محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844667608
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
خبرگزاري فارس: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان
تجديد حيات دولت ملي(يادداشت روز)
20 سال پيش وقتي جنگ تحميلي 8 ساله پايان پذيرفت، عملاً فرصتي فراهم شد تا ضمن «تثبيت» نظام برآمده از انقلاب اسلامي، به سازمان جديد سياسي، فرهنگي و اقتصادي جديد كشور انديشيده و براي آن برنامه ريزي شود. سازندگي و بازسازي نياز طبيعي كشور بود كه اگرچه در حوزه عمران و اقتصاد جلوه بيشتري يافت اما به طريق اولي مورد نياز حوزه هاي فرهنگ و سياست كشور بود. تشكيل دولت جديد با چنين مقطعي مصادف شد، مقطعي كه پس از ناكامي جبهه بزرگ دشمنان خارجي و داخلي در زمينه كودتاهاي پي درپي، غائله هاي صنفي و قومي و مرزي، تحريم اقتصادي و حمله مستقيم نظامي آغاز مي گشت.
دشمن در پس يك دهه ستيزه جويي و پنجه درانداختن با ملت و نظام جمهوري اسلامي، با شكست از عرصه جنگ رويارو برمي گشت. اما نه اينكه بخواهد دشمني و كينه توزي را كنار بگذارد، كه او اساساً نمي توانست ملت و حاكميت مستقل ايران را به سان خاري در چشمان حريص خود تحمل كند. در اين سو اما كساني پايان جنگ را پايان دشمني ديدند، يا بهتر بگوييم؛ پاياني براي دشمني نديدند اما خستگي، رعب، احساس ضعف و تسليم طلبي، تن آسايي، عافيت طلبي، غنيمت خواهي، وسوسه شدن و فريب خوردن از دشمن و نهايتاً الفت و ائتلاف تدريجي با او به خاطر حلول روحيه اباحي باعث شد چنين القا كنند كه دشمني ها پايان يافته و زمزمه توطئه، توهمي بيش نيست. در واقع مجراي رخنه شبيخون فرهنگي، همين انحلال دروني و انحطاط روحي شماري از سياست پيشگان بود كه فرصت تاخت و تاز را در عصر تجديدنظرطلبي به دشمن مي داد، روزگاري كه برخي سياست پيشگان دوران سازندگي را- كه نياز قطعي كشور بود- دوران زراندوزي و اشرافيگري تلقي مي كردند، نه دوران سخت ايثار و قناعت در جهت سازندگي و آباداني كشور. در واقع براي اين طيف معناي واقعي سازندگي، تخريب بنيه هاي مقاومت فرهنگي و سياسي و برافراشتن برج هاي تبرج اقتصادي و سياسي ولو به قيمت رنجش خاطر مردم و تلخ كامي آنان از افزايش تبعيض ها و اجحاف ها و بي اعتنايي هاي شماري از صاحب منصبان بود.
بي دليل نبود كه در آن سال ها- و حتي تا يك دهه پس از آن- رهبر فرزانه انقلاب به دفعات به دولتمردان درباره دو خطر «اشرافيگري، تبعيض و زراندوزي ميان مسئولان» و «شبيخون فرهنگي دشمن» هشدار مي دادند. ايشان از جمله مرداد سال 1370 فرمودند «اگر ما به دنبال مسائل خودمان رفتيم و به فكر زندگي شخصي خودمان افتاديم، دنبال تجملات و تشريفات رفتيم و در خرج كردن بيت المال هيچ حدي براي خودمان قائل نشديم مگر اعتماد مردم باقي مي ماند؟ مگر مردم كورند؟ نمي شود در زندگي مادي خود فرو برويم و بخواهيم مردم به شكل يك اسوه به ما نگاه كنند، مردمي كه خيلي شان از اوليات محرومند. از خيلي ها بايد گذشت در اين راه، نه فقط از شهوت حرام از شهوت حلال بايد گذشت... من و شما همان طلبه قبل از انقلابيم، شما يكي معلم بوديد، يكي دانشجو بوديد، يكي منبري بوديد، همه مان اين جور بوديم. ما حالا عروسي بگيريم مثل عروسي اشراف؟! خانه درست كنيم مثل خانه اشراف؟! خوب اشراف مگر چه بودند؟ فقط او چون ريش خودش را نمي گذاشت و ما ريش گذاشته ايم، اين كافي است؟! نه آقا! ما مي شويم مترفين. والله توي جامعه اسلامي هم مترف ممكن است به وجود بيايد». همچنان كه آن بزرگوار شبيخون فرهنگي را مي ديدند و مي فرمودند «من يك وقت گفتم اينها دارند شبيخون فرهنگي مي زنند. اين راست است و خدا مي داند كه راست است. بعضي نمي فهمند. يعني صحنه را نمي بينند. كسي كه صحنه را مي بيند، ملتفت است كه دشمن دارد چه كار مي كند و مي فهمد كه شبيخون است و چه شبيخوني هم هست». (21مرداد 1371)
آن غفلت ها و لااباليگري اقتصادي و سياسي و فرهنگي كار خود را كرد. بخشي از شيريني هاي خدمت دولت سازندگي در كام مردم به تلخي نشست و 8 سال بعد ماجراي دوم خرداد 76 را رقم زد. آن انتخابات همچنان كه شاهدي بر حيات سياسي ملت و مردم سالاري ايران بود، اعتراض به انحراف از شعارهاي انقلاب را نيز در خود مستتر داشت اما دست برقضا، بانيان وضعيت ديروز، با آزادي عمل بيشتر، از دولت ائتلافي جديدي سردرآوردند كه برخلاف اميد و اعتماد ميليون ها رأي دهنده، تبديل به غنيمت شماري شريك سياسي، گروهي پشيمان از اسلام و انقلاب، و فرقه هايي زخم خورده و داراي عقده از نظام اسلامي شده بود. مردم قصد و مقصدي ديگر داشتند اما ناقه دولت، دلش جايي ديگر در گرو بود. دوره اصلاحات و توسعه سياسي- فرهنگي در
كش و قوس و تضاد ميان اين دو خواسته گذشت در حالي كه شماري از متوليان اصلاحات، آشكارا به تحقير معيشت مردم و توقعات مشروع آنها در حوزه عدالت، كرامت، عزت و استقلال ملي اهتمام داشتند.
اين اما پايان كار نبود. ملت، انقلاب و جمهوري اسلامي را ارزان- به وزيدن بادي- به دست نياورده بود كه تندبادي بيايد و از جا بكند و با خود ببرد. ملت ايران زنده بود و به سان پيكر و ارگانيسمي زنده كه خون سالم در رگ هاي آن جريان دارد و مدام در حال پالايش و بهسازي خود و پس زدن عفونت و مواد زايد است، به تصفيه و پالايش سازمان اداره كشور اهتمام كرد. انتخابات خرداد و تيرماه 1384 نشان از سلامت كامل سازمان زنده انقلاب داشت و تأسيس دولتي را رقم زد كه به درستي حس خدمتگزاري و نوكري، پرنشاطي، شجاعت و جرأت براي تحول و اصلاح امور، ساده زيستي، و عزتمندي و جسارت در برابر دشمنان زياده خواه را در جان افكار عمومي پمپاژ مي كرد.
برخي صاحب منصبان سابق اكنون در باره آن حركت اصلاحي و تصفيه طلبانه مردم در جهت خلوص بخشيدن به دولت و مسئوليت، از كه بايد دلخور باشند؟ از مردم كه تك تك احزاب و جريان هاي سياسي را در پس مديريت 4 دولت آزمودند و با بي اعتمادي به بسياري از آن احزاب، مردي آزاد از تعلقات و اسارت هاي حزبي را برگزيدند و با خاطري رنجيده از بدعهدي برخي از پيشينيان به «اسلام و انقلاب و عدالت خواهي و عزت خواهي» آري گفتند؟ يا از رهبري كه مشفقانه ضمن حمايت بي شائبه از هريك از آن دولت ها، هشدارها و نگراني ها را منتقل كرد؟ با آينه زلال مقتدا و مردم چه مي توان كرد كه خطرها و فتنه ها و غفلت ها و كوتاهي ها را با صبوري و مهرباني نماياندند اما ناديده ماند؟ آيا 20 سال فرصت كمي است براي متنبه شدن و به جانب عدالت و اعتدال- مردم و رهبري- بازگشتن؟! مردم همان مردمند و رهبر همان رهبر؛ زلال و بي غل و غش. منش آنها نشانه سرزندگي و نشاط انقلاب جوان اسلامي در آستانه 30 سالگي است.
نه اين كه مردم و مقتدايشان خطايي در دولت نمي بينند و هر عملكرد آن را صواب مي يابند. نه، خطا و قصور و احياناً تقصير هم هست كه حتما بايد براساس عهد دولت با مردم و مقتدايشان، جبران شود. اما مهم اين است كه پس از 3 سال رئيس جمهور و دولتمردان را از خودشان و در خدمت آرمان هاي والامقدار خويش مي يابند؛ همچون پدر و مادري كه فرزند خويش را پاك دست، سختكوش، خدمتگزار و با اراده بيابند و اگر هم از او خطايي مي بينند، اميد اصلاح از او داشته باشند. اين اعتماد البته سرمايه اي بزرگ است كه مسئوليت دولتمردان را دوچندان مي سازد تا در مراعات اصول و تخطي نكردن از آرمان ها، دقت و احتياط را دوچندان كنند. اين حمايت رشك برانگيز ملت و رهبري اگرچه براي شماري سياست باز ورشكسته به تقصير سنگين آيد، اما براي دولت مسئوليت آفرين است و تلاش و مجاهدتي مضاعف براي جبران حسن اعتماد را مطالبه مي كند.
بسياري از سياست بازان سرزنش كننده را هم بايد به خود واگذاشت و كريمانه از كنارشان گذشت. ماجراي آنان شبيه ماجراي برادران ناتني يوسف است كه او را از پدر دزديدند و بر برادر كوچك خويش چنان جفا كردند كه ضرب المثل تاريخ شد اما چون در قحطي ميان سالي براي مسئلت آذوقه به بارگاه او مشرف شدند، چشم در چشم پادشاه- يوسفي كه نمي شناختندش- دوختند و با گستاخي گفتند اگر بنيامين دزدي كرده، پس پيش از او برادرش يوسف هم اهل سرقت و دزدي بود! يوسف پنهان كرد راز خويش و فقط در دل گفت: «شما در بدترين جايگاه هستيد» يا «بدترين هستيد از نظر جايگاهي كه بر آن ايستاده ايد». (آيه 77 سوره يوسف)
باز هم تأكيد كنيم؛ دولت را مدام بايد با شعارها و اصول و آرمان هاي ملي و انقلابي اش سنجيد و از متوليان آن مصرانه خواست اگر فاصله اي با آرمان هاي مطلوب هست، آن را پر كنند اما اين سنجش و ارزيابي ضروري كه اقتضاي اصولگرايي است ما را از سنجش توأمان و ضروري ديگر غافل نمي كند و آن اينكه، اين دولت در قياس با گذشتگان خود از چه امتيازاتي برخوردار است، كدام خطرات و تهديدهاي فزاينده را منتفي ساخته و كدام فرصت ها را براي زيستن و باليدن كشور و اصلاح امور فراهم كرده است؟ راز اعتماد و حمايت ملت و رهبري نسبت به اين دولت را بايد در اين اصولگرايي و واقع گرايي توأمان جست وجو كرد هرچند كه هرچه جلوتر مي رويم، بايستي واقعيت ها رنگ آرمان هاي حيات بخش را بيشتر به خود بگيرند. اكنون بايد توجه داشت كه همراهي رهبري و ملت- كه نمونه اخير همراهي ملت، انتخاب مجلسي اصولگرا و همسو با دولت بود- سنگيني تكليف و تعهد را بر شانه دولت مضاعف مي سازد و مجال كوچكترين غفلت و فرصت سوزي را مي بندد. در چنين افقي دولتمردان بايد به سال آخر خدمت به سان سال اول خدمت 4ساله بنگرند و در برنامه ريزي و اجرا و نظارت، با عزم و استحكام تمام بر ريل انقلاب حركت كنند.
