واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجري در مدينه النبي فرزندي ديده به جهان گشود که ميوه دل و روشني چشم پيامبر(ص) خدا بود. او که نور درخشان خلقتش از نور جلال خدا بود و فرشتگان در عظمت آفرينش وي سر تعظيم فرود آوردند، پس از پيمودن مسيري پاک در اصلاب پدران و ارحام مادرانش، جهان آفرينش را به وجود خود نوراني ساخت. پس از تولد، نوزاد را نزد جد بزرگوارش رسول خدا(ص) آوردند، آن حضرت با ديدن او سخت مسرور شد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه زمزمه کرد و سپس نماز شکر بجاي آورد و روز هفتم تولدش گوسفندي براي او عقيقه کرد و به مادرش فاطمه (س) فرمود: سرش را بتراشيد و به وزن موهايش نقره صدقه دهيد. پيامبر اکرم (ص) در مراسمي ويژه نام اين کودک را حسين گذاشت و در روايات تصريح شده که اين نامگذاري به دستور خداوند متعال بوده است، نامي که بر تارک بهشت ميدرخشيد. از امام صادق(ع) روايت است: هنگامي که امام حسين(ع) ديده به جهان گشود، جبرييل امين(ع) از سوي پروردگار متعال مامور گرديد تا همراه هزار فرشته، جهت تهنيت و شادباش گويي به نوزاد فاطمه زهرا(س)، به زمين فرود آيند. نام شريف حسين(ع) در تورات شبير و در انجيل طاب و کنيه اش اباعبدالله و لقب هايش سبط، سبط ثاني، سيد، سيد شباب اهل الجنه، رشيد، طيب، وفي، مبارک، زکي و تابع لمرضاه الله مي باشد. کنيه امام حسين(ع) ابوعبدالله و لقب هاي فراواني به آن حضرت داده اند و از جمله پس از شهادت، ايشان را سيدالشهدا خواندند، چنانکه مي دانيم تا پيش از آن لقب سيدالشهدا بر حمزه (ع)، عموي پيامبر اطلاق مي شد و پس از شهادت سبط گرامي رسول الله، امام حسين(ع) را به اين لقب خواندند. يکي از زيباترين و برجسته ترين نکات زندگي امام حسين(ع)، توجه شديد و علاقه بي نظير پيامبر اکرم(ص) به ايشان و برادر بزرگوارش امام حسن(ع) است. رسول گرامي اسلام(ص) با گروهي از اصحاب به ميهماني مي رفت در راه امام حسين(ع) را ديد که در کوچه بازي مي کند، پيش رفت تا او را بگيرد، ولي او کودکانه گريخت و هر چه حضرت به دنبال او رفت، او بسوي ديگري جست و آن حضرت همچنان خنده کنان او را دنبال مي کرد تا او را گرفت، آنگاه دستي بر پشت گردن و دستي در زير چانه او گرفت، دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسيد و بعد فرمود: حسين از من است و من از حسينم، خدا دوست بدارد کسي را که حسين را دوست دارد. سلمان فارسي نيز از پيامبر اکرم (ص) در خصوص امام حسن و امام حسين عليها سلام روايت کرده است که فرمود: هر کس فرزندانم حسن و حسين را دوست بدارد، من او را دوست دارم و هر کس من او را دوست بدارم، خداوند او را دوست دارد و هر کس خدا او را دوست بدارد به بهشت هاي پر از نعمت وارد خواهد شد، اما هر کس آن دو را دشمن بدارد و بر آنها ستم روا دارد من او را دشمن خواهم داشت و هر کس من او را دشمن دارم، خداوند او را دشمن دارد و به آتش جهنم درافکند و در عذاب پايدار بماند. در کودکي دامان پرمهر مادرش فاطمه سلام الله عليها به او آرامش ميبخشيد و جبرييل و ميکاييل در کناره گهواره اش مايه آرامش جان او بودند. از همان دوران کودکي دامان عطوفت پيامبر خدا محل امني براي رشد اين کودک بود، محبتهاي سرشار پيامبر خدا نسبت به او هيچگاه تمامي نداشت، در خانه، کوچه و مسجد همراه جد بزرگوارش بود و بوسهها و علاقه مندي پيامبر خدا نسبت به او در همه جا مشهود بود. پيامبر خدا با حمايت همه جانبه خود از او و توصيه به دوستي با او همواره در پي معرفي شخصيت با عظمت حسين (ع) در جامعه بود، چنانکه حوادث دوران کودکي، ويژگيهاي الهي، نزول مائدههاي آسماني و رفتار سرشار از مهر پيامبر با وي، همه از همين حکايت مي کرد. از تلخترين حوادث روزهاي دوران کودکي حسين عليهالسلام ارتحال پيامبر خدا و شهادت مادرش فاطمه سلام الله عليها است. او شاهد جناياتي بود که بعد از ارتحال پيامبر خدا در حق اهل بيتش