محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1841974348
گـرد نـام شمس ميگـردم...
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: گـرد نـام شمس ميگـردم...
شمس تبريزي گذشته از اين كه عارفي بزرگ به شمار است، بزرگترين عارف پرور تاريخ نيز هست. شمس با دم آتشين خويش عارفي چونان جلالالدين محمد بلخي را بر صدر تاريخ نشاند و از اين رهگذر بخشي از اوج و بلنداي وجود روحانياش را آشكار كرد و آنگاه به تاريخ پيوست. از آن گاه، تاريخ ثناگوي مردي است گربادسان و شفق رنگ كه از كوي عرفان به ديار ابديت گذر نموده است. بيگمان شمس تبريزي راهي از راههاي هستي است كه از خانه زمين به متن كمال ميگذرد. هرگاه در كرانه و بيكرانه ماجراي اين بزرگمرد عرصه شهود و وجدان بينديشيم، انديشه را مسحور در شعاعي قدسي خواهيم يافت كه مردي دستار بر سر و نعلين به پاي با سري پرشور و قلبي بيتاب و عقلي بيقرار از فرازهاي مهآلود آن در حال گذر است در حالي كه وجودش به سان شمع، شعري را متلالو ميكند كه در گوشهاي نيوشا به تكرار زمزمه ميشود:
من گنگ خوابديده و خلقي تمام كرد
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش
نقل است كه از محرك شاعري چون مولانا و پدر روحاني عارفي كه مثنوي را خلق كرده است، جز اين يك بيت شعري ديگر به يادگار نماند؛ بيتي كه معادل يك ديوان است و آن ديوان خود ديوانها.
بيترديد شخصيت شمس تبريزي يكي از سرّوارهترين و رازناكترين شخصيتهاي تاريخ معرفت است. در سرّوارگي او همين بس كه همه جا هست و هيچ كجا نيست و چه شاهدي بر بلندي نامي يك انسان فراتر از اين كه در ميان مجذوبان خويش كاروانياني از اصحاب فكرت و عشق و حقيقت را دارد اما جز بينشان به جايي نمينگرد؟ پس براي نگريستن به شمس بايد به بينشان نگريست، همچنان كه شمس نيز نمايانگر بينشان است و نشانهاي از بينشانها. حقيقت شمس اثبات كننده اثبات ميتواند باشد: اثبات بيزماني در زمان، اثبات نفي و طريقيت آن، اثبات عقل در بيزمان و مكان، اثبات عشق همه زماني و اثبات صاعقهاي به نام شمس تبريزي كه از آسمان هستي خارج ميشود، بر شاخسار حيات ميزند و درخشش آغازيدن ميگيرد و تا بيپايان ميرود، در حالي كه به بيپايان ميرود و فراسونگران را با نگاههاي هميشه نگرانشان به دنبال ميكشد و اين چيزي جز پلهپله تا ملاقات خدا نيست كه شمس نخواست بگويد و مولانا نتوانست نگويد. آري نشان از بينشانها راست است و شمس تبريزي منادي اين ندا و هر ندايي تواند بود كه به سان معجزه در هستي تكرار ميشود و روحها را به روحانيت دعوت ميكند. از اينجاست كه سخنها سخن شمس است و كلامها كلام او. از اينجاست كه زمين زمينه نام اوست و زمان همواره عصر اوست. گويا از هيچ زمانه اي غايب نيست و گويا نميتواند فرياد سكوتش را از مأذنههاي زمين برچيند.
اطلاعات تاريخي بر جاي مانده از اين عنقاي بلند آشيان چهره مردي را نشان ميدهد كه از قابها گريزان است، اما هيچ قابي از وجود او صرفنظر نميكند. حكايت شمس تبريزي حكايت عقابي است كه با بلندترين پروازها، از پرواز بگريزد ولي با همين پرواز در دام حقيقت پرواز ميافتد و كشف ميگردد. شمس در جستجوي بينامي از گوشه گوشه زمين عبور كرد و گذشت ولي در گذر از كوي معرفت با افشاگريهاي تني چند از شاگردان خويش افشا شد و اينك پس از گذشت قرنهايي متمادي و سالهايي طولاني نه تنها نامدار است بلكه نام آور نيز هست و روزي بر زمين نميگذرد، مگر اين كه سبب نعت خداوند و اولياي به حق خداوند ميگردد، از آن رو كه شمس تنها بندهاي از بندگان خداوند و حلقه به گوش در متعالي حقيقت و شريعت است. بدينسان بايد گفت: شمس تبريزي معبدي از معبدهاي الهي است كه بندگان خداوند را به خداي بندگان دلالت ميكند. شايد از اين روست كه هر كجا پاي نام مينهد شور ميپراكند و هر كجا گام اسم ميگذارد عشق ميكارد و هر كجا بال ضمير ميگسترد، آسماني آبي را پديدار ميكند. چه بسيارند روحهايي كه شمس از معدن شراب الهي مستشان كرده است و چه بسيارند عقلهايي كه به دلالت روح بلند شمس به خداي شمس و واهبالعقول ايمان يافتهاند و اينها همه از شمس است.
