واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: گزارشى از سخنرانى دكتر امير على نجوميان با عنوان «فيلم و فلسفه؛ نشانه شناسى عنوان بندى آغاز فيلم» فيلمساز چگونه فيلسوفى است
[ناژين صفوى مقدم ]
در چند ماه اخير شاهد برگزارى چند نشست پيرامون نسبت ميان فيلم و فلسفه از سوى شهر كتاب مركزى بوده ايم كه به بررسى جايگاه فلسفه در فيلم و رابطه ميان نظريه سينما و فلسفه اختصاص داشت. در ادامه اين سلسله جلسات در روز سه شنبه ۲۹ مردادماه نشستى با عنوان «فيلم و فلسفه؛ نشانه شناسى عنوان بندى آغاز فيلم» با سخنرانى دكتر امير على نجوميان برگزار شد كه اين بار به بحث تطبيقى ميان فيلم و فلسفه پرداخته شد. در واقع دكتر نجوميان با طرح نظريه «فيلم به مثابه فلسفه» تئورى جديدى در مقابل بحث هاى مقايسه اى پيشين ارائه كرد.
وى در خصوص نسبت ميان فيلم و فلسفه چهار وجه را در نظر گرفت كه وجه چهارم بيانگر نظريه جديد فيلم و فلسفه و موضوع مورد بحث اين جلسه عنوان شد.
دكتر نجوميان نسبت هاى ميان فيلم و فلسفه را در چهار بخش چنين تشريح كرد؛
۱- فيلم درباره فلسفه؛ به اين معنا كه سينما شاهد مثال براى فلسفه است.
۲- رويكرد فلسفى به فيلم؛ يعنى نقد فلسفى فيلم و به كارگيرى روش ها و رويكردهاى فلسفى به سينما.
۳- فلسفه فيلم؛ به تعبيرى همان رويكرد زيبايى شناسى فيلم مقصود است.
۴- فيلم به عنوان فلسفه Film as philosophy اين نسبيت اخير ميان فيلم و فلسفه موضوعى جديد در اين حوزه است.
وى در توضيح رويكرد جديد فيلم به مثابه فلسفه گفت: در اين نظريه جديد كه سردمدارانى چون ژرار ژنت دارد فيلم مى تواند فلسفه پردازى كند و اين روند با يافتن فلسفه در فيلم كه به نسبتهاى اول، دوم و سوم اختصاص دارد، متفاوت است.
وى سپس خاطر نشان كرد كه اين تئورى جديد همانند اكثر نظريه هاى نو، علاوه بر موافقان، مخالفانى نيز دارد. مخالفان اين نظريه معتقدند كه فيلم نمى تواند فلسفه ورزى كند و خود فلسفه باشد.
نكته مهمى كه امروزه در اين حوزه مطرح است- بنابه گفته دكتر نجوميان- بحث تسلط است. يعنى اين كه بايد رابطه اى ميان اين دو حوزه (فيلم و فلسفه) باشد كه هيچ كدام از اين دو بر حوزه ديگر تسلطى نداشته باشند، البته به نظر مى آيد كه در آن سه رويكرد طرح شده قبلى، فلسفه، مسلط و والاتر از سينما قلمداد شده اما در رويكرد جديد اين تسلط از ميان برداشته شده است. دكتر نجوميان تصريح كرد كه نظريه فيلم- فلسفه در واقع راهى است براى خروج از اين معضل (تسلط)/ و درتئورى جديد فيلم يك متن فلسفى است؛ چنان كه دنيس رادر مل مى گويد: سينما، فلسفه است يا والتر من معتقد است كه فيلم تا حدى- البته فقط تا حدى- مى تواند فلسفه پردازى كند.
ايشان در ادامه به بيان سؤالاتى كه در اين حوزه (فيلم- فلسفه) مطرح است پرداخت. اولين سؤال اين است كه مرز ميان متن فلسفى و متن سينمايى چيست سؤال بعدى به اين بستگى دارد كه ما اعتقاد داشته باشيم كه يك فيلم يك مؤلف- فيلمساز- دارد. آن گاه مى توانيم بپرسيم كه يك فيلمساز چگونه فيلسوفى است دكتر نجوميان در اين قسمت به بيان ديدگاه خود در اين خصوص پرداخت و گفت: «به اعتقاد من، فيلمساز از آنجا كه نظرياتى پيرامون جهان ارائه مى دهد فيلسوف است» و به عنوان نمونه از برگمن، اوزو، فون ترير و حتى وودى آلن نام برد. سومين سؤالى كه در اين حوزه مى توان مطرح كرد عبارت است از اين كه آيا اصلاً فيلم مى تواند بحث كند و آيا فلسفه حتماً بايد بحث كند تا فلسفه باشد ايشان در پاسخ و توضيح پرسش هاى طرح شده گفت: سينما به واسطه رسانه خود، فهم ما را از جهان تغيير مى دهد. در واقع فيلم هايى كه درباره سرشت خود و پرسش از خود سخن مى گويند، مى تواند به نوعى فلسفه پردازى كند. فيلم به اين تعبير فكر كردن به جهان است. فيلم و فلسفه در اين جا با هم يك جهان بينى را ارائه مى دهند. وى براى گفته هاى خود چند مصداق مطرح كرد كه اولين آن ژان كلود كارير است كه مى گويد: فيلمنامه نوشته مى شود تا به فيلم تبديل شود يعنى انگار فيلمنامه نوعى متن است كه با ناپديد شدنش فيلم توليد مى شود. ژيژك به عنوان مصداق بعدى اين سخنران مطرح شد. به گفته ژيژك ما در فيلم به دنبال ميل هايمان نمى رويم بلكه فيلم ميل هاى ما را به ما نشان مى دهد. در واقع فيلم در اينجا منشأ ميل هاى ما در نظر گرفته شده است.
