محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829581030
دوستی با جاری آری یا نه؟ : حیاط خلوت
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام خدمت دوستان عزیزم
مشکلی دارم که می خوام با شما در میان بگذارم . راستش یه دو سالی میشه که جاری دار شدم قبلش خودم تنها عروس خانواده بودم
و با وچود مشکلات فراوان که با خانواده شو هرم به خصوص مادر شوهر داشتم همیشه سکوت اختیار می کردم و به خاطر احترام به بزرگتر دم نمیزدم ولی دلم خیلی چرکین شده خلاصه ...........
و مادر شوهرم در حد کمی مراوده داشتم چون ته دلم ازش دلگیر بودم و اگر هم بیان می کردم به شدت از من طلبکار میشد
و زیر بار هیچی نمی رفت بعد چند سالی برادر شوهرم ازدواج کرد اونم با دختری که خانوادش اصلا نمی خواستنش با اونا وصلت کنند ولی مادر شوهرم به زور پذیرفت جاری من بر عکس من خیلی سیاست مدار و زبان باز بود و اوایل حسابی قاپ پدر شوهر و خواهر شوهر و اینا رو دزدیده بود به طوری که همشون با من سرد برخورد می کردن ولی من با اون از در دوستی در اومدم خیلی با هم خوب و خوش بودیم حتی گله و حرفای که از خانواده شو هرم داشت خیلی راحت جلوی من بازگو می کرد و خدا شاهد است من بدون سوئ استفاده از حرفها و درد دلهاش فقط گوش میدادم و بعضی مواقع نصیحتش می کردم
و مثل خواهر بزرگترش راهکار یادش می دادم در صورتی که می تونستم با گفتن یکی از اون حرفها خودم رو پیش مادر شوهر خیلی شیرین کنم ولی هیچ وقت همچین فکری نکردم تا.....................
چند وقت پیش خانم جاری که خیلیم حسود تشریف داشتن خیانت کردن و از قول بنده حرفهایی رو پیش مادر شوهر زدن تا
منو خراب کنند و دل خودشون خنک بشه خلاصه چه جارو جنجالی که نشد بعد از اون ماجرا خیلی راحت حاشا می کنه
که من نگفتم تو چرا با من سرد برخورد می کنی و از این حرفها ولی الان رو سیاهیش برا خودش موند هیچکس دیگه بهش اعتماد نداره و جایگاه خودشم از دست داد من الان موقعیت دارم تا اونو خراب کنم و پیش مادر شوهرم شیرین شم ولی نمی خوام
فقط می خوام از همه دور باشم رفت و امدم با مادر شوهرم خیلی کم شده چون دلمو شکست با جاریم هم اصلا دوست ندارم
ببینمش........
حالا به مادر شوهرم گفته من که کاری نکردم چرا فلانی اینقدر ناراحت شده؟ ما دو تا جاریم یکم بهم حسودی کردیم
و یک بارم از من معذرت خواهی نکرده حالا به نظر شما جاری فامیل میشه؟ با هاش چه جوری رفتار کنم که خودم راحت
باشم هر وقت می بینمش عصبی میشم
سلام عزیزم
خود من چند تا جاری دارم ولی همیشه احترام سر جاش بوده و هست خداروشکر ........
البته بگم من جاری بزرگه هستم .ولی یکی از این جاریهام زیاد جالب نیست ولی من همیشه خیلی با ملاحظه و با احترام باهاش رفتار میکنم تا جای هیچ حرف و حدیثی نباشه ..... ولی هیچ وقت هم اجازه نمیدم از کسی چیزی بگه .........هر موقع با همیم حرفای معمولی میزنیم ....
و خلاصه نگذاشتم به اونجاها برسه خدارو شکر .....(در واقع اجازه فرصت طلبی نمیدم)
یه سوال ، جاری بزرگه میشه اونی که زن داداش بزرگست یا اونی که سنش بیشتره ؟؟؟؟ :)
منم یه جاری دارم . سالی یه بار همو میبینیم. 6 سال ازم بزرگتره و کلا تیپمون با هم فرق داره . من اکتیو اون ساکت . از نظر خانواده و تحصیلات و اینکه به خودمون برسیم هم خیلی فرق داریم . اون اصلا آرایشی و اینها نیست میخواد بره بیرون همینجوری یه روسری سرش میکنه و یه مانتو میپوشه منم نقطه ی مقابلشم. . با هم مشکل نداریم . چون خونواده ی شوهرم منو بیشتر قبول دارن . و اصولا فازمون هم با هم فرق داره و اصولا اون اونقد ادم اروم و خوبی هستش که با کسی مشکل پیدا نکنه و منم خیلی دوسش دارم به خاطر سادگیش. ولی خونواده شوهرم دوست داشتن به خودش بیشتر برسه.