محمد ايماني
*مردم سالاري
انتقاد، تخريب و تحمل دولت
نويسنده : ميرزابابا مطهري نژاد
به مناسبت هفته دولت شنبه دوم شهريور رهبر معظم انقلا ب اسلا مي در ديدار رئيس جمهور و اعضاي هيات دولت، رهنمودهاي مهمي در مرز بين انتقاد و تخريب داشتند. برخي از روزنامه هاي وابسته به دولت در چند روز گذشته تلا ش دارند اين مفهوم را القا كنند كه نقد عملكرد دولت تعرض به فرمايشات رهبري است. در حالي كه اصلا چنين نيست، معظم له در بخشي از فرمايشاتشان كه مشروح و كامل آن در روزنامه مردم سالا ري روز يكشنبه سوم شهريور چاپ شده است، مي فرمايند:
«حمايت از دولت به معناي چشم بستن بر ضعف هاي آن نيست، كارهايي وجود دارد كه دولت بايد تدبير كند يا انجام دهد.»
همچنين ايشان در رابطه با طرح تحول اقتصادي، صراحتا به دولت تكليف كردند كه بايد از شتابزدگي در اجراي طرح تحول اقتصادي پرهيز كرد اشاره اي كه تاييدي است بر نگراني و دغدغه اقتصاددانان و شخصيت هاي علمي، سياسي كشور. بنابراين باب انتقاد از دولت و پرداختن به ضعف ها و نارسائي ها نه تنها باز است كه با اشاره هاي مقام معظم رهبري وظيفه و نياز است. به ويژه رسانه ها بايد به وظايف و كاركرد خود در اين زمينه بيش از گذشته توجه داشته باشند.
در همين راستا، مقام معظم رهبري به مرز بين انتقاد و تخريب اشاره فرمودند و بسيار ظريف آن را تبيين كردند. ايشان خاطرنشان كردند: انتقاد ارزشيابي منصفانه و كارشناسانه است كه با نظر خيرخواهي انجام مي شود و نكات مثبت و منفي در كنار هم مورد توجه قرار مي گيرد، دولت بايد با سعه صدر از اين انتقادها استقبال كند، آنها را با گوش جان بشنود و با بررسي و توجه كافي و كامل، به انتقادهاي صحيح عمل نمايد.
بنابراين لا زم است اولا دولت آستانه انتقادپذيري خود را ارتقا دهد و تحمل مباحث كارشناسي را داشته باشد. ثانيا فرمايش مقام معظم رهبري براي همه هست، خود دولت و رسانه هاي وابسته به دولت هم بايد اين مرز را در مورد سايرين، به ويژه احزاب و شخصيت هاي مورد احترام مردم رعايت كند. در سخنان رئيس جمهور محترم در سفر اخير، اتهاماتي به گروه ها و احزاب منتقد دولت وارد شده است كه به معناي دقيق كلمه تخريب است كه در اين مقام از ذكر آن خودداري مي كنم.
در هر حال دولت تحمل خود را افزايش دهد واز تخريب متقابل منتقدين پرهيز كند.
*صداي عدالت
ريشه هاي بحران پاكستان
عطاالله مهاجرانى - ديگر كمتر كسي ست كه از شدت و ژرفا و گستره ي بحراني كه پاكستان با آن روياروست سخني نگويد. در لا به لاي تفسير ها و تحليل هاي سياسي؛ مي توان به روشني نشانه هاي يك بحران عميق را در ابعاد متفاوت مشاهده كرد. بحراني كه پاكستان باآن روياروست، ظاهر سياسي و امنيتي و باطن اجتماعي و فرهنگي دارد. براي ما از جهات متعددي سرنوشت پاكستان اهميت بسياري دارد. از اين رو جستجوي در شناسايي ريشه هاي بحران مي تواند افق شناخت روشني را به ما نشان دهد.