روا داشتند و پدر و مادر خويش را در کوچههاي مدينه براي احقاق حقشان همراهي مي نمود. در کنار پدرش به رشد و بالندگي رسيد و تعليم و تربيتهاي پدر، از او انساني رشيد ساخت که همچون سربازي فداکار در جنگهاي جمل، صفين و نهروان، علي (ع) را همراهي ميکرد و همه حوادثي را که در دوره حکومت پدرش و قبل از آن اتفاق افتاد، تجربه کرد و در برابر امر خدا پايداري نمود. حسين عليهالسلام بعد از شهادت پدر، همواره و همه جا از حق برادرش که در حقيقت امام او بود، دفاع کرد، در برابر تصميمهاي او تسليم بود و ايستادگي در برابر ظلم و دفاع از حق سيره هميشگياش بود. وي پس از گذراندن هفت سال در کنار پيامبر خدا، 37 سال در کنار پدرش امير المومنين عليه السلام و همچنين سالها ياري برادرش امام حسن مجتبي عليه السلام، در سال 50 هجري پس از شهادت برادرش، از جانب خدا به امامت و رهبري امت منصوب شد. اما فضاي مسموم و خفقاني که معاويه در سراسر حجاز حاکم ساخته بود، مردم را از رهبري اين پيشواي معصوم محروم ساخت، اسلام و مسلمانان به وسيله معاويه و همدستانش به بيراهه و فساد کشيده شد و دستگاه حکومت به فساد آلوده گشت. معاويه در آخرين روزهاي حياتش يزيد را جانشين خود معرفي کرد و از همه خواست با او بيعت کنند، ولي امام عليه السلام تن به اين بيعت نداد. سرانجام پس از مرگ معاويه، يزيد زمام حکومت را به دست گرفت و ضمن اينکه از سران عرب خواست تا از او پشتيباني کنند، نامهاي به حاکم مدينه نوشت تا از امام (ع) بيعت گرفته يا او را بکشد. امام که معتقد بود وقتي افرادي همچون يزيد شرابخوار و فاسد، حکومت را به دست گيرند بايد فاتحه اسلام را خواند، براي شانه خالي کردن از اين بيعت ننگين، درنگ در مدينه را روا ندانست و به فرمان خدا در روز سوم شعبان سال 60 هجري، شبانه با اهل بيت خود با مدينه و قبر پيامبر خدا وداع نمود و عازم مکه شد. خبر بيعت نکردن و هجرت امام از مدينه به مکه در همه جا پيچيد، امام ابتدا به مکه رفت و از آنجا راهي کربلا شد. درحالي که کاروان امام (ع) منزل به منزل به کربلا و لشکرياني که يزيد براي مقابله با آن حضرت تدارک ديده بود نزديک مي شد، در طول مسير با افراد مختلفي برخورد نمود و به سوي خود دعوتشان کرد در عين حال خبر از شهادت را به ياران خود گوشزد مي کرد و با آنان اتمام حجت مي نمود تا با ميل و رغبت و از روي آگاهي در اين مسير گام بگذارند. حضرت روز دوم ماه محرم سال 61 هجري در سرزميني که کربلا ناميده ميشد فرود آمد و خيمههاي خود را بر پا نمود، وي بارها براي دشمنان خطبه خواند و ضمن معرفي خويش، آنان را نصيحت فرمود و حجت را بر آنان تمام کرد. لشگريان بيرحم ابن زياد، امام و يارانش را محاصره و روز به روز عرصه را بر آنها تنگ تر ساختند، تا آنجا که آب را نيز به روي آنان بستند. روز عاشورا فرا رسيد و جنگ هفتاد و چند تن در مقابل هزاران نفر آغاز شد، ياران امام عليه السلام براي رفتن به ميدان نبرد با دشمن، از يکديگر سبقت ميگرفتند و با صلابتي که از ايمان سرشارشان سرچشمه ميگرفت شمشير ميزدند و دشمن را از اطراف امام پراکنده ميساختند. تا ظهر عاشورا بسياري از ياران امام (ع) يکي پس از ديگري به شهادت رسيدند و سرانجام از هر سو بر امام يورش بردند و او را با فجيح ترين وضع به شهادت رساندند و به اين ترتيب بزرگترين واقعه دردناک تاريخ بشر به وقوع پيوست. امام حسين (ع) در آخرين لحظات عمر شريفش با اين جملات با خداي خود مناجات کرد:اي پروردگار من، بر قضا و حکم تو صبر پيشه مي سازم، اي فريادرس دادخواهان، خدايي جز تو نيست، پروردگار و معبودي غير از تو ندارم، بر حکم تو صبر مي کنم، اي فريادرس کسي که جز تو فريادرسي ندارد، اي کسي که ابدي است و مردگان را زنده ميکند، اي آگاه و شاهد بر تمام کردار و افعال مخلوقات خود، ميان من و اين گروه حکم کن که تو بهترين حاکمي. 7389/ 614/ 1448
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 823]