چون معمولا کم حرفه و هر وقت میان اینجا من بیشتر با بچه هاش مشغولم زیاد تا حالا با هم حرف و اینها نزدیم. حتی شمارشو ندارم . ولی میدونم ادم خوبیه !
penny نوشته است:
یه سوال ، جاری بزرگه میشه اونی که زن داداش بزرگست یا اونی که سنش بیشتره ؟؟؟؟ :)
منم یه جاری دارم . سالی یه بار همو میبینیم. 6 سال ازم بزرگتره و کلا تیپمون با هم فرق داره . من اکتیو اون ساکت . از نظر خانواده و تحصیلات و اینکه به خودمون برسیم هم خیلی فرق داریم . اون اصلا آرایشی و اینها نیست میخواد بره بیرون همینجوری یه روسری سرش میکنه و یه مانتو میپوشه منم نقطه ی مقابلشم. . با هم مشکل نداریم . چون خونواده ی شوهرم منو بیشتر قبول دارن . و اصولا فازمون هم با هم فرق داره و اصولا اون اونقد ادم اروم و خوبی هستش که با کسی مشکل پیدا نکنه و منم خیلی دوسش دارم به خاطر سادگیش. ولی خونواده شوهرم دوست داشتن به خودش بیشتر برسه.
چون معمولا کم حرفه و هر وقت میان اینجا من بیشتر با بچه هاش مشغولم زیاد تا حالا با هم حرف و اینها نزدیم. حتی شمارشو ندارم . ولی میدونم ادم خوبیه !
یعنی زن داداش بزرگه
لطفا به من بگید با جاریم چه رفتاری داشته باشم بهتره؟
elei061 نوشته است:
لطفا به من بگید با جاریم چه رفتاری داشته باشم بهتره؟
ببین الی جون از من(خواهر کوچیکت) 1 نصیحت:
تو که نمیتونی واسه همیشه ارتباطت رو قطع یا خیلی محدود بکنی بالاخره دوباره این رابطه شکل میگیره
من تو صحبتای شما دیدم که چند بار میگی من میتونستم فلان حرف رو بزنم یا فلان کار رو بکنم اما به دلیل اینکه انسان مثبتی هستی انجام ندادی
اگه 1 کم فکر کنی اصلا چرا شما باید پای درد دل یا بهتره بگم غیبت های جاریتون در مورد مادر شوهرتون بنشینید من که از هر زاویه ای که نگاه میکنم خیلی ببخشینا اما خیلی کار احمقانه ایه
رابطه شما با جاری(فرض کن بهترین جاری)هیچ وقت نباید فراتر از یک رابطه مرسوم باشه(البته من کاملا نظر شخصیمو میگم)دوست داشتن-احترام-صحبت های عامیانه.همین
به نظر من کوتاهی از خودتون بوده
خیلی مهمه که آدم بدونه با هر کدوم از اعضای خونوده همسرش چطور باید برخورد کنه تا هیچ حریمی شکسته نشه
موفق باشی....
وقتی ادم ازدواج میکنه با همسرش اختلاف هایی داره ، نحوه بزرگ شدن ، خونواده و ... به هر حال شما یه چیزی بین همسرتون پیدا میکنین که نقطه مشترکتون میشه .
وقتی دوستی انتخاب میکنین نقطه مشترکی دارین باهاش. با فامیلاتون نقطه مشترک دارین . ولی واقعا جاری میتونه از یه خونواده خیلی متفاوت باشه . که شما باهاش هیچ نقطه اشتراکی نداشته باشین.
من باشم سعی میکنم کمتر رفت و امد کنم . اصلا خودم با رفت و امد زیاد با خونواده همسر موافق نیستم . حالا مثلا اینجوری که شما صحبت کریدن ، مثل اینکه خیلی با مادر شوهراتون صحبت میکنین و پای حرف هم میشینین. من از اول این کار رو نکردم و سعی کردم فاصله رو حفظ کنم با مادر شوهرم . مثل مهمون میرم میشینم و صحبت های روز مره که کجا رفیتین و فلان ظرف خوبه و فلن شبکه فلان سریال و داره و اینها. سعی میکنم نه من به موضوعات خصوصیش وارد شم و نه اجازه بدم اون وارد مسائل من بشه .
اگه موضع همسرتون با شما یکیه میتونین رابططتون رو کم کنین. نه اینکه رسما کم کنین ها ، اگه مهمونی میدین همش دعوت میکنین کمتر این کارو بکنین یا همیشه مشغول باشین و برنامه داشته باشین که اگه رفت و آمد ها زیاد شد بهونه داشته باشین.
