واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: و يسئلونك عن ذي القرنين قل سأتلوا عليكم منه ذكر
«و ميپرسند از تو درباره ذي القرنين، بگو اكنون، برايتان از آن گزارش بخوانم».
ذوالقرنين و ماجراي يأجوج ومأجوج در سورهي مباركه كهف(آيات 83 تا 98) ذكر گرديده است.
شخصيت و ويژگيهاي ذوالقرنين براساس آيات قرآن كريم از اين قرار است:
1. كشورگشايي كه صاحب دو قرن(ذوالقرنين) است.2 كسي كه سه نوبت سفر سوق الجيشي داشته است:
الف: سفر به غرب: جايي كه احساس مي كند كه خورشيد در چشمهي سياهي فرو ميرود. «تَغرُبُ في عَينٍ حَمئةٍ»1 (احتمالاً در سواحل درياي سياه يا درياي اژه)
ب: سفر به شرق و ديدار با مردم وحشي و برهنه.
ج: سفر به منطقهاي كه مردمش از او مي خواهند كه در برابر يأجوج و مأجوج سدّي بنا كند. «اَن تَجعَلَ بَينَنَا و بَينَهُم سَدّا»2
3. ذوالقرنين پادشاهي عدالت پيشه بود، نيكوكاران را پاداش و مفسدان را كيفر و ستمديدگان را در برابر فسادگران حمايت ميكرده است.
4. هدفش از آن همه فتوحات كسب مال و استثمار ملل مغلوب نبود، بلكه قصدش توسعه عدالت و امنيت در ساير مناطق جهان و كوتاه كردن دست ستمگران بوده است. «قالَ مَا مَكَّنّي فيه ربّي خير فأعينُوني بُقوّةٍ أجعَل بينَكم وَ بَينَهم رَدماً»*«اِنّا مكّنّا له في الارض و آتيناه من كُلِّ شيءٍ سَبَبا»3
5. ساختن سدّ با آهن و مس گداخته؛ نشانهي تمدّن پيشرفتهي وي ميباشد.«قَالَ اُنفُخُوا حَتَّي اذا جَعَلَه نَاراً قَالَ آتوني أُفرِغ عَليه قِطِرَاً»4
با توجه به خصوصيات ذكر شده در قرآن كريم، ذوالقرنين با كداميك از كشورگشايان تاريخ منطبق است:
1ـ ابوكرب شمر يحرعش بن افريقس حميري.
2ـ صعب بن همال حميري(320 ـ 300م). (وي آخرين شاه دورهي سوم يمن275 ـ 300م)
3ـ منذر بن ماء السماء در اشعار امرء القيس به عنوان ذوالقرنين ياد شده است.
4ـ اسكندر كبير(356 ـ 323 ق م)
5ـ شي هوانگ تي(قرن سوم ق.م) پادشاه بزرگ چين.
6ـ كوروش سوم(539 ـ 560ق.م)
7ـ داريوش بزرگ (522 ـ 483 ق. م)
در اين شماره از مجلّه بشارت، به معرفي شخصيت اسكندر كبير و قرآئن موجود با شخصيت او دربارهي ذوالقرنين و همچنين شي هوانگ ميپردازيم.
