واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: خانواده- فریده حاج آقایی خیابانی: مادربزرگ در حسرت زندگي اين و آن آهي ميكشد و بغض ميكند. پدربزرگ از درد تن مينالد. زن خشمگين به شوهرش نگاه ميكند و برايش آرزوي مرگ دارد و پيرمرد با غضب بر سرش هوار ميكشد و از بيتوجهي همسر شكوه دارد و هردو سردرگم به گذشته بيثمر و آينده مبهم خود فكر ميكنند. در بانوان بعد از شروع علائم يائسگي، تغييرات هورموني و كاهش ميل جنسي معمولا با ازدواج و رفتن كامل فرزندان از خانه مصادف است، به عبارتي زن سندرم «آشيان خالي» را تجربه ميكند. چالشهاي زنانه وقتي به اوج خود ميرسد كه بحران ميانسالي با كم شدن زيبايي و ظرافت زنانگي كه زماني مايه دلگرمي و توجه اطرافيان، دوست و فاميل ميشده، تارهاي سفيد در لابهلاي موها خبر رسيدن اين ايام را به همراه ميآورد. در مردان بعد از 40 سالگي با كمتر شدن ميل جنسي، بازنشستگي و مانند زنان از دست دادن حمايت عاطفي فرزندان و والدين، ايجاد بحران هويت شغلي و عدم توجه و نوازش همسر از سويي ديگر، چالشها از راه ميرسند. گاه مرد براي اعاده آن هويت كاذب از دست رفته، نداشتن بانك عاطفي قابل قبول نسبت به همسر و بيگانه بودن با كودك درون و خود واقعي به عشقهاي زمان پيري دل ميسپارند، تا كمبود نوازش و توجه را جبران كنند. در زنان اين كسب هويت تخيلي به شكل حساسيتهاي غيرمتعارف راجع به سن، لباسهاي نامتناسب، حركات و سكنات جوان مآبانه بروز ميكند. اگر زنان و شوهرانشان در جواني برخوردي مناسب و عاشقانه با يكديگر داشته باشند و فضاي زندگيشان همراه با عاطفه و يكدلي باشد؛ يعني ارتباطات زناشويي كودك به كودك و يا بالغ به بالغ بوده و در جنبههاي مختلف توجه نوازش كامل و قابل قبول رد و بدل شود، در دوران ميانسالي با استفاده از اين بانك عاطفي پربار و به ياد خاطرات و تجربههاي مثبت از ادامه زندگي مشترك لذت بيشتري خواهند برد. اگر زوجين در دوران اوليه زندگي خشونت و بازنوازيهاي منفي عاطفي داشته باشند[اين امر در مورد مردان كه مدير خانواده هستند بيشتر مصداق دارد] و يا با خشنودسازي اجباري و يا هر ويژگي افراطي غيرطبيعي ديگر كه از كودك يا بالغ برخاسته نباشد، سعي غير واقعي در جلب رضايت طرف مقابل[به خاطر منافع و مصالح شخصي] و يا گدايي محبت در دوران كهنسالي طرفي كه احساس اجحاف و فشار ميكرده، تجربههاي خشم و نفرت خود را با آزار و اذيت طرف مقابل نقد خواهد كرد. اين ارتباطات در خانوادههاي مسن به وضوح قابل مشاهده است. براي گذراندن پرنشاط بهار دوم زندگي به اين نكات توجه كنيد. شناخت خواستههاي واقعي داشتن آگاهيهاي لازم در راستاي شناخت خود و نيازهاي احساسي، عقلاني، تحليل رفتارهاي فردي و اجتماعي، ارتباط صحيح با كالبد و ضميرهاي آگاه و ناخودآگاه دستمايه قدرتمندي است كه كمك ميكند، انسان در چالشهاي زندگي مشترك جايگاه خود را بهتر ارزيابي كرده و توانايي لازم را براي رفع مسائل فيمابين به دست آورد. در اين حالت فرد نه منفعلانه در پي انتخاب شدن است بلكه فاعلانه با بررسي دقيق و همهجانبه خود برميگزيند و پس از شروع زندگي عادلانهتر در مورد خود و همسر قضاوت كرده و سهم خود را در مشكلات و مسائل ميبيند و در نتيجه بالغانه نه كسي را وارد بازيهاي رواني ميكند و نه در بازي رواني طرف مقابل شركت ميكند. رفتارشناسان معتقدند:«اغلب روابط انساني غير بالغانه نوعي بازي محسوب ميشود كه بازيگران بنا به تربيت خردسالي، ناخودآگاه روابط خود را براساس احساسات تخريبي و موقعيت شخصي ادامه ميدهند، تبادلات افراد در سه وضعيت «بازنده»،«برنده»و «قرباني» ظاهر ميشود.» در جامعه سنتي زنان با ماسك «قرباني» دوران زندگي خود را سپري ميسازند ولي مردان ابتدا در نقش برنده و در دوران كهنسالي كه قدرت جسمي و فكريشان رو به نقصان ميرود به احساس «بازنده» تغيير موقعيت ميدهند. در اغلب كشورهاي پيشرفته دورههاي اجباري در مدارس و موسسات، مربوط به ازدواج در راستاي خودشناسي دقيقتر و آموزشهاي پيش از زندگي مشترك برقرار بوده و اطلاعات لازم در اين زمينه را در اختيار افراد ميگذارند. پرداختن به امور و علايق فردي ازدواج و زندگي مشترك به معناي خاتمه اشتغالات و تفريحات فردي نيست. جبران خليل جبران نويسنده بزرگ مصري ميگويد:«مانند ستونهاي خانهاي باشيد كه