ‌... صداي آسانسور پرسرعت وزارتخانه هنوز به گوش مي‌رسد و پس از 10سال كار چيزي از سرعت آن كم نشده است. سرويس كارمندان نرسيده. جلسه در اتاق‌هاي مجاور ادامه دارد. وزير صنايع و معادن هم احتمالا به سر ميزش برگشته است. لباس قشنگي بر تن داريد؟ اين لباس فرم قسمت تشريفات است. از زمان آقاي محلوجي مد شد. دوره‌اي هم براي كارتان ديده‌ايد؟ بله، حدود 20روز در وزارت امور خارجه برايمان دوره آبدارچي‌گري گذاشتند. براي وزرا چه، دوره وزيرگري گذاشته‌اند؟ نمي‌دانم! حاضري جايت را با وزيري كه در طبقه دهم نشسته عوض كني؟ به هيچ وجه، حاضرم روي زمين بنشينم و آن بالا نباشم. جاي من محكم‌تر از هر صندلي ديگري است. اين آقايان چهارسال مي‌آيند و مي‌روند، اما من 24سال است در اين وزارتخانه مشغول كارم. چقدر حقوق مي‌گيريد؟ 183هزار تومان چند تا بچه داريد؟ 6 تا، 4 تا دختر كه سه‌تايشان شوهر كرده‌اند و 2 تا پسر كه ديپلم گرفته‌اند و كارگري مي‌كنند. چرا دانشگاه نرفتند؟ دختر آخرم 14سال دارد خيلي دوست دارد به دانشگاه برود. اما متاسفانه پولي براي اين كار ندارم. آقاي... كه در آسمان‌ها دنبالش مي‌گشتيم وارد آبدارخانه مي‌شود و درخواست سالني براي يك جلسه مي‌كند، سالن در اختيار وي گذاشته مي‌شود. عجب طبقه‌اي داريد. همه آدم‌هاي مهم در اينجا هستند. مهم هستند، اما كاري از دستشان برنمي‌آيد! چطور مگه؟ در اين سالن‌ها جلسات مختلف برگزار و قول‌هاي زيادي به صاحبان كارخانه‌ها داده شده، اما هيچ‌كدام عملي نشده است. شما از كجا مي‌‌دانيد؟ بعضي از صاحبان كارخانه به ما مي‌گويند، در زمان... قول دادند به كارخانه‌ها وام بدهند، اما هيچ پولي ندادند. چند سوال تخصصي هم از وي مي‌پرسم. راستي طرح استراتژي صنعت و معدن به كجا كشيد؟ در اين مورد چيزي نشنيده‌ام. اطلاعي هم ندارم. مشكل ال‌-90 حل شد؟ نمي‌دانم. قانون معادن قرار است كه تغيير كند. مشخص نشد تغييرات اين قانون در چه مرحله‌اي قرار دارد؟ چيزي نگفته‌‌‌اند. خودرو چرا گران شده است؟ وقتي همه‌چيز گران است، خودرو هم گران مي‌شود. مشكل كمبود برق صنعت حل شد؟ صحبتي نشنيده‌ام. در مورد خصوصي‌سازي و اجراي اصل 44 در وزارتخانه چه نظري داريد؟ خصوصي‌سازي بايد نظارت‌كننده داشته باشد، وگرنه خصوصي‌سازي نيست. به عبارت ديگر، اگر قرار باشد دولت بر روند خصوصي‌سازي نظارت نكند، نمي‌توان مدعي شد كه خصوصي‌سازي انجام شده است. مشكل اصلي بخش معدن چيست؟ نمي‌دانم. از مشكل دانش‌آموختگان بخش صنعت و معدن خبر داريد؟ خبري ندارم. به بيسكويت لب نمي‌زنم. با تعاريفي كه از محلوجي شنيده‌ام حدس مي‌زنم اگر در دوره وي مصاحبه انجام مي‌شد قطعا پذيرايي بهتري صورت مي‌گرفت. در اين 24سال مراسم‌هاي توديع و معارفه زيادي را ديده‌ايد، چه خاطره‌اي از آنها داريد؟ مسوولين جديد مي‌آيند به مسوولين قديمي هدايايي مي‌دهند. آنها را رد مي‌كنند و خودشان مشغول كار مي‌شوند، ما هم خداخدا مي‌كنيم اين يكي بهتر از قبلي باشد. چه خاطره‌هاي ديگري از اين ساختمان داريد؟ در زمان آقاي جهانگيري نمايشگاهي از سنگ‌هاي قيمتي برپا شده بود كه آقاي خاتمي در اين نمايشگاه شركت كردند و من هم موفق شدم در اين مراسم براي ايشان چاي ببرم. آقاي احمدي‌نژاد را هم ديده‌ايد؟ روزهاي اولي كه وزير قبلي شروع به كار كرده بودند، يك‌روز ساعت 7 صبح آقاي احمدي‌نژاد به تمامي طبقات سركشي كرد. اما صبحانه خود را در طبقه بالا خورده بود و نتوانستم براي او چاي بريزم. من ديگر سوال ندارم، شما حرفي داريد؟ نه، حرفي نيست. فقط اخيرا اعلام كرده‌اند كه كارمندان وزارت با 25سال سابقه كار مي‌توانند بازنشست شوند، اما خدمه‌ها را جزو اين افراد به شمار نياورده‌اند، اگر مي‌شود ما را هم مشمول اين قانون كنند. اگر بازنشسته شويد، چه كاري مي‌كنيد؟ كارگري. دلتان براي اينجا تنگ نمي‌شود؟ اصلا، تازه فكر مي‌كنم كه آزاد خواهم شد. دنگ‌، دنگ... اين همه حرف نيم‌ساعت بيشتر طول نكشيد. آسانسور با سرعت هرچه تمام‌تر كارمندان عجول را از طبقات منتقل كرده است. در سالن بغلي هنوز آقاي... جلسه دارد. پاسخ بسياري از سوالاتم را گرفته‌ام، سوالاتي كه شايد هيچ مسوولي نمي‌توانست به آنان پاسخ دهد حتي آقاي... دم در وزارتخانه هيچ‌كس نيست، كارمندان همه با سرويس رفته‌اند. وزير صنايع و معادن دوباره كنار پنجره ايستاده است. راننده خط ويلا به مسافرش مي‌گويد، نيم ساعت پيش اينجا تظاهرات بود!   منبع: دنیای اقتصاد  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1618]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن