واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تولدت مبارك؛ آقای بازیگر
عزت ا... انتظامی،آقای بازیگر سینمای ایران 82 ساله شد.استاد «عزت ا...انتظامی» در محله سنگلجتهران، جایی كه حالا پارك شهر است، بهدنیا آمده، او میگوید: مادرم میگوید، سال1302 بهدنیا آمدم، چون آن زمان شناسنامهایدر كار نبوده، غلط یا درستش را نمیدانم. اماهمان را كه مادرم گفته قبول دارم. مدرسهابتدایی را در سنگلج و سپس بههنرستان صنعتی تهران رفتم و دوره متوسطه را درهمانجا گذراندم. هنر را با وجود آنكه نه پدر ونه مادرم علاقهای داشتند و حتی آن را قدغنكرده بودند، شناختم. در آن ایام حتی اجازهنداشتم به تماشای تئاتر كه گاهی انجام میشد،بروم. اما بهخاطر علاقهای كه به این كار داشتم،اگر در محله در خانهای عروسی میشد، شبانه ازروی بام خانهها خود را به بام خانهای كه درآنجا عروسی بود میرساندم و به تماشایسیاهبازی مینشستم. آقای بازیگر سینمای ایرانكه با فیلم گاو در سال 1348 ساخته داریوشمهرجویی اسطوره شد، میگوید: همین كهعروسی تمام میشد، بهسرعت فرار میكردم وسرجایم میخوابیدم كه مشكلات بعدی پیشنیاید، به این ترتیب علاقه به هنر و بازیگری در منمیجوشید، در ایامی كه به هنرستان صنعتیمیرفتم به محیط آرامتری رسیدم و به تئاترلالهزار راه پیدا كردم.حضور در تئاتر كشور17 سال داشتم، سال 1320 بود كه به تئاتركشور رفتم، آن زمان تنها میخواستم وارد تئاتربشوم. هر كاری حاضر بودم انجام دهم، بلیط بفروشم، بلیط پاره كنم، در آن زمان پیش پردهخوانی رونقی فراوان داشت، چند سال در آنجاماندم تا اینكه پرویز خطیبی، روزنامه نگار، شاعر وفیلمنامهنویس به همراه جمعی دیگر برایآزمایش و انتخاب چند پیشپرده خوان به آنجاآمدند. ترس و وحشت من این بود كه تا آن شباصلا جلوی تماشاگر نرفته بودم و باور نمیكردمبتوانم جلوی جمعیت كاری كنم، با همین ترسشروع به خواندن كردم، آنقدر اضطراب داشتمكه صدای قلب خود را میشنیدم، میدانستمروی لبه تیغ ایستادهام و اگر موفق نشوم كارم تماماست...زمانی كه برنامه تمام شد عدهای دورم راگرفتند و تشویقم كردند. همان شب از طرف مدیرتئاتر به من اطلاع دادند كه از امشب جزو كادرهنری تئاتر قرار گرفتهام و باید هر شب این برنامهرا اجرا كنم.آن شب وقتی به خانه رسیدم، در خلوتینشستم و به آنچه كه تا آن روز و به خصوص آنشب به من گذشته بود، فكر كردم و در پایان، ازواقعهای كه برایم اتفاق افتاده بود، چنانخوشحال شدم كه در پوست نمیگنجیدم.به آلمان رفتماستاد در ادامه میگوید: در سال 1333 باشرایط بسیار سخت مالی به آلمان رفتم، البتهچون پولی نداشتم، ابتدا در یك كارخانهریختهگری و ذوب آهن كاری گرفتم و بهطورهمزمان در یك كالج شبانه هم نامنویسی كردم.كارخانه چهل كیلومتر دورتر از «هانوور» بود و مناز صبح تا عصر كار میكردم و عصرها به كالجمیرفتم و تا دیروقت به كارهای هنری و بازیگریمیپرداختم. وقتی كه برمی گشتم ساعت از 12هم گذشته بود، در فضایی بسیار سرد، گاهی30-20 درجه زیرصفر، در اتاقی كه اجاره كردهبودم و بخاری نداشت با لباس میخوابیدم ودوباره از شش صبح كار را شروع میكردم.پنج سال بعد به سال 1338 به تهران بازگشتمو استاد در ادامه میگوید: در آن سالهاتلویزیون تازه راه افتاده بود و تنها برای تهرانیهابرنامه داشت...من در آن ایام كارمند ادارهاطلاعات و تبلیغات وزارت بهداری بودم.برنامهای درباره مبارزه با مالاریا گذاشتیم كهبهطور زنده در تلویزیون اجرا شد، چند روز بعدگفتند وزیر فرهنگ و هنر میخواهد شما را ببیند.