اسكندر كبير(356 ـ 323 ق.م): مفسران قديم مانند: طوسي، طبرسي، ابوالفتوح رازي، فخررازي، بيضاوي، ميبدي و مواهب عليه، ذوالقرنين را اسكندر رومي دانسته و در نبوت او اختلاف كردهاند.5
ابن خلدون نيز ذوالقرنين را اسكندر دانسته است.6
اسكندر در زبان يوناني الكساندروس«Alexander) از دو كلمه تركيب شده الكسو يعني:حامي واندروس به معني: انسان ميباشد، بنابراين،معني تركيبي اسكندر(حامي انسان) ميتواند منطبق با شخصيت ارائه شدهي قرآن باشد. خداوند ابر را در تسخير او درآورده بود تا بر او سوار شده و هر كجا ميخواست، ميرفت. روزي كه از روم بيرون آمد، مصر را تسخير كرد و سپس با زنگيان پيكار كرد و بر آنان پيروز گشت و آنگاه عازم مغرب شد:«فَاتبَع سَبَباً حتّي اذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب في عينٍ حَمِئة…»(سورهي كهف،آيات 85 و 86) و به آن سبب توسّل جسته ميرفت تا به مغرب زمين رسيد تا نزديك چشمه آب گرمي بر ساحل اقيانوس غربي با گروهي سبز چشم و سرخ موي و با هيبت برخورد كرد.7
ترمذ و سدّ يأجوج و مأجوج: اِنَّ يأجُوجَ و مَأجُوجَ مُفسِدُونَ في الأَرضِ…».(سورهي كهف،آيهي 94)
سيد قطب به مناسبت سدّ يأجوج و مأجوج مينويسد:«سدّي نزديك شهر ترمذ از شهرهاي تاجيكستان معروف به باب الحديد كشف شده در اوايل قرن15ميلادي، دانشمند آلماني سيلدبرجر از آن گذشته و آن را در كتاب خود ثبت كرده است، بعضي از فضلاي معاصر كه از چين ديدن كردهاند، ميگويند در بعضي از نواحي چين قبايلي هستند معروف به يأجوج و مأجوج. بعضي از چينيان معتقدند: سدّ يأجوج و مأجوج، هم اكنون در منطقهاي معروف در هند است.كه شرق آسيا را از غربش جدا ميكند.»8
شي هوانگ تي(Shi Hwang _ti) قرن سوم ق.م
ذوالقرنين شي هوانگ تي پادشاه بزرگ چين، و يأجوج معرب يوچانك و مأجوج معرب مانچونك ميباشد. قبايل وحشي چين و عَينٍ حَمِئةٍ،معرب هوتسينك است(كه به زبان چيني به معناي چشمهها و چاههاي فواري است كه آبهاي سوزان و لجن داري را با گازهاي شديد بيرون ميدهد و در مغرب چين اين چشمهها بسيار فراوان است.» و سدّ ذوالقرنين، همان ديوار معروف چين است. كشور چين در دو قرن و نيم قبل از ميلاد بر اثر ضعف سلاطين دچار هرج و مرج شده و قبايل وحشي شمالي يأجوج(به نامهاي مانويا يوچانك ـ مانگول يا مغول كه قبايل مغول و تاتار از آنها منشعب ميشوند)و مأجوج( از نامهاي قبايل مانچو و منچورستان فعلي) به غارتگري اشتغال داشتند.
شي هوانگ تي، براي كوتاه كردن دست غارتگران، سپاه نيرومندي به فرماندهي وانك نسيان: بسيج كرد و با شكستهاي پي در پي كه بر قبايل مهاجم وارد ساخت. آنان را به سمت شمال عقب راند.89
و آنگاه به عمران و آباداني شهر و وضع كشاورزان پرداخت، و محرمانه مردم را به تهيه وسايل سفر طولاني، نيرو و مهمات، خوراك و پوشاك و وسايل نقليه، مهندسين و متخصصين راهسازي تشويق كرد. بعد از تكميل وسايل و اسباب با اردوي عظيمي سفر خود را آغاز كرد.10
***
اين بخش از تاريخ شي هوانگ تي منطبق با مفاداين آيهي قرآن مجيد ميباشد كه ميفرمايد:اِنّا مكنّا له في الارض وآتيناه من كلّ شيءٍ سَبَباً «ما او را در زمين مكنت و اقتدار داده و از هر چيزي اسباب ووسايلي به وي داديم». (سورهي كهف،آيهي84 )
***
سفر به غرب: حتّي اِذا بَلَغ مَغرِبَ الشَّمس…
پايتخت شي هوانگ، شهر هيان يانك كنار رود وئي شوئي واقع در شمال چين، مجاور شهر پكن پايتخت كنوني بود. وي به همراه ارتشي كاملاً مجهز از طريق ايالت شانسي رو به مغرب چين حركت كرد. و به ايالت مغربي سيچوان رسيد، كه در آن سرزمين آبهاي لجني و گاز دار گرم فراوان بود.
اين بخش از تاريخ هوانگ منطبق با اين آيهي قرآن كريم است كه ميفرمايد:فَأتبَعَ سَبَباً حتّي اَذا بَلَغَ مَغرِبَ الشّمس وَجَدَهَآ تَغربُ في عَينٍ حَمئةٍ…«پس ذوالقرنين به راه افتاد تا اينكه به محل غروب خورشيد رسيد و خورشيد را چنان يافت كه در چشمه گرم لجن آلود(حمئةٍ) غروب ميكند».(سورهي كهف، آيهي 86)
***
سفر شرق حتَّي اِذَا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمس…
پس از پايان امور استان سيچوان در غرب، شي هوانگ از راه جنوب براي رسيدن به شرق چين، ضمن نبردهاي سخت با سركشان محلي، ايالات يوئي و چئو و يوانگ سي، را پشت سر ميگذارد.11
اين سفر منطبق با اين قسمت از قرآن كريم است:ثُمَّ اَتبَعَ سَبَباً حَتّي اِذَا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمس «سپس به راه افتاد تا اينكه به كرانههاي خاوري رسيد.» (سورهي كهف، آيهي 90)
شي هوانگ براي رفاه مردم دستور ميدهد كه در بين شهرها راهسازي شود.