بنظر من اصلا فامیل نمیشه بهت یه نصیحت خواهر آنه میکنم به هیچ عنوان باهاش ارتباط دوستانه برقرار نکنه احترام شو نگاه در ولی دوری و دوستی
دقيقا
penny نوشته است:
وقتی ادم ازدواج میکنه با همسرش اختلاف هایی داره ، نحوه بزرگ شدن ، خونواده و ... به هر حال شما یه چیزی بین همسرتون پیدا میکنین که نقطه مشترکتون میشه .
وقتی دوستی انتخاب میکنین نقطه مشترکی دارین باهاش. با فامیلاتون نقطه مشترک دارین . ولی واقعا جاری میتونه از یه خونواده خیلی متفاوت باشه . که شما باهاش هیچ نقطه اشتراکی نداشته باشین.
من باشم سعی میکنم کمتر رفت و امد کنم . اصلا خودم با رفت و امد زیاد با خونواده همسر موافق نیستم . حالا مثلا اینجوری که شما صحبت کریدن ، مثل اینکه خیلی با مادر شوهراتون صحبت میکنین و پای حرف هم میشینین. من از اول این کار رو نکردم و سعی کردم فاصله رو حفظ کنم با مادر شوهرم . مثل مهمون میرم میشینم و صحبت های روز مره که کجا رفیتین و فلان ظرف خوبه و فلن شبکه فلان سریال و داره و اینها. سعی میکنم نه من به موضوعات خصوصیش وارد شم و نه اجازه بدم اون وارد مسائل من بشه .
اگه موضع همسرتون با شما یکیه میتونین رابططتون رو کم کنین. نه اینکه رسما کم کنین ها ، اگه مهمونی میدین همش دعوت میکنین کمتر این کارو بکنین یا همیشه مشغول باشین و برنامه داشته باشین که اگه رفت و آمد ها زیاد شد بهونه داشته باشین.
اگه آدم بتونه حرفاش رو از حالت روزمره گی خارج نکنه حتی اگه هر روزم ببیندشون به جرات میگم هیچ مشکلی پیش نمیاد
اما در کل سیاست شما خوبه
sherii نوشته است:
elei061 نوشته است:
لطفا به من بگید با جاریم چه رفتاری داشته باشم بهتره؟
ببین الی جون از من(خواهر کوچیکت) 1 نصیحت:
تو که نمیتونی واسه همیشه ارتباطت رو قطع یا خیلی محدود بکنی بالاخره دوباره این رابطه شکل میگیره
من تو صحبتای شما دیدم که چند بار میگی من میتونستم فلان حرف رو بزنم یا فلان کار رو بکنم اما به دلیل اینکه انسان مثبتی هستی انجام ندادی
اگه 1 کم فکر کنی اصلا چرا شما باید پای درد دل یا بهتره بگم غیبت های جاریتون در مورد مادر شوهرتون بنشینید من که از هر زاویه ای که نگاه میکنم خیلی ببخشینا اما خیلی کار احمقانه ایه
رابطه شما با جاری(فرض کن بهترین جاری)هیچ وقت نباید فراتر از یک رابطه مرسوم باشه(البته من کاملا نظر شخصیمو میگم)دوست داشتن-احترام-صحبت های عامیانه.همین
به نظر من کوتاهی از خودتون بوده
خیلی مهمه که آدم بدونه با هر کدوم از اعضای خونوده همسرش چطور باید برخورد کنه تا هیچ حریمی شکسته نشه
موفق باشی....