جدا از هم سقفي را برپا داشتهاند.» و در جايي ديگر ميگويد:«مانند تارهاي سازي باشيد كه جدا از هم آهنگ خوشي را مينوازند.» همسر بايد به مثابه بال پروازي باشد كه در ايجاد زمينه پيشرفت و صعود طرف مقابل در ابعاد مختلف سهيم باشد. داشتن ساعات و روزهاي اختصاصي براي يادگيري، انجام اشتغالات علمي، معنوي و تفريحي جز حقوق اوليه زوجين به حساب ميآيد. برخورداري از اوقات فراغت و يا مسافرت و گردشهاي جدا از همسر نيز حق طبيعي براي ايشان محسوب ميشود. ايجاد تنگنا، عدم پذيرش حدود و حريم شخصي تنها به ايجاد و افزايش تنش منجر ميگردد. عشق واقعي در احترام به حريمهاي فردي و اجتماعي معنا و مفهوم مييابد نهچسبيدن به طرف مقابل. شاعر ميگويد:«عشق محدود نميكند، دربند نميكشد، خسته نميكند، وبال گردن نيست، مزاحم نيست، همسر رفيق راه است و پناه و مأمن، وقتي خسته و بيچارهايم، شانههايي براي گريه و لبخندي براي برخاستن وقتي نااميديم.» داشتن اوقاتي انفرادي همراه با دوست، خانواده يا به تنهايي فشارهاي ناشي از تاهل را كاهش داده و انسان با خاطري آسودهتر و دلي لبريز از اميد و خشنودي به سوي خانه باز ميگردد. داشتن سرگرمي يكي از الزامات زناشويي داشتن تفريحات[همگام و توام] مورد علاقه طرفين ميباشد. ورزشها و بازيهاي رقابتي، سفرهاي علمي، تفريحي، يادگيري هنرهاي دستي، نقاشي و... از اموري است كه دقايق و خاطرات خوشي را به همراه داشته و سبب ميشود زوجين بانكهاي عاطفي مثبت خود را غني سازند. شايد يكي از معدود خاطرات انسان در زمان پيري يادآوري سفرهايي باشد كه تجربه كرده و اين گذران اوقات مشترك حتي در زمينه شغلي و اقتصادي اولا منجر به همدلي و شناخت بيشتر زواياي روحي طرف مقابل ميشود و هم يادوارههاي ماندگاري را به ارمغان ميآورد. معمولا بعد از تولد فرزندان فاصله والدين روز به روز بيشتر ميشود و به بهانه رسيدگي به كودك پرداختن به يكديگر، تبادل نوازشهاي مناسب و تقديم عشق و هيجان در زندگي كمرنگتر ميشود. [اين رويكرد از طرف مردان بيشتر استقبال ميشود]. صداقت و اعتماد به يكديگر ازدواج از مقولههاي ويژهاي است كه براي حفظ كمي و كيفي آن از شروع تا انتها بيش از نظارت و پيگيريهاي قانوني نياز به توجه، دقت، پيگيري و حفظ احتياطهاي لازمه دارد. يكي از تهديدات مهم دراين راستا پردهدري داخلي و بيروني است. گستاخي و عدم رعايت ادب و احترام از مسائلي است كه در همه ارتباطات به خدشهدار شدن و بيمهري ميانجامد و ازلحاظ اجتماعي واگويي مشكلات خصوصي خانواده به ديگران و فاششدن ضعفهاي زندگي نزد اين و آن به بيمقداري طرفين در نظر مردم منتهي شده و اعتبار و ارزش خانواده را زير سؤال ميبرد و نهتنها مسئله حل نميشود بلكه پيچيدگي و دخالت در آن مشكل را صدچندان كرده و درگيري را شدت ميبخشد. دكتر ناريان روانشناس ميگويد: «در ايران بهدليل وجود روابط نزديك فاميلي و حرمت طلاق، عدم حمايتهاي قانوني و عدم اشتغال زنان بهشكل فراگير، طلاق كمتر اتفاق ميافتد و اگر امكان فرصتهاي مشابه كشورهاي پيشرفته در ايران جاري شود آمارهاي جدايي بهشكل ناهنجاري، بالا خواهد رفت.» عدم آموزشهاي قبل از ازدواج، تربيتهاي مسموم، اختلاف طبقاتي [فكري، مالي و...]، ازدواجهاي غيرقوم و قبيلهاي و اغلب ناشناس و شناخته نشده، پرداختن بيشتر به جوانب غيرضروري زندگي مانند تشريفات و چشموهمچشميها بهجاي آشنايي با پيام اصلي وصلت كه همان يكدلي و عشق و اميد است، همگي پيشزمينه پردهدريها، گستاخيها و مسائلي از اين دست را رقم ميزند. رعايت احترام، اعتماد و حفظ حريمهاي شخصي طرفين و بالاخره داشتن صداقت نسبت به يكديگر به انسجام فضاي خانه كمك ميكند. يادآوري نكات مثبت همسر و رسيدن به اين بلوغ فكري كه تنها با تحول فكري، مطالعه پيگير و اميد و تلاش ماست كه فضاي زندگي عوض ميشود، خانهاي خواهيم داشت بهدور از تنش و اضطراب كه در آن هم ما آسوده خواهيم بود و هم مدلي قابل قبول همراه با نوازشي مؤثر را به فرزندانمان هديه خواهيم داد و خاطرات اين تلاش را در دوران پيري با همسر خود رقم خواهيم زد. دوستي ميگفت: «وقتي تنهاييم به دنبال يك دوست ميگرديم، وقتي پيدايش كرديم، دنبال عيبهايش ميگرديم، وقتي از دستش داديم، دنبال خاطراتش ميگرديم و باز تنهاييم...»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 715]