بيآنكه به دام اغراق بيفتيم و در ورطه نارواگويي سقوط كنيم، اين حكمت والا را فرا ياد ميآوريم كه: فيض لاينقطع خداوندي همواره در حال جريان و سريان است و خداوند حكمتهاي ژرف خود را در هر عصري به گونهاي بربندگان خود ظاهر ميكند. شمس بندهاي از بندگان خداوند است كه مهر انبيا و از جمله خاتم آنها محمد اعظم را در دل دارد و پيوسته نور او را در دلها ميپراكند.
پس چه جاي عجب كه با گذشت زمان هر روز شاهد حضور او در قلبهايي باشيم كه دل به عشق حق سپردهاند و روحشان بيتاب اوجي است كه نه زماني است و نه مكاني: انساني است.
*
چندي پيش گروهي از دوستداران شمس تبريز و بانيان تشكيل بنياد شمس تبريزي در موسسه اطلاعات حاضر شدند و به تشريح گوشهاي از كوششها و فعاليتهاي خود پرداختند. اقدام ارجمند و قابل افتخار و ستايش اين گروه كوشا در شناسايي مزار شمس تبريزي در شهرستان خوي و آنگاه بازسازي آن، گام مهمي است كه بيگمان ميتواند مقدمهاي بركت خيز در جهت شناساندن شمس تبريزي براي طيف وسيعي از دوستداران اين عارف سترگ باشد. در اين جلسه آقايان و استادان: احمد جلالي، ايوبي، مرقاتي و تني چند ديگر كه هيئت موسس و هيئت امناي بنياد شمس تبريزي هستند به تشريح فعاليتهاي خود در شناساندن هويت فرهنگي شمس تبريزي پرداختند و به لزوم گسترش و تعميق روح معنوي حاصل از اين كار تاكيد نمودند: سعيشان مشكور باد.
آنچه در اين ميان بس و بسيار شگفتبار است، انتشار عطر معنوي شمس تبريزي است كه باعث ايجاد همدلي در شهرستان خوي شده و باعث حركت كارواني از حقيقت باوران به اين خطه فرهنگخيز شده است. از خداوند متعال براي تكتك اين كوششگران آرزوي توفيق نموده و تلاشهاي ارزنده اين جمعيت را ارج مينهيم از آن رو كه بيگمان اين حركت ارزشمند، از صرف حركت بودن گذشته و حركت آفرين شده است و همچنان خواهد بود.
حمايت هنرمندان و اديبان از بنياد شمس تبريزي
هنرمندان و اديباني همچون محمدعلي موحد، محمدامين رياحي، محمدرضا شجريان، عزتالله انتظامي، غلامرضا اعواني، ويليام چيتيك و همسرش پرفسور ساچاكو اعلاميه بنياد شمس را در اقداميسمبليك امضا كردهاند.
به گزارش فارس، چندي پيش بنياد شمس تبريزي آغاز بهكار كرد. دكتر احمد جلالي رئيس كتابخانه مجلس شوراي اسلامي، رياست اين بنياد را عهدهدار است و حجتالله ايوبي رايزن فرهنگي پيشين جمهوري اسلاميايران در فرانسه نيز مديرعامل آن است. سيدطه مرقاتي از اعضاي هيات مؤسس بنياد و رئيس بنياد در خوي است و سيد محمد بهشتي نيز از ديگر اعضاي بنياد شمس است.
مصاحبه پيشِرو پيرامون محورهاي مورد بحث دربارة شمس و مولانا با اعضاي بنياد است:
*بهجز كارهايي كه بنياد انجام داده و اخبار آن منتشر شده، چه اقدامات ديگري را بنياد شمس تبريزي پي ميگيرد و ماجراي امضاي هنرمندان در حمايت از بنياد چيست؟
طه مرقاتي: كاري كه دكتر جلالي انجام داد، اين بود كه اعلاميه پشتيباني از بنياد بهوجود آورد كه اكنون از سوي هنرمندان امضا ميشود.