مصداق بعدى «كاول» است كه مى گويد: فيلم، فاصله و ناتوانى ما را در برابر جهان نشان مى دهد. در اين جا به يك تعبير فلسفى از جهان مى رسيم. به گفته دكتر نجوميان يك نوع جهان بينى در نگاه كاول به فيلم به چشم مى خورد.
نشانه شناسى عنوان بندى آغاز فيلم؛
نقطه گذار فيلم از دنياى حقيقى به دنياى داستان
دكتر نجوميان در بخش دوم از سخنرانى خود كه به عنوان بندى فيلم اختصاص داشت، ضمن اين كه عنوان بندى آغاز فيلم را به مثابه نقطه گذار فيلم تلقى كرد از فيلمساز بزرگى چون وودى آلن نام برد كه براى او سكانس اول فيلم يا همان عنوان بندى آغازين، كه تنها چند دقيقه است، چه اهميتى دارد. و پس از تأكيد بر اهميت اين قسمت از فيلم گفت: عنوان بندى آغازين يك متن مجزا از متن اصلى نيست. احتمالاً كمتر بيننده اى به آن توجه مى كند و اهميت آن به دليل اين است كه بيننده را از دنياى واقعى به دنياى داستان مى برد. سپس به تاريخچه كوتاهى از اين بحث اشاره كرد كه در ابتدا عنوان بندى آغازين به شكل پوسترهايى بود، اما اخيراً به شكل بسيار هنرمندانه اى ارائه مى شود. ايشان براى اثبات گفته خود با نمايش عنوان بندى شروع چند فيلم، مصداق عينى ارائه كرد و در ادامه توضيح داد كه براى مدت طولانى عنوان بندى آغازين نسبتى بيگانه- امانه جدا- با فيلم داشت. و وقتى از عصر سينماى صامت به سينماى كلامى- مصوت- رسيديم عنوان بندى آغازين هم به همين صورت دگرگون شد.
سال باس عامل مهمى در اين تغيير به شمار مى آيد. در ادامه دكتر نجوميان نسبت ميان عنوان بندى آغازين و متن اصلى فيلم را همانند دو متن فرض كرد و به بيان نسبت هايى كه ممكن است بين دو متن موجود باشد پرداخت. ايشان براى هرچه بهتر نشان دادن روابط متن از تقسيم بندى هايى كه دكتر بهمن نامور مطلق در ايران ارائه كرده اند، استفاده كرد و گفت:
۱- بينامتنى: وقتى يك متن در متن ديگر حضور دارد، اين هم حضورى بينامتنيت خوانده مى شود و به گفته دكتر نامور مطلق هر متنى بينامتنى است.
۲- پيرامتنى: در واقع پيرامتن هم چون آستانه و مدخلى براى ورود به متن است. به ندرت متنى بطور عريان وجود دارد و معمولاً همراه يا برگرفته از متن ديگرى است كه اين رابطه پيرامتنى نام گرفته است.
۳- فرامتنى: متنى كه بر متن اصلى ما تفسير يا نقدى را مى سازد. اظهار نظر متنى درباره متن ديگر را فرامتنيت گويند كه موجب پيوند يك متن با متون ديگر مى شود.
۴- بيش متنى: رابطه، تلفيق با متن قبلى يا بعدى است. در واقع بيش متنيت دعوت به نوعى خوانش دوگانه است.
۵- سر متنى: ژنت روابط طولى را كه اثر به آن تعلق دارد سرمتنيت مى نامد.
ايشان پس از بررسى روابط متنى در آخر بحث به چندين كاركرد عنوان بندى هاى آغازين فيلم از ديد خويش پرداختند: عنوان بندى آغازين فيلم: 1- فيلم را به ما مى شناسد. 2- به عنوان سندى در تاريخ فيلم مى ماند زيرا دست اندركاران فيلم را به ما معرفى مى كند. 3- مى تواند فرامتنى باشد يعنى در نقش نقد و تفسير فيلم باشد. 4- مى تواند فرايند دلالت ما را هدايت كند. 5- مركز فيلم (قصد مؤلف) را معرفى مى كند. 6- لحن فيلم را مشخص مى كند. 7- نوع هنرى فيلم را به ما مى نشاند. 8- به عنوان يك بينامتن عمل مى كند. 9- با استفاده از ابزار هنرى متفاوت خود را از متن اصلى فيلم جدا مى كند. 10- قراردادى ميان خواننده- بيننده- و متن اصلى برقرار مى كند. 11- افق هاى انتظار خاصى را براى بيننده فيلم مى سازد و بار ايدئولوژيك به فيلم مى بخشد. ۱۲- دنياى داستانى جداگانه اى را براى ما روايت مى كند كه در عين حال با متن فيلم نيز مرتبط است.
و كلام آخر اين كه: فرايند دلالت متن را محدود مى كند اما با وجود محدوديت، زمينه مستعدى را براى يك دلالت پويا فراهم مى كند.
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]