واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > موسیقی - خبرگزاری میراث فرهنگی نوشت: امروز، جوانان دلشان میخواهد ارگ و گیتار یاد بگیرند نه تار و سهتار و چگور . دیگر کسی عاشیقها را به جشن عروسیاش دعوت نمیکند تا شعر شهریار بخوانند و حماسه کوراوغلو. متولیان فرهنگی هم نه عاشیقها را میشناسند و نه از حق و حقوقشان پشتیبانی میکنند؛ گویی روزگار عاشیقها به سرآمده است. وزارت ارشاد به من 120 هزارتومان حقوق میدهد و 450 هزار، اجاره خانه من است. حالا روزگار من چگونه و از چه راه میگذرد، اهمیتی ندارد...میدانی، روزگار ما بهسر آمده، دیگر کسی سراغ عاشیق حیدر را نمیگیرد؛ نه کسی دلش میخواهد آوای چگور بشنود نه زمانی برای قصه گفتن و قصه شنفتن باقی مانده است. از اینرو عاشیق حیدر تنها مانده و داستانهایش، آرام آرام به دست فراموشی سپرده میشود.عاشیق حیدرعلی محمودی، 77 سال سن دارد و از 20 سالگی، خواندن و ساز زدن را آغاز کرده است. آنقدر حرف برای گفتن دارد که نمیداند از چه بگوید؛ از سازمان میراث فرهنگی و وزارت ارشاد که از او پشتیبانی نمیکنند یا مردمی که تمایل چندانی به موسیقیاش ندارند: «امروز، جوانان دلشان میخواهد ارگ و گیتار یاد بگیرند نه تار و سهتار و چگور . دیگر کسی عاشیق حیدر را به جشن عروسیاش دعوت نمیکند تا شعر شهریار بخواند و حماسه کوراوغلو. میگویند عاشیق حیدر پیر شده و صدایش بیرون نمیآید بیخبر از اینکه عاشیق حیدر هم، روزگاری داشته؛ روزگاری که حالا به سرآمده است.»عاشیق حیدر در روستایی نزدیک به همدان بهدنیا آمده و اکنون در خانهای کوچک و استیجاری زندگی میکند. به سختی روزگار میگذراند. چهار پسر و سه دختر دارد که هیچ کدام، ساز و آواز نمیدانند: «پسرهایم میگویند تو از عاشیق بودن چه خیری دیدی؟ ما نمیخواهیم حماسه و داستان بدانیم؛ ساز تو به چه کارمان میآید ما کار میخواهیم. باید به دنبال سقفی بر سر خود باشیم و لقمه نانی برای بچههایمان؛ راست هم میگویند ...باز حال و روز عاشیقهای آذربایجان و بندر ترکمن بهتر از ماست. هنوز مردم دوستشان دارند و به عروسیها و مراسم شادی خود دعوتشان میکنند، اما ما چهار نفر که در استان همدان هستیم، وضع خوبی نداریم و به سختی زندگی میکنیم. در دنیای امروز، ارگ، جای چگور را گرفته و آهنگهای بی سروته، هزار مرتبه بهتر و پرطرفدارتر از داستانها و افسانههای عاشیقهاست.»پدر و پدربزرگ عاشیق حیدر، دوتار مینواخته و از « وطاهر میرزا و امیر ارسلان» میگفتهاند، اما پسران عاشیق حیدر حاضر نیستند این میراث شفاهی را که سینه به سینه از پدران به پسران رسیده فراگرفته و به فرزندان خود منتقل کنند. با این وجود چگونه میتوان به تداوم و زنده ماندن موسیقی و فرهنگ عاشیق ها امیدوار بود؟ موسیقی پررمز و رازی که به نام جمهوری آذربایجان به ثبت رسیده و نه ایران و همین گواه روشنی است بر مهجور ماندن عاشیقها در این دیار. خنیاگرانی که از روزگار شاه اسماعیل صفوی تاکنون میخوانند و مینوازند، گرچه من و تو آنچنان گوشهامان را با نوای بیمهری آکندهایم که صداشان را نمیشنویم.عاشیق حیدرعلی محمودی به تهران میآید تا در هفتمین جشنواره موسیقی نواحی شرکت کند. ترکی میخواند تا به حال شعر فارسی نخوانده، اما آنچه مهم است این که تو با هر زبان و فرهنگ و قومیتی میتوانی صدای سازش را بشنوی و با شادی و غماش همراه شوی. کافی است خطوط چهرهاش را دنبال کنی تا بدانی در تمام این سالها بر او چه گذشته؛ اویی که در آستانه 80 سالگی هنوز در یک خانه کوچک استیجاری زندگی میکند و بیگمان هیچکدام از متولیان فرهنگی، نمیدانند و نمیخواهند بدانند چگونه روزگار میگذراند؛ راستی در زمانهای که نه رسانهای به عاشیق حیدر توجه میکند و نه جوانان، خواهان هنر ریشهدار و عمیق اویند چه بر سر حماسهخوان پیر و رنجور این کهن دیار میآید؟! 58301
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1875]