به دو نمونه از نگاه روزنامه نگاران پاكستاني كه در متن بحران زندگي مي كنند، اشاره مي كنم:
يكم: روزنامه اردو زبان" الاخبار" كه در اسلام آباد منتشر مي شود، در شماره سه شنبه 26 اوت/5 شهريور، سرمقاله اي در باره بحران فعلي نوشته است. آخرين جمله مقاله غلام اكبر سردبير الاخبار اين است: " اي وجدان عمومي كجايي!"
اين جمله را نويسنده اي مي نويسد كه چيزي در درون او شكسته است. اصلا صداي شكستگي به گوش مي رسد. اين جمله انگار در تمام تاريخ پاكستان طنين مي اندازد. اي وجدان عمومي كجايي!
همين مضمون از زاويه اي ديگر توسط نويسنده سرمقاله نواي وقت- روزنامه اردو زبان كه در لاهور منتشر مي شود- مطرح شده است. درست در همان روز و همان تاريخ. تيترسر مقاله نواي وقت :" ملت غفلت زده" است. نويسنده به گم شدن و پريشاني سررشته امور اشاره مي كند. در يك كلام مي گويد، چه كسي مي تواند اعتماد مردم را زنده كند؟ مردمي كه از بحث هاي سياسي احزاب خسته و دلزده شده اند. به عنوان شاهد سخن خود؛ نويسنده دو بيت شعر فارسي را نقل مي كند. ترجمه اردوي شعر هم در مقاله درج شده است:
به ضرب تيشه بشكن بيستون را
كه فرصت اندك و گردون دو رنگ است
حكيمان را در اين انديشه بگذار
شرر از تيشه خيزد يا زسنگ است!
اين نگاه كه پاكستان و مردم آن به تكرار در نوشته ها و سخنان نويسندگان و متفكران پاكستاني ديده مي شود. حتا سياسيون نيز به اين بعد فرهنكي و اجتماعي ويراني روح يك ملت اشاره مي كنند. پيش از شكل گيري دوره و دولت جديد؛ بي نظير بوتو رهبر حزب مردم و نواز شريف رهبر حزب مسلم ليگ(ن) بيانيه اي منتشر كردند كه به ميثاق جمهوريت مشهور شده است. متن بيانيه در وب سايت حزب مسلم ليگ درج شده است.
http://www.pmln.org.pk/
بيانيه مقدمه بسيار غم انگيز و پر حسرتي دارد. واژه اي در مقدمه بيانيه به كار رفته كه هيچ گاه فراموش نمي شود. مي گويد مردم پاكستان دچار" بي روزگاري" شده اند.
مدت ها به اين واژه و پژواكش در ذهنم مي انديشيدم و تمام خاطراتي كه از پاكستان داشته و دارم در ذهنم مرور مي شد. وصفي رساتر و گويا تر از بي روزگاري پيدا نمي كردم. ديدم ارشاد احمد حقاني نويسنده و روزنامه نگار مشهور پاكستان كه در روزنامه جنگ مقاله مي نويسد؛ همين واژه را به كار برده است.( روزنامه جنگ، 25 اوت/4 شهريور)
بي روزگاري هنگامي ست كه ملتي اميد به آينده خود را از دست مي دهد. آرماني در پيش روي او نيست. دم غنيمتي و بار خود را به هر قيمتي بستن سكه رايج روز مي شود. آنچه نامش اعتبار و ارزش است فرو مي ريزد. ترديدي نيست كه حاكميت نطاميان؛ هر چهار ژنرالي كه در عمر شصت و يك ساله پاكستان حكومت كرده اند، در تعميق اين بي روزگاري نقش درجه اول داشته اند. چرا در اين شصت سال گذشته در هند يك بار هم كودتاي نظاميان اتفاق نيفتاده است؟ چرا هندي ها هيچ گاه از بي روزگاري خود سخن نمي گويند و سال به سال بر رونق و شكفتگي ملت و كشورشان افزوده مي شود؟