رفتم، برنامه ما را در تلویزیون دیده بود، اززندگی من، از آلمان رفتن من و از دیدگاههایمن، چیزهایی پرسید و سپس گفت من ترتیبیمیدهم بیایی هنرهای زیبا...او گفت: دلممیخواهد از نو متولد شوی...و نامهای نوشتند ومرا از وزارت بهداری به وزارت فرهنگ و هنرمنتقل كردند و من هم كارم را در آن حیطه آغازكردم.استاد در گوشهای از گفتههای خود میگوید:یك ماشین فولكس داشتم، كه تمام تحصیلاتدانشگاهی را در آن فولكس انجام دادم، نه ناهارمیفهمیدم، نه حتی گرسنگی را احساس میكردم.تا در كلاس بودم، در كلاس، تا در ماشین بودم، درماشین درس میخواندم و در وقت نمایش هم بهسرعت خود را به تالار میرساندم و رویصحنه میرفتم...فرزندان استاداین پیرهنر میگوید: فرزندان من مجید،رامین و شهاب هر سه در كار موسیقی فعالیتمیكنند و دورههای كنسرواتور را به اتمامرساندند.البته دورههای تمرین و كارآموزی كه در خانهما بود، گاهی اوقات غیرقابل تحمل میشد. تصوركنید، مجید «آبوا»، رامین «ویلن» و شهاب «سل»میزد، فكر كنید همسر من چه تحملی داشته، اماخوشحال هستیم كه بچهها به ثمر رسیدند وافتخاری برای ما به وجود آوردند...مجید بهآلمان رفت و ضمن گذراندن دوره آهنگسازی، بااركسترهای بزرگ آلمانی همكاری داشت و پساز بازگشت و كار با اركستر سمفونیك تهران، اكنونیكی از بهترین آهنگسازان سینمای ایران است.رامین در امتحان دوره لیسانس، در رشته ویلنشاگرد اول شد و به انگلیس رفت و در رویال كالجانگلیس به ادامه تحصیلات خود پرداخت و مدتیدر برلین به آموزش ویلن مشغول شد. كلیه آثارموسیقی ساخته شده توسط رامین در برلین نوشته،چاپ و منتشر شده است.فیلمهای سینمایی:گاو (داریوش مهرجویی، 1348)آقای هالو (داریوش مهرجویی، 1349)بیتا (هژیر داریوش، 1351)صادق كرده (ناصر تقوایی، 1351)پستچی (داریوش مهرجویی، 1351)ملكوت (پرویز كیمیاوی، 1355)شیر خفته (1355)دایره مینا (داریوش مهرجویی، 1357)مدرسه ای كه می رفتیم (داریوش مهرجویی، 1359)حاجی واشنگتن (علی حاتمی، 1360)كمال الملك (علی حاتمی، 1362)خانه عنكبوت (علیرضا داودنژاد، 1362)اجاره نشینها (داریوش مهرجویی، 1365)شیر سنگی (مسعود جعفری جوزانی، 1365)شیرك (داریوش مهرجویی، 1366)گراند سینما (حسن هدایت، 1367)كشتی آنجلیكا (محمدرضا بزرگ نیا، 1367)در مسیر تندباد (مسعود جعفری جوزانی، 1367)هامون (داریوش مهرجویی، 1368)بانو (داریوش مهرجویی، 1370)خانه خلوت (مهدی صباغ زاده، 1370)ناصرالدین شاه اكتور سینما (محسن مخملباف، 1370)روز فرشته (بهروز افخمی، 1372)جنگ نفت كشها (محمدرضا بزرگ نیا، 1372)روسری آبی (رخشان بنی اعتماد، 1373)روز واقعه (شهرام اسدی، 1373)باد و شقایق (سیدضیاءالدین دری، 1377)كمیته مجازات (علی حاتمی، 1377)محاكمه (مجموعه، حسن هدایت، 1378)میكس (داریوش مهرجویی، 1378)طهران روزگار نو (علی حاتمی، 1378)سایه روشن (حسن هدایت، 1380)خانه ای روی آب (بهمن فرمان آرا، 1380)دیوانه ای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی، 1381)گاوخونی (بهروز افخمی، 1381)جایی برای زندگی (محمدرضا بزرگ نیا، 1382)حكم (مسعود كیمیایی، 1383)ستاره ها (فریدون جیرانی، 1384)رنگ های خاطره (شهاب رضویان ، 1385)سایت تبیان سالگرد تولد آقای بازیگری سینمای ایران را تبریك می گوید و آرزوی سلامتی و طول عمر برای ایشان دارد.لینک: گالری عكس عزت الله انتظامی - گریم هنرمندان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 749]