بزرگترين شمسشناسان و هنرمندان در حال امضاي اين اعلاميه هستند. مثلا دكتر موحد، دكتر رياحي، آقاي شجريان، عزتالله انتظامي، ويليام چيتيك و همسرش پرفسور ساچاكو، دكتر اعواني همگي امضا كردند. اين امضاها اعتبار دهنده و پشتوانه بنياد هستند. ما معتقديم بنيانگذاران بنياد شمش فقط ما نيستيم و اين بزرگان هم هستند. بعدها ميخواهيم اين امضاها را در موزهاي نگه داريم كه مشخص شود در اين برهه تاريخي چه كساني از تاسيس بنياد شمس حمايت كردند.
تاكنون حدود 20 امضا جمعآوري كردهايم. قرارمان هم اين است كه هر يك از بزرگان كه از مقبره شمس ديدار ميكنند اين اعلاميه را امضا كنند كه يك مشروعيت عمومي و جهاني پيدا كند وگرنه با ثبت قانوني چيزي پيش نميرود. اين هم اقداميسمبليك است. چرا كه حاميمالي بنياد شمس، مردم هستند و وزارت كشور فقط كارهاي قانوني آنرا انجام ميدهد؛ چون تمام نهادهاي مردميبايد زير نظر يك نهاد دولتي باشند.
*آقاي جلالي، مراكزي مثل كتابخانه مجلس، از نظر مالي بنياد را حمايت ميكنند؟
اگر جايي قرار است از بنياد شمس تبريزي حمايت كند دستگاههاي عموميكشور هستند؛ مثل وزارت كشور و ارشاد كه آنها وظيفهشان حمايت از نهادهاست. ما فقط ميتوانيم در برنامههاي علميبنياد مشاركت كنيم.
سيدمحمد بهشتي: انجمني به اسم انجمن مفاخر ايران وجود دارد كه وظيفهاش تكريم مشاهير است و معاونت فرهنگي ارشاد ميتواند از آن حمايت كند و نقش مشاركتي داشته باشد.
*ما اين موضوع را با معاون فرهنگي وزارت ارشاد درميان گذاشتيم. آقاي پرويز معتقدند بودجه مستقلي براي اين امور ندارد و فقط ميتوانند از مراكزي كه اين موضوعات را دنبال ميكنند، حمايت كنند. اما موضوعي كه مطرح است اينكه سال گذشته غفلت مراكز فرهنگي ما باعث شد كه اتفاقات مصادره مولانا پيش بيايد. حال، بنياد شمس تبريزي تأسيس شده است. اما امسال بهنام رودكي و امام محمد غزالي نامگذاري شده است. آيا باز هم بايد تهديد مصادره اين مفاخر پيش بيايد تا بنيادي يا كنگرهاي در نكوداشت و تكريم مفاخر ايران زمين شكل گيرد؟
سيدمحمد بهشتي: اصولا ما هر چه زودتر به مفاخر علم و ادب توجه كنيم، درستتر اين است و چه خوب كه اين توجه از طرف اهل علم صورت بگيرد و منتظر دولت نمانيم. يكي از گرفتاريهاي ما اين است كه معطل دولت ميمانيم و اين رفتار درستي نيست؛ خصوصا از جانب اهل فرهنگ. البته وظيفه مراكز دولتي هم حمايت كردن است.
من اين دعوايي را كه ميان كشورهاي حوزه فرهنگ ايران وجود دارد كه هر كدام از مفاخر متعلق به كجاست را دعواي خوبي ميدانم. چون بالاخره ممكن است ما ايرانيها را سر غيرت بيندازد كه همت و توجه كنيم. چون اگر دعوايي نباشد، غفلت ميكنيم و ممكن است هزار سال بگذرد. واقعيت اين است كه اين شخصيتها، شخصيتهايي هستند كه مرزها را به ما نشان ميدهند. اينها متعلق به هيچ جايي نيستند. فرهنگ ايراني و جغرافياي فرهنگ ايراني را امثال مولانا مشخص ميكند؛ با موطنش و محل دفنش. فردوسي اين مرزها را مشخص ميكند. مثلا در گرجستان كه ممكن است كسي توجه نداشته باشد ميبينيد ردپاي فردوسي هست تا تاجيكستان و خيلي جاهاي ديگر. حافظ همينطور و ديگران نيز.
اتفاقا اينها شخصيتهايي هستند كه وجودشان دلالت ميكند بر جبر يگانگي فرهنگي؛ وگرنه اينكه دعوا كنيم كه مثلا مولانا افغاني بوده، ترك بوده يا ايراني، اگر مقصود مرزهاي سياسي باشد، اصلا مولانا ميگويد: «اين وطن جايي است كاو را نام نيست».
او اهل چنين وطني است و اين وطن، فرهنگ ايراني است. اگر ما اهل فرهنگ ايراني باشيم هر جاي دنيا كه باشيم، هموطن مولانا هستيم ولي اگر اهل چنين فرهنگي نباشيم، حتي اگر در قونيه و بلخ هم باشيم، هموطن مولانا نيستيم.
احمد جلالي: در اين باب من خيلي مطلب نوشتم؛ از جمله آخرينش كه مقالهاي در فرهنگستان است. خود مولانا ميگويد: «هان وهان ناقه حقيم تعرض مكنيد/ تا نبرد سرتان را سر شمشير اجل/ سوي مشرق نرويم و سوي مغرب نرويم/ تا ابد گام زنان جانب خورشيد ازل»
مولانا ميگويد، به آن چيزي كه پيام را منتقل كرده، توجه كنيد و اگر ما به آن مقصود توجه كنيم به عمل ميآيد. چون هر كس بخواهد ثقل پيام را درك كند ناگزير بايد به معناي آن راه يابد.
*هنرمندان و مولاناشناساني كه اعلاميه حمايت از بنياد شمس را امضا كردند، از چه طريقي مطلع شدند؟ آيا كسي به آنها پيشنهاد امضا كرد؟
احمد جلالي: كسانيكه اعلاميه پشتيباني از بنياد را امضا ميكنند خودشان مطلع ميشوند و اصل اشتياق خود را به اين حركت ملي معرفي ميكنند. وقتي استاد شجريان سعي ميكند از طريق هنر خود اين معنويت را انتقال دهد يا دكتر رياحي و موحد تحقيق ميكنند، طبيعتا اعلام آمادگي ميكنند. در واقع بنياد سعي ميكند حاصل زحمات بزرگان و استادان را چراغ راه خود قرار دهد و كاري ميكند جوانان نسل بعد مشتاقتر شوند.
*چرا نام كسانيكه در زمينه مولانا و مرادش شمس تبريزي كار كردند، در ميان امضازدگان به چشم نميخورند؟ كساني همچون محمدرضا شفيعي كدكني، بهاءالدين خرمشاهي، ميرجلالالدين كزازي و يا حسين الهي قمشهاي.
احمد جلالي: طبيعتا هدف، جذب اين دوستان است. منتها سامان دادن اجرايي در كارها گرفتاريهايي دارد كه براي انجام آنها حيف است وقت استاداني مثل دكتر شفيعي كدكني را بگيريم. كساني ميآيند اين بار را به دوش ميكشند تا زحمات اين استادان متجلي شود. در واقع بنياد ظرفي ميسازد، متناسب با اين محتوا. ميراث فرهنگ و ادب و عرفان ما خيلي وسيع است و ما سعي ميكنيم متناسب با امكانات شرايط را فراهم كنيم.
*باتوجه به تأسيس بنياد شمس، آيا هم اكنون اين بنياد انتظار دارد هركاري كه در كشور درباره مولانا و شمس انجام ميشود، از مجراي بنياد صورت پذيرد؟
حجتالله ايوبي: اصلا اينطور نيست كه تصور كنيد بنياد شمس تاسيس شده و قرار است تمام كسانيكه در كشور ميخواهند كاري براي شمس و مولانا، انجام دهند از مجراي ما اين كار را بكنند. بنياد هم تلاشي است در كنار كارهاي ديگر و اتفاقا آرزوي بنياد اين است كه كار ميكند تا انجمنها و تشكلهاي مختلف تشكيل شوند و همه براي شمس و مولانا كار كنند.
احمد جلالي: ما خوشحال ميشويم در هر كوچه و برزن عدهاي جمع شوند، براي خود ناميبگذارند و براي اين نواميس كار كنند. هدف ما هم همين است. چون اين نواميس آنقدر بزرگند كه هر كس اگر جمع شود و كار كند باز هم كم است. اينطور نيست كه چون عدهاي كار ميكنند پس ديگران معاف ميشوند. آنقدر كار بزرگ است كه هيچكس رقيب كسي نيست.
سيدطه مرقاتي: من تعبيري دارم. اين فرهنگ ميتواند پتانسيلها را تشويق كند كه كنار هم قرار بگيرند. ما سعي ميكنيم با حضور اين شخصيتها در بنياد تسهيلي براي كارهاي فرهنگي ايجاد كنيم و جوانان را تشويق كنيم كه بيشتر با اين مفاخر آشنا شوند.
شنبه 2 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]
-
گوناگون
پربازدیدترینها