افتخار محمد چودري دادستان كل پاكستان كه توسط مشرف بركنار شد، امروزه موجه ترين شخصيت سياسي و اجتماعي پاكستان است. قرار رهبران هر دو حزب مردم و مسلم ليگ( نواز شريف) اين بود كه پس از استعفاي مشرف؛ افتخار چودري و ديگر قاضيان بر سر كار خود باز گردند. به ياد داريم كه در دو سال گذشته قاضي ها و وكلاي پاكستان نقش درجه اولي در رويارويي با استبداد هار و بي مهار مشرف داشتند. صحنه هاي تلخ سركوب وكيلان و لباس هاي خون الود آنان از ياد نمي رود. قرار بر اين بود كه با استقرار دولت ائتلافي جديد، وكيلان بر سر كار خود باز گردند. تعلل در اين باره آن قدر ادامه يافت كه نواز شريف؛ رهبري حزب مردم را به پيمان شكني تاسف بار متهم كرد و از دولت ائتلافي حزب خود را خارج كرد. نواز شريف در مصاحبه مصبوعاتي كه پس از برگزاري جلسه كميته مركزي حزب مسلم ليگ(ن) در ريوند تشكيل شده بود، مواضع حزب را اعلام كرد. نكته مهم ديگر مواضع او اعلام سعيدالزمان صديقي دادستان كل پيشين پاكستان به عنوان نامزد رياست جمهوري از سوي مسلم ليگ بود. پيداست داستان همكاري و ماه عسل هر دوحزب به پايان رسيده است. فصل ديگري از آشوب سياسي و بي روزگاري آغاز شده است.
از سوي ديگر شاهد افزايش انفجار ها و كشتار مردم توسط طالبان پاكستان هستيم. در ايالت سرحد و منطقه وزيرستان، به ويژه سوات نظاميان پاكستاني به اسارت گرفته مي شوند. در حقيقت در آن مناطق ارتش ديگر نه اعتباري دارد و نه اقتداري.تيم هم از زمره كارنامه مشرف است كه اعتبار و اقتدار ارتش را از درون ويران كرد. هيچگاه ملت پاكستان اين چنين سردرگم و پريشان نبوده است. در اين مرحله يك راه حل موجه وجود داشت تا كشور و ملت آرامش و قرار پيدا كند. ان هم باز گشت وكيلان و قاضيان بر سر كار خويش بود و مهمتر از آن اعلام افتخار محمد چودري- كه چهره ملي درجه اول پاكستان است- به عنوان نامزد رياست جمهوري بود.
حزب مردم گويي تمام كلت و كشور پاكستان را در سند خلاصه كرده است. اگر پنجاب و سرحد و بلوچستان در سرنوشت كشور مشاركت نداشته باشند. اگر آصف زرداري كه هيچ گاه از اتهامات مالي بسيار تبرئه نشده است؛ رييس جمهور پاكستان شود، مي توان انتظار داشت كه روزي ديگر براي پنجمين بار ارتش زمام امور را در دست گيرد و دوره تازه اي از بي روزگاري حاكميت نظاميان آغاز مي شود.
آصف زرداري گفته است، بازگشت وكيلان كه وحي منزل نيست! گويي گمان مي كند كه رياست جمهوري او وحي منزل است. با اين تفاوت كه وكلا در يك روند مبارزه و مقاومت جانانه اعتبار خويش را يافته اند و زرداري به تصادف هماي سعادت بر شانه اش نشسته است. اگر حزب مردم از افزون طلبي دست بر ندارد، شاهد از هم گسيختگي بيشتري در پاكستان خواهيم بود. چنان كه فضل الرحمان رهبر حزب جماعت اسلامي نيز مخالفت خود را با مشي زرداري اعلام كرده است.
بي روزگاري هنگامي درمان مي شود كه سياستمداران از آز دست بردارند و به تعبير غلام اكبر سردبير الاخبار به وجدان عمومي بينديشند. وگر نه اين دفتر خالي باز هم ورق ديكري خواهد خورد. باز هم در فرصتي ديگر به ريشه هاي اختلاف حزب مسلم ليگ(ن) و حزب مردم اشاره مي كنم. البته اگر بساط شبه دموكراسي برقرار بماند!
انتهاي پيام/
چهارشنبه 6 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]
-
گوناگون
پربازدیدترینها