واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سرنوشت دیکتاتور( نگاهی به زندگی صدام)
سرانجام دیکتاتورهای جهان ، همواره با ذهنیات آنان همخوانی ندارد و پایان خوش انتزاعی حیاتشان ، در عالم واقع رنگ می بازد.صدام حسین دیکتاتوری است که پس از دهها جلسه دادگاه ، تنها برای بخشی از اعمال جنایتکارانه خود به طناب دار سپرده خواهد شد. رئیس جمهور مخلوع عراق فراموش کرده بود که مقصد هر سیر صعودی ، تنزلی است که برای دیکتاتورها، تنها با تلخی همراه است. حال برای آشنایی با گذشته صدام حسین ، نگاهی به زندگی او می اندازیم. صدام حسین 66سال پیش یعنی آوریل 1937در شمال غربی عراق یعنی شهر تکریت چشم به جهان گشود.برخی معتقدند تکریت تنها یک سابقه پرافتخار دارد، نه به واسطه تولد صدام در آن ، چرا که امروز حتی تکریت از چشم گشودن صدام در این شهر، شرمگین است. در شهر تکریت کسی به دنیا آمده است که شاید تاریخ عراق به او ببالد ؛ صلاح الدین ایوبی سال 1138در این شهر به دنیا آمده است.ایوبی ، سرداری گمنام و کردتبار بعدها سلطان مصر شد و بیت المقدس ، قبله اول مسلمانان را از دست مسیحیان رهایی داد. این گونه است که تکریت دو مرد شهیر به خود دیده است ، صدام حسین و صلاح الدین ایوبی را که اولی یک دیکتاتور با کارنامه ای مشحون از جنایت های انسانی و دومی سرداری رهایی بخش بوده است. صدام حسین در روستای فقیری به نام عوجه به دنیا آمد ؛ در خانواده ای که گفته می شود با خشونتی بدوی زندگی می کرده اند و تعصب قبیله ای تا اندرونی خانه ها نفوذ داشت. پدر صدام پیش از به دنیا آمدن وی ، کشته یا به نحوی ناپدید شده بود. در چنین شرایطی مادر صدام مجددا ازدواج کرد و سرنوشت صدام تا 10سالگی به دست ناپدری خشن و پدربزرگ نامهربانش افتاد.کودکی و شستشوی مغزیصدام حسین همانند بچه ای سرراهی و بی پناه بار آمد. او همبازی نداشت و بچه های همسایه این پسربچه فقیر و یتیم را تحقیر و مسخره می کردند. صدام از این حقارت یک نکته آموخت ؛ در زندگی هرگز نباید ضعیف بود. خانواده مادر، کمترین مهربانی و عطوفت را از این پسرک دریغ می کردند و حتی برای کسب روزی او را تحت فشار می گذاشتند. ناپدری او را به زور به شبانی می فرستاد و پدربزرگ نیز او را وامی داشت در ایستگاه قطار تکریت ، هندوانه بفروشد.صدام حسین در همان کودکی به قهرمان قومش فکر می کرد ؛ به صلاح الدین که با فتوحات بی شمارش پوزه دشمنان را به خاک می مالید و امت عرب را متحد می کرد. صدام 10 ساله بود که از تکریت به بغداد رفت و در آنجا با دایی خود که یک افسر اخراجی بود، زندگی کرد. برخی معتقدند که خیرالله طلفاح ، دایی صدام پدر معنوی او بوده است. دایی صدام که به خاطر گرایش های ناسیونالیستی افراطی از ارتش رانده شده بود، مغز این بچه خیابان را با افکار ناسیونالیستی شستشو داد و به او آموخت که نژاد عرب از هر قومی بالاتر است.دایی صدام نزدیک ترین راه به سوی قدرت و سلطه جویی را تنها مبارزه سیاسی می دانست و صدام نیز وارد عرصه مبارزه سیاسی شد. در همین ایام ، «حزب بعث سوسیالیست عرب» بیش از هر جریان دیگری ایده ناسیونالیسم عرب را در عراق نمایندگی می کرد. صدام هنوز به مرز 20 سالگی نرسیده بود که به این حزب پیوست. گرایش حزب به کاربرد زور در تحقق اهداف سیاسی ، با طبع خشونت طلب صدام همخوانی داشت. صدام برای حزب اعلامیه پخش می کرد و با مخالفان راست و چپ گلاویز می شد. حزب خانه واقعی او شد چراکه فقط آنجا مزه پیروزی را می چشید. صدام کمترین علاقه ای به درس و مشق نداشت ، اما تیزهوشی او زبانزد همگان بود. بیشتر وقت او در کوچه و خیابان و به شیطنت و شرارت می گذشت. در این دوران ، عراق کانون ناآرامی های اجتماعی و تلاطمات سیاسی بود. نارضایتی از نظام حکومتی تمام لایه های اجتماعی را فرا گرفته بود. 40 سال قدرت خودکامه دربار هاشمی خشم و نفرت مردم را برانگیخته بود.کردها برای دستیابی به خودمختاری بارها سرکوب شده بودند. شیعیان که اکثریت جامعه را تشکیل می دادند، حاکمیت را نماینده اقلیت سنی می دانستند، چپگرایان تنها راه رهایی عراق را یک انقلاب قهرآمیز می دانستند و ملی گرایان نیز دربار هاشمی را میراث خوار استعمار انگلیس می دانستند.کودتای نظامی جمال عبدالناصر در مصر نیروی تازه ای به انقلابیون عراق بخشید و بر این اساس تمام لایه های جامعه عراق ، شور زیادی برای مبارزه سیاسی به دست آوردند. صدام پس از پیوستن به حزب بعث عراق در سوئقصد به جان ژنرال قاسم ، حاکم نظامی وقت عراق شرکت کرد، اما این سوئقصد ناکام ماند. در کشوری که سیاست همواره یک بازی خشونت بار بود، استعداد صدام در این زمینه بسرعت امکان صعود او را به راس هرم قدرت فراهم کرد. وی سال 1959مجبور شد عراق را به مقصد قاهره ترک کند و 4 سال از زندگی خود را در تبعید به سر برد. زمانی که حزب بعث در سال 1968زمام قدرت را به دست گرفت ، او به عنوان مرد شماره 2پس از ژنرال احمد حسن البکر سر برآورد ؛ اما صدام که اعمال کننده اصلی قدرت در پشت پرده بود، سال 1979حسن البکر را از قدرت کنار زد و حکومتی بر مبنای رعب و وحشت بنا نهاد.
