واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گفتوگو با داود دانشور، كارگردان نمایشهمسایهها:قضاوتی نكرده ایم
نمایشهمسایهها نوشته جمیز ساندرز و به كارگردانی داود دانشور در تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر در حال اجراست.این نمایش اثری تك پردهای است كه با نگاهی واقعگرایانه به نقد روابط نژادی سیاهپوستان و سفید پوستان در جامعه میپردازد. دیدار تصادفی دو همسایه، زنی سفید پوست و مردی سیاهپوست كه بر اثر آن انتظارات و سوءتفاهمهای آشكار و پنهان در طرف پیش كشیده میشود، تم اصلی این نمایش است.امسال هم سراغ نمایشنامهای خارجی رفتید با این تفاوت كهجیمز ساندرز نویسنده همسایهها برای مردم ایران، چهره شناخته شدهای نیست. چطور شد كه این نمایشنامه را برای اجرا انتخاب كردید؟جیمز ساندرز، نمایشنامهنویس مشهوری در جهان است و به نظر من، تئاتر ما از نمایشنامههای چنین نمایشنامهنویسانی بینیاز نیست. باید چنین آثاری انتخاب، ترجمه و اجرا شوند تا مخاطبان با نمایشنامههای خارجی بیشتر آشنا شوند. هنگامی كه نمایشنامه نویسی امتحانش را در جهان پس داده است، طبیعی است كه اهل تئاتر سراغ آثار او بروند و نمایشنامههای آنان را با توجه به شرایط و ویژگیهای موجود در آن اثر به لحاظ محتوایی روی صحنه ببرند. این یكی از دلایل عمدهای بود كه من این متن را برای اجرا انتخاب كردم. البته در سایر كارهای گذشته هم سعی در معرفی نمایشنامهنویسان خوب و ناشناخته داشتم كه البته ناشناس بودن نمایشنامه و نمایشنامهنویس مختص ایران بوده است. ما نمایشنامهها و نمایشنامهنویسانی را انتخاب كردیم كه در سطح جهان دارای شهرت خاصی بودند اما بنا به دلایلی برای ایران ناشناخته بودند.تا چه حد نسبت به آثارجیمز ساندرز شناخت دارید و جهان بینی او را در آثارش چطور ارزیابی میكنید؟بیشتر نمایشنامههای او در فضا و دنیایی كه به نامابزورد معروف است، شكل میگیرد. او در آثارش ازیونسكو، بكت، پینتر و... متاثر است و در فضای نمایشنامه این اشخاص سیر میكند. اغلب نمایشنامههای او دو پرسوناژه و تك پردهای است. البته در زمینههای دیگر مثل: فیلمنامه، شعر، داستان، رمان و... دارای آثار متفاوتی است. ساندرز بیشتر از آن كه در انگلیس شناخته شده باشد در آلمان و فرانسه شناخته شده است كه البته علت این امر به سبك و سیاق كارش بازمیگردد كه به حال و هوا و دنیای تئاتری مردمان این سرزمین نزدیكتر است. البتهساندرز به طور مشخص خود را به یك ژانر خاص وصل نكرده و در انواع مختلف سبكها حركت كرده است و آثار مختلفی را به رشته تحریر درآورده است. اما در انگلیس و حتی در سطح جهان هنوز نمایشنامهنویسان معتبری وجود دارند كه در ایران ناشناخته ماندهاند.بحث نژادپرستی و تبعیضنژادی از جمله موضوعاتی است كه در نمایشهمسایهها مطرح میشود. شما از نگاه یك هنرمند این معضل را چگونه بررسی میكنید؟