اين فرمان با جملهي آخر آيهي يسراً(آساني و رفاه مقرّر خواهيم داشت.»
منطبق ميباشد. مشرق چين تا مصبّ(محل ريزش) رود يانگ تسه كيانگ منطقه حارّه استوايي است كه تابستاني بسيار گرم و زمستاني معتدل دارد. اين بخش منطبق با اين قسمت از آيات مربوط به ذوالقرنين است كه مردمان آن را عريان و بدون لباس معرفي ميكند: «لَم نَجعَل لَهُم مِن دُونِها سِتراً»
امروز هم برهنگي در سواحل و جزاير پراكنده چين و ژاپن و حتي نواحي هند و چين متداول است و به افراد برهنه اين مناطق «آي نو» يعني پشمالو گفته ميشود.
***
سفر به شمال: در سال 314 (ق.م) بر اثر فشار قبايل مهاجم، سلطان استان چئو، سدي از رود هوانگهو تا ساحل خليج پيچلي كشيده بود و در همان زمان، سلطان استان ين هم، سدي از ايالت شانسي تا بقاز ليالوتونگ واقع در مرز كنوني منچوري احداث كرد.
تلاقي اين دو سد كه يكديگر را قطع كردهاند، در نزديكي بندر فعلي يونك پيك واقع در ساحل خليج پيچلي است.
درست در اين نقطه است كه شي هوانگ در سفر خود به شمال شرق بين اين دو سد رسيد، اين همان دو سدي است كه قرآن مجيد به آن تصريح كرده و ميفرمايد:« حتّي اِذا بَلَغ بين السَّدينِ ؛تا اينكه ذوالقرنين بين دوسد رسيد». (سورهي كهف،آيهي 93)
و پس از بازديد از اين دو سد، دستور ميدهد كه سد استوار و خلل ناپذيري بسازد.
***
سدّ ذوالقرنين يا ديوار چين:
سستي و خرابي سدهاي اوليه كه باعث رخنهي اقوام مهاجم يوچانك و مانچونك شده بود، منجر به شكايت اهالي به شي هوانگ شد و به دستور او ديوار و سد محكمي شروع به ساختمان ميشود كه ارتفاع آن از 9 الي 12 متر عرض قاعده و پايه آن ده و طول آن چهار هزار كيلومتر است. به راستي اين ديوار از عجايب ساختههاي بشر است و تاكنون طي2200 سال از عمر آن ميگذرد،ولي بدون كوچكترين مرمت و تعمير در منطقه سردسير و در مسير زلزله بدون كوچكترين شكافي بين مغولستان و چين كه در سال204 قبل از ميلاد بنا شده همچنان پابرجاست.
اين سد و ديوار محكم مصداق بخش پاياني آيات ذوالقرنين مي تواند باشد كه ميفرمايد:
آتُوني زُبِر الحديد حتّي اِذا سآوي بين الصَّدفين قالَ انفخوا حتّي اِذا جعله ناراً قالآتوني افرغ عليه قطراً.
«گفت: براي من آهن بياوريد تا با فاصله ميان دو بريدگي كوه معادل شود گفت: بدميد تا وقتي كه آهن را به صورت آتش گرداند گفت: براي من مس را در حالت مذاب بياوريد تا به روي آهن گداخته بريزم.» (سورهي كهف،آيهي 96)
اين آيه پايه آهنين و روكش مسين را در بريدگي ميان دره و شكاف دو كوه مجاور ذكر ميكند كه با مراجعه به وضعيت كنوني ساختمان ديوار چين، نقاط و معابر كوهستاني واقع بين پكن و خليج پيچلي(شمال شرقي چين) از تمام نقاط ديگر سد محكمتر و استوارتر ساخته شده است.
فَمَا اسطَاعُو أَن يظهَروُهُ وَ مَا استَطَاعُوا لَه نَقب
«پس از اتمام سد ديگر قبايل وحشي] نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند.» (سورهي كهف،آيهي97)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]