واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: مهدعليا و تنبيه ناصرالدين شاه
به ياد داريم يومي ما در حياط صاحبقرانيه به بازي مفرح و جذابيه خاك بازي اهتمام داشتيم ليكن رخت و لباس ما حسابا كثيف شده و چرك و زغلول ما را فرا گرفته بود؟! در گوشه اي از باغچه يك فقره بيلچه گير ما افتاده بود و از ظرف ديگر به وسيله آب، عمليات اوسكول گل درست كردن و مجسمه سازي را انجامون مي داديم. هنوز تايم زيادي از لعبه و بازي نگذشته بود كه ناگاه و تغافل از پشت، يك فقره قفا و پس گردني به ما اوستاد شد ايضا ما هم بي اختيار با صورت به داخل خاك و گل فرو رفتيم تا شبيه مردمان ماسويي بومي مملكت تانزانيا شويم. در آن ازمنه ما پنج سال بيشتر نداشتيم و من باب همين مساله، قدرت مقابله به مثل در وجودمان نبود ليكن چشمان را پاكي نموديم تا واقف گرديم كدام غازقولنگي به فرزند شاه قاجار همچون قوم مغول، يورش برده است؟! في النهايت، مشاهدون نموديم كه ماماني مهدعليا، مقصر اتفاقيه بوده ايضا كه دست ما گرفته به اندروني عمارت و مطبخ برد، عليهذا خشانت تمام وجود ايشان را فرا گرفته بود چنان كه في الحال در مسير، پاچه چند نفري را به بهانه هاي مختلف گرفتند ليكن به مكان مربوطه داخل شديم و مهدعليا يك فقره قاشق بر روي اجاق آتش گذاشتند تا داغ شود! رعب و وحشت بر پيكره نحيف ما سايه افكنده بود و هر لحظه قاشق مربوطه، داغ تر و سرخ تر مي شد و مهدعليا با تفهيم اتهام به ما پيرامون كثيف نمودن البسه مان و خاك بازي، بيش از پيش بر شدت استرس ما، مي افزودند.
ديگر اين كه وضعيه به آن جا رسيد كه ماماني مهدعليا، قاشق را از آتش برگرفته و به پشت دست ما چسباندند و يادآور شدند كه در صورت تكرار بازي مربوطه، بار ديگر زبان ما را داغ مي كنند. بوي سوختگي سراسر عمارت صاحبقرانيه را برداشته بود و بار ديگر يك كودك قرباني رفتار غيرانسانيه يك مادر سنگدل گشت ليكن به ما يادآور شدند كه اگر موضوعيه را به پدر راپورت بدهيم، ميخ طويله را به كف پاهايمان فرومي برند. اين امورات خشانت آميز موجب گشت كه تا ازمنه شبابي ما فكرون كنيم كه ماماني مهدعليا يك فقره خون آشام يا لولوخورخوره هستند ايضا آن كه ما بعد اين اتفاقيه باز هم به اقسامي چون حبس در اطاقك توالت، يك پا ايستادن در تايم طويل و محروميت از مهمانيه ها، تنبيه شديم.
در ازمنه حاضر، والديني وجود دارند كه فرزند خويش را لامروت و غير انسانيه مورد آزار قرار داده و چون برده يا متهم با او برخورد مي كنند ايضا تحقير نمودن، سركوفت، سركوب، سربه سر گذاشتن، مقايسيه با هم سالا ن و حتي ناسزا دادن في الكل نمودهايي خطرناك از كودك آزاري به حساب مي آيند. في المثل خانوم تونارديه با ضرب و شتم كوزت و استثماريه او موجبات افسردگي و دپرشن اين دخترك بيچاره را فراهم آورده بود ليكن اگر غازقولنگي چون ژان وال ژان وجود نداشت احتمالا كوزت مورد حمله تروريستي خانوم تونارديه قرار گرفته و به جاي قاشق با كفگير داغ مي شد. ناصر الدين شاه و كوزت تنها نمونه اي از قربانيان پديده شوم كودك آزاري بوده ايضا اصغرآقا نيز به جهت آنكه در كودكي توسط زن بابايش مورد تنبيه طويله اي قرار مي گرفت تا مدت هاي مديدي به جاي لسان مادري به زبان الاغ ها، مكالمه مي كرد و آواز عرعر سر مي داد. گويا اصغرآقا در كنار الاغ ها، افسار مي شده و به علت هم زيستيه با نامبردگان، خوي و خصلت آنان را برداشته ليكن همين حالا هم من باب نهادينه شدن احوالات خري در معركه دعوا به جاي حل مسالمت آميز و گفت وگوي تمدني في الحال جفتك مي زند؟! همچنين ايشان تا به پاركي چون ساعي يا جمشيديه تشريف حضور مي برند ناگاه عنان از كف داده و به روي چمن ها مي روند و به ياد قديم ها، چريدن مي كنند؟!
عارض به حضورتان عناصر خلقتي همچون دكتور آدولف خان هيتلر هم به خاطر آزار و اذيت هاي دورانيه كودكي اين گونه بساط جنگ و غائله را برپا كردند ليكن اگر ايشان مانند شكسپير، مورد محبت هاي نه نه و باباي خويش قرار مي گرفتند چه بسا نه تنها جنگ افروز نمي گشتند بلكه شكسجوان مي شدند؟! في المثل توماس خان اديسون در مدرسه نمره هاي افتضاحي مي آورده و من باب خنگي از آنجا اخراج گشته اند ليكن اگر مادرش شخصي چون شهناز پلنگ بود احيانا كارش به كشف برق نمي كشيد و يحتمل چشمانش به وسيله چنگال از كاسه در مي آمد و پيشاني اش هم به وسيله اطو، داغ مي شد ليكن لاو تركاندن مادر جناب توماس و درس دادن خانگي موجبات ترقيات وي را فراهم آورد؟! ديگر اينكه گويا پدر اندر جناب آلبرت خان انيشتن براي تنبيه ايشان يك فقره ترقه در مشت دستش قرار مي داده تا ترقه مربوطه درجا بتركد و آلبرت خان از شدت جرقه باروت، بسوزد، لذا همين شده كه نامبرده در تايم شبابي به علت عقده هاي دورانيه كودكي، بمب اتم را اختراع كرده تا از پدر اندر خويش انتقام بگيرد؟!
سخن زياده گشته ليكن والدين كودك آزار بدانند كه رفتار ايشان غيرانسانيه و شبيه تنبيه حيوانات مي باشد آنچنان كه الاغ گاهي مواقع من باب ادب كردن بچه اش، او را گاز مي گيرد يا اينكه با جفتك به طرفي پرتابونش مي نمايد. سيلي زدن و كتك كاري يك كودك بي پناه يقينا نشان از زور و قدرت شما نبوده ليكن اگر مي خواهيد عرض اندام فرماييد، شما را به مبارزه تن به تن با خروس جنگي مظفر الدين خان دعوت مي نماييم. به طور حتم قاعده اي از والدين كه جگرگوشه خويش را تنبيه بدنيه يا روانيه مي نمايند يا از امين آباد گريخته اند يا خواهان دارالمجانين مي باشند. بيت عبرت آموز:
نزن بر دست ناتوان دست زور
كه روزي بيفتي به پايش بدجور
روزگارتان عشرون
فعلا خداحافظون!
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]