جنگ با ایرانصدام حسین که خود را قهرمان اعراب می دانست ، ارتش خود را به سوی همسایه غربی خود یعنی ایران گسیل داشت تا سرزمین ایران را در گذار از طاغوت به اسلام تحت اختیار خود قرار دهد. جنگ صدام علیه ایران که 8سال به طول انجامید، جان هزاران نفر را گرفت.امریکایی ها در طول جنگ بارها از عملکرد صدام حمایت کردند و کارنامه حقوق بشری حکومت وی را نادیده گرفتند و در مقابل فجایعی مانند بمباران شیمیایی حلبچه سکوت کردند. پس از پایان جنگ ، صدام حسین تلاش جدی را برای حفظ استیلای خود در منطقه به کار گرفت و با بهره گیری از کارشناسان خود توانست به تولید موشکهای دوربرد و سلاحهای میکروبی دست یابد. صدام حسین که اقتصاد کشور عراق را بسیار ناکارآمد می دید و پس از متهم کردن کویت به پایین آوردن قیمتهای نفت به این کشور حمله و آن را بخشی از خاک عراق اعلام کرد. امریکا که تامین انرژی خود از کویت را در خطر می دید، با حضور نظامی در کویت ، ارتش عراق را از این کشور بیرون راند. امریکا در خلال این تقابل توانست تمام تاسیسات زیربنایی عراق را نابود کند و تبعات فاجعه باری برای این کشور رقم بزند.در چنین شرایطی ، عراق با هدف تحریک اسرائیل و دامن زدن به یک جنگ منطقه ای بزرگتر، به حمله موشکی به تل آویو و ریاض دست زد. پس از حمله صدام به کویت ، سازمان ملل عراق را وادار کرد تمامی سلاحهای کشتار جمعی خود را نابود کند که در واقع نشان دهنده ادامه سرافکندگی صدام پس از حمله به کویت بود. سرکوب شیعیان در جنوب و کردها در شمال از سوی صدام باعث شد نیروهای غربی یک منطقه پرواز ممنوع در جنوب و یک منطقه حفاظت شده در شمال را مورد تاکید قرار دهند. مانع تراشی توافقی صدام در کار بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل متحد به حملات هوایی مشترک امریکا و انگلیس علیه اهدافی در عراق در سال 1998منجر شد.تحریم های بین المللی پس از جنگ خلیج فارس به قوت خود باقی بود و فروش نفت تنها در برابر تامین غذا در عراق امکان پذیر بود. پیروزی جورج بوش در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، فشارها را بر صدام حسین افزایش داد.واشنگتن در آن زمان علنا از تغییر رژیم در عراق صحبت می کرد و به دنبال حملات 11سپتامبر، عراق را یک کشور یاغی خواند. بازرسان تسلیحاتی که سال 1998عراق را ترک کرده بودند، نوامبر سال 2002به عراق بازگشتند. امریکا و انگلیس مدعی شدند که عراق دارای سلاحهای کشتار جمعی است اما از ارائه مشخصات مراکز موجود این سلاحها خودداری کردند. سرانجام نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا در مارس 2003، به رغم تصویب نشدن قطعنامه در شورای امنیت مبنی بر توسل به اقدام نظامی علیه عراق ، به این کشور حمله ور شدند و حکومت صدام با پایان خشونت بار صحنه را ترک کرد و رهبر عراق ناپدید شد؛ اما مدت زمان پنهان شدن صدام چندان طولانی نشد و دیکتاتور در همان شهری که متولد شده بود به دام افتاد. با دستگیری صدام ، محاکمه صدام به دلیل عملکردهای ضد بشری اش مورد توجه قرار گرفت و بالاخره در پی چندین جلسه دادگاه به مجازات اعدام محکوم شد.منبع:جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 468]