عزیزم اینو کاملا قبول دارم که اشتباه از من بوده ولی وقتی جاریم منو میدید شروع میکرد به غیبت کردن و من خیلی خوددار بودم فقط شنونده بودم اون یکبار هم از دهنم پرید حرف زدم حالا می فهمم اون برام نقشه کشیده بود و من اولین اشتباهو کردم حتی اینقدر به خوب بودن من و شوهرم شک نداشت که جلوی شوهر من که برادر شوهرش میشه غیبت مادر شو میکرد بی حیا
می دونست ما مثل خودش نیستیم وقتی شوهرم به شوخی بهش میگفت اینقدر غیبت نکن با پررویی میگفت خانواده ام اینجا نیستن با حاشون درد دل کنم شما باید به حرفام گوش کنید یعنی ما رو مجبور میکرد حالا که فکر میکنم همه اون صمیمیتش نقشه بود برای پیدا کردن اتو از من . من ساده نفهمیدم
حالا چیکار کنم ؟ چشم ندارم ببینمش
اونم با پرویی انتظار داره مثل قبل با هاش رفتار کنم میگه چرا رفت و آمد نمی کنید؟
بدون اینکه به روی خودشم بیاره ؟ خوبیش اینه دستش برا همه رو شده همه اونایی که به اسمش قسم می خوردن حالا با هاش قهرن ؟ منم نمی تونم ببخشمش؟
دقیقا اون میخواسته که از شما حرفی بشنوه که بره جار بزنه که خدا رو شکر شما این کارو نکردین
و وقتی هم که آدم خطایی نکرده باشه انقدر باید با اعتماد به نفس گامشو برداره(جلو جاری،مادرشوهر و ...)که کوچکترین ضعفی از خودش نشون نده حالا دیگران هرجور که میخوان فکر کنن مهم نیست . اما با محکم بودن تو همه چیز به همه ثابت میشه
من اگه جای تو بودم تنفرم رو از جاریم تو وجودم کم میکردم(فقط واسه اینکه خودت اذیت نشی) چون این 1 تجربه بوده واسه تو
ولی خیلی محافظه کارانه که نه نشون بدی باهاش خیلی دوستی و نه خیلی ازش متنفری. اینجوری اون آروم آروم باهات رابطشو محدود میکنه.فقط صبور و خونسرد باش....
هروقت به خاطر شخص دیگری خودت رو ناراحت کنی یعنی برای اون بیشتر از خودت ارزش قائلی(امیدوارم تو اینطوری نباشی)
sherii نوشته است:
دقیقا اون میخواسته که از شما حرفی بشنوه که بره جار بزنه که خدا رو شکر شما این کارو نکردین
و وقتی هم که آدم خطایی نکرده باشه انقدر باید با اعتماد به نفس گامشو برداره(جلو جاری،مادرشوهر و ...)که کوچکترین ضعفی از خودش نشون نده حالا دیگران هرجور که میخوان فکر کنن مهم نیست . اما با محکم بودن تو همه چیز به همه ثابت میشه
من اگه جای تو بودم تنفرم رو از جاریم تو وجودم کم میکردم(فقط واسه اینکه خودت اذیت نشی) چون این 1 تجربه بوده واسه تو
ولی خیلی محافظه کارانه که نه نشون بدی باهاش خیلی دوستی و نه خیلی ازش متنفری. اینجوری اون آروم آروم باهات رابطشو محدود میکنه.فقط صبور و خونسرد باش....
هروقت به خاطر شخص دیگری خودت رو ناراحت کنی یعنی برای اون بیشتر از خودت ارزش قائلی(امیدوارم تو اینطوری نباشی)
vh
راست میگی شری جون بی چاره از اول عقده داشت چون خانواده شوهر با ازدواجشون مخالف بودن و منو خیلی قبول دارن
اون دنبال این بود منو از چشم مادر شوهر بندازه و خودشو عزیز کنه منم اصلا توی این فازا نبودم
کلا دنبال پاچه خوارای برا هیچکس نیستم چه برسه فامیل شوهر خیلی با هاشون مودبانه رفتار میکنم ولی پاچه خواری هرگز
توی خونم نیست نمیگم بد
خیلی جاها جواب میده و کار ادمو راحتر میکنه ولی من نمی تونم الکی قربون صدقه کسی برم جاریم
یه جورایم دلم براش می سوزه خیلی تلاش کرد جلوی پدر شوهر و مادر شوهر خم و راست شد ولی توی دلشون نرفت
و نتونست به جایگاه من برسه که هیچ کدوم از این کارا رو نمی کردم واسه همین تصمیم گرفت از من انتقام بگیره
عزيزم از من ميشنو ى زياد بهش رو نده ,اينروزها دنياى ما طورى شده كه ادم حتى به زبون خودش هم اعتماد نداره ديكه جه برسه به جارى كه حسوده و يه بار هم ماهيت اصلى خودش رو بهت ثابت كرده..جند دفعه بهش اونقدر ها محل نذار (البته نه با بى احترامى)تا خودش بدونه جه اشتباهى كرده, تا ديكه اونقدر به برو بات هم نبيجه و ياد بكيره برا بيش كسى عزيز شدن اول بايد عزيز بود’نه باجه خوار و دهن لق.موفق باشى
پس قابل توجه تازه عروسان عزیز
دوستی و صمیمی شدن زیادی با جاری از هر نوع (بزرگ یا کوچک) ممنوع است
فقط در حد احوال پرسی و اینا
تا مثل من گول نخورید از زندگی من عبرت بگرید تازه..............
من خیلی ادم مثبت و خوب و انسان و مهربان و دوست داشتنی و صادق و رو راست و .....................
بودم .....................................
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24662]
-
گوناگون
پربازدیدترینها