واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: » آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : منّت
گر بخارد پشت من
انگشت من
خم شود از بار منت پشت من
همتی کو تا نخارم پشت خویش
وارهم از منت انگشت خویش
.................................................................:c (14):
» ترانه سرا : ناصر مهدی پور
» آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : سردار جنگل
بنگه ای سردار جنگل
قبله گاه روشن من
هنوز با زخم تن تو داره می سوزه تن من
برخیز و ببین تو جنگل درختها قدش خمیده
داره قلب تورو خورشید به تن جنگل کشیده
(وسعت تمام قلبت وسعت خاک وطن بود
عشق میهن از سراپا به تو تنها پیراهن بود
واسه شب فریاد جنگل صدای تورو می یاره
روح پرصلابت تو توی جنگل خونه داره
بنگه ای سردار جنگل
قبله گاه روشن من
هنوز با زخم تن تو داره می سوزه تن من)2
برخیز و ببین تو جنگل درختها قدش خمیده
داره قلب تورو خورشید به تن جنگل کشیده
..................................................................:c (14):
» ترانه سرا : ناصر مهدی پور
» آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : دوهول
صدای دهل می یاد
صدای دهل می یاد
از تو سینه کش کوههای بلند
از جاده هایی که به ده می رسن
این صدا از دهل مردی که
غم عشقی تو دلش زندونیه
سوخته با هر آتیش تازه ای که
روبروش افروخته و ارزونیه
صدای دهل می یاد
صدای دهل می یاد
حالا وقتی که هوا ابری می شه
قلب عاشقش دوباره می تپه
می یاد انگار یه دست پنهون و
پرده سیاه رو قلبش می کشه
اونوقته که با صدای دهلش
می کشه فریاد دل از تو سینه
می گه عاشقم می سوزم تا ابد
اگه راه و رسم عاشقی اینه
صدای دهل می یاد
صدای دهل می یاد
.................................................................:c (14):
» ترانه سرا : سنایی
» آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : کجا بودم کجا رفتم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
ندارم من در این حیرت
به شرح حال خود حاجت که او داند که من چونم اگرچه من نمی دانم
چو من گم گشته ام از خود چه جویم باز جان و تن
نمی بینم طلسم تن نمی دانم
چگونه دم توانم زد در این دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمی دانم
برون پرده گر رو می کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمی دانم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه می چیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمی دانند
از آنم سوخته خرمن که من عمری در این صحرا
(اگرچه خوشه می چینم ره خرمن نمی دانم)2
چو از هردو جهان خودرا نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمی دانم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
.................................................................:c (14):
» آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : بزن باران
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
................................................................:c (14):
» ترانه سرا : دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
» آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : نفس
نفسم گرفت ازاین شهر، دراین حصار بشکن
در این حصار جادویی، روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره کوهسار بشکن
توکه ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه دیوسار بشکن
زبرون کسی نیاید چو به یاری تو، ابنجا
تو ز خویشتن برون آ، سپه تتار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
.................................................................:c (14):
» ترانه سرا : مهدی حمیدی شیرازی
» آهنگساز : حبيب
» تنظیم کننده : واروژان
» خواننده : حبيب
» آلبوم : بزن باران
» ترانه : مرگ قو
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در ان گوشه چندان غزل خواند ان شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر انند که این مرغ زیبا
کجا عاشقی کرد انجا بمیرد
شب مرگ از بیم جان انجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز اغوش دریا بر امد
شبی هم در اغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی اغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
:c (14):
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18442]