راجع به مسئله نژادپرستی و تبعیض نژادی در متن صحبت میشود و این خیلی طبیعی است. در حقیقت نمایش دو دیدگاه از سفیدپوستان و سیاهپوستان را به نمایش میگذارد. زمانی كه این دو دیدگاه در مقابل هم قرار میگیرند شاید اولین توقعی كه به وجود میآورد تهاجم دیدگاههای نو نسبت به یكدیگر است. شرایط مهاجرپذیری انگلیس بسیار متفاوت است با كشورهای دیگر و خیلی راحتتر و روانتر مهاجرت را قبول میكند. ساختار سیاسی این كشور این آزادی را به مهاجران میدهد تا اظهار عقیده كنند. در این نمایش یك سیاهپوست همان قدر كه خودش را به عنوان یك فرد در جامعه محق میداند، سعی میكند نگاه سفیدپوستان را هم نسبت به خودش كه بیشتر تلقی خودش هست، نقد كند. شاید بیشتر از این كه سفیدپوستها به لحاظ دیدگاهی به او حمله كنند، وی خودش به این باور رسیده است كه ناشی از تلقین خودش هست، سفید پوستان به او این گونه نگاه میكنند. لحظاتی هست كه این جنبه انتقادی مطرح میشود و او هم میپذیرد و نقطه نظرات و دیدگاههای زن را به باد تمسخر میگیرد. به همین دلیل مسئله نژادپرستی در متن خیلی بارز است اما سیاهپوست هم انتقاد به جامعه و فرهنگ خودش دارد و هم او را به باد انتقاد میگیرد و ابراز میكند كه خود ما هم میتوانیم دچار مشكل باشیم.به نظر میرسد در این نمایش قصد به چالش كشیدن روحیات احساسات و عواطف انسانها را داشتید.متن لایههای مختلفی دارد. این نمایشنامه به زبان آلمانی هم ترجمه اجرا شده. ما بیشتر به جنبههای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، نژادی و دیدگاههای آنها توجه داشتیم و تلاقی آنها برای ما مهمتر بود. در طول اجرا هم با مشاركت تماشاگر جلو رفتیم و هیچ قضاوتی در این مورد انجام ندادهایم.رگههای ابزورد در این كار وجود دارد، به نظر شما این پوچگرایی كل روابط انسانی را زیر سوال نمیبرد؟از چه لحاظ باید زیر سوال ببرد؟یكسری سؤتفاهمات و كنشها در نمایش وجود دارد كه به دلبستگی شخصیتها منجر میشود. این نگاه ابزورد به مسائل بیانگر پوچ بودن احساسات تلقی نمیشود؟اگر دقیق به واژه ابزورد بپردازیم به كلماتی چون پوچی، بیمعنایی و... میرسیم. اما این به این معنا نیست كه وقتی شما آدمهایی را میبینید كه در این قالب مشغول به فعالیت هستند، همه چیز را پوچ میبینید. در حقیقت در این سبك یكسری واقعیات بیرونی منعكس و با تأكید نویسنده همراه میشود و ما را متوجه نوع رفتار و ارتباطشان در سطح جامعه میكند. این استنباط عالی است كه از طریقابزورد صورت میگیرد.اگر این گونه باشد بسیاری از نویسندگان روابط انسانها را پوچ خواندهاند. در حالی كه در آثاری از این دست با تشدید واقعیات و تأكیدهای خاص به انتقاد از نوع روابط میپردازد.نمایش قبلیتان هم(آنوا) راجع به سیاهپوستان بود. آیا در كل مساله نژادپرستی، مهاجرت و تبعیض را در جامعه امروز ایران هم تعمیمپذیر میدانید و اصلاً چه قدر به این دست مسائل اعتقاد دارید؟در نمایشهمسایهها میشود از مفهوم نژادپرستی استفاده كرد به شرطی كه لیبرالیسم را در مقابلش قرار دهیم. در حالی كه درآنوا شرایط جامعه سیاهپوست مطرح میشود و سنن یك جامعه آفریقایی مطرح میشود. رابطه یك زن و شوهر مسئله است و شوهر در اثر ارتباط به سفید پوستان به سنتهای قبیلهای و جامعه سیاهپوستی خودش پشت میكند و از آنها دور میشود و این بیانگر استثمار فرهنگ سیاسی سیاهپوستان از این شخصیت بود، نه در جهت تعالی اخلاقی فرهنگی در جامعه كه در نهایت به خودكشی خودش منجر میشد. مسئله نژادپرستی درآنوا آن قدر كه در همسایهها مطرح میشود در آن جا مطرح نبود.لینک : اخبار و گزارش بزرگان نمایشنامهنویسی دنیا در جشنواره تاتر بانوان ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 496]