واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: استفاده درست از بودجه ها برای مقابله با تهاجم فرهنگی كيوان ساكت كيوان ساكت، آهنگساز و نوازندهء تار و سهتار، اگرچه آهنگسازي جوان محسوب ميشود اما در اين سالها به يكي از مهمترين مهرههاي موسيقي ايران بدل شده است. مهمترين وجه شخصيتي او را ميتوان در تلاش و تكاپوي بسيارش دانست. تلاش براي راهاندازي اركسترهاي موسيقي ملي در شهرستانهاي كشور، اجراهاي متفاوت به همراه گروه موسيقي «وزيري» و تاليف كتابهاي بسيار آموزشي از جمله فعاليتهاي او طي سالهاي گذشته بوده است. «ساكت» دو سال پيش به همراه گروه «عارف» همنوا با بسياري از بزرگان موسيقي در صحنه ظاهر شده، اتفاقي كه قرار است بار ديگر پاييز امسال تكرار شود. صحبت را از گروه موسيقي وزيري آغاز كنيم، اين گروه چگونه شكل گرفت؟ گروه وزيري بعد از همكاري با گروه عارف تشكيل شد و بعد از آن همراه با اين گروه كنسرتهاي متعددي در تهران و شهرهاي مختلف اجرا كرديم و توانستم با همكاري آنها بسياري از ايدههاي خود را در زمينهء موسيقي پياده كنم. از اين بحث كه بگذريم، چرا درسالهاي اخير بيشتر به اجراي قطعات بيكلام روي آوردهايد و از كار با خوانندگان دوري كردهايد. بعد از كارهايي كه روي اشعار كلاسيك شاعراني چون حافظ، سعدي، مولوي، مشيري، ابتهاج و... نوشتم، بروي موسيقي بيكلام هم مطالعاتي كردم و قطعات بسياري را نوشتم. كارهاي زيادي از موسيقي بيكلام به روي صحنه بردم كه در اكثر شهرهاي ايران و خارج از كشور با استقبال بسيار خوبي مواجه شد اما از ديگر كارهايي كه در جهت ارايهء انديشههايم در موسيقي انجام دادم، حمايت از طرز ساخت ساز تار و سهتار استاد قنبري مهر بود. به عقيدهء من ما نميتوانيم يك حركت جديدي را انجام دهيم، بدون اينكه ابزار جديدي داشته باشيم. هر حركتي به فراخور نوع حركت ابزار خاص خودش را ميخواهد. استاد قنبري مهر، تغييرات مفيدي در سرپنجهء تار و سهتار به وجود آورده بودند و من حدود 10، 11 سال پيش اولين كسي بودم كه از ساختههاي ايشان حمايت كردم. به نظر ميرسد در موسيقياي كه شما ارايه ميدهيد، نوعي نگاه جديد به موسيقي ايراني وجود دارد، اين نگاه چگونه شكل گرفته است؟ هركس در هنر به ديدهء عادت نگرد، هميشه در قضاوت خودش هم دچار اشتباه ميشود. چون هنرمند بايد خلاف آمد عادت كار كند. نبايد از دريچهء عادتها به مقولهء زيبايي شناسي نگاه كرد، چون در اين صورت هنر به مد روز تبديل خواهد شد. براي من بيان مهم بوده نه ابزار. خيليها با تغيير شكلساز مخالف هستند، در صورتي كه من به بيان بهتر ميانديشم، با هرگونه ابزاري كه ممكن باشد. يعني ابزار درخدمت هنر بايد قرار گيرد نه اينكه ما اسير شكل ابزار باشيم. من همواره پا در سنتها و نگاه به آينده داشتم. بعد از آنكه موسيقي ايراني را تمام و كمال فرا گرفتم، به اين نتيجه رسيدم كه موسيقي هم بايد زبان و بيانش متفاوت شود. در عين اينكه داراي قداست و لطافت و معنويت موسيقي ايراني است، طوري بايد باشد كه جواب نيازها و خواستهاي جامعه را بدهد. موسيقي ايراني متاسفانه در سالهاي اخير به دليل درجازدن و ركود و يكنواختي طرفداران خودش را از دست داده است. عدم استقبال از كنسرتها و آثار عرضه شده به بازار نشان دهندهء اين واقعيت ميتواند باشد كه اگر موسيقي ما به روز نشود خطر فراموشي و طردشدن و از ياد رفتن را در پي خواهد داشت. براساس همين عقيده و تفكر اغلب قطعاتي كه من ساختهام، ضمن تكيه بر مفاهيم موسيقي اصيل ايراني در يك قالب بياني جديد به وجود آمدهاند. براي نمونه كاستهايي نظير ديدار شرق و غرب در فرانسه و آلمان از سوي موسيقيدانها، خيلي مورد استقبال قرار گرفت و من چند پيشنهاد از دانشگاهي در آمريكا و كنسرواتواري در سوئد و انگليس جهت تدريس موسيقي ايراني دارم كه فعلا مشغول بررسي هستم اما در كل نيازمند زمان بيشتر و حمايت ارگانيكي هستم كه تفكراتم را قويتر بيان كنم. فعاليتي كه در زمينهء تدوين و تهيهء كتب آموزشي انجام داديد تا چه حد توانست در ارايهء اين انديشهها موثر باشد؟ قدم بعدي من هم همين بود. مدتي به اين نكته پي برده بودم كه نظام آموزش موسيقي ما احتياج به اصلاح دارد. ديدم كتابهاي آموزشي ما قريب به 40، 50 سالي بيتغيير مانده است. بنابراين شروع كردم به تحقيق در خصوص آموزش موسيقي ايران و به موازات اين تحقيق آموزش موسيقي غرب و مجارستان را بررسي كردم و حاصل اين كار كتابهاي آموزشي است كه با استقبال مواجه شده و خيليها در سراسر كشور به اين شيوه تدريس ميكنند و آموزش ميبينند. بسياري از اهالي موسيقي بر اين اعتقاد هستند كه صداوسيما در اين سالها تاثير بسيار منفياي بر موسيقي داشته است، نظر شما چيست؟ ببينيد اگر «ساز» ممنوع نيست، بايد از تلويزيون هم نشان داده شود تا به نوازندگان بيحرمتي و توهين نشود، كسي كه ساز زده باشد، ميداند كه جا به جايي يك انگشت در كمانچه و يا در آوردن يك صداي خوب از ني چه كار مشكلي است و چقدر به زحمت، مرارت و خون دل خوردن نياز دارد تا بتوانيد صدايي توليد كنيد كه روحيه و قلب انسانها را متحول كرده و آنان را تحت تاثير قرار دهد. با اين شرايط حضور اهالي موسيقي در صداوسيما قبول توهين بزرگي است كه به آنان ميشود. صدا و سيما در گذشته محل تلاقي افكار هنرمندان بزرگ زمان خود بوده است اما اكنون كمتر هنرمندي است كه در تلويزيون حضور داشته باشد، چون اين حرمتها از بين رفته است. اينكه آثار هنرمندان را پخش كنند بدون آنكه هيچگونه حقوق مادي و معنوي را براي آنان در نظر بگيرند،همين كه تصوير آهنگساز و اركستر را نشان نميدهند، به نظر من توهين خيلي بزرگي براي هنرمندان است. رسانههاي ملي كشورهاي ديگر تنها از هنرمندان بزرگ و جهانيشان حمايت ميكنند اما هنرمنداني كه در تلويزيون ما حضور دارند، هنرمنداني متوسط و حتي پايينتر از متوسط هستند و اين باعث ميشود، قضاوت بينالمللي دربارهء موسيقي ايران تا اين اندازه خشن باشد. به نظر ميرسد، بسياري از گروههاي موسيقياي كه در حال حاضر فعاليت ميكنند، كمتر توانستهاند نقش مهمي در زمينهء ارتقاي موسيقي ايفا كرده و اثر مهمي خلق كنند، علت اين امر را چه ميدانيد؟ در اين زمينه دلايل فرهنگي و اجتماعي مختلفي ميتواند دخيل باشد، مثلا شرايط بد اقتصادي مردم كه خريد آثار فرهنگي نظير موسيقي كمتر برايشان در اولويت است. از سوي ديگر موسيقيدانها در توليد آثار خود باز هم به دلايل اقتصادي از اركسترهاي كوچكتر استفاده ميكنند و زود به زود با خوانندههايي كه به اصطلاح بازاري نوارهايشان را منتشر ميكنند و خيلي موارد ديگر كه نميتوان به قطعيت در مورد آنها صحبت كرد. در حقيقت علل نزول سطح كيفي آثار تنها با آمارگيري و آسيبشناسي و آناليز دوران و همچنين دستهبندي آثار و شناسايي آثار ضعيف و دستاندركاران اين نوع كارها، قابل شناسايي است. از طرفي بايد به اين پرسش پاسخ داد كه بودجهاي كه در زمينهء موسيقي صرف ميشود، چرا تا اين اندازه اندك است؟ و اساسا اين بودجه چگونه صرف ميشود؟ مركز موسيقي و ساير نهادهاي ذيربط تا به حال با اين بودجه از چند نويسنده و پژوهشگر موسيقي حمايت كردهاند؟ كدام كار تحقيقي انجام و چه وامي به هنرمند داده شده است؟ كدام اركستر را تشكيل دادهاند؟ در اين ميان حقوقي كه براي اركستر «سمفونيك» اركستر «ملي» صرف ميكنند، به اندازهاي كم است كه اصلا در اين بودجه به حساب نميآيد، به همين خاطر است كه نسل جوان تا اين اندازه با موسيقي و سنتهاي خود بيگانه هستند. اين از آمار فروش نوارهاي موسيقي و هنرجويان موسيقي نيز پيداست. اگر ما نگران تهاجم فرهنگ غرب هستيم، بايد از اين بودجهها به نحو احسن استفاده كنيم، چرا فرهنگ استفاده از سازها و موسيقي خودمان را گسترش نميدهند؟ اين بودجهها بايد صرف هنرمنداني شود كه عمرشان را پاي هنرشان گذاشتهاند، چرا قانون كپيرايت و... را در ايران نهادينه نميكنند تا هنرمندان با آسايش و فراغ بال كار خود را انجام دهند، حرف براي گفتن زياد است اما كو گوش شنوا؟ در موسيقي ما هيچ مسوولي نيست كه دلش براي موسيقي و هنرمند نميتپد. مگر سال گذشته سال پاسخگويي به مردم نبوده است، خب به مردم پاسخ داده شود كه اين همه بودجه چه شد؟ آيا اعزام گروههاي درجهء دوم و سوم جز بر اساس رابطه است و مگر نه اين كه ارزشها و تخصصها هميشه ناديده گرفته شدهاند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 708]